موج سواري پنگوئن هاي خوش قدم
همشهري _ سینمایجهان _ ترجمه : كيكاووس زياري
امسال صنعت سينما انيميشنهاي كامپيوتري خوب و جذابي را روانه پرده سينماها نكرد.
بجز «خوشقدم» كه هم خوش ساخت بود و هم با استقبال عمومي تماشاگران روبهرو شد، بقيه انيميشنها نتوانستند تماشاگران را جذب خود كنند و به عنوان كارهايي خستهكننده ارزيابي شدند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به همين دليل است كه انيميشن «موجسواري» حتي قبل از نمايش عمومي هم مورد توجه منتقدين و اهالي سينما قرار گرفت. برخي از منتقدين از اين فيلم به عنوان يك اثر كلاسيك خانوادگي اسم ميبرند. تكنيك پيشرفته كامپيوتري در «موج سواري» صحنههايي تماشايي خلق كرده كه نمونهاش را در كمتر انيميشني ميتوان سراغ گرفت.
«موج سواري» همراه خودش دو نكته تازه در ژانر انيميشن كامپيوتري آورده است: اول اين كه صحنههاي زيادي از آن به موجهاي مختلف و بازي آب دريا و موج اختصاص دارد (كه باعث شده تا يكي از بهترين موجسواريهاي سينمايي بيست سال اخير را روي پرده سينما ببينيم) و دوم اين كه قصه فيلم كمك ميكند تا دنياي انيميشن وارد محدوده كريستوفر گست شود.
حال و هواي فيلم تماشاگران را به دنيايي از تكنيك كامپيوتري CG ميبرد كه تا قبل از اين در هيچ فيلم انيميشني ديده نشده است. اين تكنيك به سازندگان فيلم امكان آن را ميدهد كه صحنههاي انيميشني را خلق كنند كه پيش از اين فقط روي كاغذ طراحي و نقاشي امكان خودنمايي داشت.كارگردانان فيلم كساني هستند كه در طول سالهاي اخير فعاليتهاي انيميشني زيادي داشتهاند.
آش برانن فيلمنامهنويس و كارگردان اصلي «موجسواري» نامي آشنا و شناخته شده است. او كارگردان مشترك انيميشن محبوب «قصه اسباببازي2» براي كمپاني والت ديزني و شركت كامپيوتري پيكسار بود.
وي در ساخت «زندگي يك مورچه» هم همكاري داشته است. كريس باك همكار برانن در كارگرداني «موجسواري» هم يكي از انيماتورهاي مطرح دنياي سينماست. او كارتون سنتي «تارزان» را براي ديزني كارگرداني كرد و مشاور در ساخت «خانهاي روي تپه» بود. كريستوفر جنكينز، تهيهكننده، بخش اعظم زندگي كارياش را در كمپاني ديزني گذرانده است.
* تجربه توليد «موجسواري» برايتان چگونه بود؟
جنكينز: فكر ميكنم براي هر سه نفر ما جذاب بود. حدود سه سال قبل جواني در حالي كه يك كيف مخصوص دور گردنش بود به دفتر ما آمد. پس از آن بود كه تمام اين اتفاقات رخ داد، اما همه ما در همان زمان ميدانستيم كه چيزي باارزش و بزرگ به دست آوردهايم.
* فيلم از تكنولوژي ويژهاي بهره گرفته است. برايمان ميگوييد به دنبال چه نوع تكنولوژي و كاري بوديد؟
برانن: اين يك پرش و جهش عظيم است. همه ما سالهاست كه كار انيميشن ميكنيم. در حقيقت، كريس جنكينز، قبل از اين كه ما بخواهيم وارد كار توليد انيميشن شويم، يكي از انيماتورهاي مطرح و موثر كمپاني ديزني بود. ما ميدانستيم كه در واحد انيميشن كمپاني چه ميگذرد و از كارهاي فوقالعادهاي كه با كمك تكنولوژي نوين در اين محل ساخته ميشد شگفتزده بوديم؛ اين بيشتر از آن كه يك كار تكنيكي باشد، يك كار هنري است. تكنولوژي خلق موج به شكل انيميشني خاص است. اين موجها به صورت كاراكترهاي فيلم درميآيند و ميتوان گفت بخشي از قصه فيلم هستند.
باك: قبل از شروع توليد فيلم به ما گفته شد اگر نتوانيم اين موجها را خلق كنيم و اگر اين موجها خوب و قشنگ به نظر نرسند، نميتوانيم «موجسواري» را بسازيم. حتي در همان تستهاي اوليه، خودمان احساس ميكرديم كه نتوانستهايم موجها را خوب درآوريم. مسئولان شركت هم بعد از ديدن آن نماها گفتند: «آنچه كه خلق كردهايد هيچ ارزشي ندارد.» اما همين عدم رضايت باعث شد تا همه تلاش كنيم تا نماهاي موج بهتر و بهتر و بهتر شوند.
جنكينز: ما به تصاويري خيره شده بوديم كه زيبا و قشنگ بودند. همه ما ميخواستيم به داخل آب دريا بپريم. آنهايي كه اين صحنهها را خلق ميكردند گفتند: «نه، هنوز كار ما تمام نشده است.
چند روز ديگر وقت بدهيد تا باز هم چيز بهتري به شما ارائه كنيم.» همين باعث شد تا اين صحنهها باز هم بهتر شوند و اين همان كاري است كه ما ميخواستيم انجام دهيم. ما ميخواستيم تماشاگران را به درون آب و موجهاي دريا ببريم. هدفمان اين بود كه آنها در اين محل حاضر باشند و با كاراكترهاي ما همراهي كنند. مسئولان بخش كامپيوتري كار ما را به سمت چيزي بيشتر از آنچه كه ميخواستيم، بردند.
* ميگوييد اگر نميتوانستيد آن موجها را خلق كنيد خبري هم از ساخت فيلم نبود. پس اين تكنولوژي به نوعي داشت عليه خود شما كار ميكرد.
باك: يقيناً ما به اين سمت هل داده شديم. به اين ترتيب توانستيم صحنههاي آب را- كه اكثر صحنههاي فيلم را دربرميگرفت- خلق كنيم. هدف اصلي گروه ما هم خلق زنده و قابل قبول اين موجها بود. قبل از اين، چنين كاري در هيچ فيلم انيميشني صورت نگرفته بود، اما طبيعتاً براي ما حكم نوعي چالش را داشت.
جنكينز: با اعلام اين كه «بگذار اين موجها تبديل به كاراكترهاي فيلم شوند» نميخواستيم فقط فشار آب را در سطح رو يا زيرين دريا داشته باشيم و همان كاري را انجام دهيم كه جلوههاي ويژه تا به امروز انجام دادهاند. ما داشتيم يك انيميشن خلق ميكرديم و اين كار داشت براي اولين بار صورت ميگرفت.
پس بايد تأثيراتي را خلق ميكرديم كه ويژه و خاص باشند كه اين احساس بهوجود بيايد كه در درون هر جلوه ويژهاي يك كاراكتر وجود دارد. اين كار كمك ميكرد تا استعارهاي كه در درون صحنههاي فيلم وجود دارد بار و معناي خاصي پيدا كند و صحنههاي فيلم اين بار را در دل خود داشته باشند.
* آيا هنگام ساخت فيلم هيچ موج سواري را كنار خود داشتيد كه شما را در ارتباط با انواع مختلف موجهايي كه قصه فيلم بايد داشته باشد راهنمايي كند؟
برانن: به صورت طبيعي چند تايي را داشتيم كه دو تا از آنها خيلي خوب بودند. يكي از آنها زماني كه نوع خلق و ساخت موجها را آزمايش ميكرديم آمد و صحنهها را ديد. همان زمان راهنماييهاي خوبي كرد و توضيح داد هنگامي كه موج ميآيد چه نوع تغييراتي در سطح و عمق آب پديد ميآيد.
جنكينز: نكته جالب اين است كه وقتي شما به نماها از يك نقطهنظر نگاه ميكنيد- و به دليل آن كه ما اولين بار بود كه چنين كاري ميكرديم- متوجه نوع حركت آنها از سطح به سمت بالا ميشويد. موج سواراني كه نقش مشاور را داشتند غلطهاي ما را تصحيح ميكردند. صحنههاي خلق شده فيلم خيلي طبيعي و واقعي به نظر ميرسند.
* فكر ميكنيد شنيدن جمله «اي بابا، يك فيلم پنگوئني ديگر» ناراحتكننده است؟
برانن: ميدانيد موضوع چيست؟ طرح ساخت «موجسواري» چهار و نيم سال قبل داده شد و در آن زمان هنوز هيچ يك از اين فيلمهاي پنگوئني ساخته نشده بود.
جنكينز: نكته اصلي اين است كه فيلمها درباره موج سواري است و به همين دليل كاراكترهاي داخل آن متعلق به خود ماست. اين همان چيزي است كه شما اميدواريد يك انيميشن خوب داشته باشيد و اين همان اتفاقي است كه براي انيميشنهاي شركت پيكسار افتاده است.
كاراكترهاي اين شركت اصيل هستند و شما ميتوانيد در سطحي عميقتر با آن ارتباط برقرار كنيد. البته وجود پنگوئنها كمك خوبي به ما كرد. ميدانيد، ما داشتيم فيلمي شبه مستند درست ميكرديم و فرصت آن را داشتيم تا كمي با كاراكترهايمان شوخي كنيم.
* آيا بازيگراني كه به جاي شخصيتهاي انيميشن فيلم صحبت ميكنند، تمرين يا بداههسازي خيلي زيادي داشتند؟
باك: آن مصاحبههايي را كه در طول قصه فيلم ميبينيد واقعي هستند. ما به بازيگرانمان گفتيم كه ميخواهيم تمرين كنند. ميخواستيم آنها با هم در يك اتاق كار كنند و نه به صورت مجزا. حتي ميخواستيم آنها در اين اتاق با يكديگر صحبت كنند. درست مثل همين كاري كه ما الان داريم انجام ميدهيم. همه آنها اين كار را خيلي خوب انجام دادند. آنها به كاراكترهاي انيميشني خودشان خيلي خوب عادت كردند.
برانن: خود آنها ميدانستند كه براي كار در پروژهاي دعوت شدهاند كه برايش بايد كار و تمرين زيادي كنند و اين دقيقاً همان كاري است كه آنها انجام دادند.
* نگاه شما به كار با تكنولوژي CG چگونه بود؟
برانن: تكنولوژي كه ما در فيلم مورد استفاده قرار داديم يك تكنولوژي كاملاً جديد بود. ما تمام تلاش خود را به خرج داديم تا نگاه يك كار زنده را به اين انيميشن داشته باشيم و آن را به گونهاي بسازيم كه انگار در حال ساخت يك فيلم زنده هستيم. اين شيوه اولين بار براي انيميشن «قطار سريعالسير قطب» تام هنكس به كار گرفته شد.
* ايده اصلي فيلم از كجا آمد؟
جنكينز: قبل از اين يك فيلم در شركت سوني درباره يك پنگوئن موجسوار بود. من يكي از اولين كساني بودم كه همكاريام را با سوني شروع كردم. ايده ساخت فيلمي درباره چنين پنگوئني ايده و طرح جالبي بود. قصه فيلم در جزيره ماليبو ميگذشت و پنگوئنهاي آن ماشينسواري ميكردند. پليس پنگوئن هم داشتيم. اين قصه چيزي بين «داستان وستسايد» و «روميو و ژوليت» ويليام شكسپير بود. وقتي طرح را خواندم به مسئولان شركت سوني گفتم از اين قصه نميتوان يك فيلم زيبا درآورد.
ساخت پروژه همان جا متوقف شد و ديگر كسي به سراغش نرفت. نميدانم چرا آن طرح را نپسنديدم، شايد به اين دليل كه عاشق اقيانوس هستم. كمي بعد آن طرح را به شكل كاري مستندگونه دوباره مطرح كردم. فكر ميكردم اين طوري قصه بانمك ميشود. يك گروه مستندساز تصميم ميگيرند مستندي درباره پنگوئنهاي موجسوار در دوران مسابقات قهرماني موجسواري تهيه كنند. ميخواستم يك كار تازه و جديد بكنيم.
باك: موجسواري را دوست دارم. پنگوئنها هم موجوداتي خونسرد و دوست داشتني هستند. اما بايد در ارتباط با آنها حرف و نكته تازهاي را مطرح ميكرديم. ما قبل از اين هم فيلم انيميشن ساخته بوديم، اما اين يكي براي همه ما حكم يك كار متفاوت را داشت.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع: Movie Web.com
گزارشی کوتاه از پشت صحنه ی انیمیشن بولت
بولت Bolt نام سگی است که اسمش را به جدیدترین فیلم انیمیشن تولید شده در استودیوی دیزنی قرض داده است. فیلمی که در آن از جدید ترین و پیشرفته ترین تکنیکهای دیجیتال استفاده شده و تعدادی از مبتکر ترین و خبره ترین هنرمندان استودیوی دیزنی تکنیکهای منحصر به فردی را برای این فیلم خلق کرده اند. کمپانی دیزنی به سایت Commingsoon.net اجازه داده است تا گزارشی از پشت صحنه ی تولید فیلم بولت تهیه کند که توجه شما را به خواندن این گزارش جلب می کنم:
نکته: در این مقاله هرکجا که به کلمه ی 3D اشاره شده، منظور نوع جدید رندرینگ و فیلمبرداری در فیلمهای سه بعدیست که به تصاویر جلوه ای واقعی تر و برجسته تر می بخشد.
داستان فیلم از هالیوود/کالیفرنیا آغاز می شود. شهری که در آن یک سگ سفید رنگ از نژاد جرمن شپرد بنام بولت( با صدای جان تراولتا)، در نقش یک سگ ابر قهرمان در یک سریال محبوب تلوزیونی بازی می کند. برای او که در کنار صاحب نوجوانش، پنیPenny در سریال بازی میکند و دنیا را از شر بدکاران و شیاطین می رهاند، مرزی میان دنیای واقعی و آنچه که در داستان فیلمهایش میگذرد وجود ندارد! او متوجه نیست که قدرت و توانایی که او در برابر دوربین های تلوزیونی دارد، در زندگی واقعی نمیتواند واقعیت داشته باشد. زمانی که بولت بر اثر یک اتفاق سر از نیویورک در می آورد، تصمیم میگیرد که برای پیدا کردن و پیوستن به پنی (صاحبش) بسوی غرب ایالات متحده و شهر هالیوود به راه بیفتد. بولت که تصور میکند مقصر اصلی در آنچه که برایش رخ داده، دکتر کالیکو Doctor Calico شخصیت منفی سریال تلوزیونی است ، یک گربه ولگرد اما باهوش به نام میتنز Mittens را به تصور اینکه متعلق به دکتر کالیکو است،اسیر می کند. میتنز که قانع شده است که بولت دیوانه و احمق است نهایتا در میابد که چاره ای بجز همراهی با بولت در سفری اودیسه وار ندارد. تیم دو نفره ی بولت و میتنز با پیوستن به یک همستر (موش خرما) بنام رینو Rhino که تمام عمرش را در یک توپ شفاف پلاستیکی به سر برده است کامل میشود…
تیم کارگردانی بولت شامل دو نام می شود: کریس ویلیامز Chriss Williams و بایرون هاوارد Byron Howard. با اینکه بولت نخستین تجربه ی کارگردانی برای ویلیامز و هاوارد محسوب میشود، اما هردو نفر سابقه ی نسبتا طولانی از کار کردن در استودیوی دیزنی دارند. کریس ویلیامز از زمان مولان و بایرون هاوارد از زمان پوکوهانتاس در استودیوی دیزنی بوده اند.تیم کارگردانی ویلیامر و هاوارد دو صحنه از فیلم را در گردهمایی کامیک کن Comic-con در سال جاری به نمایش گذاشتند. هر دو صحنه به شیوه ی3D ساخته شده بودند ( ویلیامز و هاوارد با افتخار اعلام میکنند که این نخستین بار است که در دیزنی همزمان با رندر کردن صحنه ها، آنها را بصورت 3D آماده میکنند و این مرحله را موکول به پایان یافتن کل فیلم نمیکنند. نخستین صحنه ی به نمایش درآمده، صحنه ای است که بولت و پنی در حال بازی کردن در سر صحنه ی فیلمبرداری هستند و توسط دو موتورسوار نقاب پوش و یک هلیکوپتر غول آسا تعقیب میشوند. جان لسترJohn Lasseter از تیم کارگردانی خواسته بود که این صحنه را به نحوی بسازند که انگار یک صحنه از یک سریال تلوزیونی واقعی است و هر شبکه ی تلوزیونی مشتاق خریدن این سریال است. صحنه ی دوم صحنه ای است که در آن میتنز توسط ماموران جمع آوری حیوانات ولگرد در یک قفس محبوس شده و بولت و رینو نقشه ای برای آزاد کردن او کشیده اند. تنوع کارگردانی هنری در این صحنه دیدنی است. از یک سو با فضا سازی و بک گراندهایی روبرو هستیم که بسیار به شیوه های 2ِِD نزدیک هستند و از سوی دیگر ساخت و ساز 3D فیلم نیز بسیار چشمگیر است. تعدد نماها و کات های مداوم به زاویه دوربین های متفاوت نیز به حس اکشن بودن صحنه کمک بسیار زیادی کرده است.
در طراحی فضا سازی و بک گراندهای بولت، تاثیر بسیار زیادی از نقاشیهایادوارد هوپر Edward Hopper و همچنین صحنه های فیلمبرداری شده توسط ویلموس زیگموند Vilmos Zsigmond ( بخصوص در فیلم McCabe & Mrs. Millerبه کارگردانی رابرت آلتمن) گرفته شده است. برای نزدیک شده هرچه بیشتر به فرم نقاشی، نرم افزار بخصوصی طراحی شد که اجازه میدهد تا عناصر سه بعدی به نحوی ساخته شوند که انگار با قلم های مختلفی نقاشی شده اند. عناصری که در فورگراند قرار دارند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنها هم با الهام از نقاشیهای ادوارد هوپر تا حد امکان ظاهری نقاشی شده پیدا کرده اند. برای تکمیل هرچه بیشتر جلوه های تصویری فیلم، کارگردان هنری پال فلیکس Paul Felix و کارگردان نورپردازی آدولف لوسینکسیAdolph Lusinksy به همراه سایر اعضای تیم سفری به دور امریکا داشتند تا به تصویری کلی از بافت و نوع فضا سازی بولت دست یابند.
در بخش سه بعدی سازی تصاویر، رابرت نیومن Robert Neuman عهده دار این مسئولیت بود. او بود که باید تصمیم میگرفت که هر نما، چه اندازه و چگونه باید سه بعدی سازی شود تا بیشترین تاثیر احساسی و منطقی را بر بیننده بگذارد. او نیز درست مانند مدیران در بخشهای فیلمنامه و استوری بورد، پلان به پلان و حتی در مواردی فریم به فریم میزان و نوع کاری را که برای بخشیدن جلوه ای 3D به تصاویر باید انجام شود را به دقت بررسی میکرد.رابرت نیومن میگوید: مهمترین هدف ما این بود که به بیننده حسی از آرامش و همزمان حسی از غوطه ور بودن در فضایی سه بعدی بدهیم. هدف تنها این نبود که فضا را هرچه سه بعدی تر به جلوه درآوریم. ما میخواستیم که بیننده با آسودگی خیال و بسیار طبیعی باور کند که در درون محیط فیلم و داستان قرار دارد.
نیومن ادامه میدهد: یکی از بزرگترین مشکلات ما چیزی بود که اصطلاحا به آن Window Violations ( بیرون زدن از کادر-خروج از کادر) گفته میشود : در فیلمهای معمولی، آنچه که بیننده میبیند در چهارچوب پرده ی نمایش محدود میشود. در بولت و سایر فیلمهای جدیدی که به شیوه ی سه بعدی فیلمبرداری میشوند بعضی از عناصر صحنه درست در لبه ی کادر قرار میگیرند و این عناصر در هنگام نمایش باید از دید تماشاچیان در بیرون از کادر دیده شوند. روشهای زیادی به کار گرفته میشوند تا چشم بیننده را گول بزنند و این خطای دید را به بهترین شکل ممکن برای بیننده بوجود آورند. یکی از این روشها Floating Window نام دارد. شیوه ی کار به طور خلاصه به این صورت است که یک پرده ی مجازی و کمی کوچکتر از پرده ی واقعی در درون پرده ی اصلی تعبیه میشود. این پرده از دید بیننده بعنوان پرده ی اصلی نمایش تلقی میشود. در حالیکه عناصر قرار گرفته شده در لبه ی کادر از این پرده ی مجازی بیرون میزنند و بیننده چنین تصور میکند که این عناصر در بیرون از پرده ی سینما و بصورت سه بعدی قرار دارند.
در بخشی دیگر از استودیو اتاقی قرار دارد که در آن یک دسته از همستر ها نگه داری میشوند. این همستر ها منابع خوبی برای انیماتورها هستند تا رفتار های این حیوان کوچک را بررسی کنند و مشابه آنرا بر روی شخصیت رینو اجرا کنند. از آنجایی که رینو و سایر حیوانات در این فیلم یک بعد انسانی با حرکات و میمیک های ویژه انسانها نیز دارند، اتاق دیگری در استودیو وجود دارد که انیماتورها میتوانند در آن اتاق حالات ویژه ی کاراکتر ها را بازی کنند، از بازی خودشان فیلمبرداری کنند و از آن فیلم بعنوان یک منبع تصویری استفاده کنند.
بولت در تاریخ 21 نوامبر 2008 به نمایش در می آید.
مترجم: مهبد بذرافشان / انيميشن امروز
منبع: comingsoon.net
چند نگاه رسانه ای به انیمیشن «پاندای کونگ فوکار»
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
▪ پاندای کونگ فوکار Kung Fu Panda
▪ کارگردان : مارک آزبرن / جان استیونسن
▪ نویسنده : جاناتان ایبل / گلن برگر
▪ صداپیشگان: جک بلک/ داستین هافمن/ آنجلینا جولی/ جکی چان
▪ امتیاز منتقدان : ۷۰ از ۱۰۰
▪ خلاصه داستان:
«پو» یک خرس پاندای تنبل و بی مسؤولیت است که در جایی به نام دره صلح زندگی می کند که در بیرون دروازه های آن، دشمنان زیادی برای این سرزمین وجود دارند.
«پو» در کنار خانواده خود در فروشگاهی مشغول به کار است. او عاشق ورزش هنرهای رزمی و رشته کنگ فو است. تنها امید ساکنان این دره، پیشگویی پیشینیان خود مبنی بر ظهور یک قهرمان برای نابودی این دشمنان است، اما تا به حال هیچ قهرمانی میان آنهاپیدا نشده است. رؤیاهای «پو» با ورود به دنیای کنگ فو کاران و یادگیری در کنار پنج موجود افسانه ای و تحت تعلیم استاد «شیفو»، در شرف به حقیقت پیوستن است. دشمن اصلی سرزمین آنها، یوزپلنگ کینه توز و خیانتکاری به نام «Tai Lung» است.
پس از اینکه «پو» به طور ناگهانی و بی خبر از همه جا، خود را میان یک رقابت می بیند، استادان وی، نشانه هایی از قهرمان افسانه ای گفته شده توسط پیشینیان را در او مشاهده می کنند. «پو» تصمیم می گیرد که دشمن را از بین برده و جلوی هر تهدیدی برای دره صلح را گرفته و تبدیل به قهرمان افسانه ای سرزمین خود شود.
جک بلک پیش از این در انیمیشن های «داستان کوسه» و «خانواده سیمپسون» به جای شخصیتهای اصلی صحبت کرده و آنجلینا جولی نیز پیشتر در «داستان کوسه» با بلک همکاری کرده بود. این بار جمع این دو، به علاوه جکی چان و داستین هافمن تجربه موفقی را رقم زده که منتقدان و تماشاگران را متفقا راضی نگه داشته است.
این انیمیشن نامزد جایزه تریلر طلایی ۲۰۰۸ نیز شد و در بخش خارج از مسابقه شصت و یکمین دوره جشنواره کن نیز به نمایش درآمد.
▪ بوستون گلاب: یک تجربه تصویری بسیار خوب و حتی پر از احساسات که یک داستان فراخطی خوبی را ارائه می کند.
▪ شیکاگو سان تایمز: صحنه های رزمی فیلم انرژی زیادی دارند و تماشاگران ثابت این سری کارها را راضی نگه می دارد.
▪ شیکاگو تریبون: این اولین باری است که «جک بلک» خود را یک جودوکار معتبر نشان می دهد.
▪ ای آنلاین: حداقل این است که فیلم خسته کننده ای نیست.
▪ فیلم کریتیک: این فیلم خودش را از انیمیشن های مدرن خانوادگی که صرفاً تأکید بر زیبا بودن دارند، دور می کند.
▪ هالیوود ریپورتر: به همان اندازه که پاندا عصبانی می شود، فیلم بانمکی است!
▪ لس آنجلس تایمز: وقت آن است که با قهرمانهای تنبل (که مطمئناً جک بلک نقش آنها را بر عهده خواهد داشت!) رو به رو شویم. انیمیشن به نظر من فوق العاده بود...
▪ نیویورک پست : پر از تصویرهای رزمی کاران چینی ...
▪ نیویورک تایمز: این انیمیشن پر است از لحظه های سرگرم کننده و تصویرهای جذاب که کلیشه های رایج داستانی را پشت سر می گذارد.
▪ ریل ویوز : بامزه، به اندازه کافی !
▪ سان فرانسیسکو کرونیکل : قهرمان خوبی دارد. او چاق و راحت است، اما مانند شرک، زشت نیست. او جذاب است و دندانهای قشنگی دارد!
▪ سیتل پست - اینتلیجنسر: پر از شخصیتهای دوست داشتنی، سرشار از قسمتهای اکشن.
کمیل سهیلی
انیمیشنهایی که در سال ۲۰۰۹ اکران خواهند شد
انيميشن امروز _ سایت رسمی مجله ی لس آنجلس تایمز تصاویر و توضیحاتی را در مورد فیلمهایی که در سال 2009 اکران خواهند شد منتشر کرده است . تعدادی از این فیلمها طبیعتا فیلمهای انیمشن هستند که البته فقط بخشی از انیمیشنهای سال 2009 را در بر میگیرند. به نقل از سایت لس آنجلس تایمز به معرفی این فیلمهای انیمیشن می پردازیم :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
The Princess & The Frog
" شاهزاده خانم و قورباغه" نخستین فیلم دوبعدی دیزنی پس از چندین سال که خیلی ها بی صبرانه در انتظار دیدنش هستند.فیلم برداشتی معاصر و امروزی از یک داستان کلاسیک است. کارگردانان فیلم ران کلمنتس Ron Clements و جان ماسکر John Musker هستند. تاریخ اکران: 25 دسامبر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
$9:99 یک فیلم استاپ موشن که ارزشی برابر با نه دلار و نود ونه سنت را برای زندگی تعیین میکند! فیلمنامه ی این فیلم را اتگار کرت Etgar Keret نوشته است و کارگردانی آن بر عهده تاتیا روزنتال Tatia Rosenthal بوده است. تاریخ نمایش :سوم آوریل
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Monsters vs. Aliens
هیولاها در برابر بیگانگان - رئیس جمهور ( امریکا لابد!) از گروهی از هیولاهای جورواجور که در یک مکان مخفی متعلق به دولت نگهداری می شوند درخواست کمک میکند تا از کشور و جهان در برابر حمله یک روبات عظیم الجثه فضایی محافظت کنند. فیلم محصولی است از کمپانی پارامونت و به کارگردانی راب لترمن Rob Letterman . تاریخ اکران: 27 مارچ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Cloudy With a Chance of Meatballs ابری با احتمال کوفته قلقلی!-فیلمی بر گرفته از یک کتاب قصه کودکان به همین نام که در باره ی سرزمینی است که در آن از ابرها بجای باران،خوراکی می بارد!نویسنده و کارگردان : کریس میلر Chris Miller و فیل لردPhil Lord -محصول مشترک کلمبیا و سونی پیکچرز. تاریخ اکران 18 سپتامبر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نیازی به توضیح ندارد. سومین قسمت از مجموعه ی بسیار موفق عصر یخی، اینبار با نام Ice Age: Dawn of the Dinosaurs ، محصولی از کمپانی فاکس که در تاریخ اول جولای اکران خواهد شد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
coraline - یک استاپ موشن خارق العاده که مسلما شگفتی ساز خواهد بود.بر اسا کتابی به همین نام ، محصولی از استودیوی فوکوس فیچرز و به کارگردانی هنری سلیکHenry Selick
منبع : انيميشن امروز
عصر یخ ۳: ظهور دایناسورها
این را از من قبول کنید که در هر سن و سالی، دیدن انیمیشن لازم است، اصلاً شما را سر حال میآورد! بعد از نمایش انیمیشن زیبای “Up” حالا نوبت به کمپانی دیگر، بلو اسکای رسیده تا کاری زیبا و پرفروش ارائه دهد. دیشب( عصر یخ ۳: ظهور دایناسورها ) را دیدم و بسیار دوستداشتنیاش یافتم. این کار هم مثل دو قسمت قبلی، به کارگردانی کارلوس سالدانها و مایک ترمِیِر، ساخته شده است و چند وقتی از اکرانش میگذرد. منی( با صدا پیشگی ری رومانو) با الی (کویین لطیفه) ازدواج کرده و منتظر تولد اولین فرزندشان هستند. اما دیهگو ( دنیس لری) احساس میکند در خوشبختی منی و الی جایی ندارد و وقتش هست که برود تا دنیای خودش را کشف کند. سید هم که جو پدر و مادر شدن منی و الی شدیداً او را گرفته، سه تخم بزرگ از موجودی ناشناخته پیدا میکند و تصمیم دارد علیرغم مخالفت منی بزرگشان کند. همه چیز خوب پیش میرود تا آنکه…
«عصر یخ ۳» را اصلاً نباید از دست داد. آن هم اگر مثل من عاشق دنیای انیمیشن هستید! یکی از دلایل خوب بودن این انیمیشن، کار بلد بودن کارگردانهای آن در این زمینه است که علاوه بر ساخت سه گانهی عصر یخ، انیمیشنهای خوب دیگری مانند «روباتها» را در کارنامه دارند و ترمیر علاوه بر اینها «هورتون صدای یک هو را میشنود» را هم کار کرده است. دیگر جای انتقادی به محیط کسالتآور قطبی وارد نیست، چرا که با ورود قهرمانهای داستان به محیط استوایی زندگی دایناسورها انیمیشن در فضایی پویا و رنگارنگ ادامه مییابد. حالا دیگر بهانه نگیرید که چطور در قسمت اول که ماجرای آن بچهی اسکیمو بود، و زمان خود شخصیتهای داستان چطور سر و کلهی دایناسورها که مدتها قبل منقرض شدهاند پیدا شد! انیمیشن را همیشه با منطق کودکانهی درونتان باید تماشا کنید.
« عصر یخ ۳» فوقالعاده خندهدار است. یک ۵ دقیقهی ابتدایی عالی دارد و علاوه بر آن، سنجاب و بلوط و شخصیت تازهی داستان شما را رودهبر میکنند. بهطور قطع یکی از زیباترین و خلاقانهترین قسمتهای انیمیشن تانگوی سنجابها و بلوط است. ببینید که وسوسهی این بلوط لعنتی چطور باعث پشت پا زدن سنجاب به همه چیز میشود. این انیمیشن پیامهای اخلاقی خوبی مانند حفظ کانون خانواده، تلاش برای حفظ دوستی و فداکاری به خاطر دوستان را به کودکان و بیشتر از آنها، به بزرگترها که خیلی به قول خودمان عاقل و فهمیده هستیم میآموزد. البته از لحاظ پیامهای اخلاقی شاید عمق کارهای «Up» و «وال-ای» را نداشتهباشد، ولی مسلماً تماشای یک ساعت و نیمهی شیطنتهای شخصیتها در نهایت به شما لذت فراوانی میدهد.
در نهایت، به عنوان یک علاقمند انیمیشن یک تشکر بزرگ بدهکارم به گروهی که الآن متاسفانه با هم نیستند. آنها، دوبلورهای جوان گروه ((گلوری اینترتینمنت)) هستند. من مطمئنم بچههای آمریکایی هرگز به انیمیشنهایشان، آنقدر که ما خندیدهایم، نخندیدهاند. کافی است «عصر یخ ۱ و۲» را با دوبلهی آنها تماشا کنید. دوبلهی لوتیوار منی که به الی میگفت «ضیعیفه»، به دوستانش که میرسید میگفت « و علیکم» و ابتدای قسمت دوم که به حیوانات میگفت:« بابا! حرف این تونی فشفشه رو باور نکنید! این بخاطر پولش ننهشم میفروشه!» و تونی بلافاصله گفت:«راستی، میخری؟!»، دوبلهی هنرمندانهی سید و آن آوازهای « برای دیدنت بلیط گرفتم تا بیام باغوحش…» و « امشب شب مهتابه ماموتم رو میخوام…» را به یاد بیاورید! آیا شما را با صدای بلند نخنداندهاند؟«داستان کوسهها»، «روباتها»، «هورتون….» را به یاد بیاورید. خیلی از خندههای ما، مدیون هنرمندی و خوشذوقی بچههای گلوری اینترتینمنت بود. میخواهم از تک تک شما دوبلورهای جوان تشکر کنم برای تمام لحظات خندهای که به من و بچههای ایران هدیه دادید. دلم میخواهد با هم باشید و آرزو میکنم «عصر یخ ۳» را دوبله کنید، میخواهم با لهجهی ایرانی عصر یخ رودهبر شوم!
وبلاگ یک پزشک - فرانک مجیدی
در ستایش رهایی و آرزوهای کودکی: UP، انیمیشن جدید پیکسار
اگر از کنار جنبههای تکنیکی و زیباییهای بصری انیمیشنها بگذریم، در انیمیشنها، به خصوص آنهایی که این چند ساله پخش شدهاند، ظرایف و لطایفی میتوان جست که کمتر میتوان سراغ آنها را در فیلمهای هالیوودی پیدا کرد. عشق و رؤیاپردازی و حتی نگاههای عرفانی که در میان این تصاویر متحرک سهبعدی پنهان هستند، طوری هستند که هوش از سر میربایند و بیینده بزرگسال را در کنار بینندگان خردسال میخکوب میکنند. راتاتوی را به خاطر بیاورید یا Wall-e را و یا هورتون را!
Up ، آخرین ساخته پیکسار که در افتتاحیه کن هم به نمایش درآمد یکی از انیمیشنهاست. پیکسار در این انیمیشن، پس از مدتها و بعد از به تصویر کشیدن موفق اتوموبیلها، انواع جانوران، هیولاها و ماشینها تصمیم گرفت که بار دیگر سراغ شخصیتهای انسانی برود.
قهرمان داستان UP، پیرمردی است اخمو و غرغرو به نام کارل فردیکسن. اگر از خوانندگان مقیم خارج کشور باشید و بخت آن را داشته باشید که در سالنهای مجهز سینما و با عینک مخصوص فیلم را سهبعدیتر از انیمشینها قبل ببینید، بیشک محو تکنیک ساخت فیلم خواهید شد. اما خوانندگان داخل کشور نگران نباشند، چرا که لذت بردن از روح داستان نیازی به سالن سینما و تماشای انیمیشن با کیفیت برتر ندارد و حتی یک نسخه پردهای خوب آن هم میتواند، ساعتی سرگرمتان کند.
داستان از آنجا شروع میشود که کارل خردسال به طور اتفاقی با «الی» آشنا میشود، دختر بچه پرنشاط و پرجنب و جوشی که همچون کارل، عاشق سفر به مناطق ناشناخته دوردست است. این آشنایی تداوم پیدا میکند و کارل و الی جوان با هم ازدواج میکنند، ازدواجی که به خاطر مشکل زوج برای بچهدار شدن، رنگی غمگینانه پیدا میکند. این زوج بیفرزند اما عاشق، تا چشم روی هم میگذارند میبییند که پیر شدهاند و نتوانستهاند به آرزوی دوران کودکی خود یعنی بنا کردن خانهای روی یک آبشار بلند و زیبا، دست پیدا کنند. الی بیمار میشود و کارل تنها و غرغرو باقی میماند. اما تصمیم میگیرد که در کهنسالی، آرزوی دوران کودکی خود را محقق کند.
باقی داستان، توصیف تصویری سفر پرماجرای کارل است، البته نه با هواپیما، خودرو یا پای پیاده، بلکه با خانهای که هزاران بادکنک هلیومی آن را به پرواز درآوردهاند، چیزی که آدم را یاد فیلم «جادوگر شهر زمرد»، میاندازد.
UP در ستایش رهایی و شهامت برای عملی کردن آرزوهای دوران کودکی است. UP در سایت سینمایی Rotten Tomatoes امتیاز ۸/۶ از ۱۰ گرفته است، راجر ایبرت به آن ۴ ستاره اعطا کرده است و در هفته اول نمایشش در آمریکای شمالی در صدر جدول فروش ایستاده است.
Cloudy with a Chance of Meatballs
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
انیمیشن ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی!!!
شاهکار دیگری که توانست در 3 روز نمایش خود 30 میلیون $ فروش بکند.
.................................................. .....
ابری با احتمال بارش کوفته قلقل داستان تلاش دانشمند جوانی است برای حل مشکل گرسنگی در دنیا، اما بارش غذاهای خوشمزه(با ابعاد بزرگ) که بر سر مردم می بارد، برای مردم شهرها، مشکل ایجاد میکند !!!
ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی بر اساس یک کتاب موفق کودکان است به همین نام از جودی و ران برت Barrett -در فیلم، کمدین بلوند سینمای آمریکا، خانم انا فاریس، صدای خبرنگار تلویزیونی است که هوشمندی خود را پشت ظاهر آفتابی اش پنهان می کند. در گزارش در باره پدیده بارش نعمت از آسمان، و نقش دانشمند جوان قهرمان داستان را بیل هیدر Bill Hader ایفا کرده.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیل هیدردر نقش دانشمند و مخترع جوان می گوید گاهی نقش را بازی می کنی جلوی میکروفن به این خیال که آن را درآوردی ولی می گویند بله، از حرکاتت معلوم می شود اما در صدایت در نیامده. این شگردی است که باید یاد گرفت که باید هیجان صدا را بالا برد وچون شخصیت او در همه صحنه ها هست، گاهی خیلی خسته می شد و باید می نشست. مستر تی و جیمزکان، از جمله هنرپیشگان دیگری هستند که نقش های فیلم را اجرا کردند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.................................................. .......
به طوری اصل داستان اصل آن، یک کتاب سی صفحه ای است برای بچه ها با یک داستان ساده که قرار است اشتها را تحریک کند که میلیون ها نسخه فروش کرد و هنر فیل لورد و کریستوفر میلر، کارگردانهای این فیلم، که بعد از موفقیت مجموعه تلویزیونی Clone High در شبکه MTV اولین فیلم بلندشان را ارائه می دهند، در این است که این کتاب سی صفحه ای را که شخصیتی به یادماندنی غیر از دختر خبرنگار ندارد، به یک فیلم 90 دقیقه تبدیل کرده اند با شخصیت های مختلف، که پیتر دیبروج Debruge منتقد ورایتی آن را بوفه ای اشتهاآور توصیف کرده است.
عکس این کتاب:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
................................................
جزیره خیالی داستان فیلم با مشکل محیط زیستی روبروست نمی دانند با اضافه غذاها چه کنند و مشکل چاقی مردم هم مزید بر علت شده ... به قول ایمی بیانکولی، منتقد سنفرانسیسکو کرانیکل، می نویسد «کوفته قلقلی» در واقع یک کار جدی است، ونمونه فیلمسازی فعالانه سیاسی - اجتماعی، و هشداری است در باره پرخوری، چاقی و غذاهای حاصل از مهندسی ژنتیک محصولات کشاورزی... و با بزرگ کردن تصاویر رویای فرود غذا از آسمان که موضوع کتاب است، فیلم می خواهد درد پرخوری و چاقی را ازراه مشمئز کردن تماشاگر، درمان کند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.................................................. .....................
کاراکترهای انیمیشن:
Flint LOCKWOOD در نقش دانشمند-صداپیشه Bill hader
خانوم sam sparks در نقش خبرنگار-صدا پیشه Anna faris
اقای EARL Devereaux در نقش پلیس شهر-صدا پیشه Mr.T
اقای TIM LOCKWOOD در نقش پدرFLINT
CAL Devereaux در نقش پسر EARL-صدا پیشه j.Thompson
اقای manny در نقش فیلمبردار-صدا پیشه benjamin bratt
Mayor SHELBOURNE
BRENT McHALE صدا پیشه Andy samberg
STEVE میمون FLINT
......................................
به دوستان پیشنهاد میکنم حتما این انیمیشن زیبا و حادثه ای رو از دست ندید ...
صحنه های زیبا و حادثه ای و کمدی این انیمیشن رو اگه بخوام توصیف کنم تا فردا طول میکشه.
منابع:
wikipedia
Cloudy with a Chance of Meatballs
..... ..... ..... ..... ..... ..... ..... ..... ..... ..... .....
انیمیشن جدید Despicable Me
چند تا عکس از این انیمیشن می ذارم.