موشك ضدزره سنگين Eryx ، محصول مشترك فرانسه و كانادا
موشك ضدزره سنگين ERYX ، محصول مشترك فرانسه و كانادا
اريكس ، يك سيستم موشكي ضدزره سنگين كوتاه برد مي باشد كه براي واحدهاي پياده نظام و نيروهاي ويژه طراحي طراحي و ساخته شده است.اين سيستم ضدزره ، براي استفاده در موقعيت هاي خاص و فضاهاي محدود (همانند جنگ هاي شهري و عمليات هاي كماندويي) بسيار مؤثر و مناسب است. اريكس توسط كنسرسيومي مركب از MBDA فرانسه و صنايع هوافضاي كانادا توليد مي گردد. در سال 1989 ، فرانسه و كانادا تفاهم نامه اي را براي توليد اريكس با سرمايه گذاري مشترك امضا نمودند و در سال 1994 بعد از سال ها تحقيق و آزمايش ، اريكس وارد خدمت ارتش هاي فرانسه و كانادا گرديد و تا اين لحظه ، ارتش هاي نروژ ، برزيل و مالزي نيز از اريكس بهره مي برند. همچنين بسياري از كشورهاي حوزه خليج فارس ازجمله بحرين ، كويت ، قطر ، عربستان و امارات متحده عربي نيز در زمره مشتريان علاقه مند به اين سيستم ضدزره قرار دارند. تركيه نيز در سال 1999 ، قراردادي با فرانسه امضا نمود كه طي آن ، امتياز توليد 10000 موشك اريكس را در طي 10 سال بدست آورد. اما در سال 2004 ، وزير دفاع تركيه خبر لغو اين پروژه را داد.
اريكس مي تواند برضد اهداف زرهي متحرك و ثابت ، مورد استفاده قرار گيرد. كمترين برد عملياتي آن 50 متر و بيشترين برد آن 600 متر مي باشد. اريكس مي تواند برضد انواع زره هاي كلاسيك ، تقويت شده و انعكاسي استفاده گردد. علاوه بر اهداف زرهي ، ساختار اريكس به گونه اي طراحي شده است كه قادر به انهدام انواع خاكريزها ، سنگرها و استحكامات بتوني نيز مي باشد. در آزمايش هاي انجام شده توسط MBDA ، از 1000 موشك اريكس شليك شده ، 950 موشك ، اهداف را با موفقيت از بين بردند. يعني 95% شليك ها موفقيت آميز بوده است. سيستم اريكس از 3 قسمت تشكيل شده است:موشك ، لوله پرتاب و واحد آتش. اريكس را مي توان به صورت نشسته يا درازكش ، از روي شانه شليك نمود. همچنين امكان استفاده از سه پايه نيز وجود دارد. موشك اريكس ، از نوع هدايت شونده با سيم است و از يك سيستم هدايت نوري نيمه خودكار بهره مي برد. در انتهاي موشك اريكس ، يك منبع توليد كننده مادون قرمز وجود دارد. سيستم هدفگيري اريكس ، با استفاده از اين امواج مي تواند مسير موشك را تشخيص داده و در صورت لزوم توسط سيم رابط با موشك ، مسير را تصحيح نمايد.
سيستم پيشرانه اريكس ، از نوع كنترل برداري است و اين قابليت را دارد كه در سرعت پايين ، مؤثر عمل نمايد و اجازه مي دهد كه پرتاب موشك ، با كمترين نيروي ممكن انجام شود. با توجه به اين قابليت موتور موشك ، اريكس از سيستم پرتاب آرام (SOFT LAUNCH) بهره برده و در فضاهاي محدود و بسته مي توان از آن به راحتي و با ايمني بالا استفاده كرد. لازم به ذكر است كه موتور موشك اريكس ، توسط شركت مشهور راكسل فرانسه (ROXEL) توليد شده است. موشك در كمتر از 5 ثانيه آماه شليك مي گردد. بعد از شليك تنها وظيفه تيرانداز ، تنظيم نگه داشتن سيستم هدفگير اريكس بر روي هدف تا زمان اصابت مي باشد. در زمان شليك ، موشك سرعتي در حدود 18 متر در ثانيه مي گيرد و در زمان رسيدن به مرز 600 متر ، سرعت موشك از مرز 245 متر در ثانيه نيز مي گذرد. در زمان 2 دقيقه مي توان 5 موشك اريكس را آماده نمود ، هدفگيري كرد و شليك نمود.
كلاهك جنگي 137 ميليمتري موشك ، مجهز به سيستم انفجاري دوگانه HIGHT EXPLOSIVE بوده و قادر به نفوذ در خودروهاي مجهز به زره هاي انعكاسي به ميزان 90 سانتيمتر است. دو شبيه ساز براي آموزش استفاده از اريكس به سربازان وجود دارد ؛ شبيه ساز مقدماتي و شبيه ساز پيشرفته. شبيه ساز مقدماتي ، توسط شركت سيمتران (SIMTRAN) كانادا طراحي و ساخته شده است. شبيه ساز پيشرفته نيز توسط بخشي از لاكهيد مارتين توليد شده و به نام EPGS مشهور مي باشد.
کد:
http://www.gun.mihanblog.com
مسلسل ضدهوايي Zu-23(توپ ۲۳)
مسلسل ضدهوايي ZU-23(توپ ۲۳)
اين مسلسل ضدهوايي مانند برادر چهارلول خود ZSU-23.4 ، يكي از بهترين مسلسل هاي ضدهوايي مي باشد. مكانيزم آتش اين سلاح كه از مسلسل هاي بهينه سازي شده 2A14 بهره مي گيرد ، بسيار دقيق و بي نقص است. اين سلاح در سال 1960 وارد خدمت و توسط نيروهاي ارتش شوروي بكار گرفته شد. بيش از 20 كشور ديگر در جهان ، از اين سلاح استفاده مي كنند. مكانيزم هدفگيري اين سلاح از نوع ZAP-23 است كه براي نشانه روي به سوي اهداف هوايي ساخته شده ، ولي براي درگيري با اهداف زميني ، انواع ديگر دستگاه هاي نشانه براي آن طراحي شده است.
مكانيزم گلندگدن اين سلاح ، كاملآ مشابه سلاح هاي معمولي است و با فشار گاز باروت كار مي كند. نوار فشنگ اين سلاح ، معمولآ در دو نوع 50 و 100 تير ساخته شده و درون جعبه هاي مخصوصي كه در طرفين سلاح قرار دارند جاسازي مي شوند.
نواخت تير اين سلاح ، حدود 2000 تير در دقيقه مي باشد (هر مسلسل 1000 تير در دقيقه). با اين سلاح مي توان با اهداف هوايي كه تا سقف 2 كيلومتري پرواز مي كنند درگير شد و آنها را با احتمال 0/023 منهدم كرد. سرعت گلوله اين سلاح در بدو خروج از لوله ، 970 متر بر ثانيه است كه خاصيت آسيب رساني گلوله را تا برد 2/5 كيلومتري تضمين مي كند.
اين سلاح به 6 نفر خدمه نياز دارد كه 2 نفر از آنها ، وظيفه نشستن در پشت سلاح را برعهده دارند. 1 نفر از خدمه ، مآمور تنظيم دستگاه نشانه روي است و ديگري متصدي شليك مسلسل هاست. 2 نفر از خدمه ، مآمور تعويض جعبه هاي فشنگ هستند. لوله هاي اين سلاح را مي توان در زماني كمتر لز 15 الي 20 دقيقه تعويض كرد. نوعي از اين سلاح را مي توان بر روي خودروهاي 4X4 يا 6X6 نصب كرد. گونه خودكشش آن نيز موجود است و براي استقرار آن بر روي زمين ، به 30 ثانيه وقت نياز داريد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تيربار سبك Rpd ، ساخت شوروي
تيربار سبك RPD ، ساخت شوروي
اين تيربار ، اولين تيرباري بود كه براي شليك گلوله هاي سبك 39 × 62/7 طراحي شد. اين تيربار در سال 1944 طراحي و در سال 1949 توليد گشت. پياده نظام ارتش شوروي تا دهه 60 ، به اين تيربار مجهز بود تا اينكه نهايتآ با تيربار سبك RPK تعويض شد. به عقيده بسياري ، اين حركت يك تعويض نابجا و اشتباه بود. چرا كه تيربار RPK ، هرگز نتوانست در حد و اندازه RPD ظاهر شود.
كشور چين ، اين تيربار را با نام Type 56 توليد كرده و تاكنون استفاده مي كند. عملكرد گلنگدن RPD - كه از مسلسل دگتياروف اقتباس شده است - به واسطه نيروي گاز عمل مي كند. سيلندر گاز سلاح ، در زير لوله قرار گرفته و در درون خود ، يك پيستون كورس بلند جاي داده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سيستم قفل گلنگدن اين سلاح ، بسيار ساده و در عين حال مطمئن است. اين مكانيزم قفل ، از دو زبانه مخصوص تشكيل شده كه پس از چفت شدن پيشاني جنگي و لوله ، باز شده و در درون بدنه سلاح گير مي كند. عمل باز شدن اين زبانه ها ، توسط عقب نشيني حمال انجام مي شود. بدين صورت كه هنگام عقب نشيني حمال ، سوزن سلاح به عقب رفته و موجب مي شود تا دوزبانه بتواند در محل خود كه بر روي گلنگدن قرار دارد بروند و از مسير حركت آلات متحركه خارج شوند. سپس مجموعه آلات متحركه مي توانند به عقب نشيني خود ادامه دهند. اين شيوه قفل اصطلاحآ «كفشكي» ناميده مي شود. (همانند سلاح معروف دوشكا)
مكانيزم تغذيه RPD ، معمولآ از نوع نواري است. ولي مي توان يك خشاب گرد را نيز به آن اضافه كرد.اين خشاب گرد، يك نوار فشنگ 100 تايي را در خود جاي مي دهد. اين نوع خشاب ، داراي يك دستگيره حمل مخصوص نيز مي باشد. برخلاف مسلسل هاي دگتياروف ، فنر ارتجاع اين تيربار در قنداق آن جاسازي شده است. لوله سنگين RPD را نمي توان به سرعت و سهولت تعويض كرد. ولي مي توان انتظار يك نواخت تير مداوم و مناسب را از آن داشت. مكانيزم نشانه روي عقب RPD ، از نوع تنظيم شونده است. تمامي تيربارهاي RPD ، به يك دو پايه تاشو و بند حمل سلاح مجهز شده اند. با كمك اين بند ، مي توان سلاح را از شانه آويزان كرده و شليك كرد.
مشخصات فني:
كاليبر: 39 × 62/7
طول: 1037 ميليمتر
طول لوله: 520 ميليمتر
وزن: 7400 گرم
مكانيزم گلنگدن: كفشكي
مكانيزم مسلح شدن: فشار غيرمستقيم گاز باروت
نوع تغذيه: نواري
نواخت تير: 650 تير در دقيقه
مقایسه تحلیلی کاليبر62/7 میلی متر با کالیبر56/5 میلی متر
مقایسه تحلیلی کاليبر62/7 میلی متر با کالیبر56/5 میلی متر
مقدمه :
در اواخر سالهای دهه 50 میلادی طرح استفاده از گلوله هایی با شارژ متوسط 56/5 میلی متر برای اولین بار توسط برخی از طراحان کارخانه رمینگتون ارائه شد. با ارائه این طرح بصورت همزمان کار بررسی و آنالیزآن در کشورهای مختلف آغاز شد و این شروع مناقشه ای بود بین مخالفان و موافقان این طرح که همگی از کارشناسان و متخصصان این رشته بودند. این تضارب آراء و نظرات سرانجام به بهبود و شکوفایی این طرح جدید منجر و این کالیبر جدید خیلی زود به عنوان یکی از کالیبرهای استاندارد ناتو جایگاه خود را تثبیت کرده.
مقاله ای که در پیش رو دارید در سال 1986 تنظیم شده است و در آن زمان خیلی از خصوصیات مثبت و برتر کالیبر 56/5 هنوز به دلایل متعدد ناشناخته مانده بود. خوانندگان محترم توجه داشته باشند که هم اکنون در مورد قابلیتها و کارکرد مهمات 56/5 میلی متری نکته ابهامی وجود ندارد و بدلیل خصوصیات ممتاز، این کالیبر تبدیل به مهمات اصلی و سازمانی ارتشهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (NATO) و بسیاری دیگر از کشورها شده است.
ولی در زمان تنظیم مقاله ذیل منتقدان کالیبر 56/5 میلی متری نقطه نظرات و انتقادات خود را به گونه ای که مشاهده خواهید کرد در مورد ضعفهای این کالیبر و مقایسه آن با کالیبر 62/7 ارائه کرده اند.
مترجمان بیشتر در پی آن بودند که خوانندگان با مطالعه این مقاله با استدلال مخالفان این کالیبر و تقابلی که در آن زمان بین این دو طرح و طرفداران هر کدام وجود داشت بیشتر آشنا شده و در عین حال با توجه به اطلاعاتی که در حین مقایسه این دو کالیبر با یکدیگر در متن آورده شده است دانش خود را در این زمینه ارتقاء دهند.
-در تاریخ 28 اکتبر سال 1980 بعد از چهار سال آزمایشات سنگین در مدرسه پیاده نظام ارتش آلمان غربی در هامبورگ ،کمیسیون کنترل و قسمت مهمات کالیبر کوچک، گلوله ای با کالیبر شارژ متوسط را تائید کرد. در آن زمان گلوله فوق با شارژ متوسط و پروفیل اصلاح شده را کالیبر 56/5 میلی متری و یا (0.223 Remington) نامیدند. بعد از این اصلاحات نمونه ای با نام ss109 به عنوان نمونه پایه ای استاندارد به ارتشهای بلوک غرب عرضه شد. در آن زمان بود که (NATO) صاحب دو کالیبر مختلف یکی با شارژ بالا و کالیبرmm 7/62×51 که از سال 1953 عملیاتی شده بود و دیگری بک کالیبر با شارژ متوسط mm 5/56×45 که بصورت رسمی از سال 1980 وارد خدمت گردیده بود.
با تمام آزمایشات و تحقیقات بسیاری که در مناطق جنگی و به صورت عملیاتی بر روی رفتار محصول شارژ متوسط انجام شده بود اما هنوز هم محصول فوق به صورت کامل مورد نظر ارتشهای ایالات متحده و سازمان NATO قرار نگرفته است.
در این مقاله سعی در آن داریم که با ارائه دلایل مستدل به بررسی و نحوه تکامل گلوله ای با شارژ متوسط پرداخته و علل برتری نمونه قدیمی تر 7/62×51 mm را بر نمونه 5/56×45 mm را بیان و به مقایسه نقاط ضعف و قوت آنها بپردازیم.
طرح ابتدایی گلوله های با شارژ متوسط به قبل از جنگ جهانی دوم باز می گردد. در سال 1888 در کشور آلمان از یک گلوله استاندارد با کالیبر 7/92×57 mm با شارژ بالا، وزن مرمی 198 grain سرعت دهانه (773m/s)2550 fps استفاده می شد. بعد از بررسی های فراوان و تحقیقات بر روی نتایج در حین درگیریهای واقعی و استفاده از تجربیات تیراندازان ماهر آلمانی در آن زمان محققان متقاعد شدند که استفاده از یک کالیبر کوچکتر و سبک تر می تواند کارآیی مناسب تری داشته باشد.
ما حصل این تحقیقات استفاده ای یک مهمات کوچکتر و سبک تر و تبع آن استفاده از اسلحه های سبک تر، دقت در تیراندازی به علت نیروی کم تر پس زنی سلاح در هنگام شلیک و قابلیت حمل مهمات بیشتر توسط نفر بود. شروع کار تولید تحقیقات علمی پیشرفته بر روی این کالیبر از سال 1934 آغاز شد.
در سال 1938 در کشور آلمان گلوله ای با کالیبر 9/7 میلی متری و با نام کامل (Infanterie Kruz Patrone) ویا (7/9 mmKurz) طراحی و ساخته شد. گلوله فوق دارای وزن مرمی 125 grain و سرعت در دهانه لوله (636 m/s)2100fps بود.
به موازات ساخت محصول فوق کار بر روی مهمات کوچکتری با قابلیت حمل مقدار قابل ملاحظه تری توسط نفر و خصوصیت انتخاب حالت شلیک در سلاح در دست اجرا بود. در سال 1940 و در بحبوحه جنگ رقابت بین دو طرح پایان یافت و طرح نهایی با نام (Sturmgewenr) برای استفاده در اسلحه تهاجمی MP43 آماده و روانه جبهه روسیه شد. اسلحه فوق با یک خشاب با ظرفیت 30 گلوله ارائه شده بود و قابلیت شلیک در حالتهای اتوماتیک و نیمه اتوماتیک را دارا بود.
اسلحه فوق در میدان رزم دارای قابلیت آتش بسیار مهیب و حیرت آور بود ولی با آنکه با یک خشاب 30 گلوله ای به کار گرفته می شد اما وزن آن نزدیک به 3 پوند از سلاح Kar98K سنگین تر بود.
سربازان روسی به عنوان اولین برخورد کنندگان با این نوع سلاح از قدرت آن حیرت زده و از حجم آتش آن غافلگیر شده بودند. متخصصان روسی پس از به غنیمت گرفتن چند قبضه از این سلاح کار تحقیقات بر روی آنرا آغاز کردند و در سال 1443 توسط دو طراح برجسته روسی به نامهای N.M.Elizarov وv.Semin مهمات با شارژ متوسط روسی طراحی و ساخته شد.
مهمات فوق دارای کالیبر 39×62/7 میلی متری و با وزن 125grain برای مرمی و سرعت در دهانه لوله (667 m/s)2200fps بود. در آن زمان به علت محدودیت امکانات و مواد اولیه و روش تولید مهمات فوق تا سال 1946 در ارتش روسیه عملیاتی نشد. یک سال بعد اسلحه جهانی AK-47 توسط تیم طراحی به سرگروهی سر طراح M.Kalashnikov تولید و رسما به ارتش اتحاد جماهیر شوروی تحویل داده شد. این روند مطالعاتی بر روی کالیبرهایی با شارژ متوسط به همین صورت ادامه پیدا کرد تا در سال 1974 یک محصول جدید و بهینه شده از اسلحه AK-47 با عنوان AKS-74 طراحی و ساخته شد. کالیبر سلاح فوق (0.221mm)4/45×39mm بود. رفتار کالیبر فوق بسیار شبیه کالیبر مورد بحث ما یا همان (NATO)5/56×45 mm می باشد. بر طبق استاندارد روسی نام کالیبر فوق 5.45×39 mm به RPK 74.4 تغییر یافت. در آن زمان باز هم روسها دست از کار نکشیده و برای جا نماندن از قافله کشورهای دیگر سریعا شروع به اصلاحات و تغییرات بر روی کالیبرهای متوسط قابل حمل توسط انسان کردند.
مجددا به زمان جنگ جهانی دوم بازگردیم ، آمریکائیها هم همانند روسها و آلمانیها در این زمان بر روی این نوع از مهمات شروع به کار کردند.
در آن زمان در ایالات متحده کالیبرهای جدیدی برای اسلحه های کمری و مسلسلهای سبک طراحی شد، یکی از انواع بسیار سبک و کوچک نسبت به زمان خود کالیبر 3/0(33×62/7 میلی متر) مخصوص اسلحه های M1 و M2 آمریکایی بود. گلوله فوق دارای یک نوک گرد وزن مرمی 115 grain و سرعت اولیه (597 m/s)1970 fps بود.
برای اولین بار این نوع کالیبر به نیروهای پلیس تحویل داده شد، و برای نیروهای ویژه ارتش خدمه ناوهای جنگی و نیروهای هوادریایی آن زمان مناسب شناخته نشده بود.
مهمات فوق در عمل برای اسلحه M1Garand مناسب شناخته نشد و این اسلحه از همان گلوله با شارژ بالای 63×62/7 میلی متری استفاده می کرد. ولی مهمات فوق برای اسلحه M2(Carbine) مناسب شناخته شد در طی جنگ جهان دوم 1942 تا جنگ کره آمریکائیها نزدیک به 6 میلیون قبضه از اسلحه M2 را تولید کردند.
با آنکه وزن سلاح فوق نسبتا کم بود و قابلیت انتخاب وضعیت شلیک را داشت و همچنین با خشابهای 15 الی 30 تیری عرضه شده بود اما به علت محدودیت در کارآیی و برد درگیری پائین آن از مقبولیت خاصی بین سربازان برخوردار نبود.
سریعا بعد از اتمام جنگ کره اسلحه فوق از خدمت بازنشسته شد. در طی سالهای بعد از 1940 در کشورهای دیگر نیز همانند آلمان- روسیه از این قبیل پیشرفتها در زمینه ساخت و طراحی سلاحهای مخصوص مهمات با شارژ متوسط در جریان بود.
در این قسمت از مقاله به بررسی نحوه تکامل و پیشرفت کالیبر های 51×62/7 میلی متری و 45×56/5 میلی متری (NATO) در طی سالهای 1950 الی 1960 می پردازیم.
اولین سری از گلوله های استاندارد با کالیبر 51×62/7 توسط ایالات متحده تکمیل و جایگزین کالیبر معروف 3/0 که از سال 1906 مورد استفاده قرار گرفته بود شد.
کالیبر 3/0 آمریکایی دارای وزن مرمی 150 grain و سرعت در دهانه لوله (848 m/s)2800fps بود، این گلوله در سالهای 1903 و بعد از آن به صورت بسیار گسترده در اسلحه های M1Garand و اسلحه اتوماتیک Browning و یا مسلسلهای سبک و سنگین Browning مصرف داشته است.
هر چند که اسلحه M1 دارای برد و قدرت بسیار مناسب آتش بود ولی به علت وزن زیاد سربازان در جنگ کره اعلام داشتند که نیاز به اسلحه ای دارند که هم دارای وزن سبکتر و هم دارای خصوصیت انتخاب وضعیت شلیک باشد در آن زمان ارتش ایالات متحده سعی در جایگزینی اسلحه M2 به جای اسلحه M1 کرد ولی به علت عدم تمایل سربازان به علت قدرت آتش پایین این سلاح توفیق چندانی در این زمینه نیافت.
-کمیته فنی ارتش ایالات متحده در سپتامبر 1945 بعد از آزمایشات ابتدایی دستور به کار و فعالیت بر روی یک گلوله سبک برای جایگزینی با کالیبر 3/0 با قدرت نفوذ پذیری بالا و کارآیی بهتر نسبت به نمونه 7/9 mm kruz آلمانی و یا 7/62×39 mm روسی که در اسلحه های آن زمان کشور روسیه مورد استفاده داشت داد.
به دلیل حجم بسیار بالای استفاده از مهمات کالیبر متوسط در ارتش آمریکا این طرح در مدت کوتاهی موفقیت و گسترش قابل ملاحظه ای یافت، و دلیل دیگر این پیشرفت تمایل سنتی کشور آمریکا به رقابت و عقب نیافتادن از کشورهای دیگر بود.
-در همان زمان پس از توافقات در بین قسمتهای مختلف ارتش آمریکا گلوله ای با کالیبر 7/62×51mm و با نام T65 طراحی و ساخته شد، گلوله فوق با آن که حدود 5/0 اینچ از کالیبر 3/0 کوتاه تر بود ولی باز هم گلوله ای با شارژ متوسط محسوب نمی شد. وزن مرمی گلوله فوق 147grain و سرعت آن در دهانه لوله (848m/s)2800fps (کاملا همانند گلوله 3/0 ) بود و با استفاده از فرمول جدید باروت، امکان استفاده از یک پوکه کوتاه تر با خاصیت تحمل فشار و سرعت گوله کالیبر 3/0 حاصل شد.
در نهایت کالیبر T65 هم در ایالات متحاده و هم در پیمان (NATO) مورد استفاده قرار گرفت.
در طی سالهای 1950 در کشور انگلستان هم کار بروی مهمات با شارژ متوسط شروع شد، نتایج تحقیقات بریتانیاییها این بود که بهترین گزینه استفاده از کالیبر 280/0 و یا 7 میلی متری می باشد. محققان فوق بر این عقیده بودند که بهترین گلوله محصولی مرکب از تجربه آلمانیها و استفاده از نتایج پیشرفت روسها می باشد.
در همان زمان و در حدود سالهای 1957 اسلحه M14 بعد از تحقیقات و کار بسیار با کالیبر جدید 51×62/7 میلی متری وارد خدمت ارتش ایالات متحده شد. در آلمان و بلژیک نیز اسلحه های G3 وFANFAL در همین زمان وارد خدمت ارتش شده بودند.
در سال 1963 اسلحه ای کاملا تخصصی و با قابلیت بالا در ایالات متحده تحت نام M16 برای استفاده در آسیای جنوب شرقی طراحی و ساخته شد. کالیبر سلاح فوق 45×56/5 میلی متر بود. بعد از این قضیه ، یک تجدید حیات مجدد در امر پیگیری ساخت و طراحی مهمات با شارژ متوسط بوجود آمد. کمیسیون نظامی ارتش آمریکا و ارگان تحقیقات نظامی دولت (ORO) بعد از بررسی نتایج در جنگهای واقعی و تحقیقات بسیار به این نتیجه رسیدند که در فواصل حدود 300 متر (330 یارد) عملکرد سلاح بسیار نامطلوب می باشد.
بر طبق(ORO) ضمنا نتایج حاصله در فواصل 300 متری وابسته به علوم وجود عوارض طبیعی دوربین تیرانداز و هدف نیز بود و این در حالی بود که گزارشهای واصله از میدان جنگ بر این موضوع تاکید می کرد که به علت وجود عوارضی همچون درختان – کیسه های شنی سنگرها – خاکریزها قابلیت مهمات با شارژ متوسط 45×56/5 میلی متری به شدت حتی در فواصل زیر 300 متر هم کاهش می یابد. در همین زمان در قسمتهای دیگر تحقیقاتی ارتش آمریکا به این نتیجه رسیدند که تنظیمات سرعت بر روی کالیبرهای 227/0 و 257/0 و اصلاح وزن گلوله ها بین (35 الی 45) (grain) در فواصل تا حدود 400 متر بسیار موثر واقع خواهد شد.
قبل از سال 1963 و در ابتدای کار بعد از آزمایشات بسیار در ابتدا توسط دو شرکت "Fairchild Aircraft Engine" "Eugene Stoner" اسلحه ای تحت عنوان AR-15 با کالیبر 45×56/5 میلی متری که مشتق شده از کالیبرهای 222/0 و 227/0 ساخت شرکت "Remington" بود، دو کالیبر معرفی شده در سرتاسر ایالات متحده برای اسلحه های شکاری مورد استفاده واقع می شد. از اسلحه فوق برای نیروهای ویژه هوادریایی آمریکایی نزدیک به بیست هزار قبضه سفارش ساخت داده شد ولی سلاح فوق خیلی سریع جای خود رابه M16 اصلاح شده و مهمات پیشرفته تر M193 با کالیبر 45×56/5 میلی متری داد.
در نهایت گلوله M193 با مشخصات وزن مرمی 55 grain و سرعت در دهانه لوله استاندارد 20 اینچی اسلحه M16 برابر 3180 fps و یا (964 m/s) تولید شد.
برای آنالیز بهتر کارآمدی اسلحه و مهمات فوق ، مقدار قابل توجهی از تولیدات این نوع سلاح و مهمات به آسیای جنوب شرقی در سال 1962 ارسال شد. گزارش نیروهای آمریکایی و هم پیمانانشان مبنی بر کارآمدی بسیار اسلحه و مهمات فوق در میدان جنگ بود.
در سال 1963 ژنرال مک نامارا (MC Namara) دستور توقیف تولید M14 و مجوز خرید 85000 قبضه M16 برای ارتش و نیروی زمینی و 14000 قبضه برای نیروهای ویژه هوا دریایی آمریکا صادر کرد.
یکی از مسائلی که در آن زمان برای سلاح فوق گزارش شد این بود که به علت خصوصیات محیطی منطقه جنگ و عدم نگهداری مناسب از سلاح توسط سربازان ، اسلحه متناوبا دچار پدیده گیر کردن می شد. این اشکال با دادن آب کروم به لوله و اصلاح مدل خان لوله به سرعت مرتفع شد و مدل جدید M16A1 به عنوان یک سلاح تهاجمی با قابلیت استفاده از مهمات شارژ متوسط به نیروهای ایالات متحده عرضه شد و دراین زمان بود که ایالات متحده به صورت رسمی دارای دو کالیبر مختلف نظامی در ارتش خود شد.
در همان زمان که اسلحه M16 برای استفاده در آسیای جنوب شرقی برگزیده شد اسلحه M14 در پایگاههای اروپایی (NATO) در حال خدمت بود. بعد از حل مشکلات ابتدایی و لجستیکی اسلحه M16 و موفقیتهایی که کالیبر 56/5 میلی متری در آسیای جنوب شرقی بدست آورد دیگر اعضای پیمان (NATO) هم شروع به بکارگیری سلاح و مهمات فوق کردند.
پیمان (NATO) دو تعریف مجزا برای استفاده از کالیبرهای فوق مطرح کرد، کالیبر 56/5 میلی متری را برای استفاده سربازان نیروی زمینی – خدمه ادوات نظامی مستقر بر روی کشتیها- نیروهای (NATO) و تمام رسته هایی که از اسلحه های اتوماتیک دفاعی برخور دارند و کالیبر 62/7 میلی متری با شارژ بالا قابل استفاده در مسلسلهای سنگین (M60-MG3-FNMAG) و استفاده نیروهای پشتیبان پیاده نظام ارتش – و اسلحه های سنگین مستقر بر روی خودروهای نظامی و هلی کوپترها انتخاب شدند.
قابل به ذکر است که اکثر نیروهای تک تیرانداز نیز هنوز از کالیبر 51×62/7 میلی متری استفاده می کنند.
تا به اینجا سعی در طرح تاریخچه بوجود آمدن کالیبرهای مختلف داشتیم، حال به مقایسه ضعفها و قوتهای دو کالیبر مختلف و معروف 56/5 میلی متری 62/7 میلی متری می پردازیم و درانتها نتیجه می گیریم که به چه دلیل کالیبر 62/7 میلی متری در درازمدت نتایج بهتر و قابل قبول تری را برای مصرف کنندگان خود خواهد داشت.
کالیبر 62/7 میلی متری از سال 1953 توسط ناتو (NATO) پذیرفته شد این گلوله از روی نمونه های M80 آمریکایی و یا M77 بلژیکی اقتباس شده بود وزن مرمی آن در حدود 147 grain و دارای روکش از جنس آلیاژ کاپرنیکل بود، سرعت در دهانه لوله آن (848 m/s)2800fps و وزن یک فشنگ کامل آن 380grain و به طول 2/8 inch می باشد.
با استفاده از یک لوله استاندارد 22 inch به همراه خان دوراهه در 12 inch انتهایی (اسلحه M14 ) سرعت خروج گلوله از لوله به پیشینه خود رسیده ودر مسافت 620 متری (682 یارد) بیشترین تاثیر خود را دارد.
در این فاصله گلوله فوق قابلیت گذر از یک صفحه فولادی به ضخامت 3045 میلی متر و یا (0/14 inch) را دارا می باشد. ودر فاصله 800 متری (880 یاردی) قابلیت عبور از کلاه خود نظامی را دارا می باشد. در آزمایشات عبور گلوله از استحکامات نظامی کالیبر فوق قابلیت عبور از دوبلوک ساختمانی پشت سر هم را در فاصله 600 متری دارا می باشد.
در سال 1970 بعد از تحقیقات و بررسی بر روی طرح گلوله M193 و ایجاد اصلاحات زیادی بر روی آن گلوله 45×56/5 میلی متری ss109 به عنوان یک گلوله با شارژ متوسط و مورد مصرف در اسلحه M16 تولید می شود. وزن مرمی گلوله فوق 62 grain و قدرت نفوذ آن در زره در حد مناسب بود سرعت خروج گلوله از لوله در حدود (924 m/s)3050fps می باشد.
برای اصلاحات بیشتر گلوله نزدیک به 10 grain به وزن و معادل 0/182 in به کالیبر آن افزوده شد. با قرار دادن یک نوک فولادی در داخل ژاکت SS109 به میزان قابل توجهی به نفوذ پذیری آن افزوده شد با این اصلاحات وزن کلی گلوله 182 grain و طول آن 2/26 in شد.
با این اصلاحات نیاز به تغییر در لوله اسلحه ها نیز کاملا حس شد به علت افزایش وزن و طول گلوله، برای جلوگیری از افت گلوله در هنگام حرکت خان لوله اسلحه ها به یک خان دو راهه در 7inch انتهای لوله تبدیل شد.
این مقایسه در زمانی عینیت پیدا می کند که به یاد آورید که وزن مرمی M193 معادل 55 grain بود و با استفاده از یک لوله استاندارد و با ان دوراهه در 12 inch انتهای لوله درمرز تثبیت قرار می گرفت.
SS109 توانایی نفوذ در یک صفحه فولادی به ضخامت 45/3 میلی متر از فاصله 640 متری (704 یاردی) و همچنین نفوذ در یک کلاه خود ساخت آمریکا از فاصله 1300 متری (1430 یاردی) را دارا می باشد. در آزمایشات نفوذ در استحکامات نظامی ، SS109 قابلیت نفوذ در یک بلوک ساختمانی را در فاصله 600 متری دارا نمی باشد.
امتیازات کلی گلوله 45×56/5 میلی متری را به صورت خلاصه جمع بندی می کنیم:
1-بر طبق تحقیقات مرکز (ORO) قدرت نفوذ پذیری SS109 در مجموع 51×62/7 میلی متری بالاتر بوده و برای درگیریهای زیر 300 متری مناسب می باشد.
2-قدرت پس زنی کم گلوله SS109 امکان دقت بیشتری را به تیرانداز در هنگام شلیک اتوماتیک می دهد و این خصوصیت باعث ایجاد حجم آتش دقیق تری توسط سربازان می شود.
3-وزن کم کالیبر 45×56/5 میلی متری امکان حمل مهمات بیشتری را به سربازان می دهد.
4-ابعاد کوچک مهمات 56/5 میلی متری امکان استفاده از یک سلاح کوچکتر و سبک تر و همچنین سلاحهای مخصوص نیروهای ویژه را به سربازان می دهد.
5-قدرت کشندگی کالیبر 56/5 میلی متری به علت قابلیت ایجاد انحراف در مسیر حرکت گلوله پس از برخورد با هدف و خصوصیت متلاشی شدن آن در داخل بدن انسان نسبت به کالیبر 62/7 بسیار بالاتر می باشد.
بر طبق نتایج تحقیقات فوق طرح کالیبر شارژ متوسط 45×56/5 میلی متری بسیار بی نقص به نظر می آمد ولی در پی آزمایشات بیشتر دقت واعتبار این نظریه زیر سوال رفت.
در این قسمت می خواهیم به بررسی فاکتورها و خصوصیاتی بپردازیم که از دید طرفداران کالیبرهای باشارژ متوسط پنهان مانده است و خواص کالیبر 56/5 میلی متری را با کالیبر 62/7 مقایسه کنیم:
-تحقیقاتی که توسط سازمان (NSMATCC) برای گلوله 56/5 میلی متری (SS109) حاصل شد نشانگر این بود که گلوله SS109 از فاصله 640 متری توانایی عبور از یک ورق فولادی به ضخامت 3045 میلی متری را دارا می باشد در حالی که این فاصله برای کالیبر 51×62/7 میلی متری معادل 620 متر بود.
-در مورد نفوذ در یک کلاه خود آمریکایی، گلوله SS109 از فاصله 1300 متری موثر می باشد ولی گلوله 62/7 میلی متری از فاصله 800 متری دارای این خصوصیت می باشد.
-اما در این مقایسه به این مطلب توجه نشده است که خصوصیات گلوله SS109 که در خود یک نوک نفوذ کننده فولادی را دارا می باشد اصولا قابل مقایسه با گلوله کالیبر 62/7 میلی متری با هسته تمام سربی نمی باشد و این مقایسه می بایستی با گلوله M193 انجام می شد و در صورت انجام این مقایسه نتایج بدست آمده گواهی داشتند که تمام خصوصیات کالیبر 62/7 میلی متری به کالیبر 56/5 میلی متری برتری دارند.
با این اوصاف و این مطلب که گلوله 62/7 میلی متری توانایی عبور از دو بلوک ساختمانی را دارا می باشد ولی حتی گلوله SS109 توانایی عبور از یک بلوک سیمانی را نیز دارا نمی باشد متوجه می شویم که خصوصیات SS109 برتری خاصی نسبت به 62/7 میلی متری بیان نمی دارد.
اگر واقع بین باشیم در می یابیم که طرح قدرت آتش بالا در واقع با استفاده از مهمات شارژ متوسط به صورت مطلوب حاصل نمی شود و این روش فقط منجر به صرف هزینه بسیار در زمینه تهیه سلاح و مهمات می شود با آنکه قدرت پس زنی مهمات 56/5 میلی متری کمتراز کالیبر 62/7 میلی متری می باشد ولی باز هم پراکندگی اصابت به هدف آن قابل قبول نمی باشد.
-شلیک تمام اتوماتیک به علت عدم کنترل بر روی تعداد گلوله شلیک شده توسط سلاح تاثیر چندانی ندارد به همین علت در نسل دوم اسلحه های M16A2 وFNC وFN حالت انتخاب شلیک 3 تیری طراحی شد.
با این روش جدید در اسلحه ای که دارای خشابی با ظرفیت 30 گلوله می باشد، شما فقط امکان 10 شلیک 3 تیری را دارا می باشید بنابراین آیا به نظر شما این معقول می باشد که برای از بین بردن 15 دشمن 30 گلوله شلیک شود.
با تمام این اوصاف و حالت کنترل بهتر در هنگام شلیک 3 تیری باز هم منطقه پراکندگی مهمات 56/5 میلی متری نسبتا زیاد بود.
در این موقعیت محققان به این نتیجه رسیدند که یک شلیک کالیبر 51×62/7 میلی متری خیلی اثرگذارتر از کی شلیک 3 تیری توسط کالیبر 56/5 میلی متری می باشد. (البته بعدها عدم صحت این فرضیه کاملا به اثبات رسید- برای اطلاعات بیشتر به مقاله تاثیرات عبور گلوله از بدن انسان مندرج در شماره 13 مجله جنگ افزار مراجعه کنید- مترجم) و نتیجه این سبک تیراندازی فقط به تمام شدن سریع مهمات می انجامد.
خصوصیت بارز مهمات 56/5 میلی متری کاهش وزن ان نسبت به 62/7 میلی متری می باشد، اما در نهایت این کاهش وزن در حدد 47% تفاوت را بین کالیبر 56/5 میلی متری و کالیبر 62/7 میلی متری ایجاد کرد، و این خصوصیت مثبت به شدت تحت شعاع خصوصیت منفی کاهش تاثیر گذاری مهمات فوق در میدان جنگ قرار گرفت.
کالیبر 56/5 میلی متری در اصل از روی کی کالیبر شکاری مرسوم در ایالات متحده با عنوان (0/223 Remington) اقتباس شده بود این کالیبر شکاری به صورت غیر قانونی برای شکار آهو و یا شکارهایی در این اندازه استفاده می شد وزن گلوله فوق در حدود 68grain بود.
در فصول شکار مشاهده می شد که گاهی اوقات در فواصل نسبتا دور گلوله فوق برای از پا در آوردن اهدافی نظیر آهو کارآمد نمی باشد در نتیجه مصرف گلوله فوق محدود به هدف قرار دادن حیواناتی نظیر موش خرمای آمریکایی- موش صحرایی- بوقلمون و سگهای وحشی شده بود. حال این سوال مطرح می شود که آیا این طرح از مهمات برای هدف قراردادن اهداف انسانی در منطقه جنگ مناسب می باشد؟
و آیا این خصوصیت که سربازان مهمات بیشتری را در این شرایط حمل می کنند با این سوال که آیا مهمات حمل شده موثر می باشد یا خیر؟ کم رنگ نمی شود. و این در حالی می باشد که در یک شرایط واقعی درگیری که در فیلیپین بین نیروهای دولتی مسلح به M16A1 و شورشیان کمونیست مسلح به M1 و اسلحه های اتوماتیک Browning اتفاق افتاد برتری نسبی از آن شورشیان شد.
- امتیاز دیگر مهمات فوق این می باشد که نیروهای ویژه کماندو و هوابرد به علت قابلیت حمل اسلحه های کوچکتر و سبک تر بیشتر تمایل به استفاده از مهما فوق دارند. در حالی که در عمل نیروهای ویژه اسرائیل از اسلحه Gallil و یا در اروپا از FN-FAL استفاده می کنند که هردو اینها از کالیبر 51×62/7 میلی متری استفاده می کنند( البته کمی بعد از تولید اسلحه Gallil با کالیبر 62/7 میلی متری این سلاح مورد بازنگری واقع شد وبا کالیبر 56/5 میلی متری تولید شد. مترجم) ولی وزن سلاحهای فوق با خشاب کاملا پر و ظرفیت 20 گلوله چیزی در حدود 10 الی 9 پوند می باشد.
این دو اسلحه با داشتن خصوصیت قنداق تاشو بسیار کم حجم و قابل حمل می باشند.
و در مقابل این دو سلاح ، اسلحه های M16A2 –FNC که همگی از کالیبر 45×56/5 میلی متری استفاده می کنند دارای حداقل وزن 10 الی 8 پوند می باشند که همگی در حالت خشاب کاملا پر دارای ظرفیت 30 گلوله می باشند.
مفهوم مقایسه بالا این می باشد که کوشش در کم حجم کردن سلاح و کاهش وزن آن چندان موثر واقع نشده است.
در فواصل کمتراز 200 متر به علت شدت انحراف گلوله M193 و متلاشی شدن آن در داخل بدن انسان قدرت مرگ آوری آن بسیار شدید و غیر قابل وصف می باشد ولی در فواصل بالای 211 متر به علت افت شدید سرعت آن این قدرت بسیار کاهش می یابد.
در مقایسه با M193 گلوله SS109 بلندتر و سنگین تر می باشد این گلوله به علت استفاده از اسلحه های پیشرفته تر دارای خاصیت خفظ مسیر حرکت و افت کمتر نسبت به M193 می باشد. این خصلت در زمان برخورد به هدف هم حفظ می شود و گلوله فوق به علت عدم انحراف و عدم تلاشی دارای خاصیت کشندگی کمتری نسبت به M193 می باشد.
(بعدها در طی آزمایشات پزشکی عدم صحت این ادعا کاملا به اثبات رسید و مشخص شد که گلوله SS109 حتی به مراتب از M193 کشنده تر می باشد- برای اطلاعات بیشتر به مقاله تاثیرات عبور گلوله از بدن انسان مندرج در شماره 13 مجله جنگ افزار مراجعه کنید- مترجم) در طی سالهای 1950 و بعد از آن محققان بر این عقیده بودند که درجنگها فواصل تا زیر 300 متری دارای اهمیت می باشند بنابراین تلاشی در پی اصلاح گلوله ها برای هدف قراردادن دشمن در فواصل بالای 300 متری انجام نمی شد.
ولی با پیشرفت تحقیقات در طی دهه 70 این ایده باطل شده و کشورها شروع به کار بروی نشانه گذارهای لیزری و هدف گیری دشمن در فواصل بالای 300 متری کردند. توجه داشته باشید که مهمات 45×56/5 میلی متری کلا برای این فواصل مناسب نمی باشد.
اولین نمونه نشانه گذاری لیزری محصول یک شرکت انگلیسی بود با قدرت بزرگنمایی 4 برابر که بر روی اسلحه FN-FAL با کالیبر 62/7 میلی متری نصب شد. در همین زمان در کشور اتریش یک نشانه گذار با قدرت بزرگنمایی 105 برابر برای اسلحه Steyr-Mannlicher AUG طراحی و بروی دسته حمل آن نصب شد و همزمان در ایالات متحده نشانه گذار مشابهی برای M16A2 طراحی شد. کالیبر هر دو اسلحه یاد شده 45×56/5 میلی متری می باشد. با استفاده از این سیستمها سربازان توانایی درگیری در فواصل دورتر را پیدا می کردند ولی مهمات آنها این قابلیت را بطور کامل دارا نبود.و در این زمان بود که محدودیت این مهمات برای فواصل 300 الی 400 متری بسیار مشهود می شد.
یکی دیگر از مشکلاتی که کالیبر فوق با آن درگیر می باشد تاثیرات وزش باد در خلاف جهت حرکت می باشد مسلما این تاثیر نامطلوب بر روی گلوله ای با وزن 62 grain بسیار بیشتر از گلوله ای با کالیبر 62/7 می باشد.
برای مثال می توان گفت در زمان وزش باد با سرعت 10mph در فاصله 400 متری برای اصلاح حرکت گلوله SS109 نیاز به 9 درجه اصلاح ولی برای کالیبر 62/7 میلی متر فقط 4 درجه اصلاح لازم است. توجه داشته باشید دقت در تنظیم دستگاه نشانه روی و درجه اصلاح بالا برای رفع خطا، به دلیل وجود خطای انسانی درهنگام تنظیم توسط دست ممکن است باعث ایجاد خطاهای دیگری نیز بشود.با این شرایط استفاده از این سیستمهای نشانه گذاری نیز کمکی در رفع مشکل کالیبر فوق در درگیریهای فواصل دور نمی کند.
-یکی از موارد دیگر توجه به رفتار کالیبر 56/5 میلی متر نسبت به پوششهای ضد گلوله خصوصا جلیقه های ضد گلوله می باشد. با آنکه SS109 قابلیت نفوذ در نسلهای قدیمی تر این جلیقه ها را دارا می باشد ولی با پیشرقت در تولید این جلیقه ها و استفاده از لایه های پیشرفته Kevlar و ترکیبات سرامیکی به شدت خصوصیت نفوذ ناپذیری SS109 کاهش می یابد. برای مثال گلوله شارژ متوسط روسی (39×45/5 میلی متر) از توانایی نفوذ در یک لایه محافظ با مشخصات 8/5 پوند از ترکیبات Kevlar و 8/4 میلی متر ورق فولادی برخوردار نمی باشد ولی گلوله SS109 این توانایی را دارا می باشد ولی این سوال در اینجا مطرح می شود که تا کجا با این سرعت پیشرفت در ساخت جلیقه ها و پوششهای محافظ SS109 این قابلیت را حفظ می کند(امروزه جلیقه های استفاده شده در جنگهای عراق و افغانستان توسط نیروهای آمریکایی در مقابل گلوله SS109 نفوذ ناپذیر می باشند- مترجم)
-با همان استدلال سال 1963 طرفداران کالیبر شارژ متوسط 56/5 میلی متری هنوز هم بر حفظ این طرح پافشاری می کنند، و با تمام این مشکلات به دلیل آنکه اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق دارای کالیبر شارژ متوسط 39×45/5 میلی متری می باشند، در ایالات متحده هم بر حفظ این کالیبر اصرار می شود.
با تمام مواردی که در قبل به آنها اشاره شد و حتی مثالهای زنده ایی همچون مقوله فیلیپین و شناخت سربازان به عدم کارآیی کالیبر فوق وبا رشد تکنولوژی ساخت نشانه گذارهای لیزری و جلیقه های ضد گلوله بیش از بیش نسبت به گذشته احساس نیاز به ساخت و تهیه مهمات با شارژ بالا می شود و با این شرایط جایی برای خودنمایی مهمات شارژمتوسط و خانوده ای آنها باقی نمی ماند.
از سال 1953 به بعد هیچ اصلاحی بر روی کالیبر 62/7 انجام نشده است و با رشد تکنولوژی هم اکنون در جایگاه آن هستیم که اصلاحاتی را برای بالاتر بردن قدرت مهمات فوق و برتری نسبی آن نسبت به محصولات کشورهای دیگر انجام دهیم. مسلما قدرت مرگ آوری گلوله ای به وزن 147 grain و کالیبر 62/7 بسیار بالا می باشد و با اصلاحات کافی قادر به مقابله و برتری نسبت به نمونه شارژ متوسط روسی (39×45/5 میلی متری) می باشد. در پایان لازم به ذکر است که به یاد داشته باشیم امپراطوری ژاپن در طی سالهای قبل از جنگ جهانی دوم کالیبر 7/7 میلی متری (303/0) را با کالیبر 5/6 میلی متری (256/0) تعویض کرده و در همان زمان در کشور ایتالیا کالیبر 35/7 میلی متری با کالیبر 5/6 میلی متری جایگزین شد و این جابه جایی فقط به دلیل قابلیت کشندگی و نفوذ ناپذیری بیشتر کالیبرهای فوق بود. اجازه دهید از این موارد تاریخی و تجربیات گذشتگان عبرت گرفته و تمام نیروی خود را بر روی بهینه کردن کالیبر 62/7 میلی متری متمرکز کنیم و به این نتیجه برسیم که خیر(NATO) به هیچ عنوان نیازی به داشتن دو کالیبر متفاوت نداشته است.
توضیحات: 1 grain=0.065 gram
تـانـک شکست خورده ی مرکـاوا
تـانـک شکست خورده ی مرکـاوا
تانک مرکاوا مدل Mk3
مقامات اسرائیل به این نتیجه رسیدند که به دلیل جمعیت کم نمی توانند از عهده تلفات سنگین در جنگ برآیند در نتیجه تصمیم به ساخت تانک مرکاوا گرفتند.
مرکاوا (Merkava) نوعی تانک جنگی است که توسط اسرائیل، به منظور تامین هر چه بیشتر امنیت جانی سرنشینان در شرایط سخت جنگی و در اصل برای کمک به ارتش اسرائیل ساخته شده است.
از آنجایی که موتور تانک در قسمت جلوی آن قرار دارد، در نتیجه جرم بیشتر تانک در این قسمت جمع شده و در شرایط بحرانی فرار از در پشتی تانک برای سرنشینان آسانتر می شود. مرکاوا سریع حرکت می کند، بسیار پر قدرت است و بدنه آن از نوعی فلز ضد ضربه کم نظیر ساخته شده است. مجموعه این خصوصیات Merkava را به یکی از ایمن ترین تانک های جهان برای سربازان تبدیل کرده است.
تعداد زیادی از این نوع تانک در کارخانه ای واقع در یکی از شهر های مرکزی اسرائیل به نام تلاشومر (Tel HaShomer) تولید و نگهداری می شوند، به علاوه قطعات لازم برای ساخت نیز در اسرائیل و توسط شرکت های فعال در زمینه صنایع نظامی از جمله IMI, Elbit, Soltam و ... ساخته می شوند.
تاریخچه
در سال 1967 پس از جنگ شش روزه - جنگ "اعراب و اسرائیل" یا جنگ "ماه ژوئن" نیز نامیده می شود و درواقع نبرد اسرائیل با کشورهای عربی نظیر مصر، اردن، عراق و سوریه بود که طی آن اسرائیل موفق شد نوارغزه، شبه جزیره سینا در مصر، نواحی غربی اردن و فلات جولان در سوریه را به تصرف خود در آورد - و تحریم اسرائیل توسط کشور فرانسه، وزارت دفاع اسرائیل قراردادی مبنی بر همکاری و مشارکت با کشور انگلستان در ساخت نوعی تانک جنگی به نام چیفتن (Chieftain) را به امضاء رساند.
در سال 1969 با فشار کشور های عربی، انگلستان مجبور به لغو این قرارداد و کنار گذاشتن اسرائیل از این پروژه شد. این کار اسرائیل را متوجه این نکته کرد که به منظور تامین تسلیحات نظامی اش نمی تواند به کمک دیگر کشورها تکیه کند، در نتیجه با استفاده بهینه از نیروهای داخلی، مصصم به ساخت یک تانک جنگی که عملا یکی از مخرب ترین جنگ افزارهای نظامی به شمار می رود، شد.
جمعیت اندک عامل ساخت مرکاوا
هر چند اسرائیل حادثه جنگ یوم کیپور (Yom Kippur) در سال 1973 را با ذخایر تسهیلات نظامی آمریکا پیش برد، اما به این نتیجه رسید که کشوری مانند اسرائیل با جمعیت اندکش نمی تواند از عهده تلفات سنگین چنین جنگ هایی برآید؛ در نتیجه تصمیم به ساخت تانک Merkava با هدف حفظ جان سربازانش گرفت.
جنگ یوم کیپور که جنگ رمضان، جنگ اکتبر یا جنگ 1973 اعراب و اسرائیل نیز نامیده می شود، جنگی بود که با اتحاد کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه در مقابله با اسرائیل در گرفت. این جنگ که در واقع نوعی جوابیه به جنگ شش روزه بود در تعطیلات یوم کپیور یهودیان آغاز شد و بیست روز به طول انجامید و نهایتا نیز به آتش بس رسید.
Merkava Mk 1
برای اولین بار این تانک که مجهز به یک توپ 105 میلیمتری بود، در ماه آوریل 1979 مورد بهره برداری قرار گرفت. در سال 1982 در جنگ لبنان آزمایش شد، ظاهرا سیستم ترمز تانک با مشکلاتی روبرو بود.
Merkava Mk 2
اشکالات Mk 1 در این مدل برطرف و بهسازی شد، از آن جمله اضافه شدن یک خمپاره 60 میلیمتری در داخل تانک بود. Mk 2 مجددا در تهاجم اسرائیل به لبنان و بیروت مورد استفاده قرار گرفت.
Merkava Mk 3
این مدل که در 1990 معرفی شد، مجهز به یک موتور با قدرتی معادل 1200 اسب بخار و یک اسلحه Smooth-Bore 120 میلیمتری بود.
Merkava Mk 3B
در سال 1995 عرضه شد، این تانک که Merkava Baz نیز نامیده شد، در سیستم شلیک و تهویه هوای داخل آن نسبت به مدل های قبل تغییراتی بوجود آمد و یک پکیج زرهی به نام Kasag به آن افزوده شد. در واقع Merkava 3 BazKasag یکی از امن ترین تانک های دنیا به شمار می رود.
طی انتفاضه الاقصی سه عدد تانک مرکاوا توسط رزمندگان فلسطین در نوار غزه نابود شد و 7 سرباز اسرئیلی به هلاکت رسیدند.
Merkava Mk 4
آخرین مدل ساخته شده از تانک های Merkava است که از سال 2004 مورد استفاده قرار گرفته است، سیتم ایمنی اش کامل تر شده دقیق تر شلیک می کند.
ملاحظات
مانند هر تانک دیگر، Merkava نمی تواند در مقابل مین های زیرزمینی مقاومت کند. طی انتفاضه الاقصی سه عدد تانک مرکاوا توسط رزمندگان فلسطین در نوار غزه نابود شد و 7 سرباز اسرئیلی به هلاکت رسیدند.
در زد و خوردهای اخیر میان اسرائیل و لبنان (در سال 2006) نیز چندین تانک مرکاوا تخزیب شده و سرنشینان آنها زخمی شده یا به هلاکت رسیدند. مقامات اسرائیلی معتقد هستند که این عملیات و عملیات مشابه با کمک موشک های ضد تانک Metis-M ساخت کشور روسیه انجام شده است.
از سال 2005 تعداد ده هزار کارگر در 220 کارخانه ساخت تانک مرکاوا درکشور اسرائیل به کار گمارده شده اند. در همان سال درآمد دولت اسرائیل از صادر کردن تجهیزات و ابزار جانبی تانک مرکاوا رقمی بالغ بر 200 میلیون دلار بود. کارخانه های سازنده این تجهیزات در اسرائیل، در آمد حاصله از صادرات لوازم فوق الذکر را در سال 2007 معادل 400 میلیون دلار پیش بینی کرده اند.
en.wikipedia.org
بمب افکن Tu-22M، آتشی زیر خاکستر جنگ سرد
بمب افکن Tu-22M، آتشی زیر خاکستر جنگ سرد نویسنده: آرمان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در دوران جنگ جهانی دوم، همیشه بمباران کشورهای دور از دسترس مسئله ای مشکل ساز برای نیروی هوایی کشورهای درگیر در جنگ بود. چرا که خطرات زیادی یک بمب افکن را در حین پرواز دوربرد به کشور دشمن تهدید می کرد. رهگیری شدن به وسیله جنگنده های دشمن، اتمام سوخت، خرابی موتورها و نقص فنی، همه و همه از عواملی بودند که مانع از موفقیت در بمباران های استراتژیک دوربرد می شدند. پس از جنگ جهانی دوم، کم کم این ایده توسعه زیادی پیدا کرد و نتیجه همین پیشرفت، رقابت شدید شوروی و آمریکا، یعنی دو طرف جنگ سرد در ساخت بمب افکن های سنگین دوربرد شد. یکی از مهم ترین و پیشرفته ترین بمب افکن های ساخت شوروی که همواره موجب وحشت غرب بود، بمب افکن مافوق صوت سنگین Tu-22M، یعنی نمونه اصلاح شده همان بلایندر قدیمی بود. در مقاله زیر، به تفصیل به تشریح توانایی های این بمب افکن فراموش شده البته قدرتمند و مقتدر خواهیم پرداخت:
توانایی لحظه به لحظه بمباران طرف مقابل در جنگ سرد، برای شوروی و آمریکا حکم یکی از بزرگترین آرزو هایشان را داشت. ظاهراً هنوز قدرت بمباران های سنگین دو طرف به حدی نرسیده بود که آمریکا و شوروی بتوانند با هم درگیر نبرد های این چنینی شوند. بنابراین، هر دو کشور شروع به توسعه موشک های قاره پیمای خود کردند و هر روز با دست یافتن به فناوری پیشرفته تری، هر یک از طرفین قدرت خود را به رخ طرف مقابل می کشیدند. موشک های دوربرد تا اواخر جنگ سرد همچنان یکی از موضوع های داغ بحث های نظامی بین آمریکا و شوروی بود، اما انگار این دو کشور هم به این نتیجه رسیده بودند که هرگز بمباران موشکی نخواهد توانست جای عملیات انسانی را به طور کامل بگیرد، یعنی کاملاً جایگزین آن شود. در نتیجه آمریکا و شوری هیچ گاه از گسترش نیروی بمباران استراتژیکی که به وسیله هواپیماهای سنگین و دوربرد انجام می شد غافل نشدند.
بمب افکن مافوق صوت Tu-22M3 در حال انجام آزمایش واماندگی
توپولف Tu-22M و تاریخچه Tu-22 بلایندر، جد بزرگ بک فایر
Tu-22 از هواپیماهایی بود که هنوز تاریخ نخستین پرواز آن معلوم نیست. این هواپیما احتمالاً در اوایل دهه 60 نخستین پروازهای خود را انجام داد و در خدمت نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی قرار گرفت. ناتو که با بررسی عکس های هوایی به وجود این هواپیما پی برده بود، آن را بلایندر نام نهاد. با بررسی شکل بال های- پسگرای این هواپیما و ابعاد آن، سرعت آن حداکثر دو ماخ پیش بینی گشت که بعدها معلوم شد سرعت بلایندر هیچ گاه از 1.4 ماخ فراتر نرفته است. این هواپیما بمب افکنی با حداکثر وزن برخاست حدود هشتاد تن بود و موتورهای آن با یک پیکربندی نا متعارف در عقب بدنه و درست در زیر سکان عمودی قرار داشتند. مشهورترین مدل بلایندر، مدل بلایندر C است که به تجهیزات گسترده ECM یا دفاع الکترونیکی مجهز بود و در خدمت نیروی دریایی شوروی سابق قرار گرفت. عراق به عنوان هم پیمان نزدیک شوروی در آن سال ها، یکی از مشتریان Tu-22 بود و در زمان جنگ ایران-عراق هم این کشور، استفاده نسبتاً گسترده ای از این بمب افکن علیه ایران به عمل آورد. هواپیمای Tu-22M، یعنی بمب افکن مورد بحث این مقاله، از نظر ساختار کلی و البته نام شاید به Tu-22 شباهت هایی داشته باشد، اما توپلوف 22 مدل ام که به بک فایر مشهور است، اساساً هواپیمای دیگریست.
بمب افکن مافوق صوت Tu-22M از مدل های اولیه
توپولف Tu-22M چگونه به وجود آمد
پس از طراحی بمب افکن Tu-22 هیئت طراحی توپولف کار را بر روی طرح بمب افکنی بر پایه ی بلایندر آغاز کرد. توپولف از ابتدا می خواست با تغییر زاویه پسگرایی بال ها و نصب موتورهای جدید با قدرت افزون تر نمونه ای اصلاح شده از Tu-22 را ارائه دهد. این طرح، طرح شماره 106 نام گرفت اما چندان که باید و شاید موفق نبود. شرکت توپولف طرح شماره 125 که بمب افکنی با بردی بیش از 4.800 کیلومتر و سرعتی بالغ بر 2.500 کیلومتر بر ساعت بود را نیز در سال 1962 به دولت آن زمان شوروی ارائه کرد. پس از تحلیل های فراوان، طرح 125 شرکت توپولف رد و طرح T-4 شرکت سوخو مورد قبول واقع گردید. با این که امیدها برای شرکت توپولف داشت به تدریج از بین می رفت، اما این شرکت دوباره دست به طراحی جدیدی با کد 145 زد. طرح 145 هواپیمایی اصلاح شده بر پایه ی Tu-22 بود که توانایی انجام ماموریت ها را چه در سرعت های زیر صوت و چه در سرعت های بالای صوت داشت. برای آن که حداقل نیاز های این هواپیما برای برد آن مرتفع شود، نیاز به استفاده از بال های متغیر بود تا طرح 145را تبدیل به بمب افکنی با انعطاف پذیری بالا و قابلیت پرواز در هر شرایط سرعت پروازی بنماید. بر اساس پیش بینی ها، هواپیمای جدید سرعتی بالغ بر 2.300 کیلومتر بر ساعت و بردی بین شش تا هفت هزار کیلومتر داشت. پس از آن که طرح T-4 شرکت سوخوی ناکام ماند، در سال 1967 توپولف رسماً مامور توسعه طرح 145 شد. نام هواپیمای جدید، همان Tu-22M بود. بیشتر گام هایی که در راه ساخت Tu-22M برداشته شد، نسبت به زمان خود بی نظیر بود. به خصوص که توجه ویژه ای هم به سیستم بال های متغیر که البته اساس همین طرح بود هم شده بود. بال های Tu-22M که در وسط بدنه قرار گرفته بودند، می توانستند زاویه خود را نسبت به خط عرضی هواپیما برای مطابقت با شرایط پروازی گوناگون تغییر دهند. نوک بال ها حالتی انحنایی و البته باریک و ریشه بال ها هم شکلی عریض و پهن داشت.
توپولف Tu-22M چگونه بمب افکنی بود
با معرفی بمب افکن سوپر سونیک بک فایر، آرزوهای نیروی هوایی شوروی برای داشتن بمب افکنی مدرن و در حد و اندازه های بمب افکن B-1B آمریکایی به بار نشست. بک فایر برای نخستین بار در سال 1969 در کازان مشاهده شد. برای نخستین بار در سال 1971 در آسمان رامنسکوی، در شرق مسکو بک فایر اقدام به انجام سوختگیری هوا به هوا کرد. این مسئله اگر شاید در وهله ی اول چندان هم مهم نباشد، اما همین عمل سوختگیری هوایی به منزله تهدیدی جدی برای آمریکا بود. توپولف برد این هواپیما را 2.200 کیلومتر اعلام کرده بود، در حالی که CIA معتقد بود برد این هواپیما می بایست از چهار هزار کیلومتر بیشتر باشد. DIA هم برد هواپیما را بدون سوختگیری AA، در حدود پنج هزار کیلومتر اعلام کرده بود. اگر به این برد زیاد، سوخت گیری هوا به هوا هم اضافه می شد، بک فایر به یک بمب افکن میان قاره ای به خصوص با توان حمله به کشوری چون آمریکا تبدیل می شد. بک فایر از موضوعات مورد بحث سران دو کشور شوروی و آمریکا در مذاکرات سالت 2 بود؛ هر چند که شوروی در این مذاکرات پذیرفت تا به جهت اطمینان از عدم حمله اتمی به کشور آمریکا، لوله ی سوختگیری هوایی Tu-22M را حذف نماید، اما روس ها چندی بعد این لوله ها را دوباره نصب کردند.
Tu-22M0- Backfire A- نخستین مدل بمب افکن بک فایر که به دلیل کارائی پایین تنها دو فروند از آن تولید شد. این دو فروند برای مقاصد آموزشی در سال 1973 به مرکز تمرینات هوایی منتقل شدند.
Tu-22M- Backfire A- اولین فروند از بمب افکن بک فایر که که کارائی و عملکرد آن مثبت تشخیص داده شده و ورود نمونه های بعدی آن به خدمت صحیح و به جا ارزیابی گردید.
Tu-22M2- Backfire B- مدل B بمب افکن بک فایر، اولین مدل از این بمب افکن سنگین بود که دستخوش اصلاحاتی در مقیاس بزرگ شد. این مدل به موتورهای نیرومند تر NK-22 مجهز گردید و برد آن به صورت رسمی تا پنج هزار و صد کیلومتر و بالاترین سرعت آن تا 1.800 کیلومتر بر ساعت افزایش یافت. این نمونه برای نخستین بار می توانست تا سه فروند موشک هوا به سطح Kh-22 را در زیر بدنه خود حمل نماید. اگر چه این مدل سیستم تعقیب اتوماتیک عوارض زمین را نداشت، اما مع الوصف قادر بود به خوبی از پس پرواز در ارتفاع پایین هم برآید. تعداد 211 فروند از این مدل در فاصله ده سال، یعنی بین سال های 1973و 1983 تولید شد. در همان ابتدای تولید، موتورهای جدیدتر NK-23 هم معرفی گردیدند که اصولاً نمونه های تقویت شده موتورهای قبلی بودند، اما این نمونه از موتورهای جدید به هدف های مورد انتظار دست نیافتند. گفتنی است که نخستین پروازهای آزمایشی این مدل از Tu-22M از سال 1973 شروع شد.
Tu-22M2Ye- Backfire B- مدل Ye بک فایر نمونه ای از بک فایر بی بود که مجهز به موتورهای جدید NK-25 و سیستم پیچیده کنترل پرواز شده بود. اما باز هم این تغییرات انتظارات را برآورده نکرد و این طرح هم همچنان مسکوت ماند.
Tu-22M3- Backfire C- به جرات می توان گفت که این مدل، پیشرفته ترین مدل بک فایر بود که نخستین پروازهای آزمایشی خود را در سال 1977 به انجام رساند. در پی انجام تغییراتی، دماغه هواپیما برای جا دادن برخی از سامانه های جدید دراز تر شد و حداکثر زاویه برگشت بال های بک فایر تا 65 درجه افزایش یافت. همچنین با نصب موتورهای جدید، این نمونه از بک فایر یکی از نقص های اجداد خود که عدم توانایی پرواز سوپر سونیک در ارتفاع دریا بود را نیز مرتفع نمود. حداکثر سرعت در مدل M3 به بیش از 2.300 کیلومتر بر ساعت و برد آن به بیش از 6.800 کیلومتر افزایش یافت. همچنین با افزایش باورنکردنی تسلیحات قابل حمل، M3 می توانست دوبرابر آن چه M2 حمل می کرد، اسلحه های مختلف را حمل نماید. در سال 1985 تست های مختلفی از پرواز در ارتفاع پایین انجام شد که همگی حاکی از موفقیت عملکرد هواپیما در ارتفاع پایین بودند.
Tu-22MR- اگرچه با ورود ماهواره های فضایی به عرصه ماموریت های جاسوسی هواپیماهای شناسایی تقریباً از رده خارج شدند، اما نمونه های انگشت شماری از Tu-22M3 ها برای انجام ماموریت های شناسایی بهینه سازی شدند. در Tu-22MR محفظه های نگهداری بمب جای خود را به سنسورها و حسگرهای مفصل هوایی داده اند. با تمام این اوصاف، در توانایی اخلال گری سیستم های الکترونیکی دشمن یا ECM نه مدل M2 و نه مدل M3 یا MR چندان موفق نبوده اند و همیشه برای تکمیل این نقش، هواپیماهای اسکورت دیگری که باید به عنوان مکمل به عملیات اضافه شوند، الزامی بوده اند.
بمب افکن توپولف Tu-22M در حال حمل یک فروند موشک کیچن
به احتمال فراوان ساخت بمب افکن قدرتمند B-1B لنسر آمریکایی، واکنشی نسبت به ساخت بک فایر بوده است. بک فایر درست مخالف بسیاری از بمب افکن های رده خود، دارای پیکربندی ویژه ای است، چنان که موتورهای توربوفن آن در داخل و قسمت های کناری بدنه واقع شده اند. این ترکیب، بک فایر را بیشتر به یک جنگنده عظیم الجثه مشابه می سازد تا یک بمب افکن استراتژیک. بک فایر چهار خدمه دارد، یک خلبان در قسمت جلو سمت چپ، کمک خلبان در قسمت جلو سمت راست، افسر ارتباطات در قسمت عقب سمت چپ و یک افسر ناو بر در قسمت عقب سمت راست که البته افسران قسمت عقب کابین هیچ دیدی نسبت به جلوی هواپیما ندارند، اگر چه پنجره های کناری وسیع و بزرگی برای آنان در نظر گرفته شده است. تا کنون هیچ بک فایری به کشورهای خارجی صادر نشده است، اگر چه کشورهایی مثل ایران و چین در سال های 1990 علاقه فراوان خود را به داشتن این بمب افکن در خدمت نشان داده اند. هر چند گزارش هایی هم مبنی بر پیشنهاد این بمب افکن به کشور هند، مجهز به موشک های نزدیک برد Kh-15S وجود دارد. با تمام اوصاف، روسیه هنوز هم بزرگترین پرواز دهنده بمب افکن مشهور دوران جنگ سرد یعنی بک فایر است و این هواپیما به دلیل لغو پروژه T-60S به دلیل هزینه های زیاد تا آینده نامعلوم به عنوان بمب افکن اول استراتژیک روسیه در خدمت باقی خواهد ماند.
MiG-29 SMT، عضوي جديد از خانواده فولكروم
MiG-29 SMT، عضوي جديد از خانواده فولكروم نویسنده: آرمان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپيماي MiG-29 از جمله جنگنده هايي بود كه در آخرين نفس هاي عمر جنگ سرد و تقريباً همزمان با جنگنده موفق Su-27 طراحي و توليد گشت. هر چند اين جنگنده به لحاظ ابعاد طبق سنت ديرينه ي شركت ميكويان گورويچ از سوخو 27 فلانكر كوچك تر و جمع و جور تر است، اما طراحي آيروديناميكي فوق العاده ي اين هواپيما چيزيست كه فولكروم را به مانورپذيرترين جنگنده جهان مشهور كرده است. فولكروم شمايلي شبيه به فلانكر دارد، از دو سكان عمودي بهره مي جويد و ورودي هاي موتور و طرح بال هاي آن به جز ابعاد كاملاً شبيه انواع به كار رفته در فلانكر است و تمامي اين شباهت ها، متاثر از استفاده مشترك دو شركت ميگ و سوخو از نتايج آزمايش هاي موسسه آيرو-هيدروديناميك شوروي سابق يا ساگي TsAGI در ميانه هاي دهه هشتاد ميلادي مي باشد. در مقاله زير، به بررسي تشريح ويژگي هاي گونه ي جديد شكاري جنگنده ميگ 29 فولكروم ملقب به SMT مي پردازيم كه در سالهاي اخير خود را به عنوان رقيب جدي هواپيماهاي جديد خانواده ي فلانكر شركت سوخو در بين توليدات هواپيمايي نظامي روسيه به خوبي مطرح كرده است:
MiG-29SMT يكي از بهبود يافته ترين و به روز ترين مدل هاي جنگنده فولكروم است كه برنامه ساخت آن شامل موارد بهبود هاي فني بسياري در اين جنگنده شكاري مي شود. اما برنامه نيروي هوايي روسيه براي ارتقاي ميگ 29 هاي فعلي اين نيرو علاوه بر جنبه بسيار مثبت آن، يك نكته منفي هم براي علاقه مندان اين جنگنده دارد و آن اينست كه بسياري از اطلاعات فني به صورت يك راز باقي خواهد ماند چرا كه روسيه علاقه ندارد مشخصات دقيق اين جنگنده فعلاً فاش شود. همين مسائل خود بيان كننده ي اين است كه SMT چيز ديگريست. اگر از روي ظاهر بخواهيم قضاوت كنيم، MiG-29SMT به سادگي از مدل هاي ديگر فولكروم متمايز مي شود. چرا كه قسمت عقب كاكپيت هواپيما ديگر با يك شيب تند به بدنه متصل نمي شود، بلكه شكل كاكپيت تا قسمت انتهايي و بين موتورهاي هواپيما ادامه مي يابد و به صورت يك زايده روي بدنه اصلي فولكروم قرار مي گيرد. شايد به همين دليل باشد كه عده اي به MiG-29SMT «فولكروم كوهان دار» هم مي گويند! اما فايده ي اين به اصطلاح كوهان چيست؟
MiG-29SMT، به مخزن سوخت بزرگ پشت كابين خلبان دقت كنيد
مدل هاي اوليه فولكروم و مشكل برد كوتاه
ميگ 29 در مدل هاي اوليه، همواره به عنوان يك هواپيماي بسيار موفق مورد توجه كارشناسان بوده و ويژگي هاي خاص آن باعث برانگيختن تحسين همگان بوده است. اما بزرگترين نقصي كه ميگ 29 از آن رنج مي برد، كوتاهي برد اين جنگنده بود. هر چند فولكروم در نقش اصلي دفاع هوايي كه برد در آن اهميت نسبتاً كمتري داشت رل خود را ايفا مي كرد، اما صدور اين جنگنده به كشورهاي ديگر و اعتراض خريداران به برد كم آن باعث شد تا خود روسيه هم به اين فكر بيفتد كه بهبود برد اين جنگنده مي تواند با عرضه مدل هاي اصلاح شده، مشكل را چاره نمايد. اين مشكل، حتي در مدل هاي بعدي هم همچنان جلوه مي كرد تا اينكه مدل پيشرفته SMT عرضه شد. وجود قسمت كوهان شكلي كه در بالاي بدنه MiG-29SMT به چشم مي خورد و اساسي ترين تفاوت ظاهري اين جنگنده را به وجود مي آورد، براي حل مشكل كوتاهي برد است. در اين قسمت يك مخزن سوخت بزرگ قرار گرفته است كه نقص فولكروم را در مورد برد كوتاهش به خوبي مي پوشاند. گفته مي شود كه در حالتي كه مخازن سوخت داخلي كاملاً پر و تانك هاي اضافي خارجي نيز نصب شده باشند، برد SMT به بيش از 3000 كيلومتر افزايش مي يابد.
امكان سوخت گيري هوا به هوا از بهبود هاي بسيار موثر MiG-29SMT به شمار مي آيد
تاريخچه كوتاه MiG-29SMT
نخستين پروازهاي نمونه هاي اوليه MiG-29SMT در 29 نوامبر سال 1997 آغاز گرديد و پرواز اول را خلبان مارات آليكوف به انجام رساند. مدل هاي اوليه تنها شايد شكل ساده اي از جنگنده اي كه قرار بود با عنوان MiG-29SMT به توليد برسد بودند و توانايي هاي آنان به حد كافي تكميل نبود. به همين دليل نخستين پرواز مدل كامل و مجهز MiG-29SMT در 14 جولاي 1998 به وسيله خلبان آزمايشي جديد شركت ميگ، خلبان ويلاديمير گوربونف انجام گرفت. براي اثبات افزايش باورنكردني برد فولكروم، دو فروند MiG-29SMT مسير بين فرودگاه ژوكوفسكي در روسيه و فارنبرو در بريتانيا را يكسره براي شركت در نمايشگاه پيمودند و اين در حالي بود كه در هنگام تماس چرخ هاي دو هواپيما با زمين، هنوز حدود يك تن سوخت در تانك هاي سوخت آنان مانده بود.
تفاوت هاي MiG-29SMT با مدل هاي ديگر
علاوه بر وجود يك مخزن سوخت بزرگ در بالاي بدنه ميگ 29 كه از اولين نگاه مي توان به وجود آن پي برد، MiG-29SMT تفاوت هاي عمده ديگري نيز با مدل هاي قديمي تر دارد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
. شايد بدانيد كه در مدل هاي قديمي دريچه هاي هواي جانبي در قسمت بالاي بدنه وجود داشتند كه در مواقعي كه هواپيما روي باند در حال تاكسي بود، با بسته شدن ورودي هاي اصلي هواي موتور، هوا از طريق اين ورودي هاي فرعي به درون موتور كشيده شده و بدين ترتيب از ورود اشيا اضافي به درون موتور در باند هاي ناتميز يا همان مشكل FOD-Foreign Object Damage ممانعت به عمل مي آمد. اما در MiG-29SMT به دليل عدم نياز به چنين مكانيزمي براي دريچه هاي موتور، استفاده از همان دريچه هاي اصلي موتور در هنگام تاكسي البته با تدابير ديگري ترجيح داده شده و قسمت كانال هاي هوا كاملاً حذف گرديد. مزيت اين كار، ايجاد فضاي اضافي و اضافه كردن تانك هاي سوخت اضافه در فضاي خالي و در نتيجه افزايش برد هواپيما بود. يكي ديگر از امكانات اضافه شده به اين مدل از فولكروم، امكان سوخت گيري هوا به هواست كه نبود آن يكي از ضعف هاي عمده در مدل هاي قبلي به شمار مي آمد. مدل MiG-29SMT براي كاكپيت هم طرح هاي جديدي دارد. كاكپيت اين جنگنده از نوع كاكپيت شيشه اي بوده و در اين كاكپيت به صورت عمده از نمايشگر هاي LCD به جاي نشان دهنده هاي آنالوگ استفاده مي شود و به طور كلي با كاكپيت فولكروم هاي قديمي متفاوت است. تفاوت ديگر MiG-29SMT در رادار جديد N-109M Slot Back است كه سيستمي راداري با برد بيشتر، پهنه ي ديد وسيع تر، امكان زير نظر داشتن طرفين هواپيما يا قابليت Side Looking و توانايي دنبال كردن بيش از ده هدف در يك زمان است. به طور كلي ظاهراً MiG-29SMT حتي قادر به حمل پاد هاي هدف گيري بيروني همانند سيستم LANTIRN در جنگنده هاي غربي نيز مي باشد كه براي كاربرد هاي هوا به زمين قابليت هاي جنگنده را مضاعف مي نمايد. اگر چه عموماً MiG-29SMT از مدل هاي قبلي سنگين تر است، اما با وجود موتورهاي جديد RD-43 به جاي RD-33 نه تنها مانع از افت كارايي هواپيما شده بلكه تا اندازه اي به مانورپذيري و شتاب گيري اين هوپيما نيز كمك كرده است. در اين موتور ها ديگر از دود سياه رنگ به جامانده در پشت موتور خبر نيست و ديگر سر و صداي بيش از حد موتور شما را آزار نمي دهد. اين موتور هاي تازه طراحي شده مي توانند تا 22.000 پوند نيروي كشش توليد نمايند.
MiG-29SMT در حال انجام مانور گردش
MiG-29UBT، مدل دو سرنشينه SMT
هواپيماي MiG-29UBT نيز يكي از مشتقات هواپيماي MiG-29SMT است كه به صورت دو سرنشينه و آموزشي توليد گرديده است. در اين مدل، علاوه بر يك كابين اضافي در عقب، مي توان به ترمز هاي هوايي بزرگتر تعبيه شده نيز اشاره كرد. كابين جلو همانند كاكپيت جلو در مدل پايه است، اما كابين عقب علاوه بر كنترل ها و ادوات معمولي، شامل يك صفحه CRT بزرگ براي نمايش تصوير تلوزيوني دريافتي از سيستم هاي نصب شده شناسايي در بيرون يا تسليحات هوا به زمين است. اگرچه اين مدل بيشتر به عنوان يك هواپيماي آموزشي شناخته شده است، اما UBT به راحتي مي تواند در بمباران هاي سبك تاكتيكي نيز مورد استفاده قرار بگيرد. در بمباران هايي كه نياز به دقت زياد براي انهدام هدف است، در حالي كه خلبان اصلي وظيفه هدايت هواپيما را به بهترين موقعيت دارد، خلبان قسمت عقب مي تواند به راحتي تسليحات هوا به زمين هوشمند را كنترل و در زمان لازم رها نمايد.
تفاوت ظاهري MiG-29SMT با مدل هاي قديمي به خوبي در اين هواپيما با بدنه اي عضلاني تر مشخص است
نيروي هوايي روسيه و MiG-29SMT
با تمام اوصاف، نيروي هوايي روسيه RuAF تصميم به ارتقاي چهارصد فروند ميگ 29 قديمي در خدمت خود به مدل جديد MiG-29SMT دارد، اما مشكلات مالي و اقتصادي به احتمال زياد اجازه ارتقاي تمام ميگ هاي 29 خدمتي نيروي هوايي روسيه را نخواهد داد. خلبان هاي MiG-29SMT از عملكرد به مراتب عالي تر اين مدل از فولكروم اشاره كرده و همچنين ميل بسيار به جايگزيني فولكروم هاي قديمي با اين مدل دارند. گفتني است كه هزينه هاي نگهداري اين مدل، در حدود سه چهارم مدل هاي قبلي اين جنگنده است. همچنين، مدل MiG-29SMT-2 نيز كه قرار است به زودي وارد خدمت گردد، به جاي رادار N-109M Slot Back از رادار بسيار پيشرفته ي N-110 ژوك بهره خواهد برد. اين هواپيما بي ترديد با ورود به خدمت عرصه را براي هواپيماهايي چون سوخو 30 و F-15E كه جنگنده هاي موفق، با توانايي هاي هوا به زمين گذشته هستند تنگ خواهد كرد.
اریش هارتمن، خلبان تکخال جنگ جهانی دوم
اریش هارتمن، خلبان تکخال جنگ جهانی دوم نویسنده: آرمان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جنگ جهانی دوم اگر چه یک تراژدی انسانی بود، اما همین جنگ خونین راه را برای وجود آمدن پیشرفت های بسیار در علوم هواپیمایی هموار ساخت. در دوران جنگ، هر روز مردم شاهد عبور صدها هواپیما از آسمان شهر و کشورشان بودند و حتی گاه پیش می آمد که درگیری ها بر فراز شهر ها صورت می گرفت. اما راستی که این هواپیماها نبودند که با هم درگیر می شدند، بلکه در داخل این هواپیماها خلبانانی قرار گرفته بودند که همگی، امیدهای کشورشان بودند که به جنگ با یکدیگر رفته بودند. یکی از این خلبانان، اریش هارتمن خلبان نیروی هوایی آلمان یا لوفت وافه بود که با پیروزی های شگفت انگیز و زیادی که به دست آورد، به قهرمان قهرمانان هوایی در طول تاریخ هوانوردی مشهور شد. این خلبان که در زمان جنگ هنوز 25 سال هم نداشت، کابوس خلبانان روسی بود و هواپیماهای روسی فراوانی را در دوران خدمتش سرنگون ساخت. در زیر، با هم تاریخچه کوتاهی از زندگی این خلبان را می خوانیم:
اریش هارتمن در اکتبر 1940 و در حالی که فقط هجده سال داشت، به نیروی هوایی آلمان ملحق شد و در مارس 1941 وارد مدرسه خلبانی شده و در اکتبر 1942، در زمانی که شاید جنگ جهانی دوم به اواسط خود نزدیک می شد، به عنوان خلبان جنگنده شکاری در سن بیست سالگی فارغ التحصیل شد. در آن زمان، نیروی هوایی آلمان و دیگر کشورهای درگیر، نیاز شدید به نیروی انسانی خصوصاً خلبان های ماهر و حرفه ای داشتند و همین علت باعث می شد که خلبانان بسیار جوان بلافاصله پس از اتمام دوره خلبانی به سرعت به خطوط مقدم جنگ فرستاده شوند، و هارتمن هم از این قاعده مستثنی نبود. او پس از به پایان رساندن تحصیل، به سرعت به فایتر وینگ 52 که مجهز به هواپیماهای مسراشمیت Me-109 بودند برای خدمت فرستاده شد. هارتمن تا آخرین روز جنگ در این اسکادران ماندگار شد و در بیش از 1400 سورتی پرواز عملیاتی موفق شد تعداد 352 فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون کند که خواب چنین تعداد پیروزی را هیچ خلبانی حتی در خواب هم نمی دید. بدین گونه هارتمن، موفق ترین خلبان در طول تاریخ شد که تا کنون در پروازهای عملیاتی شرکت کرده است.
هواپیمای مسراشمیت Bf-109، هواپیمایی که هارتمن با آن پرواز می کرد
وقتی که هارتمن وارد اسکادران عملیاتی خود شد، رهبر اسکادران یعنی خلبان راسمن که تا آن زمان موفق شده بود سیزده فروند هواپیمای دشمن را ساقط کند به خلبانان مطلب مهمی را اعلام کرد: «روی زمین، همه ما بر اساس قوانین نظامی با هم رفتار می کنیم و با ما رفتار می شود، اما در آسمان تنها چیزی که مهم است تعداد هواپیماهایی است که سرنگون کرده اید. نه مقام، نه درجه و نه عناوین و القابی که اینجا می بینید در آسمان ارزشی ندارد. کسی که بیشترین هواپیماهای دشمن را ساقط کرده است، لیدر و رهبر گروه های پروازی می شود، بدون توجه به درجه ای که دارد، حتی اگر یک ستوان تازه کار باشد.» گفته راسمن کاملاً واضح و صریح بود و به خوبی در خلبانان اثر کرد. در مدتی کم پس از ساماندهی گروه، هارتمن به عنوان وینگ من یا هواپیمای همراه راسمن برگزیده شد.
آغازی ناامید کننده برای هارتمن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولین ماموریتی که هارتمن انجام داد، به همه چیز شبیه بود غیر از یک نبرد هوایی. نخستین نبرد وی در 14 اکتبر 1942 اتفاق افتاد. در این پرواز او و لیدر راسمن به یک ماموریت گشت هوایی رفته بودند که ناگهان از سوی کنترل زمینی پیغامی مبنی بر حمله هواپیماهای روسی به تجهیزات زمینی آلمانی به هواپیماهای هارتمن و راسمن مخابره شد. دو خلبان فوراً مسیر خود را به سمت جنگنده های روسی تغییر دادند و کمی بعد در آسمان میزبانان خود را مشاهده کردند و بلافاصله درگیری شروع شد. هارتمن گاز موتور را به حداکثر ممکن رساند و از لیدر گروه جلو زد. با نزدیک شدن به یکی از هواپیماهای روسی از فاصله سیصد متری- در حالی که فاصله معمول برای شلیک حدود صد متر بود- آتش گشود. او تمامی گلوله های خود را در یک شلیک طولانی مصرف کرد در حالی که حتی یکی از گلوله ها هم به هواپیمای روسی برخورد نکرد. خلبانان روسی که فهمیده بودند که هارتمن دیگر گلوله ای برای شلیک ندارد، همگی به او حمله ور شدند. همین می توانست خاتمه دوران کوتاه خلبانی هارتمن باشد، اما او تصمیم گرفت که عمر خود را اینگونه پایان ندهد و به همین دلیل به زودی هواپیمای خود را در میان ابرها مخفی کرد. مدت کوتاهی که گذشت، راسمن دوباره هارتمن را از رادیو فرخواند و به او دستور داد که دوباره به فرمیشن ملحق شود. همین که هارتمن از میان ابر ها راهی به بیرون پیدا کرد، در مقابل خود هواپیمایی را دید که با سرعت سرسام آور در حال نزدیک شدن به او بود. هارتمن تصور کرد که آن هواپیما یک جنگنده روسی است، در نتیجه شروع به انجام مانورهای شدید کرد تا از دست او بگریزد. اما در حقیقت در هواپیمایی که به سمت او می آمد کسی جز فرمانده راسمن قرار نگرفته بود! سرانجام هارتمن پس از پیدا کردن مسیر خود به سمت پایگاه، شروع به بازگشت کرد. اما هواپیمای هارتمن در نزدیکی پایگاه دیگر سوختی برای ادامه پرواز نداشت و هارتمن مجبور شد در زمین های اطراف فرود اجباری انجام دهد. هارتمن با خوش شانسی در کنار نیروهای آلمانی فرود آمده بود و سرانجام به پایگاه بازگردانده شد. در نخستین ماموریت، هارتمن مرتکب اشتباهات فراوانی شد. آرایش پروازی را به هم ریخت، جلوتر از لیدر گروه پرواز کرد، تمام مهماتش را بدون موفقیتی مصرف کرد و آسیب های سنگینی به هواپیمایش وارد ساخت. مجازات او سه روز کارگری با مکانیک های پایگاه در زمستان های سرد غرب روسیه بود.
نخستین پیروزی هوایی هارتمن
سه هفته بعد در پنجم نوامبر 1942 او در یک آرایش پروازی به همراه سه جنگنده دیگر از پایگاه برخاست. بعد از پانزده دقیقه، خبر از نزدیک شدن 28 فروند هواپیمای روسی رسید که متشکل از 18 فروند IL-2 ستارموویک و 10 فروند جنگنده اسکورت بود. علی رغم برتری تعداد جنگنده های روسی، هواپیماهای آلمانی تصمیم گرفتند به ستارموویک ها حمله کنند. هارتمن IL-2 سمت چپ گروه پروازی را به عنوان هدف انتخاب کرد و از فاصله صد متری به روی ستارموویک روسی آتش گشود. گلوله های او اینبار به هواپیمای دشمن اصابت کردند، اما به ستارموویک که از لحاظ مقاومت بدنه و زره پوشی مشهور بود آسیبی نرساند. ناگهان هارتمن توصیه یکی از فرماندهان را به یاد آورد؛ به سرعت ارتفاع خود را کم کرد، تا جایی که هواپیمای IL-2 به طور کامل بالای سر او قرار گرفت. به طور نگهانی دماغه هواپیمایش را بالا داد و از زیر اگزوز سمت راست موتور ستارموویک را هدف قرار داد. همین که گلوله ها به اگزوز موتور برخورد کردند، دود سیاه رنگ غلیظی از هواپیمای روسی بلند شد. ستاموویک روسی مسیر خود را بلافاصله به سمت شرق و به سمت پایگاه خودی تغییر داد و هارتمن هم او را تعقیب کرد. ناگهان هواپیمای IL-2 درست در مقابل هواپیمای هارتمن منفجر شد و قطعات آن به موتور هواپیمای هارتمن برخورد کرد که باعث آتش گرفتن موتور جنگنده اش شد. هارتمن بار دیگر مجبور به فرود اضطراری شد، اما باز آنقدر خوش شانس بود که در منطقه تحت سلطه نیروهای آلمان نازی فرود آمده بود. این نخستین موفقیت از 352 پیروزی هوایی و نخستین هواپیمای IL-2 از کل 61 فروند ستارموویکی بود که هارتمن سرنگون ساخت.
فهرستی شگفت انگیز از پیروزی های هوایی هارتمن
1- در شش ماه اول سال 1943، 17 پیروزی هوایی
2- در جولای 1943، 23 پیروزی هوایی، 7 پیروزی در یک روز-7 جولای 1943
3- در آگوست 1943، 48 پیروزی هوایی، دوباره 7 پیروزی در یک روز-7 آگوست 1943
4- در سپتامبر 1943، 25 پیروزی هوایی، رسیدن تعداد کل پیروزی ها به 100 پیروزی
5- در اکتبر 1943، 32 پیروزی هوایی
6- در دوم مارس 1944، 10 پیروزی هوایی تنها در یک روز
7- سرنگون کردن حداقل 5 فروند هواپیمای P-51 موستانگ در 1944 و ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در همان زمان که نیروی زمینی آلمان به شدت تحت فشار نیروهای متفقین بود، هارتمن و خلبان های گروه او هر روز دسته ی جدیدی از هواپیماهای دشمن را شکار می کردند. این مسئله تا جایی ادامه یافت که حتی روس ها برای سر او جایزه هم تعیین کرده بودند. شهرت هارتمن به جایی رسید که نیروهای روسی او را هیولای سیاه نامیدند و بهترین خلبان هایشان را برای شکار هواپیماهای هارتمن و کشتن او فرستادند. شیوه نبرد هارتمن در بیش از هزار و چهارصد ماموریت پروازی در چهار مرحله خلاصه شده بود: شناسایی هدف، تصمیم گیری برای درگیری، حمله و فرار از محدوده خطر. هارتمن از زمان نخستین ماموریتش عادت گرفته بود که تا هواپیمای دشمن تمام شیشه جلوی هواپیمایش را نپوشاند به او حمله ور نشود. او با روش نزدیک شدن بیش از حد به هواپیمای دشمن برخورد هر کدام از گلوله های خود را به جنگنده های دشمن تضمین می کرد. علی رغم فهرست طولانی پیروزی های وی، هارتمن در بسیاری از مواقع هم که موقعیت فراهم بود به هواپیماهای دشمن حمله نکرد، چرا که می گفت که جنگ ادامه می یابد اما زندگی او ممکن است در اثر یک ریسک به پایان برسد. بنابراین او هیچ گاه در هدف گیری های خود خطر نمی کرد. هارتمن دید وسیع و واکنش های سریعی نسبت به هواپیماهای دشمن داشت. در همین حال، همیشه ویژگی های تهاجمی و خونسردی خود را در نبرد ها حفظ می کرد. هارتمن در حدود چهارده بار فرود اضطراری انجام داد، اما در هیچ یک از این فرود ها نه آسیبی به وی رسید نه توسط نیروهای دشمن دستگیر شد. حتی در مورد او می گویند که یک بار به همراه دو مکانیک در کابین یک نفره هواپیمای Me-109 از پایگاهی که دقایقی بعد به دست نیروهای روس می افتاد تیک آف کرد.
هارتمن در سمت راست به همراه خلبانان گروهش
هارتمن به دریافت درجه های زیادی که لیاقت آن ها را نیز داشت نائل آمد و حتی درجه ی کاپیتانی که درجه بسیار مشکلی برای بدست آوردن بود را نیز دریافت کرد. او حتی نشان «صلیب شوالیه» را که بالاترین درجه نظامی آلمان بعد از هیلتر بود را نیز دریافت کرد، نشانی که از سال 1939 تنها بیست و هفت نفر از ارتش عظیم آلمان موفق به دریافت آن شده بودند. او به عنوان قهرمان جنگ جهانی هم نشان افتخاری دریافت کرد که فقط دوازده نفر از جمله هانس یولریچ رودل، خلبان بمب افکن استوکا دایور که بیش از پانصد تانک روسی را نابود کرده بود آن نشان را دریافت کردند. در اواخر جنگ جهانی دوم، هارتمن به شاهکار آلمانی ها، یعنی هواپیمای مسراشمیت Me-262، نخستین جنگنده جت جهان هم پرواز کرد، اما دوباره با Me-109 به خدمت ادامه داد. آخرین پایگاه هوایی او در چک اسلواکی و آخرین پیروزی وی ساقط کردن یک هواپیمای شکاری روسی بود. وقتی که جنگ پایان یافت، هارتمن در حالی که فقط 23 سال سن داشت به وسیله نیروهای روسی دستگیر شد و ده سال را در زندان های روسیه گذراند. در سال 1955، او به وطنش و به نزد همسرش بازگشت و به نیروی هوایی آلمان غربی پیوست. هارتمن همیشه می گفت که بیشتر از 1400 مأموریتی که انجام داده است، به این افتخار می کند که هیچ گاه حتی یک وینگ من یا هواپیمای همراه خود را از دست نداده است. این خلبان پر افتخار، در سال 1995 با کوله باری از تجربه و یاد سال ها نبرد و جنگ برای کشورش در 73 سالگی در گذشت.
دانستنی هایی در مورد موتورهای J-79
J-79، موتورهای غول پیکر جنگنده فانتوم نویسنده: آرمان در این نظر که هواپیمای فانتوم یکی از بهترین های تاریخ هوانوردی جهان به شمار می آید، شکی نیست. اما اگر کمی بیشتر دقت کنیم، در بدنه این هواپیمای مخوف، قلب های تپنده ای خفته اند که موتورهای J-79 نام دارند. موتورهایی که به معنای واقعی غول پیکر، بزرگ و عظیم الجثه بوده و در نوع خود، تنها موتورهای توربوجت جهان با توان تولید کشش فوق العاده زیاد بوده و می باشند.
موتور غول پیکر J-79 روی استاند مخصوص موتور
در سال های دهه پنجاه میلادی، هواپیماها اکثراً می توانستند به راحتی به سرعت های بالای سرعت صوت دست پیدا کنند. اما هدف بیشتر شرکت های هواپیماسازی، ساخت جنگنده ای بود که قادر باشد با سرعت بالای دو ماخ پرواز نماید. موتورهای موجود در آن زمان، هیچ یک قدرت کنترل هوای ورودی به موتور را نداشته و در سرعت های بالا، دچار حالت Flame Out یا خاموشی موتور در اثر از کار افتادن محفظه های احتراق می شدند. در همین حال بود که شرکت جنرال الکتریک، با بهره گیری از دانش و تجربه قبلی در ساخت موتورهای جت، به طراحی و ساخت موتور توربوجت جدید J-79 اقدام کرده و در مدت سه سال، آن را به مرحله تولید رساند. این موتور، برای نخستین بار مجهز به سیستم استاتورهای متغیر بود. بدین معنی که این موتور، به راحتی می توانست مقدار هوای ورودی را کنترل کرده و مانع بروز هر گونه اشکال در سرعت های بالا شود. سیستم استاتور های متغیر بعد از موتور J-79، تقریباً در تمامی موتورهای توربوجت و توربوفن بعدی، به یک تکنولوژی معمول برای کار در سرعت های بالای دو ماخ تبدیل شد.
موتور توربوجت J-79 برای نخستین بار دارای سیستم استاتور های متغیر بود
موتور جت J-79، برای نخستین بار در سال 1955 آزمایش گردید. این موتور، ابتدا در محفظه نگهداری بمب هواپیمای بمب افکن B-45 نصب شد. سپس پس از برخاستن هواپیما و ارتفاع و اوج گیری آن، موتور با احتیاط توسط جک های هیدرولیکی از محفظه بیرون آورده شده و در قسمت زیرین هواپیما قرار گرفت. در این حال، خلبان هواپیما هر چهار موتور قدیمی J-47 هواپیما را خاموش نموده و موتور جدید J-79 را روشن کرد. جالب اینجاست که این موتور، به تنهایی قادر بود بمب افکن را در حال پرواز نگه دارد. موتور J-79، سپس به عنوان موتور برگزیده برای هواپیمای F-104 ستارفایتر در نظر گرفته شد. با این موتور، ستارفایتر توانست تا حدود 1.400 مایل بر ساعت سرعت بگیرد، بدون آن که با مشکلاتی که موتورهای قبلی به بار می آوردند، مواجه شود.
نمای برش خورده از کمپرسور هفده مرحله ای موتور J-79
ساختار کلی موتور J-79، از یک کمپرسور محوری با هفده طبقه روتور و استاتور تشکیل شده که در موتور های توربوجت، واقعاً بی نظیر است. این کمپرسور محوری، قادر است هوا را تا میزان 35 برابر نسبت به فشار معمولی، فشرده و متراکم نماید. سیستم احتراق این موتور، به صورت محفظه ای یا Can-Annualr است که در هر محفظه، احتراق به طور جداگانه صورت می پذیرد. در این موتور، تعداد ده محفظه ی احتراق تعبیه شده است. طبیعی است که برای به حرکت در آوردن کمپرسور سنگین و حجیم این موتور، نیروی بسیاری لازم است. این نیرو را، سیستم توربین سه مرحله ای موتور J-79 فراهم می آورد که باز به دلیل به کار بردن چند مرحله توربین در یک موتور تک شفتی، در نوع خود بی رقیب است. سیستم پس سوز نیز به دلیل توربوجت بودن موتور، به طور کامل از هوای گذرا از توربین استفاده می نماید. موتور J-79، قادر به تولید نیروی کششی برابر با 17.000 تا 19.000 پوند تراست در حالت پس سور روشن می باشد.
موتور J-79 در حال نصب بر روی هواپیمای فانتوم
قطر خارجی موتور برابر با یک متر و طول موتور، چیزی در حدود شش متر است. موتور J-79، برای نخستین بار امکان به اصطلاح تخته گاز نمودن موتور از حالت استراحت را بدون هیچ گونه مشکل و یا استال شدن کمپرسور فراهم آورد. گفتنی است در حالتی که موتور از دورهای پایین به یک باره به فول پاور برسد، فشار بسیاری بر کل سازه موتور وارد می آید. موتور J-79، در هواپیماهای متفاوتی از جمله F-104 ستارفایتر، جنگنده کفیر اسرائیلی و B-58 هاستلر به کار رفته است که شاخص ترین کاربرد آن، به استفاده از این موتور در هواپیمای اف-4 فانتوم مربوط می شود، ترکیب هواپیمای فانتوم با موتوری همچون J-79، توانسته است از آن جنگنده ای به یاد ماندنی بسازد.
هواپیمای ضد زیردریایی P-3 Orion
ارویون، کابوس هولناک زیردریایی ها گردآورنده: نادر منبع: صنایع پرواز
زیردریایی های اتمی و حتی دیزلی از توانایی های مرگباری برخوردارند و در صورت میل به قدرت نمایی، مهار آتش آنها بسیار مشکل است. این جنگ افزارها در طول جنگ جهانی دوم، به دلیل پنهان بودن از دید دشمن، نیروی دریایی انگلیس رابه زانو در آورده بودند. در ژاپن و شمال افریقا نیروهای آلمان نازی با در اختیار داشتن این سلاح ها سلطه خویش را بر دریاها اعمال می کردند.
هواپیمای ضد زیردریایی P-3 اوریون
شوروی با در اختیار داشتن زیر دریایی های اتمی قادر بود در صورت بروز جنگ، ارتباط اروپای غربی را با آمریکا قطع کند. در جنگ فالکلند پس از انهدام رزم ناو بل گرانوی آرژانتين توسط اژدر یک زیر دریایی انگلیسی، کشتی های جنگی آرژانتين دیگر تا پایان جنگ نقش مهمی را ایفا نکردند. به منظور مقابله با این جنگ افزارها در صحنه جنگهای گذشته و آینده تدابیری اندیشده شده است. پی-3 اوریون از جمله سلاحهایی است که می تواند تا حدود زیادی در مقابل زیردریایی ها، هر قدر هم که پیشرفته باشند عرض اندام کند. هواپیما چند منظوره پی-3 بیش از 30 سال است که به طور پیوسته توليد می شود و تا کنون بیش از 700 فروند آن به خدمت ارتشها، آتش نشانی ها، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل و هواشناسی های کشورهای مختلف در آمده اند. از این لحاظ اوریون خود را تا مدت زیادی بی رقیب می دانست. طراحی اولیه بدنه و نحوه اتصال موتورها به هواپیما تا امروز تقریباً بدون هیچ تغییر عمده ای حفظ شده است. همین عدم نیاز به تغییرات گواهی بر بی نقص بودن طراحی اوریون است. اما تجهیزات الکترونیکی این هواپیما همواره در حال تغییر و تکامل بوده اند. از این رو سازنده پی-3 در به کار گیری آنها به درخواست و سلیقه مشتری عمل می کند. انواع پیشرفته تجهیزات، این هواپیما را به سلاحی خطرناک در مقابل زیردریایی ها تبدیل می کند. اوریون با چهار موتور توربو پراپ از نوع T56-A-10 کمی شبیه هرکولس محصول دیگر لاکهید است. با توجه به سابقه طولانی لاکهید در به کار گیری این نوع موتورها می توان به این نکته پی برد که این شرکت به خوبی با مشکلات این موتورها که سایرین را متواری کرده، کنار آمده است. پس از روی کار آمدن موتورهای توربوجت شرکهای هوایی سریعا به استفاده گسترده از آنها روی آوردند ولی لاکهید و نیروی دریایی ایالات متحده به علت ويژگيهای منحصر به فرد این موتورها همچنان در طیف گسترده ایی آنها را به کار می برند. خوشبختانه شرکت توربین الکترا بزودی توانست معایب عمده این موتورها را رفع کند و تا به امروز تامین کننده موتورهای پی-3 باقی مانده است. طراحی اوریون به حدود 40 سال پیش و سال 1957 باز می گردد. نخستین پرواز این هواپیما در 19 آگوست سال 1958 انجام شد پس از چند پرواز آزمایشی، تغییراتی صورت گرفت که عمده ترین آنها کوتاه شدن بدنه به میزان 2/13 متر بود. سپس این هواپیما به تجهیزات متداول آن روزها مجهز شد و به عنوان گشت دریایی، خدمت خود را رسما در نیروی دریایی آمریکا آغاز کرد. در آن زمان تغییرات دیگری برای فروندهای بعدی در نظر گرفته شد. در سال 1962 چند تغییر دیگر به منظور کارآمدتر کردن این سلاح اعمال شده و پی-3 اوریون که پس از گذشت سالها هنوز هم در خدمت ناسا است، متولد شد. نخستین سفارش قطعی برای خرید 7 فروند از این هواپیما مربوط به سال 1960 می باشد. نیروی دریایی آمریکا متقاضی خرید 7 فروند وای پی-3وی-1 با موتور آلیسون-توربین الکترا شد که می توانست انواع بمب های عمق روی معمولی و هسته ای، اژدرهای ضد زیر دریایی و مین و راکت را حمل کند.
کابین نسبتاً پیچیده هواپیمای P-3 اوریون
ظرفیت سوخت این 7 فروند اولیه از 20631 لیتر در اولین سفارش تا 34826 لیتر در آخرین متفاوت بود، اما همگی 4 مخزن در بالها، هر بال 2 مخزن جداگانه، و یک مخزن بزرگ در امتداد بدنه داشتند که این الگو تاکنون حفظ شده است. استفاده همزمان از دو رادار جداگانه در جلو و عقب هواپیما و ترکیب هر دو رادار برای ارایه تصویری 360 درجه ایی، پی-3 را به مجهزترین سلاح ضد زیر دریایی آن روز تبدیل کرد، اگرچه این طرح به زودی لو رفت و شرکتهای دیگر نیز به استفاده از آن روی آوردند. نخستین پرواز این سفارش هفتگانه در 15 آوریل 1961 انجام شد و تا آوریل سال بعد در مجموع 2521 ساعت در 585 سورتی پرواز با این هواپیماها به صورت آزمایشی و آموزشی انجام شد. بلافاصله پس از ورود این هواپیما به خدمت از آنها در جنگ علیه کوبا استفاده شد. در جنگ ویتنام نیز آمریکاییها از این هواپیما به میزان زیادی استفاده کردند. ماموریت اصلی این هواپیما در آن زمان پوشش راداری شبانه بر فراز خلیج تونکین بود گشتهای متداول روزانه و حمایت از کشتیهای لجستیکی در برابر هجوم احتمالی زیردریاییهای شوروی نیز از ماموریتهای بود که این هواپیما بر عهده داشت. نکته جالب توجه این است که این هواپیماها از پایگاهای داخل خاک فیلیپین به پرواز در می آمدند. از آن هنگام پی-3 به طور منظم در عملیات مشابه برون مرزی مورد استفاده نیروی دریایی آمریکا قرار گرفته و می گیرد و همواره به عنوان کشت ضد زیر دریایی، مین گذار دریایی، راهنمای زیر دریایی های خودی و هدف قرار دهنده اهداف دور به کار گرفته شده است.
هواپیمای P-3 اوریون در حال پرواز در معیت یک ناوچه آمریکایی
این هواپیماها گاهی برای ایجاد تغییرات آب و هوا و باران زا کردن ابرهای منطقه ای به کار گرفته می شوند. برای این کار پودر یدید نقره را در مقیاسهای زیاد توسط تجهیزات خاصی که در این هواپیما تعبیه شده است در میان ابرها می پاشند. قابلیت شرکت در عملیات جستجو و نجات، عکس برداری و نقشه برداری هوایی و حتی توانایی انجام ماموریتهای ترابری، اوریون را به هواپیمایی چند منظوره بدل نموده است. هم اکنون این هواپیماها در بیش از 30 پایگاه برون مرزی و درون مرزی آمریکا نشست و برخاست می کنند و حتی بارها توسط نیروهای چند ملیتی در مانورهای مشترک به کار گرفته شده اند. آمریکا تنها استفاده کننده از این هواپیماها نیست. اکثر کشورهایی که مرزهای آبی دارند از پی-3 به خوبی استقبال کردند و به میزان رفع نیاز دفاعی از این هواپیما خریده اند. نیوزلند اولین مشتری اوریون با سفارش 5 فروند پی-3 بی مجهز به مولد امواج صوتی کوتاه بود. کانادا 18 فروند و ژاپن که سرانجام در سال 1978 تصمیم به جایگزین کردن این هواپیما به جای نپتون گرفت مشتریان بعدی بودند.
هواپیمای P-3 اوریون در حال برخاست
ژاپن خط تولید این هواپیما را خریداری کرده و تا کنون بیش از 100 فروند از آن را تولید کرده است. پرتقال اسپانیا و تایلند خریداران دست دوم این هواپیما هستند. هلند، نروژ، ایران و پاکستان نیز هر کدام چند فروند پی-3 در اختیار دارند. انواع مختلف پی-3 اگر چه با قرار گرفتن حروف بزرگ و کوچک و شماره های متفاوت دسته بندی می شوند ولی عمدتاً تفاوت چشمگیری میان مدلهای مختلف مجود ندارد و می توان با تغییرات پیش بینی شده از سوی کارخانه سازنده هر نوع تغییر کاربردی را در انواع آن ایجاد کرد. پی-3 با حوصله ای که در خور هواپیمای توربو پراپ است، وجب به وجب منطقه را بازرسی و شناسایی و به محظ اطلاع از موقعیت زیردریایی مهاجم اقدام به شکار آن می کند. در طول عملکرد سی وچند ساله این سلاح موارد منفی از لحاظ فنی در مورد آن به چشم نمی خورد و همواره در انجام ماموریتهای محوله موفق بوده است. همین امر سبب شده است تا پرسنل زیر دریایی ها از هواپیمای پی-3 اوریون به عنوان کابوسی هولناک یاد کنند.
ماجرای ساقط شدن فانتوم های ایرانی توسط F-15 های عربستان
ماجرای ساقط شدن فانتوم های ایرانی توسط F-15 های عربستان نویسنده: آرمان
ظاهراً مسئله ساقط شدن فانتوم های ایرانی به دست اف-15 های نیروی هوای عربستان سعودی، کنجکاوی بسیاری از خوانندگان عزیز را برانگیخته است. به همین دلیل لازم دانستم تا در مورد این موضوع توضیحاتی کوتاه را خدمتتان ارائه نمایم. گسترش قدرت ایران بر منطقه خلیج فارس در دهه هشتاد، باعث شد که آمریکایی ها از این موضوع چندان دل خوشی نداشته باشند.
اف-15 ها در حال پرواز با یک فروند F-5
چرا که خلیج فارس پس از فلج شدن نیروی دریایی عراق به وسیله ایران در همان آغاز جنگ، تقریباً تحت نظارت ایران بود، اگر چه ناو های هواپیمابر و ناوچه های آمریکایی نیز در آن منطقه حضور همیشگی داشنتد. به همین دلیل، آمریکایی ها، گاهگاهی با انجام پروازهایی بر فراز سکوهای نفتی ایران در حاشیه خلیج فارس، درصدد ایجاد ترس و وحشت از عدم امنیت در این منطقه برآمدند و با انجام پروازهای گشتی بر فراز این سکوها، می خواستند که با قدرت نمایی، به ایران بفهمانند که اگر روزی دست از پا خطا کند، سر و کارش با این جنگنده هاست. طبیعی بود که عربستان صعودی که از هم پیمانان نزدیک آمریکا به شمار می آمد، ایالات متحده را در انجام این امر یاری می داد. سرانجام، در پنجم ژوئن 1984، دو فروند فانتوم ایرانی که خلبانی یکی از آن ها به گفته یکی از دوستان، به عهده سرهنگ خلبان همایون حمکتی و کمک خلبان او سیروس کریمی بود، تا چند ده کیلومتر وارد مرز های آبی و خاکی عربستان شدند.
اف-15 عربستانی در حال سوخت گیری هوا به هوا
شاید که هدف از این پرواز، مقابله با تهدیدهای هواپیماهای گشتی عربستان سعودی بود که به وفور در منطقه خلیج فارس جولان می دادند. پس از تشخیص این دو فروند فانتوم که به احتمال فراوان از نوع E بودند، دو فروند هواپیمای F-15C نیروی هوایی عربستان سعودی برای رهگیری فانتوم های ایرانی از فرودگاهی در همان نزدیکی برخاستند و پس از تعقیب و گریز هایی چند، سرانجام هر دو فانتوم مغلوب حریف قدر خود گشته و هدف موشک های اسپارو AIM-7 قرار گرفتند که این شلیک ها، هر دو به هدف برخورد کرده و منجر به سقوط فانتوم های ایرانی شد. عدم اعتراض ایران بدین موضوع در آن زمان به این دلیل بود که فانتوم های ایرانی در زمان مورد هدف قرار گرفتن، کاملاً در داخل خاک عربستان بودند و از این لحاظ، هیچ گونه خسارتی از سوی دولت عربستان یا سازمان های بین المللی به ایران پرداخت نشد.
یک نمونه فانتوم ایرانی مدل E
گفتنی است که این نخستین بار در تاریخ هواپیمایی بود که یک محصول شرکت مک دانل داگلاس، محصول دیگری از همین شرکت را مورد هدف قرار می داد. البته به نظر من این شکست یک شکست طبیعی است، چرا که معلوم است که هواپیمای اف-15 به مراتب پیشرفته تر، جدیدتر و کارآمد تر است و به راحتی قادر است نه فقط فانتوم را، بلکه هر هواپیمای مشابه دیگری را به راحتی هدف قرار دهد. نبردی که بین اف-15 های عرب و فانتوم های ایرانی صورت گرفت، یک نبرد کاملاً نابرابر بود، چرا که فانتوم های ایرانی، به هیچ وجه از سوی غرب به لحاظ قطعات یدکی حمایت نمی شدند اما اف-15 های عرب در آن زمان، جزو جدیدترین جت های جنگنده جهان به شمار می آمدند. البته اگر در این نبرد، دو فروند اف-14 به جای فانتوم ها در صحنه حضور داشتند، ساقط شدن اف-15 ها مسئله عجیبی نبود،چرا که موشک های فینیکس، کار خود را خوب بلندند!
Ju-287، انقلاب بال های جلوگرا
یونکر 287، انقلاب تکنولوژی در شصت سال پیش نویسنده: آرمان همه ما می دانیم که دو صنعت بزرگ هواپیماسازی جهان، هم اکنون کشورهایی جز ایالات متحده و کشور روسیه نیستند. ظاهراً این کشورها، پیشتاز در همه پیشرفت های علم هوانوردی بوده و با اندک اختلافی، هم دیگر را در این میدان رقابت تعقیب می کنند. اما حقیقت امر چیز دیگریست. در حقیقت، این کشورها، تکنولوژی امروز خود را مدیون یکی از کشورهای شرکت کننده در جنگ جهانی دوم، یعنی آلمان هستند. به جرات می توان گفت که مهد علم هوانوردی، همین کشور بوده است و سرچشمه تمامی پیشرفت های مربوط به علوم هواپیمایی از این کشور نشات می گیرد. نمونه هایی مانند ساخت نخستین موتور جت جهان، ساخت نخستین موشک سوخت مایع، ایجاد نخستین تونل باد و آزمایش طرح های بسیاری که امروزه سرمشق کار کشورهای مدعی در این زمینه می باشند، کم نیستند. در زیر به تاریخچه و بررسی خصوصیات یکی از عجیبترین و جالب ترین طرح های آلمان در آن زمان، یعنی بمب افکن بال رو به جلوی یونکر Ju-287 می پردازیم که خواندن آن، خالی از لطف نیست.
در یکی از عصرهای تابستان سال 1944، دکتر هانس وک به همراه همکارانش، در حال آماده کردن هواپیمایی در یکی از باند های نظامی برای آزمایش نخستین پرواز آن بودند. سرانجام پس از مدتی، عملیات چک های ابتدایی انجام شد. سپس دو نفر از خلبانان زبده نیروی هوایی آلمان نازی، سوار هواپیمای عجیب و غریب شدند. چند دقیقه بعد، غرش موتورهای جت Jumo 004 در فضا طنین انداز گردید و پرنده جدید و نا آشنایی به آرامی به سمت باند پرواز حرکت کرد و پس از مدتی، به آرامی از باند پرواز جدا شد و در آسمان به پرواز در آمد. لبخند روی لبان دکتر وک، حاکی از رضایت وی از نتیجه مدت ها تحقیق بود.
هواپیمای یونکر 287، عجیب ترین هواپیمای جنگ جهانی دوم
هواپیمایی که آن روز برای نخستین بار به پرواز در آمد، هواپیمایی جز یونکر Ju-287 نبود. این هواپیمایی انقلابی، یکی از عجیب ترین هواپیماهایی بود که تا آن روز به چشم هر خلبانی آمده بود. طرح جالب بال های رو به جلوی آن، تا مدت ها برای بسیاری جای سوال بود. در کنار این طرح بی نظیر، صدای موتورهای جت آن نیز حاکی از وجود پیشرفت دیگری بود که تا آن زمان هیچ یک از کشورهای دیگر، بدان دست نیافته بودند. در ابتدای سال 1943 میلادی، یعنی در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت نازی آلمان، از نیروی هوایی و گروه طراحی آن نیرو، درخواست ساخت هواپیمای بمب افکنی را کرد که نیازی به جنگنده های دیگر برای اسکورت نداشته باشد بتواند با سرعت بالا و بدون دغدغه از رهگیری شدن توسط هواپیماهای جنگنده دشمن، عملیات خود را در ارتفاعات بالا انجام دهد و به منطقه خودی برگردد. در آن زمان، تقریباً چند سال بود که اولین نمونه های موتور جت توسط دکتر هانس فون اوهاین آزمایش شده بود. به همین دلیل، ابتداً گروه طراحی، بمب افکنی با موتورهای جت را طراحی کرد که دارای بال های به عقب برگشته همانند هواپیماهای امروزی بود.
هواپیمای یونکر 287 در مراحل نهایی مونتاژ موتورها
اما به زودی گروه متوجه شد که عملیات برخاست، بمباران و نشست هواپیما اکثراً در سرعت های کمی صورت می پذیرد. پس به کارگیری بال های به عقب برگشته که نیروی برای کمتری را در سرعت های پایین تولید می کردند، کاری عاقلانه نبود. سرانجام دکتر وک، سرپرست گروه طراحی، هواپیمایی با بال های رو به جلو را پیشنهاد کرد که تا آن زمان، هیچ گاه جهان هوانوردی چنین هواپیمایی به خود ندیده بود. در بال های معمولی، هنگامی که سرعت هواپیما به سرعت وامانده شدن یا استال می رسید، ابتداً نوک بال ها استال می شدند که نتیجه آن عمل نکردن شهپر ها و در نتیجه گرفتن قدرت انجام هر عملی از خلبان بود. اما در بال های جلوگرا، نخستین محلی که استال می شد ریشه بال ها بود و به همین دلیل، هواپیما هنوز به علت وجود شهپر ها کنترل پذیر بود. این ایده مورد قبول گروه طراحی قرار گرفت.
یونکر 287، در حال آماده شدن برای پرواز نهایی
برای اینکه Ju-287 سریعاً آماده خدمت در نیروی هوایی بشود، گروه طراحی برای نخستین پرواز این جنگنده، بسیاری از قسمت ها را از هواپیماهای قبلی به عاریت گرفتند. برای مثال، بدنه این هواپیما همان بدنه بمب افکن هینکل 177، دم هواپیما همان دم یونکر 388 و چرخ های دماغه همان چرخ های بمب افکن B-24 بوند. ظاهراً، تنها چیزی که این هواپیما را از هواپیماهای قدیمی تر متمایز می کرد، طرح عجیب بال های رو به جلوی آن بود. شهپر ها و فلپ های بزرگی برای این هواپیما در نظر گرفته شده بود که بیشترین نیروی برا را برای برخاستن این پرنده جالب فراهم می کرد. اما اختلاف به همین جا ختم نمی شد. این بار گروه طراحی، دیگر از موتورهای پیستونی استفاده نکرد، بلکه ریسک به کارگیری موتورهای جت ناآزموده را پذیرفت. نهایتاً برای تامین نیروی پیشران این هواپیما، چهار موتور توربوجت Jumo 004 در نظر گرفته شد که هر یک قدرتی معادل 1984 پوند تراست تولید می کردند. اما جاگیری این موتورها در یونکر 287 هم عادی نبود. دو موتور از چهار موتور زیر بال ها و دو موتور دیگر به طرز عجیبی در دو سمت دماغه قرار می گرفتند.
هواپیمای یونکر 287 در حال سرویس شدن توسط مهندسین
سرانجام روز موعود فرا رسید. در 16 آگوست 1944، هواپیمای بی نظیر و تاریخی Ju-287 از آشیانه بیرون آورده شد و پس از مدتی، بال به سوی آسمان گشود. نتایج حاصل از پرواز، همه و همه حاکی از کنترل عالی و مانورپذیری بی نظیر این هواپیما داشتند. ظاهراٌ هیچ گونه مشکلی از نظر هدایت هواپیما بروز نیافته بود. خلبانان این هواپیما گفته بودند که هواپیما، بسیار به راحتی از شیرجه ها خارج شده و به حالت پرواز عادی باز می گشت. همچنین استفاده از فلپ ها نیز هیچ اثر نامطلوبی بر هدایت هواپیما نداشت. این هواپیما در نخستین پرواز، در یک شیرجه به سرعت بالای 404 مایل بر ساعت نیز دست یافت که در نوع خود و برای یک بمب افکن، سرعتی باورنکردنی بود. فرود هواپیما پس از پرواز آزمایشی نیز بسیار به آرامی و بدون هیچ مشکل خاصی انجام گرفت و برای نخستین بار، پرواز یک هواپیمای بال رو به جلو با موتورهای جت در تاریخ هوانوردی ثبت شد افتخاری دیگر را برای این علم گسترده به ارمغان آورد.
پس از موفقیت نمونه ی اول هواپیما، نمونه دوم هواپیما نیز قرار بود که بر پایه همین هواپیما ساخته شود. اما این نمونه، دارای موتورهای نیرومندتر هینکل A011 بود که نیروی 2866 پوند تراست را تولید می نمود. همچنین، جاگیری موتورها نیز این بار با مدل نمونه اول تفاوت داشت. در نمونه دوم، تصمیم بر آن گرفته شده بود که هر چهار موتور برای بالانس و ایجاد تعادل در هواپیما زیر بال ها قرار بگیرند. همچنین، قرار بر آن بود که نمونه سومی نیز از این هواپیما ساخته شود که دارای شش موتور بود و هدف رسیدن به سرعت های بسیار بالا را دنبال می کرد. پیش بینی شده بود که نمونه سوم هواپیما در صورت ساخت قادر به رسیدن به سرعت هایی بالای 509 مایل در ارتفاع شانزده هزار پایی بود که در زمان خود، واقعاً یک «معرکه» به شمار می آمد. گفتنی است که این هواپیما، از سیستم کابین تحت فشار نیز بهره می برد. بدین معنی که خلبانان لازم نبود برای پرواز در ارتفاعات بالا، با خود اکسیژن حمل نمایند، بلکه سیستم های تعبیه شده در هواپیما، اکسیژن مورد نیاز را در کابین فراهم می آورد.
هواپیمای بمب افکن یونکر 287 در حال تاکسی به سوی باند
در سال 1945 و همزمان با فروپاشی آلمان نازی، نمونه دوم یونکر 287 در حال ساخت بود که کارخانه یونکر توسط نیروهای شوروی اشغال شد و دکتر وک، تیم طراحی، هواپیمای نمونه اول و همچنین هواپیمای ناتمام نمونه دوم، همگی به اسارت نیروی های ارتش سرخ روسیه در آمده و به شوروی برده شدند. در سال 1947، یعنی دوسال پس از پایان جنگ، یونکر نمونه دوم هم در شوروی آماده شد. اما به دلیل اینکه روس ها هیچ علاقه ای به ساخت چنین هواپیماهایی نشان نمی دادند، این هواپیما دیگر هیچ گاه پرواز نکرد و ماجرای یونکر 287 به همان جا پایان یافت.
هواپیمای یونکر 287، بمب افکن جت جنگ جهانی دوم
سال ها بعد، آمریکایی ها به مدد سازمان هوافضایی ناسا و مدارکی که از آلمان نازی در مورد طراحی این گونه هواپیما ها به دست آمده بود، هواپیمای بال رو به جلوی X-29 طراحی و ساخته شد که همان موفقیت ها باز هم تکرار شدند ولی این طرح، این بار هم عملیاتی نشد. در چند سال اخیر، ظاهراً روس ها دوباره دفترچه خاطرات خود راورق زده و به یاد طرح های جاودانه ی دکتر وک افتاده اند و نتیجه تحقیقات آن ها در مورد این هواپیما ها، به صورت جنگنده عملیاتی Su-47 برکوت تحقق یافت. جالب این جاست که این هواپیماها که در چند دهه اخیر ساخته شده اند، همگی از سیستم های پیچیده کامپیوتری برای کنترل پروازشان استفاده می نمایند، در حالی که هواپیمای یونکر 287 تنها و تنها از همان سیستم های مکانیکی استفاده می کرد و این نکته، اوج دانش طراحان آلمان را تفهیم می کند که واقعاً خدمات بزرگی را در راه علم هوانوردی انجام دادند.
مقاله کامل در مورد جنگنده F-15 Eagle
F-15 ایگل، اسباب بازی بزرگ برای بچه خلبانان بزرگ! نویسنده: آرمان
همانگونه که می دانید، هر جنگنده ای یا به طور کلی هر هواپیمایی، ویژگی یا خصوصیتی دارد که به وسیله آن برتری خود را بر رقیبانش اثبات می کند. اما جمع شدن تمام ویژگی ها و صفات مطلوب برای یک جنگنده در یک هواپیمای به خصوص، قدری مایه شگفتی است، اما واقعیت هم دارد و این مسئله در هواپیمای جنگنده ی اف-15 ایگل، رویایی حقیقی است.
هواپیمای F-15 مشهور به عقاب آسمان ها
باز هم باید به سال های جنگ سرد برگردیم، چرا که بی شک در این سالها، بزرگترین تحولات در علم هوانوردی روی داد و برای تشریح این تحولات، توصیف حال و هوای آن دوران، امری اجتناب ناپذیر است. در آن دوران، پس از آشکار شدن ضعف هواپیمای اف-4 فانتوم در برابر جنگنده های جدید روسیه، هواپیمای اسطوره ای اف-14 تامکت به خدمت نیروی دریایی آمریکا در آمد، اما نیروی هوایی همچنان از فانتوم های قدیمی استفاده می کرد. بسیاری از جمله خود شرکت گرومن به نیروی هوایی به خدمت گرفتن تامکت را پیشنهاد کردند، اما چه بهتر که نیروی هوایی هیچگاه این پیشنهاد ها را نپذیرفت چرا که نتیجه آن شد که هواپیمایی نوین به نام اف-15 ایگل که مخصوصاً برای نیروی هوایی و جنگ های هوا به هوا طراحی شده بود، متولد گردید.
به راستی F-15 چگونه جنگنده ای بود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمایی که توسط شرکت مک دانل داگلاس طراحی شده بود، می توانست به شایستگی از عهده هر گونه جنگ هوایی برآید، خواه که این نبرد یک نبرد نزدیک یا Dog Fight یا خواه یک نبرد دور یا ماورای دید بصری یا BVR بود. شرکت مک دانل داگلاس برای طراحی اف-15، از شیوه های طراحی بال با جدید ترین متد های آیرودینامیکی بهره جست. اما با وجود این، در نخستین پروازهای این جنگنده که از 27 جولای 1972 آغاز شد، اشکالاتی همچون ناپایداری و لرزش شدید در بال ها در سرعت های نزدیک به سرعت صوت ظاهر گشت که بعداً با طراحی دوباره لبه حمله و لبه فرار بال و همچنین تغییراتی در پروفیل آن، این مشکلات نیز تا حدود زیادی برطرف گردید. اگرچه استفاده از فلز تیتانیوم که به مراتب از فولاد سبک تر و مقاوم تر است و همچنین به کاربردن دریچه های ورودی موتور متغیر، اجازه دستیابی به سرعت های بالای 2.5 ماخ را به اف-15 می داد، اما اجازه پرواز با این سرعت در حالی که هواپیما به طور کامل با تسلیحات مختلف لود شده است مشکلاتی را برای ادامه پرواز به وجود می آورد. بدین ترتیب، سرعت هواپیمای اف-15 در حالت مسلح به 1.78 ماخ محدود شده است و کامپیوتر های کنترل کننده سرعت، اجازه دستیابی به سرعت های بالاتر را به خلبان نمی دهند. طراحی هواپیمای اف-15، انقلابی در در طراحی کاکپیت هواپیماهای جنگنده نیز به شمار می آمد. این هواپیما با در اختیار گذاشتن کاکپیتی وسیع، دید بسیار عالی را برای خلبان فراهم آورده و نشان دهنده ها در بهترین وضعیت ممکن برای راحتی خلبان در جای خود قرار داده شده اند. پس از تولید 410 فروند از مدل های A و مدل آموزشی B از این هواپیمای تاکتیکی قدرتمند، مدل های C و D نیز با تغییراتی چون موتورهای نیرومندتر و رادار جدید AN/APG-70 معرفی شدند. در این میان، مدل C به محبوبترین مدل این هواپیما در بین دارندگان این جنگنده خوش ساخت تبدیل گردید. علاوه بر تغییرات مذکور، مدل C این هواپیما توانایی حمل دو مخزن سوخت اضافه در زیر هواکش موتورها را نیز دارابود که به نوبه خود، تاثیر به سزایی در افزایش برد این هواپیما در یک پرواز بدون سوخت گیری هوایی را داشتند. جالب این جاست که این هواپیما با سوخت گیری هوا به هوا می تواند مدت 15 ساعت تمام به انجام ماموریت به پردازد. اهمیت این مسئله هنگامی روشن می شود که بتوانید فشاری را که در چنین مدتی طولانی بر موتورها، سازه هواپیما و دستگاههای الکترونیکی هواپیما وارد می آید، تصور کنید. گفتنی است که اف-15، به داشتن محکم ترین بدنه جنگنده در دنیا مشهور است، چرا که بدنه ی این هواپیما در مانورهای جی شدید، می تواند تا بالای 9 جی یا 9 برابر شتاب جاذبه زمین را تحمل کند. اگر این مسئله به خوبی برایتان قابل درک نیست، باید اضافه کنیم که در این مانورها، وزن هواپیما به دلیل مقابله با شتاب جاذبه به حدود 225 تن می رسد!
F-15 E-Strike Eagle یا اف-15 بمب افکن
پس از موفقیت های بزرگی که اف-15 بدست آورد، کم کم از گوشه و کنار صحبت طرحی که این جنگنده موفق را تبدیل به یک بمب افکن سبک نماید شنیده می شد. در آن زمان، تنها بمب افکن سبک نیروی هوایی یعنی هواپیمای اف-111 بازنشست شده بود و می بایست هرچه سریعتر، جای خالی این بمب افکن پر می شد. در ابتدا، نیروی هوایی مخالف تبدیل اف-15 به یک بمب افکن بود، چرا که اعتقاد بر این بود که با تبدیل این جنگنده به بمب افکن، قابلیت های رزمی آن در نبردهای هوا به هوا به شدت کاهش می یابد. اما پس از پیاده ساختن این طرح، نتیجه کاملاً برعکس از آب درآمد. بله، اف-15 پتانسیل تبدیل به یک بمب افکن موفق را در حالی که هنوز هم واقعاً یک «عقاب» بود داشت.
F-15E یا مدل بمب افکن هواپیمای اف-15
این مدل از اف-15، در جنگ عراق در سال 1991، نقش عمده ای را در بمباران اهداف معین شده بازی کرد. گفته می شد در آن زمان تنها دو هواپیما با آسودگی کامل به انجام عملیات بر فراز عراق می پرداختند: یکی هواپیمای F-117 که یک هواپیمای مخفی از دید رادار بود و دیگری، همین اف-15 سترایک ایگل بود که به دلیل مانور پذیری و چالاکی بی حد و مرزش، به راحتی می توانست پس از انجام عملیات، منطقه نبرد را ترک کرده و بدون هیچ آسیبی به پایگاه بازگردد. فیلم های واقعی که از نبرد این هواپیما در زمان جنگ عراق تهیه شده است، مو را بر اندام راست می کند. اما این در حالی است که خلبانان این هواپیما، اظهار کرده اند که عملیاتشان را با آسایش کامل انجام داده اند.
هواپیمای اف-15 ایگل در حال لندینگ یا فرود
F-15 با چه تسلیحاتی تجهیز شده است
هواپیمای اف-15 ایگل، همانند هواپیماهای قبلی نیروی هوایی، می تواند موشک های سایدویندر AIM-9 که یک موشک حرارت یاب است و همچنین موشک راداری اسپارو AIM-7 را حمل نماید، اما علاوه بر این موشک های همیشه در صحنه، موشک بسیار خطرناک و کشنده آمرام AIM-120 که یک موشک «شلیک کن، فراموش کن» است، می تواند روی هواپیمای اف-15 نصب شده و به راحتی سلطه آسمان پهناور را به «عقاب» واگذار نماید. چرا که حمل ترکیبی از این موشک ها به وسیله شاهین تیز پروازی چون F-15 دیگر جایی برای دیگر هواپیماها در آسمان باقی نمی گذارد.
سابقه نبردهای F-15 Eagle
1- اسرائیل، 1979: سرنگونی پنج فروند میگ سوریه
2- اسرائیل، 1981: حمله به راکتور هسته ای اوسیراک عراق
3- اسرائیل، 1982: حمله به لبنان توسط اسرائیل
4- عربستان سعودی، 1984: سرنگونی دو فروند فانتوم ایرانی به وسیله اف-15 های عربستان
5- اسرائیل، 1985: عملیات حمله اسرائیل به تونس
6- نیروی هوایی آمریکا، نیروی هوایی عربستان، 1991: شرکت در عملیات جنگ عراق
7- نیروی هوایی آمریکا، 1991: عملیات Northern & Southern Watch در جنگ عراق
8- نیروی هوایی آمریکا، 1995: عملیات در بوسنی و هرزگوین
9- نیروی هوایی آمریکا، 1998: عملیات روباه صحرا در عراق
10- نیروی هوایی آمریکا، 1999: عملیات در کوزوو به وسیله نیروهای متحد
11- نیروی هوایی آمریکا، 2001: عملیات جنگ افغانستان
12- نیروی هوایی آمریکا، 2003: عملیات آزادی عراق
مدل های مختلف F-15 Eagle
اولین نمونه ی هواپیمای اف-15 با نام F-15A به عنوان اولین نمونه این هواپیما به تعداد 355 فروند تولید گردید. مدل دو نفره یا مدل آموزشی این جنگنده با نام F-15B یا TF-15 به تعداد 57 فروند برای مقاصد آموزشی ساخته شد. مدل جدید این جنگنده یا سیستم های اویونیکی و موتورهای پیشرفته تر، با نام F-15C با برد بیشتر به تعداد 408 فروند توسط شرکت مکدانل داگلاس به تولید رسید. همچنین از همین مدل، مدلی آموزشی نیز با نام F-15D به تعداد 61 فروند طراحی و ساخته شد. مدل بعدی این هواپیما، مدل مشهور F-15E بود که همانطوری که گفته شد، دارای قابلیتهای چشمگیر هوا به زمین و توانایی بسیار در هدف قرار دادن اهداف زمینی بود. از هواپیمای اف-15، مدل های صادراتی نیز تولید گردید که از جمله ی آن ها می توان به اف-15 اسرائیلی، اف-15 های عربستان صعودی و اف-15 های ژاپن اشاره کرد که البته هواپیماهای ایگل ژاپن با کد J شناخته می شوند. همچنین، به تازگی، کره جنوبی نیز سفارش این هواپیما را به دولت آمریکا تسلیم کرده است که قرار است اف-15 های تحویلی به کره جنوبی، مدل K نامیده شوند. در سال های اخیر، برنامه هایی نیز برای تولید نمونه ای از اف-15 با کد PDF برای ایفای نقش هواپیمای F-22 با هزینه کمتر در نظر بود که سرانجام لغو شد.
هواپیمای F-15E در حال حمل بمب های مختلف
هواپیمای اف-15 با آنکه بیش از 30 سال از حضورش در نیروی هوایی آمریکا و چندی از کشورهای دیگر می گذرد، اما بازهم جوان، نیرومند، سرحال و جنگنده می نماید. احتمال فراوان می رود که مدل های ابتدایی این جنگنده تا سال 2010 از خدمت بازنشسته شوند و مدل های جدیدتر نیز، پس از تکمیل حضور هواپیمای پیشرفته F-22، از خدمت نیروی هوایی ایالات متحده خارج شوند
هواپیمای جاسوسی بلند پرواز U-2
U-2، جاسوسی مادون صوت در سقف آسمان نویسنده: آرمان
یکی از نقش های عمده ای که هواپیماها به خوبی از عهده انجام آن بر می آیند، انجام ماموریت های شناسایی است. بدین معنی که با پرواز بر فراز مرزهای دشمن، اطلاعات موردنیاز از تجهیزات و قوای دشمن را به دست آورده و براساس این دانسته ها، تصمیمهای بعدی گرفته شود. اطلاع از وضعیت دشمن، می تواند نقش تعیین کننده ای را در پیروزی یا شکست داشته ایفا کند، حال که این نبرد، چنین رقابتی بین ابر قدرت های جهان باشد اهمیت آن صد چندان می شود.
هواپیمای U-2 خلبان گری پاورز که بر فراز خاک شوروی ساقط شد
در دوران جنگ سرد نیز، بر اساس همین نیاز، دولت آمریکا سیاست درهای باز را در پیش گرفت. بدین معنی که هواپیماهای دو بلوک رقیب در شرق و غرب، یعنی آمریکا و شوروی امکان پروازهای شناسایی بر منطقه هوایی همدیگر را داشته باشند. شوروی ها که از موضوع پروژه ساخت یک هواپیمای شناسایی جدید آگاه نبودند، به راحتی به این پیشنهاد تن در دادند. در همین زمان بود که به سفارش نیروی هوایی آمریکا، کلی جانسون یعنی همان کسی که هواپیمای مخوف تاریخ یعنی SR-71 ملقب به پرنده سیاه را نیز طراحی کرده است، نمونه ی ابتدایی هواپیمایی موسوم به U-2 را برای زیر نظر گرفتن فعالیت روسی ها ارائه داد. طرح جانسون از شرکت لاکهید به زودی تایید شد و قرارداد برای ساخت بیست فروند از این هواپیما در سال 1954 منعقد گردید. طرح U-2، هواپیمایی مادون یا زیر صوت بود که می توانست در ارتفاع بسیار بالا کار شناسایی را به نحو احسن انجام دهد. هر چند که طرح ساخت U-2 مقلب به سکانک ورکز می بایست تا پایان دوره ماموریت این هواپیما سری بماند، اما دیری نپایید که با سقوط اولین فروند از این هواپیما در ماه می 1960 در خاک شوروی و دستگیر شدن گری پاورز، خلبان هواپیما، همه چیز فاش شد.
هواپیمای U-2 نیروی هوایی آمریکا در حال پرواز
جاسوسی مخفی آمریکا بر فراز خاک شوروی، مشاجرات سیاسی شدیدی را بین دو کشور به وجود آورد که ادامه پرواز هواپیماهای U-2 را به تعویق انداخت. هواپیمای U-2 هواپیماییست با ویژگی های منحصر به فرد. برای مثال، این هواپیما دارای بال های طویلی به طول 24 متر است که بیشتر شمایل یک گلایدر را به U-2 می دهد. با استفاده از این بال ها، هواپیمای U-2 می تواند پس از اتمام سوخت یا بروز هر حادثه ی دیگری که به عدم کارکرد موتور بیانجامد، صدها کیلومتر را به اصطلاح گلاید کرده و بدون هرگونه نیروی دیگری به پرواز خود ادامه دهد. همانطوری که پیش تر گفته شد، این هواپیما با سرعت زیر صوت پرواز می کند و تنها از یک موتور J-75 پرات اند ویتنی برای تامین نیروی پروازی خود بهره می برد. برای کاهش وزن هواپیما و ساده شدن هرچه بیشتر طرح، U-2 تنها یک ارابه فرود در زیر بدنه خود دارد که برای جلوگیری از برخورد دم و دو سر بال ها به زمین، چرخ های کوچکی نیز در منتهاالیه هر یک از بالها و دم قرار داده شده است.
کاکپیت پیشرفته U-2 نسبت به کاکپیت هواپیماهای دهه 50 میلادی
سادگی طرح هواپیماهای جاسوسی بیشتر بدین منظور است که فضا و امکان برای جاگیری مناسب تجهیزات جاسوسی و به خصوص تجهیزات عکس برداری، فراهم آید. گفته می شود که خلبان های این هواپیما، اکثر پروازهای خود را در ارتفاع 75 هزار پایی یا 25 کیلومتری زمین انجام می دادند، که رکورد های ارتفاع کسب شده در زمان خود بیشتر بود اما به دلیل سری بودن طرح، هیچ گاه در این مورد سخنی بر زبان نیامد. این هواپیما همانند SR-71، دارای وسایل پیشرفته جاسوسی مانند عکسبرداری دقیق، امکان استراق سمع الکترونیکی و نمونه براداری از ذرات هواست که می تواند برای بررسی وجود مواد حاصل از آزمایش های اتمی به کار رود.
هواپیمای U-2 در نمایی از سمت چپ در موزه هوایی
رادارهای عکاسی این هواپیما، قادرند که تصاویری نسبتاً واضح را از فاصله 162 کیلومتری از میدان نبرد و یا مکان های دیگر تهیه نمایند. هواپیمای U-2 به دلیل هزینه های کمتر می توان گفت که بیشتر از هواپیمای جاسوسی SR-71 به خدمت گرفته شده است. جنگ ویتنام، جنگ خلیج فارس و حتی پروازهایی بر روی ایران، گواه این مدعاست. این هواپیما دارای مدل های A یا مدل استاندارد عملیاتی، مدل CT یا مدل آموزشی دو سرنشینه، مدل R که به دلیل سقف پرواز بسیار بالای این هواپیما برای تحقیقات هواشناسی به کار می رود و مدل HASP می باشد که در نمونه برداری از لایه های مختلف جوی کاربرد دارد.
هواپیمای SR-71 که در سالهای بعد جایگزین U-2شد
U-2 با برد بیش از 5.000 کیلومتر و امکان پرواز به مدت بیش از هشت ساعت، عملیات مختلف و گوناگونی را بر فراز شوروی سابق و البته کشورهای متحد شوروی مانند کوبا انجام داد که کشف موشک های روسی در خاک کشورهای متحد، خود سر آغاز جنگ موشکی بین شوروی و ایالات متحده گردید. با معرفی هواپیمای SR-71 و توانایی های فراوان و سیستم های جدیدتر آن، U-2 اگرچه همچنان در خدمت ماند اما به تدریج جا را برای نسل جدید هواپیماهای جاسوسی باز کرد.
بمب افکن اتمی B-58 Hustler
بمب افکن اتمی مافوق صوت هاستلر نویسنده: آرمان
اولین بمب افکن مافوق صوت جهان، همان بمب افکن B-58 ملقب به هاستلر می باشد که اولین بار در سال 1954 برای نیروی هوایی آمریکا سفارش داده شد. از ابتدای عمر عملیاتی این هواپیما، هاستلر رکوردهای جدیدی را از خود برجای گذاشت که ممکن است دیگر هیچ گاه این رکوردها به وسیله هواپیمای بمب افکن نظامی دیگری شکسته نشود.
هواپیمای بمب افکن B-58 در نمایی از روبرو
بی 58 هواپیمایی بی نظیر در کلاس و حد و اندازه های خود است که می تواند با بیش از دو برابر سرعت صوت پرواز کرده، هدف ها را از ارتفاع 20 کیلومتری شناسایی کرده و از دیده شدن توسط رادار با پرواز کردن در ارتفاع پایین 200 متر با سرعت بالای صوت، خودداری کند. در ارتفاعات، این هواپیما همانطوری که گفته شد می تواند بسیار بالاتر از این سرعت ها به کروز و گشت زنی بپردازد که هیچ بمب افکن دیگری در جهان قادر به انجام این کار نیست. این بمب افکن با چهار موتور، دقیقاً از همان موتورهای به کار رفته در هواپیمای اف-4 فانتوم، یعنی موتورهای توربوجت GE J-79 که هریک کششی معادل 15.000 پوند در حالت پس سوز دارند، بهره می برد.
بمب افکن بازنشسته B-58 در حال برخاست
هاستلر می تواند فاصله 7.000 کیلومتری را بدون سوخت گیری مجدد طی نماید که رقم بسیار خوبی برای یک بمب افکن در این کلاس است. با انجام سوخت گیری هوا به هوا، این بمب افکن به یک بمب افکن میان قاره ای تبدیل می شود که قادر است به طور نامحدود به هر منطقه از جهان پرواز کند. سیستم های بمب افکنی این هواپیما، حدود 10 برابر دقیق تر از نمونه های قبلی خود است در حالی که حدود دو سوم فضای آن ها را اشغال کرده و وزنی تنها نصف آن ها دارد.
بمب افکن B-58 هاستلر با یک مخزن سوخت اضافه در حال پرواز
ساختار بدنی این هواپیما با استفاده از بدنه لانه زنبوری و توخالی و همچنین طراحی مثلثی شکل، آن را برای پرواز در سرعت های مافوق صوت بسیار مناسب می سازد. این هواپیما ساخت شرکت کانویر است که بعدها به جنرال داینامیکز تغییر نام داد. هاستلر از معدود هواپیماهای آمریکایی است که از بال های دلتا شکل بهره می جوید در حالی که این نوع طراحی به وفور در جنگنده های اروپایی یافت می شود. این بمب افکن، اولین هواپیمای مافوق صوت جهان است که موتور های آن در خارج از بدنه و در زیر بال ها نصب گشته اند. طول این هواپیما، حدود 30 متر و طول دو سر بال های آن حدود 17 متر می باشد که ابعادی نسبتاً متوسط است.
این بمب افکن چندان هم کوچک نیست، اندازه هواپیما را با اندازه خدمه مقایسه نمایید
هاستلر دارای سه خدمه در کاکپیت های جداگانه است که به ترتیب از جلو به عقب خلبان، افسر تسلیحات نظامی و ناوبر یا مهندس پرواز می باشد. این هواپیما می تواند با حداکثر وزنی معادل 76 تن از زمین تیک آف یا برخاست نماید. مهمترین ویژگی این بمب افکن توانایی حمل سلاح اتمی می باشد که قادر است در زیر بدنه و همچنین در زیر بال ها بمب های اتمی را حمل و در بمباران به کار گیرد. سرانجام به دلیل هزینه های بالای نگهداری و از دست دادن امکان حمل تسلیحات بیشتر در مقابل سرعت در سال های 1960، به تدریج تلاش ها در جهت هرچه کمرنگ تر ساختن نقش این بمب افکن افسانه ای به عمل آمده وسرانجام پس از تولید 116 فروند از این هواپیما، هاستلر در ژانویه 1970 پس از 20 سال خدمت بازنشسته گردید و بمب افکن جدید تر F-111 که یک بمب افکن نسبتاً سبک وزن و یک جنگنده تهاجمی نیز است، جایگزین هاستلر شد.
مقاله جامع در مورد F-14 Tomcat، جنگنده افسانه ای
اف-14 تامکت، پرنده جلوتر از زمان در خدمت نیروی هوایی ایران نویسنده: آرمان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بدون شک دیگر کسی نیست که کوچکترین سررشته از علم هوانوردی داشته باشد، اما هواپیمای افسانه ای اف-14 تامکت را نشناسد. این جنگنده ی به واقعیت جلوتر از زمان، در حدود سه دهه پیش برای نخستین بار پا به عرصه وجود نهاد و تا امروز هم، حریفی شایسته رقابت با این هواپیمای به یاد ماندنی یافت نشده است. گفتنی است که این هواپیما، چند سال پس از نخستین پروازش به خدمت نیروی هوایی ایران نیز در آمد و خلبانان تیزپرواز این نیرو، افتخارات فراوانی را به خصوص در دوران دفاع مقدس برای میهن اسلامیمان آفریدند. در مقاله زیر، به بررسی چگونگی به وجود آمدن این جنگنده پیشرفته، ویژگی ها و تاریخچه ای از حضور آن در نیروی هوایی ایران نیز خواهیم پرداخت.
تاریخچه و چگونگی تولد جت فوق پیشرفته تامکت
بر همگان آشکار است که دوران پس از جنگ جهانی دوم، دوران رقابت دو بلوک شرق و غرب و به سخن دیگر، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده است. در آن زمان که از آن با نام «جنگ سرد» یاد می شود، تمرکز رقابت دو کشور آشکارا بر سر نیروی هوایی و صنعت هواپیمایی بود. در دهه شصت میلادی، ایالات متحده با طراحی و تولید جنگنده قرن، یعنی اف-4 فانتوم، گوی سبقت را از شوروی سابق ربود. فانتوم به جرات یکی از پرآوازه ترین هواپیماهای نظامی بوده که در طول تاریخ هوانوردی نظامی به تولید رسیده است. این هواپیما، برای نیل به هدف های نیروی هوایی ایالات متحده و همچنین حفاظت از ناوهای هواپیمابر آن کشور طراحی شده بود و در دوران جنگ ویتنام، شمار بسیاری از میگ های شوروی سابق را نابود کرد. اسرائیل با بهره گیری از همین هواپیما، حدود 400 فروند از هواپیماهای اعراب را در همان دو روز نخست جنگ ساقط نمود. اف-4، به دلیل ویژگی های منحصر به فردش، از کشورهای هم پیمان آمریکا نیز طرفداران بسیاری داشت و همچنان که می دانیم به کشورهای نسبتاً زیادی نیز فروخته شد. اما آرام آرام، با گسترش و پیشرفت هواپیماهای ساخت شوروی، به تدریج ضعف نسبی فانتوم در برابر تهدید هواپیماهایی چون میگ 25 شوروی بیش از پیش آشکار گردید. در نتیجه، در اواخر دهه 60 میلادی، وزارت دفاع ایالات متحده، پروژه T.F.X را برای ساخت یک جنگنده ناونشین نوین به مناقصه گذاشت. از میان حدود 6.000 طرح پیشنهادی، طرح هواپیمای اف-14 تامکت از سوی شرکت گرومن برگزیده شد و بدین گونه بود که دوران طلایی جنگنده تامکت، آغازیدن گرفت.
تصویری گرافیکی از انواع تامکت، با عنوان «اف-14 تامکت، افسانه قرن»
اف-14 تامکت چگونه هواپیمایی بود
در طرح شرکت گرومن، هواپیمای اف-14 تامکت هواپیمایی نسبتاً در اندازه های بزرگ، دو سرنشینه، دو موتوره و بال متغیر بود. این هواپیما، می بایست دارای سرعت برخاست و فرود کمی برای انجام عملیات از روی ناوهای هواپیمابر بوده و قادر باشد به اطمینان هرچه تمام تر، ایمنی ناوهای هواپیمابر را تامین نماید. در حقیقت، طراحی هواپیمای اف-14 از طرح هواپیمای اف-111 که یک بمب افکن سبک نیروی هوایی بود مشتق شد. اما ویژگی های جدیدی چون وزن به مراتب کمتر، موتورهای تازه طراحی شده و قدرتمند تر، سیستم تسلیحاتی و کابین مدرن تر، همه و همه عواملی بود که تامکت را به طور کلی از اف-111 متمایز می ساخت. اف-14 تامکت با دارابودن طولی حدود 20 متر، جنگنده ای در کلاس جنگنده های بزرگ از نظر ابعاد به شمار می آمد. فاصله دو سر بالهای آن، در حالت بسته به 10 متر و در حالت کاملاً باز به حدود 19 متر می رسید. به واسطه به کار بردن سیستم های شناسایی و راداری پیشرفته، وجود دو خلبان برای تکمیل عملیات امری بود کاملاً اجتناب ناپذیر. موتورهای نمونه های اولیه این هواپیما، موتورهای TF-30-P414A ساخت شرکت پرات اند ویتنی بودند که اصلاً یک نمونه ارتقاء یافته از موتورهای هواپیمای اف-111 بود.
هواپیماهای تامکت پارک شده روی عرشه ناو
اما در مدل های بعدی این هواپیما، به دلیل برخی معایب این موتور، مدل F110 جنرال الکتریک جایگزین این نوع موتور شد. از نظر طرح کلی بدنه و سازه، هواپیما ابتداً از یک قسمت دماغه ی متشابه با دیگر هواپیما ها برای جا دادن خلبانان تشکیل می شد. اما علی رغم طراحی های مرسوم با بدنه باریک و موتورها نزدیک به هم، این هواپیما دارای بدنه ای عریض و پهن اما باریک بود و موتورها با فاصله ای غیر معمول، دور از هم و در دو طرف بدنه به طور موازی و در یک ساختار مرکزی شکل گرفته بودند. ترمزهای هوایی اف-14، شامل دو صفحه به شکل بال های پروانه بود که در قسمت انتهایی هواپیما و از بین دو موتور، یکی در سطح بالایی بدنه و یکی در سطح زیرین به ترتیب به سمت بالا و پایین باز می شدند که برای کاهش سرعت اضطراری، بسیار کارا و مفید عمل می کردند. هواپیمای تامکت برای نخستین بار، طرح دو سکان عمودی را برای کنترل هر چه بهتر هواپیما در سرعت های بالا، و همچنین در شرایطی که یکی از موتورها از کار باز می ایستاد، به کار گفت. این طرح، بعد ها در اکثر جنگنده های بعدی ساخت ایالات متحده به جز اف-16 معمول شده و سپس به وسیله خانواده سوخو 27 روسی، تقلید شد.
ویژگی های منحصر به فرد تامکت
بال های متغیر: همانطور که قبلاً گفته شد، لازم بود اف-14 تامکت هواپیمایی باشد با قابلیت برخاست و فرود در سرعت های بسیار پایین؛ و این ویژگی برای تسهیل عملیات از روی ناوهای هواپیمابر مورد نظر بود. نتایج تحقیقات شرکت گرومن، به جایی رسید که معلوم شد هواپیمای تامکت، باید هواپیمایی با بال های متغیر باشد تا بتواند به خوبی با سرعت های نسبتاً کم تیک آف نموده و سپس بتواند با همین پیکربندی، در سرعت های بالا نیز کروز کرده و مشکلی برای پرواز مافوق صوت هم نداشته باشد. بال های متغیر هواپیمای اف-14، با نهایت دقت و ظرافت طراحی شده و نتیجتاً، آزمایش ها بر روی این بال ها، حکایت از کارایی فوق العاده و بی نقص این نوع بال ها داشت. بال های تامکت، با قابلیت تغییر زاویه از 20 درجه در حالت کاملاً باز تا 68 درجه تا حالت کاملاً بسته طراحی شد. کارشناسان شرکت گرومن، اهرمی را در کابین خلبان تعبیه کردند که بدان وسیله، خلبان می توانست بال های هواپیمایش را تا 75 درجه برای جاگیری کمتر روی عرشه ناوهای هواپیمابر ببندد. در سرعت های پایین، بال ها تماماً گسترده شده و با کمک فلپ ها، بیشترین نیروی برا را برای برخاست فراهم می کردند. به تدریج با افزایش سرعت، بال ها برای افزایش عدد ماخ بحرانی، به سمت عقب مایل شده و از تولید نیروی پسای اضافی جلوگیری می نمایند. تمام عملیات تغییر زاویه بال ها بدون دخالت خلبان و تنها به وسیله یک کامپیوتر درونی ویژه کنترل می شود. ناگفته نماند، سیستم بال های متغیر به دلیل طراحی ویژه سامانه ی بسیار گران قیمتی است و در هواپیماهای جنگنده ی بعدی ایالات متحده، به کار گرفته نشد.
هواپیمای تامکت مدل A، همان مدلی که به ایران تحویل شد
سیستم موشکی فینیکس: تمامی جنگنده های نسل سوم به بعد ایالات متحده، از موشک های تقریباً یکسانی بهره می برند: سایدوایندر، اسپارو، و یا آمرام. حتی جنگنده ای چون اف-15 ایگل که بسیار شناخته شده است، از موشک های نسبتاً معمولی و مشابهی بهره می برد. اما این قضیه در مورد تامکت صدق نمی کند. هواپیمای اف-14، برای استفاده از سیستم موشکی جدیدی به نام فینیکس یا Phoenix ساخته شده بود و ترکیب تامکت-فینیکس، یک ترکیب جدا نشدنی است. موشک دوربرد فینیکس با کد AIM-54، موشکی هوا به هواست با قابلیت هدف قراردادن اهدافی در فاصله ی بیش از 160 کیلومتر بر ساعت، در هر ارتفاع، هر ساعت از شبانه روز و هر نوع شرایط آب و هوایی. هواپیمای تامکت قادر به حمل 6 فروند موشک فینیکس در هر پرواز است که تعدادی واقعاً چشمگیر است. رادار فوق العاده پیشرفته پالس دوپلر AWG-9 یک رادار چند حالته است که قادر به شناسایی بیست و چهار هدف به طور همزمان و شلیک مستقیم به شش عدد از آنان می باشد. البته این سیستم که در دهه 1960 طراحی شده است، یکی از قدیمی ترین سیستم های رادار هوا به هوا می- باشد اما، هنوز هم بسیار پرقدرت می نماید و با استفاده از نرم افزار های کنترلی جدید توانایی های آن برای تبدیل به یک سیستم برای قرن بیست و یکم افزایش یافته است. موشک یک میلیون دلاری فینیکس، موشکی با قابلیت «شلیک کن و فراموش کن» است. این ویژگی بدین معنیست که خلبان پس از شلیک موشک، نیازی به قفل ماندن رادار هواپیما بر روی هدف ندارد و می تواند آزادانه به نبرد با جنگنده های دیگر دشمن بپردازد. همچنین شاید هدف مورد نظر، بسیار دور باشد که در این صورت، قفل ماندن رادار به مدت زمان طولانی بر روی هدف، کار عاقلانه ای به نظر نمی آید. بدین صورت است که هنگامی که موشک فینیکس هدف خود منهدم می سازد، هواپیمای تامکت شلیک کننده آن، می تواند به فرودگاه خود رسیده و حتی خاموش و در آشیانه پارک هم شده باشد. این مورد حتی در مورد شش هدف هم زمان نیز صادق است. سیستم موشکی فینیکس یکی از عوامل بالقوه ایست قدرت مافوق تصوری به تامکت بخشیده است.
موشک دوربرد AIM-54 فینیکس، نصب شده زیر بال تامکت
اف-14 تامکت، در خدمت نیروی هوایی ایران
در همان سال های آغازین تولید هواپیمای تامکت، جت فوق پیشرفته ای که به دلیل پیچیدگی آن به «کامپیوتر پرنده» مشهور شده بود، کشورهای زیادی از جمله اسرائیل، یعنی هم پیمان نزدیک آمریکا خواستار دریافت این عقاب تیز پرواز حتی در برابر پرداخت بهای گزاف شدند، اما ایالات متحده این هواپیما را به هیچ یک از کشورهای خواهان در آن زمان نفروخت. در آن سال ها، در طی سفر ریچارد نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا به ایران، حکومت آن زمان ایران در خواست خرید هواپیمای پیشرفته ای را برای دفع خطر های احتمالی از سوی میگ های 25 شوروی که آزادانه بر فراز ایران پرواز می کردند، به وی تقدیم کرد. نیکسون، هواپیماهای اف-15 ایگل و اف-14 تامکت را پیشنهاد داد، که نهایتاً تامکت به عنوان هواپیمای خریداری شده انتخاب گردید. گفته می شود که در آن زمان، به دلیل پیچیدگی و هزینه زیاد طرح تامکت، شرکت گرومن با تولید هفت پیش نمونه تامکت برای نیروی دریایی ایالات متحده، در شرف ورشکستگی قرار گرفته بود. اما وام چند میلیون دلاری حکومت آن زمان ایران به این شرکت برای تولید 10 فروند تامکت برای نیروی هوایی ایران، گرومن را از ورطه نابودی اقتصادی بیرون کشانید. جالب است بدانید که هم زمان با سفارش ایران، کشور عربستان هم درخواست کرده بود به جای هواپیمای اف-15، هواپیماهای اف-14 در مقابل بهای بیشتر به آنان تحویل داده شود، اما ایالات متحده اظهار داشته بود که :«اف-14 تامکت هنوز برای خلبانان عرب زود است.» این گفته، نشان دهنده مهارت، تجربه و سابقه زیاد خلبانان ایرانی داشت که برای پرواز با پرنده 40 میلیون دلاری انتخاب شده بودند.
اسکادران تامکت های ایران در بوشهر
از هشتاد فروند هواپیمای سفارشی اف-14 تامکت A، تا زمان وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی، به دلیل قطع روابط سیاسی با آمریکا، تعداد 79 فروند آن ها به همراه 245 فروند موشک فینیکس تحویل ایران شد که نخستین فروند آن ها با رنگ آمیزی خاص بدنه، در تاریخ بیستم بهمن ماه سال 1354 در فرودگاه مهرآباد به زمین نشسته و طی مراسمی، تحویل ناوگان نیروی هوایی ایران شد. در طی سال های جنگ تحمیلی، هواپیماهای فوق پیشرفته تامکت به همراه فانتوم های ایران، خسارات جبران ناپذیری را به نیروی هوایی عراق وارد آوردند که اگر تقویت بعدی عراق بعثی توسط غرب صورت نمی گرفت، نیروی هوایی عراق در ابتدا به طور کلی نابود و تقریباً فلج گشته بود. در زمان جنگ، تبلیغات گسترده ای در مورد اینکه تامکت های ایرانی به دلیل کمبود قطعات یدکی قادر به پرواز نیستند و حتی اگر بتوانند پرواز هم بکنند، هیچ گاه قادر نیستند که جنگنده های عراق را نابود سازند.
دو تامکت ایرانی پارک شده در کنار هم
اما در جنگ خلیج فارس، خلبانان اف-14 نیروی دریایی آمریکا اظهار داشتند که زمانی که هواپیمای آنان در صحنه نبرد پدیدار می شد، هواپیماهای عراقی بدون هیچ درگیری بعدی به سرعت آسمان را ترک می گفتند. گویا از تامکت های ایرانی در زمان جنگ تحمیلی، خاطره چندان خوشی برای خلبانان مبتدی عرب باقی نمانده بود، به طوری که حتی گفته می شد که فرمانده نیروی هوایی عراق به خلبانان فرمان داده است که در صورت مشاهده تامکت های ایرانی، به سرعت عقب نشینی کرده و درصدد مقابله با آن بر نیایند؛ چرا که پیروز نبرد از ابتدا معلوم بود.
آینده جنگنده موفق اف-14 تامکت
در نیروی دریایی آمریکا، قرار بر این است که تامکت افسانه ای، در مدل های کنونی حداکثر تا سال 2008 میلادی بازنشسته و به موزه های هوایی سپرده شود و برنامه ها بر این اساس است که جای خالی این جنگنده نیز به وسیله جنگنده F/A-18 Super Hornet تا حدودی پر شود. البته طرح هایی نیز مبنی بر ارتقاء نمونه های فعلی و جوان تامکت مانند مدل D به نام پروژه سوپرتامکت در دست بررسی است که البته موفقیت این طرح نیز چندان دور از انتظار نیست.
هواپیمای اف-14 تامکت روی عرشه ناو و با بال های بسته
طرح به یادماندنی تامکت، در سال های بعد به وسیله طراحان روسی در هواپیماهای خانواده فلانکر سوخو 27 به طرز ناشیانه ای تقلید شد. به گونه ای که طرح ورودی موتورها، دماغه، دو سکان عمودی و بسیاری موارد دیگر در هواپیمای سوخو 27 و میگ 29 تکرار گشت، تا جایی که حتی نمونه های اولیه خانواده سوخو 27 فلانکر با بال های متغیر طراحی شده بودند. این موارد، همگی نشان از تفاوت و برتری طراحی این جنگنده ی فراموش نشدنی و کلاسیک دارند، جنگنده ای که به اطمینان کامل، هرگز از اذهان مان دور نخواهد گشت چرا که «ما با نام تامکت زنده ایم».
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت نخست
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت نخست
مقاله ای جامع و تحلیلی در مورد نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران IRIAF
--------------------------------------------------------------------------------
به قلم: تام کوپر و لیام دولین مترجم: آرمان سیداحمدی منبع: مجله Combat Aircraft
--------------------------------------------------------------------------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مقدمه مترجم: تام کوپر نویسنده و محقق اتریشی یکی از معدود صاحب نظران هوانوردی نظامی غرب است که در مورد نیروی هوایی ایران و هواپیماهای در حال خدمت در این نیرو تا کنون مقالات و حتی کتاب های زیادی را به رشته تحریر در آورده است. در وضعیت فعلی منطقه و بحران های اخیر که خاورمیانه با آن روبروست، نگاه تمام جهانیان به کشور ایران دوخته شده است زیرا کشور دیگری موقعیت ژئوپلیتیکی و اهمیت اقتصادی و نظامی را که کشور ما در منطقه داراست ندارد. مسئله قدرت اتمی ایران و پافشاری سران کشورمان بر احقاق حقوق مسلم ایران در دارا بودن فناوری هسته ای برای مقاصد صلح آمیز موجب شده است تا توجه کشورهای مختلف دنیا به قوای نظامی ایران و بررسی امکان درگیری نظامی بین ایران و کشورهایی نظیر آمریکا و دولت های اروپایی معطوف شود. مقاله ای که در ادامه خواهید خواند، به تحلیل توانایی های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران می پردازد و اهمیت وجود این نیرو در دفاع از کشورمان به عنوان تنها عامل بازدارنده و دفاعی در مقابل دشمن احتمالی را بررسی می نماید. لازم به ذکر است که ترجمه این اثر نماینده مطابقت عقاید نویسنده با نظر مترجم و تایید یا رد مسائل نیست و این مقاله صرفاً بازتاب افکار و ایده های نویسنده این مطلب می باشد.
رویارویی های اخیر ایران و غرب
آیا آمریکا و متحدانش هیچ گاه وارد مواجهه نظامی با ایران خواهند شد؟ این سوالی است که در ذهن بسیاری افراد شکل گرفته است. کاری به درستی یا نادرستی این امکان نداریم، ولی ظاهراً شواهد گواه بر این مدعاست که توانایی های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران - IRIAF بسیار بیشتر از آن است که کارشناسان نظامی غربی پیش بینی کرده اند. در حالی که توجه عموم در دنیا به سمت وقایع خشونت آمیز در عراق و جنبه های مختلف «جنگ علیه تروریسم» جلب شده است، تنش های مرتبط با ایران نیز در حال افزایش است. به دنبال اشغال عراق در تابستان سال 2003، عملیات هوایی بسیاری اطراف ایران صورت گرفته است. بخش بزرگی از رویارویی های هواپیماهای ایرانی با جنگنده های آمریکایی بر فراز خلیج فارس صورت گرفته، در حالی که جنگنده های دو طرف به دفعات در طول مرزهای عراق و افغانستان با هم ملاقات کرده اند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت متعلق به نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در حال گشت در جزیره خارک
موقعیتی سخت و پیچیده برای هر دو سو
در زمان تهاجم به عراق در مارس و آوریل سال 2003، جنگنده های فانتوم II نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران دائماً به انجام ماموریت های گشت هوایی CAP در مناطق نزدیک به دزفول و سنندج در منطقه کردستان می پرداختند به طوری که این گشت ها در تمام طول روز ادامه داشت. تا پاییز سال 2003 که به تدریج تنش ها میان ایران و آمریکا رو به افزایش می گذاشت، کم کم بر تعداد و اندازه فرمیشن های هواپیماهای پروازی ایران نیز افزوده شد. در نوامبر سال 2003 یک فروند هواپیمای آواکس E-3 Sentry متعلق به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا که در حال انجام گشت هوایی نزدیک مرز عراق بود تعداد شانزده فروند هواپیمای F-14 Tomcat نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران را در حال پرواز در ارتفاع سی هزار پایی و در داخل حریم هوایی ایران نزدیک شهر دزفول در یک آرایش پروازی واحد شناسایی کرد. همین فرمیشن تامکت های ایرانی تا زمانی که تامکت ها نواحی مرزی را به مقصد شرق کشور ترک گفتند، به مدت بیست دقیقه تعقیب شد. از سال 1997 که یک فرمیشن نه فروندی تامکت ها بر فراز خلیج فارس توسط نیروی دریایی آمریکا شناسایی شد، این بزرگترین و پر تعداد ترین گروه پروازی F-14 های ایرانی بود که توسط ارتش آمریکا ردیابی می شد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خط تولید F-14 های ایران در کنار F-14 های آمریکایی در کارخانه شرکت گرومن
در سال 2005 نیز نه فقط F-4 فانتوم II های ایرانی، بلکه تعدادی سوخوهای Su-24MK فنسر و میراژهای F1BQ و F1EQ و حتی میگ های MiG-29A نیز در محدوده خلیج فارس توسط F-14 ها و F/A-18 های نیروی دریایی آمریکا دیده شدند. گشت های هوایی مکرر ایران در مرزهای عراق و پرواز هواپیماهای آمریکایی در حاشیه حریم هوایی ایران و حتی گاهی در داخل آن باعث بروز تنش هایی شد. با بروز این مشکلات سرانجام در ژانویه 2004 توافق هایی شفاهی و تنها در حد گفته هایی بین دو طرف صورت گرفت. به موجب این توافقات، دو طرف متعهد شدند که تحت هیچ شرایطی به هواپیماهای یکدیگر شلیک ننمایند. بنا بر گزارشات از آن زمان به بعد ارتش آمریکا از تعقیب و ردیابی سایه به سایه هواپیماهای گشتی ایرانی دست کشید، اما آن پرواز ها به همان منوال ادامه یافت و هواپیماهای ایرانی پس آن زمان نیز گاه و بیگاه بر روی رادارهای هوایی و زمینی آمریکا ظاهر می شدند. در ابتدای سال 2005، موقعیت باز هم تغییر کرد، و این تغییر اساساً به دلیل تردیدهای غرب در تحلیل توانایی های نظامی ایران صورت پذیرفت. در سال های 1980 و 1990 آمریکایی ها به اطلاعاتی که از سوی تعداد بسیاری از پرسنل ایرانی نیروهای مختلف که از زمان رخداد انقلاب در ایران به کشورهای غربی و خصوصاً آمریکا مهاجرت کرده بودند، دلخوش بودند، اما حالا شرایط تغییر کرده بود چرا که نه تجهیزات نظامی حال ایران با زمان قبل از انقلاب مطابقت داشت و نه افراد مشابهی زمام امور را در دست داشتند. همین مسئله باعث شد که آمریکا از جمع آوری اطلاعات در مورد قوای نظامی ایران از طریق منابع و مراجع انسانی دست کشیده و به نیروهای «ماشینی» رو بیاورد. امروزه جمع آوری اطلاعات و خبرگیری آمریکا شدیداً به رادارهای تجسسی، ماهواره ها و هواپیماهای جاسوسی بلند پرواز بستگی دارد. این مسئله موجب شد تا انبوه اطلاعات جدید به دست آمریکا بیفتد اما در عین حال به همان اندازه ارزیابی اهداف دولت ایران و توانایی های نیروهای نظامی ایران نیز برای آمریکا مشکل گردید.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت ایرانی در حال تاکسی به سمت باند برخاست
اما مشکلات به همین پایان نیافت، چرا که غرب به شدت در پی بردن به چگونگی توسعه بخش نظامی و دفاعی کشور ایران ناتوان می نمود. بیشتر کارشناسان غربی هنوز هم پیش بینی ها و تحقیقات خود را در مورد قوای نظامی ایران بر پایه ی اطلاعات بیست سال قبل قرار داده اند که همین مسئله باعث به وجود آمدن تصورات غلط و پیش بینی های نابجایی شده است. برای مثال بیشتر غربی ها بر این باورند که تجهیزات نظامی که در سال های 1970 از آمریکا توسط رژیم قبلی حاکم بر ایران خریداری شده بود امروزه غیر قابل استفاده هستند در حالی که حقیقت چیز دیگریست. تصویری که از قوای نظامی ایران در ذهن غرب نقش بسته است به آرامی در حال تغییر است، بدین معنی که آمریکا و کشورهای عضو پیمان ناتو هنوز هم F-14 های ایران را در لیست تهدید های بالقوه قرار داده اند، هر چند که بسیاری از آنان بر این باورند که تعداد F-14 های قابل پرواز ایران از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رود. بسیاری از آنان متقاعد شده اند که رادارهای AN/AWG-9 هواپیماهای تامکت ایرانی به دلیل عدم تامین قطعه های یدکی از کار افتاده اند و کلیه موشک های فینیکس موجود در انبارهای نظامی ایران نیز از همین نظر غیر قابل استفاده می نمایند. با همه این مسائل، غرب هنوز هم در مورد اینکه آیا ایران می تواند در صورت وقوع یک جنگ واقعی تجهیزات نظامی آمریکایی را به طور موثر به خدمت بگیرد یا خیر در شک و تردید است، به خصوص در مورد رادارهای AN/AWG-9 نگرانی های بسیاری وجود دارد. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که کارشناسان نظامی غرب در مورد ایران مرتکب شده اند این است که آنان در طی چند سال گذشته نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران-IRIAF را یک نیروی «مرده» فرض کرده اند و به طور کلی قابلیت های این نیرو را نادیده گرفته اند. با این وصف نه تنها نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران-IRIAF یک نیروی کاملاً فعال است، بلکه باید اعتراف کرد که ابعاد تمرینی و تربیتی نیروهای انسانی این بخش نیز بسیار گسترده است. موج بزرگ فعالیت های اخیر نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران این واکنشهای شدیدی را در غرب برانگیخته است و به تدریج این ذهنیت که نیروی هوایی ایران به دلیل ناتوانی در نگهداری جنگنده هایش در حال بازنشسته و اوراق کردن هواپیماهای نیروی هوایی است را از بین برده است. - پایان قسمت نخست-ادامه دارد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصویر ماهواره ای تهیه شده از پایگاه یکم شکاری و فرودگاه قلعه مرغی
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت دوم
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت دوم
مقاله ای جامع و تحلیلی در مورد نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران IRIAF
به قلم: تام کوپر و لیام دولین مترجم: آرمان سیداحمدی منبع: مجله Combat Aircraft
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طوفان در فنجان چای
منابع نظامی آمریکا و بریتانیا مخصوصاً در صدد آزمایش واکنش ایران نسبت به عملیاتی که می خواستند به انجام برسانند برآمده اند. بر پایه آنچه نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران تا کنون انجام داده است، این دو کشور بر این عقیده اند که ایران آخرین حد قدرت دفاعی خود را به نمایش گذاشته است و به دلیل ضعف شدید شبکه راداری این کشور، تعقیب و گریز های بین هواپیماهای ایرانی و آمریکایی تا کنون برای ایران بدون ثمر بوده است. بیشتر منابع غربی به مثال هایی مانند ورود بی اجازه یک فروند هواپیمای آمریکایی در پاییز سال 2005 به حریم هوایی ایران اشاره می کنند. یک هواپیمای تانکر سوخت رسان KC-135 آمریکایی در نوامبر سال 2005 اشتباهاً وارد مرزهای هوایی ایران شد و حدود چهل دقیقه را نیز در آسمان ایران بدون هیچ مزاحمتی سپری کرT به گفته این منابع این مسئله نشان از ضعف شدید قدرت رهگیری هوایی ایران را دارد؛ البته بهتر است بدانیم که این منابع توافقات شفاهی را که دو طرف را ملزم به عدم شلیک به هواپیماهای یکدیگر می کرد را از یاد برده اند. شاید به سخن دیگر ایران «نخواسته» است که هواپیماهای آمریکایی را که بدون اجازه وارد حریم هوایی این کشور می شدند هدف قرار دهد. البته منابع ایرانی این گفته ها را نه تصدیق می کنند و نه رد می نمایند. آن ها به طور سربسته به این واقعیت ها معترفند که بهترین کنترل را بر حریم هوای خود ندارند، رادارهای زمینی شان به زحمت می تواند برخی مناطق ایران را پوشش دهد، شبکه ارتباطی شان کامل و کافی نیست و فرماندهی آن ها در برخی نقاط حساس به بهترین وجه ممکن صورت نمی پذیرد؛ اما همین منابع به شدت بر این مسئله پافشاری می کنند که جنگنده های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران-IRIAF اخیراً به طور کامل ارتقا یافته و اورهال شده و از بهترین سرویس های ممکن گذشته اند و در حال حاضر در بهترین شرایط موجود عملیاتی به سر می برند. یکی از جالبترین مسئله های قابل توجه این است که IRIAF گشت های مکرر هواپیماهای آمریکایی را در مرزهای خود را یک تمرین به موقع و البته منبع مطئمنی برای جمع آوری اطلاعات در مورد هواپیماهای آمریکایی و توانایی های آن ها قلمداد کرده است!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 Tomcat ایرانی در حال سوختگیری بر فراز رشته کوه های البرز
بر خلاف سال 2003 که گزارش های متعددی از روئیت تامکت های ایرانی توسط خلبان های آمریکایی رسیده بود، آن دسته از خلبانان نیروی دریایی آمریکا که بیشتر در خلیج فارس به گشت می پردازند به ندرت درباره وجود تامکت در آن منطقه سخن گفته اند. در عوض، بیشتر همین خلبانان با هواپیماهای F-4E ،Su-24MK و میراژ F1EQ متعلق به نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران ملاقات هایی مکرر داشته اند. گزارشهای معدودی هم از روئیت تامکت های ایرانی در آن منطقه ثبت شده است، اما بیشتر این تامکت ها هنگامی سر راه سبز شده اند که خلبانان آمریکایی به خود جرات نفوذ عمیق تر در حریم هوایی ایران را داده اند. به نظر می رسد همین مسئله یکی از دلایلی بوده است که ارتش آمریکا تامکت های ایرانی را بلااستفاده دانسته است. اما از سوی دیگر ایرانیان اعلام می کنند که غیاب تامکت ها، به علت حفظ این قدرت بزرگ رهگیری هوایی ایران برای مواقع ضروری تر و البته حفظ اسرار مربوط به آنان است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بازدید مقام رهبری از پایگاه شکاری چابهار و فانتوم F-4D پشت سر ایشان
در شرایطی که تامکت های آماده در آشیانه هایشان خفته اند، دیگر جنگنده های IRIAF مرتباً در مرزهای ایران دیده می شوند. در تابستان سال 2005 سوخو Su-24 های بسیاری در حال عملیات بر فراز خلیج فارس مشاهده شدند که عمده این هواپیماهای بمب افکن مجهز به موشک های ضد کشتی چینی C802K-2 بودند. موشک C802K-2 یک موشک ضد کشتی مجهز به موتور توربوجت و دارای بردی معادل 120 کیلومتر می باشد که در شرایط کنونی تحت لیسانس چین در ایران با نام موشک «نور» تولید می شود. موشک نور و هواپیماهای Su-24 از بالقوه ترین و تهدیدآمیز ترین خطرات برای ناوها و ناوچه های آمریکایی و بریتانیایی در خلیج فارس به شمار می آیند. فانتوم های ایرانی هم که در آن ناحیه مشاهده شده اند بیشتر مسلح به موشک های AIM-7 Sparrow و AIM-9 Sidewinder بوده اند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-4 Phantom II متعلق به IRIAF در حال حمل موشک های اسپارو
موشک اسپارو سوار بر فانتوم های ایرانی گواه این حقیقت است که رادارهای AN/APQ-120 هواپیماهای فانتوم ایرانی هنوز هم مشکلی برای شلیک این موشک ها ندارند و مشکل قطعات یدکی این رادارها ظاهراً حل شده است. این مسئله مهر تاییدی بر توانایی های بومی ایرانی است، چرا که بیشتر منابع غربی بر این باور بودند که فانتوم های ایرانی دیگر به دلیل مشکل قطعات یدکی رادار قادر به شلیک موشک های اسپارو نیستند. اگر وجود موشک های اسپارو زیر بال های فانتوم های ایرانی حقیقت داشته است، پس پرواز تامکت های ایرانی مسلح به موشک های کشنده فینیکس نیز نمی تواند دور از انتظار باشد. رویارویی بین هواپیماهای دو طرف اگرچه در بیشتر دفعات شامل مانورهای تهاجمی و جسورانه از هر دو طرف بوده است، اما همیشه با صلح و آرامش پایان یافته است. از یکی از این مواجه ها می توان به رویارویی یک فروند F-4E نیروی هوایی ایران که به وسیله یکی از جوانترین و جسورترین خلبانان ایرانی هدایت می شد و یک فروند F/A-18 نیروی دریایی آمریکا اشاره کرد که در طی این درگیری بدون قربانی، فانتوم ایرانی سعی کرد هواپیمای آمریکایی را به داخل خاک ایران کشانده و به یکی از سایت های پرتاب موشک های زمین به هوای SAM ایران نزدیک کند که البته این تلاش برای هواپیمای ایرانی ناموفق بود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سرلشگر منصور ستاری در حال دست دادن با خلبان F-5
تربیت خلبانان ایرانی در روسیه
خلبانان ایرانی و آمریکایی، هر دو از چنین درگیری هایی ظاهری با اعتماد به نفص صحبت می کنند. اما آن دسته خلبانان ایرانی مسن تر نیروی هوایی که در آمریکا تحصیلات خلبانیشان را به پایان رسانده اند و دارند به دوران بازنشستگی نزدیک می شوند، با غرور و افتخار بیشتری از توانایی ها، مهارت ها و جسارت بیشتر نسل جدید خلبان های ایرانی سخن می گویند. هر واحد جنگنده-بمب افکن و جنگنده-رهگیر ایرانی سالانه حداقل در پنج تمرین عمده هوایی شرکت می جویند. به علاوه در تابستان سال 2003 و بار دیگر در سال 2004 گروهی متشکل از 31 خلبان ایرانی هواپیماهای میگ MiG-29 و Su-24 و تکنسین های زمینی به منظور شرکت در تمرینات زنده شلیک موشک به پایگاه هوایی کوبینکا در روسیه فرستاده شدند و در همین سال دو گروه دیگر نیز به پایگاه های دیگری سفر کردند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای تامکت ایرانی در حال سوختگیری هوا به هوا
مسکو بارها تلاش کرده است که از روابط در حال رشد ایران و روسیه به نفع خود بهره بجوید، اما ظاهراً در اثر مسائلی چون بحران چچن و مشکلاتی که در اثر ساخت نیروگاه اتمی بوشهر به وجود آمده است کمی به زحمت افتاده است. در سال 2003 روسها تعداد 22 فروند رهگیر میگ MiG-31 Foxhound دست دوم را همراه با ضمانت تامین قطعات یدکی این هواپیماها به مدت پنج سال و سرجمع به قیمت 470 میلیون دلار آمریکا برای فروش به ایران پیشنهاد دادند. به زودی سازمان سیا CIA نیروی هوایی آمریکا USAF را از خطر تصاحب رهگیر قدرتمند MiG-31BM آگاه کرد، چرا که زوج تامکت و فاکس هاوند می توانست برای هر کشوری کابوسی دهشتناک باشد. بنابراین قبل از اینکه ایران به پیشنهاد روسیه پاسخی بدهد، نیروی هوایی آمریکا درخواست خرید این تعداد رهگیر مدرن را به قیمتی بالاتر از آنچه که مسکو به تهران پیشنهاد کرده بود تسلیم روسیه کرد. جالب اینجاست که پنتاگون نمی خواست فقط مانع خرید میگ MiG-31 ها توسط ایران شود، بلکه خود نیز مایل بود که نگاهی به تکنولوژی این رهگیر توانمند بیندازد. خرید فاکس هاوند ها توسط آمریکا علی رغم آن بود که در سال های 1980 توسط جاسوسی به نام مستعار «دونالد» به اطلاعات ذیقیمتی از این جنگنده دست یافته بود و یک بار دیگر در سال 1997 که یک خلبان روسی به کشوری از جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق که دوست آمریکا به شما می آمد پناهنده شده و هواپیمای خود را نیز در اختیار آن ها قرار داده بود دانستنی های دیگری را درباره این جنگنده کشف کرده بود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای Su-24 متعلق به نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران
چندین بار دیگر روسیه درصدد فروش میگ MiG-29 های دیگر نیز به ایران شده بود اما ظاهراً غیر از تحویل سال 1990 هیچ میگ MiG-29 دیگری به ایران تحویل نشده است. با استناد بر گزارشات البته تایید نشده رسانه های روسی، 14 فروند هواپیمای میگ MiG-29 در سال 1990 توسط ایران خریداری شد، تعداد 20 فروند دیگر در سال 1991 به این مجوعه اضافه گردید و در بین سال های 1994-1993 هم 6 فروند دیگر به ایران تحویل شد. اگرچه نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران می کوشد که تعداد میگ 29 های فعال این نیرو را بیشتر از سال های قبل نشان دهد، اما ظاهراً هیچ مدرک تصویری که دال بر فعالیت و خدمت این چهل فروند میگ روسی باشد در دسترس نیست. به جرات می توان گفت که روابط ایران و روسیه در سال های اخیر به قدری گسترش یافته است که خرید تجهیزات نظامی روسی مانند موشک های پدافندی S-300 SA-10 Grumble و هلیکوپتر های میل Mi-8/17 توسط ایران دیگر از کشورهای استقلال یافته از شوروی انجام نمی پذیرد بلکه خریدها به طور بی واسطه از روسیه انجام می پذیرد. برای مثال ایران از سال 2003 سفارش خرید هلیکوپترهای میل Mi-17 را مسقیماً به شرکت Kazan Helicopters داده است و در دسامبر سال 2005 برای نخستین بار پس از سال 1990 سفارش تحویل تسلیحاتی چون سی دستگاه سامانه های پدافندی Tor-M1 SA-15 Gauntlet را تسلیم مسکو کرده است. با این وضع رشد نرخ خرید تسلیحات از روسیه توسط ایران تعداد افراد و کارشناسان روسی که احتمال خرید اسکادران های بزرگ Su-27 فلانکر و Su-30 را می دهند بسیار اندکند. اگر چه برخی مقامات نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران نسبت به خرید این جنگنده های مدرن از خود تمایل بسیاری نشان داده اند، اما حکومت اسلامی ایران ظاهراً علاقه چندانی به هرچه قدرتمندتر کردن IRIAF ندارد، چرا که هنوز هم وفاداری این نیرو نسبت به حکومت ایران ثابت نشده است. شاید اینکه به همراه هر تکنسین و خلبان ایرانی که به روسیه می رفت یک محافظ شخصی یا یک مامور امنیتی نیز فرستاده می شد تا از پناهندگی احتمالی یا ارتباطات ناخواسته جلوگیری کند، دلیلی بر همین تصور بود. در کنار این مسائل، به نظر می رسد ایران تمایل خود را برای خرید تسلیحاتی که احتمالاً در آینده نخواهد توانست در داخل کشور مونتاژ کند از دست داده است. مثال این موضوع عدم موفقیت در بدست آوردن لیسانس تولید موتورهای جنگنده های روسی است. همچنین، روسها نسبت به تحویل مدارک و راهنماهای کامل فنی تسلیحاتی که قبلاً به ایران فروخته اند بی میل عمل می کنند، و این چیزیست که شاید به مزاج ایرانیان خوش نیاید چرا که آن ها همیشه همراه تجهیزات نظامی آمریکایی که در دهه 1970 می خریدند راهنماهای کامل فنی را دریافت می داشتند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیماهای سوخو Su-24 ایرانی در حال پرواز بر ناحیه خلیج فارس
نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر از زیربنایی نسبتاً توسعه یافته با توانایی پشتیبانی کامل فنی هواپیماهای ساخت آمریکا که در خدمت دارد برخوردار است. این زیربنای جدید زیرساخت قدیمی را که برپایه تکنولوژی کاملاً متفاوت و البته با هزینه های سرسام آور بنا شده بود تقریباً بی استفاده می سازد. در مورد هواپیماهای فلانکر هم باید گفت که هم فرمانده نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران و هم دولت حاکم می دانند که سال ها طول خواهد کشید که روسیه جنگنده ی Su-27 ی مطابق شرایط آن ها بسازد و آن را با زیرساخت هوایی ایران هماهنگ سازد و خلبانانی را برای پرواز دادن این جنگنده ها تربیت کند. حتی اگر این امکانات همه و همه فراهم آیند باز هم هیچ تضمینی برای دفاع کامل از حریم هوایی ایران در برابر یک حمله قوی و شدید نیروی هوایی و نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نیست. پایان قسمت دوم- ادامه دارد
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت سوم
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت سوم
مقاله ای جامع و تحلیلی در مورد نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران IRIAF
به قلم: تام کوپر و لیام دولین مترجم: آرمان سیداحمدی منبع: مجله Combat Aircraft
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روابط ایران با فرانسوی ها
روس ها تنها کسانی نبودند که در فروش تجهیزات نظامی به ایران تلاش می کردند. نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در سال 2000 دست به آزمایش موشک های هوا به هوای R550 ماژیک ساخت فرانسه روی هواپیماهای میراژ F1EQ خود زده است. هواپیماهای میراژ F1EQ و F1BQ در سال 1991 با توافق بین دو کشور ایران و عراق برای جلوگیری از تخریب به وسیله نیروهای متحد از عراق به ایران فرستاده شدند. با کمک چندین خلبان پاکستانی و البته سه هواپیمای پر از قطعات یدکی میراژ ها که در همان زمان از عراق به ایران فرستاده شده بودند، نیروی هوایی هواپیماهای میراژ را در سال 1993 به خدمت خود در آورد. در ابتدا جنگنده های میراژ در پایگاه سوم شکاری نوژه نزدیک همدان مستقر شدند، اما به زودی به پایگاه جدید و تازه بازسازی شده مشهد یا پایگاه چهاردهم شکاری فرستاده شده و به خدمت صد و چهلمین گروه جنگنده های تاکتیکی در آمدند. علی رغم از دست رفتن یکی از میراژهای دو سرنشینه F1BQ نزدیک پایگاه مشهد در تابستان 2001 که به وسیله یک موشک دوش پرتاب قاچاقچی های افغانی مواد مخدر ساقط شده بود، بنا بر جدیدترین گزارشات بین 18 تا 20 فروند هواپیمای میراژ F1BQ و F1EQ در خدمت نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران می باشد. همانطوری که قبلاً گفته شد، هواپیماهای میراژ IRIAF نه تنها در مرزهای شرقی ایران فراوان دیده شده اند، بلکه نمونه های بسیاری از مشاهده آن ها بر فراز خلیج فارس نیز دیده می شود. با استناد بر اخباری که از منابع خبری نیروی هوایی فرانسه به دست می رسد، ایران در سال 2000 تعداد هزار فروند موشک ماژیک را از فرانسه برای خرید درخواست نمود. ایرانی ها از عملکرد عالی هواپیماهای میراژ و البته موشک های ماژیک در تست ها و خصوصاً درگیری های هوایی شبیه سازی شده بین این جنگنده و هواپیماهای پروازکننده در ارتفاع کم و هلیکوپتر ها بسیار شگفت زده شده بودند. منابع ایرانی اظهار می کنند که نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران از آزمایش این موشک ها و هواپیماهای میراژ نتیجه گرفت که موشک ماژیک جایگزین بسیار خوبی برای موشک های قدیمی AIM-9P2 سایدوایندر آمریکایی و R-73 آرچر روسی است. ظاهراً برای ایرانی ها نگهداری موشک های ماژیک و هواپیماهای میراژ بسیار آسانتر از نگهداری میگ MiG-29 ها و البته هواپیماهای قدیمی آمریکایی بود. در کنار اینها، عملکرد پروازی میراژ F1 همیشه در حد جنگنده مانورپذیر F-5 ارزیابی می شد، در حالی که میراژ جنگنده ای با قدرت بیشتر و البته مستعد تر برای نبردهای هوایی بود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-4E فانتوم متعلق به نیروی هوایی جمهورس اسلامی ایران
فرانسه که از واکنش ایرانیان به آزمایش های موفق موشک های ماژیک MkII دلگرم شده بود، در همان سال پیشنهاد یک بسته تسلیحاتی شامل 62 فروند میراژ F1CT، پانصد فروند موشک R550 ماژیک و ضمانت تامین قطعات یدکی پنج یا ده ساله بسته به انتخاب را به ایران تقدیم کرد. این بسته همچنین شامل کمک های فنی و البته پشتیبانی از جهت حفظ میراژهای موجود در خدمت بود، اما تهران به دلیل عدم تامین بودجه مورد نیاز این خرید توسط دولت پیشنهاد فرانسوی ها را رد کرد. البته پیشبینی می شد ایران در سال 1997 در قبال ارائه کمکهای فنی و سرویس هواپیماهای سوخو 24 لیبی، تعداد قابل ملاحظه ای موشک های ماژیک از آنان در سال 1997 دریافت کرده بود. شاید عدم خرید از فرانسه به دلیل بی میلی حکومت ایران در سرمایه گذاری روی نیروی هوایی بود. همین مسائل سرانجام منجر به توسعه طرح موشک فاطر، موشکی بر پایه ی موشک AIM-9P2 سایدوایندر با بدنه و موتور قبلی منتها با اویونیک کاملاً جدید شد. شاید توسعه همین موشک جدید بود که خرید موشک های R550 ماژیک، موشک های سفارش داده شده R-73 و R-27 روسی را لغو کرد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میگ های MiG-29A متعلق به IRIAF مجهز به موشک های R-27 Alamo
نجواهایی از تسلیحات چینی
این امکان وجود داشت که تهران در اواخر سال 2000 معامله ای را برای خرید قطعات یدکی میراژها انجام داده باشد، چرا که قطعات یدکی که در سال 1991 به همراه میراژهای عراقی به ایران آورده شدند و همچنین آن دسته قطعاتی که از لیبی خریداری شدند بسیار کم تعداد و برای میراژهای نیروی هوایی کافی نبودند. شاید به دلیل همان خرید احتمالی باشد که میراژهای IRIAF هم اکنون عملیاتی و البته بسیار فعال هستند. چندین سال پیش شایعاتی منتشر شد که خبر از انطباق و سازگاری موشک های ماژیک با میگ های MiG-29 ایرانی داشت، این موضوع در مورد هواپیماهای F-4 و F-5 هم صادق بود. همین شایعات پایه و اساسی شد برای شایعاتی دیگر که از جمله آن ها می توان به خرید تعداد قابل توجهی موشک های ماژیک از فرانسه توسط ایران اشاره کرد. اما در حقیقت مسئله چیز دیگری بود. نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در سال 1992 پروژه ای را برای نصب موشک های چینی حرارت یاب PL-7 که خود کپی ناقصی از موشک ماژیک بودند بر روی هواپیماهای F-4 و F-5 راه اندازی کرد. در نمایشی در پایگاه یکم شکاری یا فرودگاه مهرآباد در سال 1995 هواپیماهای F-5 با ریل های جدید موشک های چینی به پرواز درآمدند. این هواپیماها همگی مجهز به موشک های تقریباً بی مصرفPL-7 در موقعیتی عجیب در نوک بال ها نصب شده بودند. این پروژه که با هزینه ای چند میلیون دلاری راه افتاده بود، ابتدا به کمک تکنسین های چینی شروع شد، اما نتایج چندان رضایت بخش نبود. با صدای اعتراضاتی که از پرسنل نیروی هوایی شنیده شد، سرانجام انجام پروژه به کمک چینی ها لغو گردید و پروژه به مجتمع تجهیزات الکترونیکی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران واگذار شد. این بار موشک PL-7 روی هواپیماهای MiG-29 و F-4 نصب شد. با اینکه موشک PL-7 به تعداد زیاد و البته با قیمت ارزان در اختیار ایران بود، اما هرگز نیروی هوایی این موشک را اسلحه ای واقعاً قابل عملیات روی هواپیماهای ذکر شده به حساب نیاورد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیماهای F-5 ایرانی مجهز به موشک های AIM-9P2
نه تنها هواپیماهای آمریکایی که در اختیار ایران بودند برای نصب این موشک نیازمند تغییرات عمده بودند بلکه موشک PL-7 جستجوگر بسیار ضیعفی نیز داشت و برد کم آن نیز تقریباً مانع هر گونه هدف گیری با آن می شد. پس از آن که نصب همین موشک روی هواپیمای شنیانگ F-7N هم نتیجه ی چندان دلچسبی به بار نیاورد، اینبار ایران موضع مخالف و سر سختانه ای در مورد خرید هر گونه سلاح از چین به خود گرفت. موشک های C802K ضد کشتی که در سال 1997 به همراه ماشین آلات مورد نیاز برای تولید در داخل کشور خریداری شدند، تنها پس از آزمایشهای بسیار سخت گیرانه و در شرایط کاملاً واقعی موشک C801 که نمونه قدیمیتر C802 به شمار می آمد امکان سفارش آن ها به وجود آمد. علی رغم شایعات بسیاری که وجود دارد، منابع آگاه مهر تاییدی بر عدم علاقه ایران برای خرید هر گونه تسلیحات یا جنگنده جدید چینی زده اند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت-تصویر متعلق به دوران قبل از انقلاب
دوران سوم حیات تامکت در ایران
تا سال 2000 هنوز فرماندهی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران و دولت ایران در مورد سرانجام پروژه های بومی، به خصوص تولید موشک در داخل کشور مطمئن نبودند. به همین دلیل نصب موشک های ساخته شده در داخل کشور روی جنگنده ها لغو شد و موشک های PL-7 و ماژیک برای پر کردن انبار مهمات نیروی هوایی خریداری شدند، چرا که هواپیمای های آمریکایی، روسی و فرانسوی این نیرو برای جنگیدن نیاز به تسلیحات داشتند. اگر چه بخش دفاعی ایران قدم مهمی به سوی جلو برداشته بود، اما انگار مسئله کمبود موشک های هوا به هوای موثر هنوز هم رفع نشده بود. همین که ظرفیت تولید برای ساخت انواع موشک ها و پروژه های دیگر تقسیم شده و برای هر یک ظرفیتی مستقل اختصاص داده نشده بود نشان دهنده این بود که نیروی هوایی هنوز هم بر سر تامین بودجه موردنیاز مشکلات بسیاری دارد و تولید بومی موشک در ایران هنوز به حد تولید انبوه نرسیده است. با این حال تلاش ها در جهت پیشبردن همین تعداد پروژه های فعلی هم در حال انجام است. یکی از همین نمونه ها که قبلاً نیز از آن بحث شد، موشک فاطر است. موشک فاطر در حقیقت همان موشک AIM-9P2 سایدوایندر است که با همان موتور و بدنه قبلی عرضه می شود اما اساساً از نظر الکترونیک پروازی تغییرات مهمی به خود دیده است. پیشرفت هایی که در اویونیک این موشک مشاهده می شود کاملاً ریشه بومی و ایرانی دارد که این خود جای امیدواری است. نصب این موشک با نصب سایدوایندر روی هواپیماها تفاوتی ندارد و به همین جهت، نیازی به خرج های اضافه برای سازگارساختن هواپیماها با موشک جدید نیست. موشک فاطر حدود سه سال است که به خدمت گرفته شده است و گزارشها حاکی از آن است که این موشک به تعداد قابل توجهی در انبار نیروی هوایی موجود است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت ایرانی که به طور کامل با موشک های سایدوایندر، اسپارو و فینیکس لود شده است.
برنامه تولید موشک AIM-54 Phoenix به روش مهندسی معکوس و با کمک سازمان های دیگر دفاعی ایران از دیگر پروژه هایی است که نیروی هوایی در سال های اخیر بدان مشغول بوده است. 270 فروند موشک AIM-54 فینیکس به اضافه 10 فروند موشک مشقی تمرینی که در زمان حکومت قبلی ایران از آمریکا خریداری شدند تعدادشان در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق تقریباً به نصف مقدار قبلی رسید و تصور می شود هم اکنون نیروی هوایی تعداد 160 فروند موشک فینیکس را که شاید 40% آن ها عملیاتی باشند در اختیار دارد. برخی منابع غیر معتبر اذعان می دارند که این تعداد موشک فینیکس عملیاتی نیروی هوایی به وسیله بسته های سرویس و تعمیری که به طور پنهانی خریداری شده بود هنوز هم قابلیت شلیک دارند. هواپیماهای F-14A تامکت نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در سرنگون ساختن تعداد بسیاری از میگ ها، سوخو ها و میراژهای عراقی در جنگ ایران-عراق به وسیله موشک های AIM-54 Phoenix به طور عمده، AIM-7E-2/4 و AIM-9P2 نقش به سزایی را ایفا کردند. هواپیماهای تامکت ایرانی که به وسیله خلبانان با تجربه که در آمریکا آموزش دیده اند هنوز هم در نبردهای ساختگی و مصنوعی علیه خلبانان تازه کاری که با میگ MiG-29 های ایرانی پرواز می کنند صر نظر از اینکه هواپیمای دشمن در دیدشان باشد یا نباشد پیروز می شوند. F-14 به عنوان پایه ای ترین هواپیمای رهگیر نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران نه تنها عملیاتی نگه داشته شده است، بلکه سرمایه گذاری های فراوانی بر ارتقا سیستم ها و توسعه توانایی های این جنگنده مقتدر صورت پذیرفته است. با وجود این ها، ایرانی ها مشکلات بسیار بزرگی را بر سر عملیاتی نگه داشتن کامل F-14 ها و موشک های فینیکس متحمل شدند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت ایرانی در نمایشگاه دفاع مقدس
برای مثال تامین باتری های حرارتی موشک فینیکس از سال 1987 تقریباً متوقف شد و برای حل این مشکل، یا نیروی هوایی می بایست به طور پنهانی این قطعات را تهیه می کرد یا اینکه با قبول کیفیت کمتر به طور بومی آن را در کشور تولید می کرد. اگر چه مشکلات کمتری بر سر راه سرویس رادار AN/AWG-9 پیش آمد، اما اجزای دیگر اویونیک تامکت مانند ACCM یا کامپیوتر کنترل موشک هوابرد باعث دردسر های بسیاری شد. اما ظاهراً این مشکلات نمی توانست خللی در تصمیم نیروی هوایی ایران در عملیاتی نگه داشتن هواپیماهای F-14 ایجاد کند، چرا که تصمیماتی مبنی بر تولید قطعات فوق الذکر به طور بومی و همچنین ساخت موشک AIM-54 فینیکس به روش مهندسی معکوس نیز گرفته شد. بعد از فاز تحقیقی که سال ها به طول انجامید، سرانجام تولید آزمایشی نمونه ای از موشک فینیکس آب-خنک که نیازی به سیال خنک کننده از طرف هواپیمای حامل نداشت، یعنی چیزی شبیه به موشک AIM-54C با دو سال قبل با سرعتی بسیار کم شروع شد. در طی آزمایشات، مشکلاتی برای موشک بومی فینیکس پیش آمد که به زودی رفع گردید و تعداد 30 فروند از همین موشک ها در تابستان سال 2005 وارد خدمت شد. تولید کند این موشک هنوز هم ادامه دارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت ایرانی با رنگ آمیزی جدید
علاوه بر این تولیدات، تلاش ها برای بهبود بخشیدن دیگر توانایی تامکت های ایرانی هم ادامه دارد. زمانی که هواپیمای آواکس آمریکایی 16 فروند تامکت ایرانی را شناسایی کرد، به زودی سازمان جاسوسی نظامی آمریکا اعلام کرد که این تعداد دو سوم کل تعداد تامکت های عملیاتی ایران است. با استناد بر گزارشهای سازمان جاسوسی آمریکا، ایران 29 فروند تامکت فعال و عملیاتی و 28 فروند تامکت غیر عملیاتی دارد. ممکن است که این اطلاعات در زمان نشر درست بوده باشند، اما حقیقت امر در زمان حاضر چیز دیگریست. در سایه حضور بیش از پیش آمریکا در منطقه و البته تهدید تجهیزات و راکتور های اتمی ایران توسط اسرائیل، کلیه بخش های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران و صنایع هواپیماسازی ایران دست به دست هم داده اند تا تعداد تامکت های عملیاتی را هر چه بیشتر کنند. البته تهران هم این فعالیت ها را هیچ گاه مخفی نکرده است و همانطور که می دانیم بارها تصاویری از فعالیت و پرواز تامکت های ایرانی در چند سال اخیر دیده شده است، که البته همین فرصتی است تا کارشناسان از روی شماره سریال تامکت های مختلف به بررسی تعداد دقیق تامکت های در خدمت بپردازند. همه شواهد ظاهراً دال بر این حقیقتند که تعداد تامکت های فعال ایران که در حال گذراندن دوران اورهال کامل و در شرف ورود به خدمت دوباره هستند، بیش از 44 فروند از 57 فروند باقی مانده در زمان حال می باشد. با وجود تمام این پیشرفت ها، هنوز نشانه واقعی از هیج تامکتی مجهز به اویونیک و یا موتورهای روسی و یا حتی دریافت کمک از طرف روس ها و یا چینی ها دیده نشده است. در عوض ایرانی ها در حال یافتن راه حل هایی برای مشکلاتشان هستند که بتوانند مسائل را در داخل کشورشان حل نمایند. پردازنده های دیجیتالی جدید، سیم کشی جدید، سیستم خنک کننده جدید برای رادار نیمه دیجیتال AN/AWG-9 و تسلیحات هوا به زمین جدید که همگی به طور بومی توسعه یافته اند نشان از میل ایرانی ها به تولید تجهیزات در داخل کشور دارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 تامکت ایرانی در حال فرود و فول لود
از این قرار، در حالی که نیروی دریایی آمریکا هواپیماهای F-14 و موشک های AIM-54 خود را بازنشست کرده است و در حالی که نه نیروی هوایی و نه نیروی دریایی آمریکا دارای هیچ هواپیمایی که قادر به درگیری در فاصله بیش از 30 مایل باشد نیستند، ایران از تعداد بیشتری جنگنده های رهگیر قدرتمند تامکت -با قدرت درگیری بیش از 120 مایل، نسبت به تعدادی که آمریکا می تواند در شرایط جنگی وارد نبرد کند برخوردار است. این زنگ خطری برای آمریکاست چرا که تامکت های ایرانی نه تنها مسلح به موشک های فینیکس هستند، بلکه می توانند با اسلحه های جدیدی با کارایی بالاتر برای تهدید هر چه بیشتر آمریکا تجهیز شوند.
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت پایانی
نیروی هوایی ایران، حریفی سرسخت؟-قسمت پایانی
مقاله ای جامع و تحلیلی در مورد نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران IRIAF
به قلم: تام کوپر و لیام دولین مترجم: آرمان سیداحمدی منبع: مجله Combat Aircraft
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پروژه موشک هاوک هوا پرتاب
جدا از موشک فاطر که به راحتی روی هواپیماهای F-4 و F-14 بدون هیچ مشکلی نصب می شد، ایرانیان ریل های پرتاب موشک نزدیک برد روسی آرچر R-73 را هم برای نصب این موشک روی هواپیماهای فوق الذکر تولید کردند. به علاوه، نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران مدت هاست که هواپیماهای تامکت خود را با موشک هوا به هوایی که به طور بومی آن را طراحی کرده است مسلح نموده است. این موشک که سجیل یا AIM-23C یا یاسر هم خوانده می شود، نمونه ای از موشک ضد هوایی زمین به هوای هاوک یا MIM-23B آمریکایی است. گفته می شود که کوشش برای ساخت چنین موشکی در حقیقت از جایی شروع شد که اسرائیل دست به استارت پروژه ی Distant Thunder یا Distant Reach کرد. در این پروژه، نیروی هوایی اسرائیل و صنایع هواپیماسازی این رژیم تلاش هایی را برای تبدیل موشک ضد رادار AGM-78 به یک موشک هوا به هوا برای رهگیری هواپیماهای سریع السیر MiG-25 انجام دادند. ظاهراً ایران کار تبدیل موشک های زمین به هوای MIM-23B را به موشک های هوا به هوا از سال 1986 شروع کرده بود. پروژه تبدیل موشک های هاوک به موشک هایی که از هواپیماهای جنگنده قابل پرتاب باشد، پروژه «قوش آسمان» نامیده شد. تست های اولیه این موشک بسیار نا امید کننده بود. ظاهراً خطوط ارتباطی رادار AN/AWG-9 برای موشک هاوک کافی نبود و سیستم هدف گیری موشک هاوک نیز در برقراری ارتباط با این رادار دچار مشکل بود. در جنگ ایران و عراق هم بیش از یکی دو موشک هاوک شلیک نشد چرا که این پروژه با مشکلات بسیاری مواجه بود. اگرچه در سال های اخیر گفته می شود که مشکلات این موشک به کلی رفع شده و موشک هاوک هواپرتاب به طور محدود در خدمت نیروی هوایی است. تعداد زیادی از تامکت های نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران به منظور توانایی حمل موشک هاوک دستخوش تغییراتی شدند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 ایران مجهز به موشک هاوک
تامکت های ایرانی می توانستند در آن واحد دو موشک هاوک را در پایلون های 1B و 8B، یعنی محل نصب موشک های فینیکس در نزدیکی ورودی موتورها، و یک موشک دیگر را در فضای بین موتورها که اصطلاحاً تونل نامیده می شد حمل کنند. در مقابل موشک هاوک یا سجیل، موشک یاسر قرار داشت که یک موشک هوا به زمین بود که به طور گسترده ای روی هواپیماهای F-4E و F-14A آزمایش شده بود. این موشک آمیزه ای از تکنولوژی موشک هاوک و کلاهک جنگی بمب M-117 به وزن 375 کیلوگرم بود. تنها رازی که در مورد موشک یاسر سر به مهر مانده بود سیستم هدف گیری این موشک بود. در حالی که برخی منابع ایرانی از وجود سیستم هدایت لیزری خبر می دادند، منابع دیگر اظهار می کردند که هدف گیری این موشک به کمک رادار AN/AWG-9 صورت می پذیرد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-4 فانتوم ایرانی در حال پرواز و مسلح به موشک AIM-9P2
بازیهای ذهنی
در حالی که افکار عمومی غرب به سمت مسائل حاشیه ساخت راکتور هسته ای بوشهر معطوف شده است، افکار کمتری متمایل به این سمت است که هدف از ساختن راکتورهای هسته ای، چه می تواند باشد و چه آینده ای پیش روی این مسائل است. بنا بر گفته های ایرانیان، عملیات جاسوسی بسیار برای شناسایی آنچه در بوشهر می گذرد در چند ماه اخیر ادامه داشته است. جای تعجبی ندارد که پایگاه ششم شکاری بوشهر که تعدادی از فانتوم ها و تامکت های فعال و البته سایت های موشکی S-200 در آن جا حضور دارند، تنها چند کیلومتر از محل ساخته شدن راکتور هایی که مشرف به خلیج فارس هستند قرار دارد. غرب هم از این حربه به خوبی استفاده کرده است و قرار دادن راکتورها نزدیک به پایگاه هوایی را عاملی برای ارتباط بین تجهیزات هسته ای و بعد نظامی نیروی اتمی به شمار آورده است. اما مسئله ای که تناقض این قضیه را مشخص می کند این است که بوشهر علی رغم اینکه عامل غرور ملی ایران به عنوان محل احداث راکتورهای هسته ای قرار گرفته است، اما واقعاً همین یک سایت راکتورهای هسته ای نمی تواند برای برنامه های هسته ای-نظامی ایران چندان تعیین کننده و سرنوشت ساز باشد، چرا که حداقل صد و پنجاه سایت اتمی دیگر در ایران وجود دارد که شاید اهمیت نظامی آن ها بسیار بیش تر از دو راکتور آب سبک بوشهر باشد که در حال تکوین بدست روسهاست. در نتیجه این که بخواهیم بگوییم که نیروی هوایی بهترین قدرت هوایی خود را در قالب پایگاه ششم شکاری متبلور کرده است و در حقیقت، حداکثر قدرت هوایی ایران محدود به همین چند نوع فانتوم و تامکت می شود تا حدودی ساده لوحانه است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیماهای MiG-29A ایران مسلح به موشک های R-73 و R-27
ایران کشور پهناوری است. نه فقط وسعت این کشور سه برابر کشور عراق است، بلکه بر خلاف عراق توپوگرافی ایران شامل رشته کوه های بسیار عظیمی است که از شمال غرب به شمال شرق و از شمال غرب به جنوب شرق این کشور به طول تقریبی 2000 کیلومتر کشیده شده اند. می توان گفت که دست ایرانیان برای پنهان کردن تجهیزات نظامی خود مابین کوهستان های عظیم از دید دشمنان بسیار بازتر است.مشکل دیگر برای آمریکا و بریتانیا در مورد جمع آوری اطلاعات نظامی درباره ایران این است که قدرت جاسوسی در مورد ایران برای این کشورها بسیار ناچیز است، حتی کمتر از سال 1991 و اطلاعاتی که در مورد وضعیت آن هنگام عراق گردآوری شد. همانطوری که قبلاً گفته شد، روابط نظامی ایران با غرب از اواخر سال های 1970 قطع شد و پرسنل و خلبانان نیروی هوایی که بیشترشان در غرب دوره تحصیل خود را گذرانده بودند، هم اکنون در شرف بازنشستگی هستند. این تغییرات می تواند به متفاوت شدن هر چه بیشتر موضع ایرانیان در مقابل غرب کمک کند. به جز چند مورد در دهه هشتاد و چند مدت اخیر، ایران هرگز زیر زره بین و بازبینی دقیق غرب و به خصوص آمریکا قرار نداشته است. به خصوص این که در سال های اخیر قدرت های جاسوسی آمریکا مرتباً در نقاط دیگری در جهان سرگرم بوده اند و همین مسئله به عدم شناخت کافی آمریکاییها نسبت به توانایی ها و اهداف ایرانیان منجر شده است. در نتیجه، آمریکایی ها خصوصاً در منطقه خاورمیانه از نظر اطلاعاتی کاملاً به اسرائیل وابسته اند، هر چند که بار ها و بار ها ثابت شده است که اطلاعاتی که این رژیم از منطقه در اختیار آمریکا می گذارد، از صحت کافی برخوردار نیستند. ظاهراً اشتباهات محاسبه ای آمریکاییها در اثر اطلاعات غلط و بی استفاده اسرائیل، باعث کارشناسی ها و پیشبینی های اشتباه در مورد عراق و فاجعه های اخیر این کشور شده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای F-14 ایران در حال گذراندن دوره اورهال
این دورنما که آمریکا و اسرائیل حمله ای همه جانبه را علیه تاسیسات اتمی ایران تدارک ببینند کمی غیر محتمل به نظر می رسد. اگرچه برای همه مسلم است که آمریکا به راحتی می تواند عملیاتی این چنینی را علیه ایران به راه اندازد: همه امکانات برای شروع کار موجود است و نیروها و تجهیزات به راحتی و در مدت زمان کمی می توانند به میدان نبرد انتقال یابند، بدون آن که مشکلی پیش بیاید. با این وجود، ضعف و فقر اطلاعاتی آمریکا در مورد ایران می تواند برای این کشور گران تمام شود، چرا که ایرانیان با درسهایی که از عراق و صربستان گرفته اند، نشان داده اند که می توانند تاسیسات خود را سریعاً دوبرابر کرده و احتمالاً در صورت از بین رفتن تجهیزات قبلی در جاهای دیگری هم به کار خود ادامه دهند. شانس اسرائیل برای موفقیت در حمله به تجهیزات اتمی ایران تقریباً مشابه آمریکاست، با این تفاوت که علی رغم امکان گردآوری اطلاعات در زمان کمتر نسبت به آمریکا، اسرائیل از نقطه نظر تعداد و کمیت نیرو به مراتب از آمریکا پایین تر است. بدتر اینکه نه امریکا و نه اسرائیل نمی دانند که واکنش تهران نسبت به چنین حمله چه خواهد بود. انتظارها و پیشبینی ها بسیار مختلفند، از دست روی دست گذاشتن تهران در برابر حمله گرفته تا یک ضد حمله و تهاجم همه سویه از طرف تهران و البته احتمالاً استفاده از سلاح های غیر متعارف که به احتمال زیاد در اختیار ایران می باشد. «هر چیزی ممکن است» نمی تواند برای سیاست مداران غربی جواب قانع کننده و معیار اساسی قانع کننده ای باشد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیمای MiG-29UB متعلق به نیروی هوایی IRIAF
یک حقیقت است که نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در سه سال اخیر به خوبی قوای خود را آماده کرده است. گذشته از این، هر واحد جنگنده-رهگیر و جنگنده-بمب افکن نیروی هوایی IRIAF سالانه در پنج تمرین هوایی عمده و تمرینات کوچک تر دیگری شرکت داشته است. علی رغم آنکه نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران سالانه تنها پانزده خلبان ورودی جدید داشته و هر یک از خلبانان موجود هم سالانه بیش از 150 تا 160 ساعت پرواز ندارند، اما باید قبول کرد که شرایط به سرعت در حال تغییر است. تعداد نامعلومی خلبان جدید سال گذشته موفق به دریافت تایپ و گواهینامه پرواز F-14 گردیده اند و این در حالی است که دوره آموزشی و تمرینی آن ها سخت گیرانه تر و البته کامل تر شده است، چرا که نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران دیگر نمی خواهد خاطره تلخ سقوط F-14 در نزدیکی اصفهان تکرار شود. در 21 ژوئن سال 2004، کاپیتان داریوش یاوری و سرهنگ علی ابوعطا در حادثه سقوط تامکت کشته شدند. خلبان یاوری یکی از خلبانان با تجربه هواپیمای F-5 بود که بدون اتمام دوره های شبیه ساز تامکت وارد کاکپیت این هواپیما شده و سرانجام در مرحله فرود دچار سانحه گردیده و خود او، سرهنگ همراه و هواپیمایش از بین رفتند. در پی همین حادثه بود که نیروی هوایی تصمیم به آموزش کامل و تمرینات بهبود یافته خلبانان سه واحد نیروی هوایی که هواپیمای تامکت را در اختیار داشتند گرفت. پیش بینی می شود در حال حاضر این سه واحد پنجاه خدمه واجد شرایط و متخصص داشته باشند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیماهای Su-24 نیروی هوایی در حال پرواز کنار قله دماوند
عجله کنید و منتظر باشید...
با همه این مشکلات، ایرانیها به جز افزایش سطح آمادگی خودشان و پیروی از قاعده نظامی «عجله کنید و منتظر باشید» کار دیگری در برابر تهاجم احتمالی نخواهند توانست انجام دهند. اگرچه ساعات پرواز سالانه خلبانان ایرانی هنوز هم زیر استاندارد های قابل قبول جهانی است - 150 ساعت در مقابل 300 ساعت قبل از انقلاب- با این وجود باز هم نیروی هوایی سعی در افزایش ساعات پرواز در حد امکان و افزایش آمادگی خلبانان دارد. آمریکا ممکن است به رفتار خودبزرگ بینانه خود با ایران ادامه دهد، اما عملیات مشترکی که در فوریه سال 2004 با شرکت نیروی هوایی آمریکا و نیروی هوایی هند برگزار شد به خوبی نشان داد که دود قدرت نادیده گرفته شده کشورهایی از این دست می تواند به چشم خود آمریکا برود. حقیقت این است که مسائل و بحران های بین المللی تهران را مجبور کرده است که بیشتر به فکر نیروی هوایی باشد. دیدارهای مکرر مقامات برجسته روحانی کشوری از پایگاه های شکاری سراسر کشور نشان از همین مسئله دارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواپیماهای F-5E متعلق به نیروی هوایی IRIAF
نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران و شاید نیروی هوایی هر کشور دیگری در حال حاضر به خوبی می داند که در برابر یک تهاجم همه جانبه نیروی هوایی آمریکا، نیروی دریایی آمریا و نیروی لشگرهای تفنگداران دریایی آمریکا و شاید با مشارکت نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا شانس بسیار کمی برای پیروزی یا حتی دفاع از کشور دارد. پرسنل این نیرو به خوبی می دانند که برتری تکنولوژیکی حریفشان بسیار وسیع و گسترده است و شاید نیروی هوایی ایران بیشتر به دست اندازهایی بر سر راه حمله آمریکا به ایران بماند تا یک نیروی تدافعی قدرتمند. اگرچه با همه این حرف و حدیث ها بیشتر ایرانیها برای هر گونه دفاع از سرزمین شان در برابر تهاجم های خارجی آماده اند و این حس وطن پرستی را به خوبی در دوران جنگ با عراق نشان داده اند. خلبان های ایرانی به خوبی نشان داده اند که می توانند به سرعت خود را با شرایط مطابقت داده و راه های مقابله با تهدید ها را به زودی بیابند. بنابراین ناچیز گرفتن قدرت، توانایی ها و آمادگی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران می تواند نتایج فاجعه باری برای طرف های دیگر جنگ به بار بیاورد.
The End