ادبیات ترانه سرائی راک، عنصری غایب در فرهنگ موسیقی راک فارسی ایران
ادبیات ترانه سرائی راک، عنصری غایب در فرهنگ موسیقی راک فارسی ایران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قبل از آغاز بحث مورد نظر در این مقاله بد نیست برای شناخت بهتر موج موسیقی متفاوت و راک ایران، دسته بندی کلی داشته باشیم از شاخه های مختلفی که ساختار و بنیاد این موج را تشکیل می دهند. تا بتوانیم درک بهتری از ویژگیها و کمبود های آن پیدا کنیم.
دسته بندی:
موسیقی راک معاصر ایران را می توان در مجموع، به سه گروه برجسته تقصیم کرد:
1- گروه ها و موسیقی پردازانی که کاملاً از دست آوردها و شیوه های موسیقایی غربی (آمریکا و اروپا) استفاده می کنند بدون آنکه از هیچگونه خصوصیات فرهنگ ایرانی در موسیقی خود بهره گیرند. این دسته زبان غالب بر ترانه هایشان نیز معمولاً انگلیسی ست. البته بخشی از هنرمندان فعال دراین دسته، موسیقی راک بدون کلام می سازند و فقط با تمرکز در ساختارهای موسیقایی راک به خلاقیت مشغولند.
2- گروه دوم، هنرمندان و موسیقیدانانی هستند که دستاوردهای فرهنگی و موسیقایی ایرانی و شرقی را با بیانی مدرن در هم می آمیزند. اینان با روی آوردن به شیوه موسیقی تلفیقی از عناصر و ساختارهای موسیقائی راک برای بیانی آزاد و آلترناتیو استفاده می کنند اما سبک راک را لزوملاً به عنوان یک محور و یا بنیاد اثر هنری خود انتخاب نکرده بلکه برداشتی به عنوان یک راه حل مدرن از آن دارند و نه بنیاد اصلی موسیقی خود.
3- گروه سوم، از موسیقی پردازان و گروهائی تشکیل شده است که از چهارچوب های موسیقایی راک استفاده می کنند ولی زبان ترانه هایشان فارسی است. جمع بزرگی از این گروه ها و هنرمندان به دلایل مختلف از اشعار شاعران معروف کلاسیک و یا معاصر ایران و یا در بهترین شکل از شعرهای پیچیده ای که نوشته و تنظیم شده خود آنان است به عنوان متن آثار خود استفاده می کنند.
دلایل آنکه چرا گروه سوم در این دسته بندی بجای استفاده از ترانه (Lyric) و یا متن آهنگ (Music text) از شعر (Poem)، بویژه اشعار کلاسیک و مدرن شاعران معروف استفاده می کنند به این شرح است:
الف- دسترسی نداشتن به ترانه سرا و یا نداشتن تجربه و آگاهی کافی جهت ترانه نویسی راک.
ب- کنترل شدید و محدودیت هائی که در ایران سد راه آزادی بیان هنرمندان است.
ج- خلق نوعی موسیقی تلفیقی در چهارچوب موسیقی راک.
البته در این سال های اخیر تعداد معدودی موسیقیدان و ترانه سرا نیز وارد میدان شده اند که بی تردید موجب تحول بزرگی در ترانه سرائی مدرن فارسی گشته اند. این ترانه سرایان با آزمایشگری و نوپردازی در ساختار نوشتاری ترانه و جایگزینی متن های ساده و عامیانه بجای اشعار پیچیده و شاعرانه، موفق شده اند تا بنیاد ادبیات ترانه سرائی موسیقی متفاوت و راک ایران را پی ریزی و آوائی امروزی با برداشت هائی نو وارد موسیقی مردم پسند ایران کنند. ضمناً در بیشتر مواقع بیانی انتقادی و اجتماعی با موضوعات متفاوت تر از آنچه تا کنون رایج بوده و است نیز در آن شنیده می شود.
بطور مشخص در رابطه با ترانه سرائی راک فارسی تعداد اندکی از گروه ها و ترانه سرایان موفق شده اند تا خصوصیات ویژه موسیقی راک را در آثار خود منعکس کنند.
به عنوان مثال برای باز کردن این موضوع می توان از نمونۀ منحصر بفرد ترانه سرائی راک فارسی، به ترانۀ «مرداب» از گروه راک «سرخس» اشاره کرد که سرودۀ بهزاد خیاوچی می باشد. در این ترانه شاعر موفق به انتقال احساساتی چون عجز، ناکامی، یاس و طغیان علیه زندگی خفقان آور یک نسل شده است و شنونده را تا سرآغاز حس انفجار و خود کشی می کشاند. این محتوا همراه با بیان اضطراب آمیز و مالیخولیائی خواننده (خود شاعر) همگام با آوای خشن و سنگین راک گروه سرخس، ترکیب موسیقائی ارژینال سبک راک فارسی را خلق کرده است. یعنی ترانۀ راک با بیانی مناسب در هم آمیخته شده و کلیت کامل و درستی را مهیا کرده تا بتواند آن احساس و فکر را به مخاطب خود منتقل کند.
بحث مورد نظر در این مقاله نیز بیشتر در رابطه با گروه سوم در این دسته بندی است که از زبان فارسی ادبی و شعر در چهارچوب راک غربی استفاده می کنند است.
عنصر غایب در فرهنگ موسیقی راک فارسی ایران
موج موسیقی راک فارسی معاصر ایران، بعد از گذشت یک دهه کماکان در مرحلۀ تجربی و آزمایشی بسر می برد. موجی که به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی قادر به ایجاد حرکت موسیقایی منسجم و پیشرو نبوده و نتوانسته رابطه ای چشمگیر با مخاطبان مورد نظر خود برقرار کند.
البته با توجه به تمام محدودیت های موجود در جامعه ایران نمی توان انتظار بیشتری از آن داشت. اما همزمان این واقعیت را نیز باید پذیرفت تا زمانی که در بیشتر مواقع، موسیقی راک ایران خصوصیتی محافظه کارانه، فرمالیستی و حتی تقلیدی داشته باشد نمی تواند نقشی در ثاثیرگذاری و متحول ساختن فرهنگ موسیقی آیندۀ ایران بازی کند.
موسیقی راک ایران تا به امروز قادر به ابراز عنصر مشخصه خود یعنی بیانی اعتراضی نبوده، چرا که اغلب موسیقی پردازان راک ما به خاطر دستیابی به آزادی های مقطعی بخاطر کسب حقوق مدنی خود از قبیل دریافت مجوز برای پخش و اجرا، جهت ایجاد بازاری برای این نوع موسیقی به سازش و نزدیکی به سنت ها و یا فرهنگ عوام تن داده اند. بخشی دیگر هم مایوس و ناامید کاملاً از هویت ملی خود دوری گرفته تا جائی که نتوانسته اند قدمی فراتر از تقلید و دنباله روی از شیوه های موسیقائی حاضر و آماده و آزمایش شده غربی بردارند.
در واقع موسیقی به اصطلاح راک فارسی به نوعی وارث همان معیارهای عوام پسندانۀ موسیقی پاپ شده است با آوای گیتار برقی و اشعار پیچیده که ظاهر روشنفکرانه تری به آن داده است.
در موازات شاهد آن هستیم که موج رپ فارسی در مدت کوتاهی توانسته با بیانی سنت شکن و گستاخ، گاه حتی با محتوائی انتقادی و اجتماعی ظهور کند و براحتی در دل بخشی از جامعه جوان درون-شهری نفوذ کرده و تصویری از زندگی و فرهنگ اجتماعی آنان بدست دهد. اگر چه این موج هنوز بر اساس بلوغ هنری و آگاهی کامل اجتماعی شکل نگرفته اما می توان به صراحت گفت که از زاویۀ ترانه سرائی انتقادی و آزاد، پیشگام و پرچمدار موسیقی های متفاوت زیرزمینی ایرانی است.
رپ خوان های ما با بهره گیری از زبان فارسی محاوره ای و متداول میان جوانان درون-شهری در چهارچوب سبک سخنوری موسیقی رپ، موجی نو و پرهیجان بوجود آورده اند.
«هیچکس» یکی از نمونه های پیشگام رپ فارس به حساب می آید.
این دقیقاً نکته ایست که در موسیقی راک فارسی کمتر به آن توجه می شود. نکتۀ مورد نظر همان فقدان ادبیات نوشتاری و یا ترانه سرائی متفاوت و پیشروست که از طریق آن موسیقی پردازان راک بتواند با مخاطبان مورد نظر خود ارتباطی طبیعی و منطقی برقرار کند.
آنچه این موج موسیقائی به آن نیاز دارد، نه حرف های گفته شده و اشعار سمبلیک و شاعرانه است و نه نوای پنجه های سریع گیتاریست ها با سازهای وارداتی و تکنولوژی پیشرفته بلکه سخنی نو با بیانی امروزیست. در نظر داشته باشیم که خلق موسیقی شهری و امروزی و ابراز آزادانه آن، بطور طبیعی در خود هیجان و عنصر اعتراض را می پروراند که در حقیقت از همآغوشی دو عنصر درونی و بیرونی سرچشمه می گیرد، یعنی محتوا و ساختاری نو. موسیقی راک فرهنگی ویژه دارد و باید آن را آموخت و فهمید تا بتوان آن را خلق کرد.
البته بررسی دقیق دلایل فقدان بینش موسیقائی پیشرو و در ادامه کمبود عنصر اعتراض و روحیه سنت شکنی، مقوله ایست بسیار پیچیده که نیاز به مطالعه و کند و کاو در ساختار اجتماعی، سیستم سیاسی و شرایط و باورهای فرهنگی روز ایران و ایرانیان دارد و آن از گنجایش این مقاله خارج است.
در یک جمع بندی کلی نتیجه می گیریم که کمبود ادبیات ترانه سرائی برای قالب موسیقی راک که بگونه ای تلفیقی از خصوصیات فرهنگی و اجتماعی معاصر شهری ایرانی نیز باشد و مهمتر از همه آگاهی فرهنگی و اجتماعی هنرمند پیشرو، از جمله عناصری هستند که جایشان در میان خرده موج های موسیقی راک معاصر ایران خالیست.
pink floyd 1994 [devision bell] -Keep talking
Keep talking
There's a silence surrounding me
I can't seem to think straight
I'll sit in the corner
No one will bother me
I think I should speak now
Why won't you talk to me
I can't seem to speak now
You never talk to me
My words won't come out right
What are you thinking
I feel like I'm drowning
What are you feeling
I'm feeling weak now
Why won't you talk to me
I can't show my weakness
You never talk to me
I sometimes wonder
What are you thinking
Where do we go from here
What are you feeling
It doesn't have to be like this
All we have to do is make sure we keep talking
Why won't you talk to me
I feel like I'm drowning
You never talk to me
I know I can't breathe now
What are you thinking
We're going nowhere
What are you feeling
We're going nowhere
Why won't you talk to me
You never talk to me
What are you thinking
Where do we go from here
به صحبت کردن ادامه بده
سکوتی مرا احاطه کرده
انگار نمی توانم درست فکر کنم
در گوشه ای می شینم
کسی نمی تواند مزاحمم شود
فکر کنم که حالا باید حرف بزنم
(چرا با من حرف نمی زنی؟)
انگار حالا نمی توانم حرف بزنم
(هرگز با من حرف نمی زنی )
حرف هایم درست ادا نمی شوند
(به چه فکر می کنی ؟)
حس می کنم انگار دارم غرق می شوم
(چه حس می کنی؟)
حالا احساس ناتوانی می کنم
(هیچوقت با من حرف نمی زنی)
آیا می توانم ضعفم را نشان دهم ؟
(به چه فکرمی کنی ؟ )
گاهی به حیرتم
(چه حس می کنی)
از اینجا به کجا می رویم ؟
چرا با من حرف نمی زنی ؟
(حس می کنم که انگار غرق می شوم)
(هرگز با من حرف نمی زنی )
می دانی که حالا نمی توانم (دیگر) نفس بکشم ؟
(به چه فکر می کنی ؟)
به جایی نمی رویم
(چه حس می کنی؟)
به هیچ کجا نمی رویم
(چرا با من حرف نمی زنی؟)
هرگز با من حرف نمی زنی
(به چه فکرمی کنی ؟ )
از اینجا به کجا می رویم ؟
یکی از کارای پینک فلوید به نام (keep ttalking) که هر چه قدر بیشتر بهش فکر کنی بیشتر و بیشتر می فهمیش !
__________________________
مونولوگ آغازین این شعر که بیشتر بعنوان تبلیغات موسسه British Telecom معروف است صدا و کلمات فیزیکدان مشهور استیون هاوکینز می باشد, که فقط می تواند از طریق یک کامپیوتر ترکیب کننده صدا صحبت کند و علت این امر یه بیمار جنبشی - عصبی است .
البته در معنای دورتر این ترانه اهمیت صحبت کردن و درست صحبت کردنو می خواد بگه.
یه قسمت از متنی که تو سایتی که لیریک رو ازش گرفتم بود رو می ذارم ..:
For millions of years mankind lived just like animals
Then something happened which unleashed the power of our imagination
We learned to talk
The Cranberries-Fee Fi Fo -- 1999
Fee fi fo
Fee fi fo she smells his body
She smells his body
And it makes her sick to her mind
He has got so much to answer for
To answer for, To ruin a child's mind
How could you touch something
So innocent and pure
Obscure
How could you get satisfaction
From the body of a child
You're vile, sick
It's true what people say
God protect the ones who help themselves
In their own way
It's true what people say
God protect the ones who help themselves
In their own way
He was sitting in her bedroom
In her bedroom
And now what should she do
She's got so much insecurity
And his impurity It was a gathering gloom
How could you touch something
So innocent and pure
Obscure
How could you get satisfaction
From the body of a child
You're a vile, sick
It's true what people say
God protect the ones who help themselves
In their own way
And I often wondered to myself:
Who protects the ones who can't protect themselves?
It's true what people say
God protect the ones who help themselves
In their own way
And I often wondered to myself:
Who protects the ones who can't protect themselves?
فی ,فای , فو
فی ,فای , فو او بدنش را بو می کند
او بدنش را بو می کند
و این بو او را در ذهنش بیمار می کند
پاسخ های زیادی بدست آورده ای برا توجیه کردن ..
برای جواب دادن به تخریب اندیشه یک کودک
چگونه می توانستی چیزی با این همه
خلوص و معصومیت را لمس کنی ؟
روشن (واضح) نیست ؟
چگونه با بدن یک کودک خود را ارضا می کردی ؟
تو پَست و فاسدی ,بیمار.
چیزی که مردم می گویند واقعیت است
خداوند حافظ کسانی است که به خودشان کمک می کنند
به روش خودشان
چیزی که مردم می گویند واقعیت است
خداوند حافظ کسانی است که به خودشان کمک می کنند
به روش خودشان
در اطاق خواب او نشسته بود ,
در اطاق خواب او
و اکنون باید او چکار می کرد؟
خیلی احساس نا امنی می کرد
و ناپاکی او یک تیرگی فزونی یافته بود .
____________
می گن که این ترانه داستانیه که واسه خواننده این گروه (Dolores O, riordan) در بچگی توسط پدرش اتفاق افتاده .
___________
دانلود :
[HTML]http://forum.p30world.com/showpost.php?p=1249320&postcount=1069[/HTML]
اجمالی بر باززایش موسیقی راک.
اجمالی بر باززایش موسیقی راک.
محسن نامجو
مارس 2007
اشاره: چندی پیش تعدادی سوال توسط یکی از دوستان موسیقی دوست – که ساکن خارج از ایران هستند – درباره وضعیت کلی موسیقی راک در ایران و... مطرح شده بود. در این نگاشته سعی بر آن است تا در طی یک متن ثابت پاسخهای مناسبی برای سوالات متفرقه دوست نامبرده بدست آید:
***
وضعیت کلی عنوانی است که در بدو امر مخاطب را گیج و مبهوت میکند. چرا که اساساً در رابطه با هر امری وضعیت کلی میتواند سرچشمه یک شناخت متوهمانه از آن چیز باشد. شناختی دور از واقعیت. اما در اینجا با کمی اغماض این رای را صادر میکنم که: «بررسی محدویتهای بیرونی و شرایط حاکم بر سیستم فرهنگی دولت و نظرگاه مشکوک این سیستم به موسیقی [بویژه عنوان موسیقی راک]، ما را در مسیر توصیف وضعیت کلی قرار خواهد داد. از جانب دیگر وضعیت درونی موسیقی و موزیسینهای راک و بررسی آنچه در زیرزمینهای ایران میگذرد به توصیف جزئیات خواهد انجامید. پس واژه «کلی» همارز یا مفاهیمی چون «بیرون»، «دولت»، «جمع» و غیره و عنوان «جزئی» معادل مفاهیم «درون»، «فردِ تک»، «نوازنده»، «ذهن» و... فرض گرفته میشود.
ابتدا ببینیم این موسیقی که آن را راک مینامیم چیست و چه دلیلی آن را به زیرزمین کشانده است؟
موسیقی راک را از دو منظر تعریف میکنیم:
الف/ تعریف ساده آن به کمک شاخصهای موسیقیایی بیان میشود. موسیقی راک موسیقیای است که توسط یک ارکستر شامل چهار ساز اجرا میشود. آن چهار ساز گیتار باس، درام، گیتار الکتریک (یا آکوستیک) و ساز چهارم یعنی کیبورد معمولاً نقشی فرعیتر دارد. به این مجموعه ساز باید آواز را هم افزود و این هم در صورتی است که قطعه راک مورد نظر ما بکلام یا آوا باشد. آوا هم شامل هرگونه صوت یا نعرهای است (غیر از کلام) که توسط خواننده راک ادا شود. در ارکستر راک، باس و درام اساسیترین نقش را دارا هستند. درام پایه ضرب، آرایش ریتم یک یک قطعه و تمپوی آن را حفظ میکند و تداوم میبخشد و باس علاوه بر همراهی با نقش درام شمایی از ملودی قطعه راک را نیز به مخاطب منتقل میکند. ملودیای که اصل آن قرار است توسط گیتار، کیبورد یا خواننده ارائه شود. در مبحث کنترپوان همیشه یک خط مبنا داریم که خطوط دیگر را جهت آنالیز قطعه با آن قیاس میکنند. آن خط را به لاتین Cantus Firmus مینامند. گیتار باس در ارکستر راک نقشی مشابه همین خط مبنا در قطعات کنترپوانیک را دارد. از این جهت است که میگویند باس مهمترین ساز در یک ارکستر راک است. گیتار الکتریک اما خود به دو نقش ظاهر میشود: گیتار ریتم و گیتار ملودی که خود این دو واژه آنها ار بینیاز از توضیح میکند. خیلی موارد هم ممکن است که گیتار الکتریک جای خود را به یک گیتار آکوستیک (unplugged) بدهد که این تاثیری در ماهیت ارکستر راک و قطعهای که مینوازد ندارد. همچنین بسیار تجربه شده که یک ساز آکوستیک کاملاً متفاوت از ارکستر راک به آنها اضافه میشود. سازی مثل «بانجو»، «فلوت» و یا حتی «سهتار». البته اینجا اختلاف نظر کوچکی مطرح است مبنی بر اینکه ارکستر را بخاطر همین حضور ساز جدید دیگر ارکستر راک بنامیم. حالا بجای آن چه واژهای بکار میرود، خود منشاء همین ااختلاف نظرهاست. واژههای «تلفیقی» یا «راک تلفیقی» و رواج آنها ریشه در استفاده از همین ساز جدید داشته است. گرچه معنای اصلی یک ارکستر راک تلفیقی (Alternative Rock) بسی دقیقتر و موشکافانهتر از تنها حضور یک ساز جدید است که در ادامه بدان میپردازیم.
پس تمام آنچه آمد تعریف ساده (!) موسیقی راک بود که به کمک عوامل موسیقیایی بیان شد. اما تعریف دیگر بر حوزه شناخت دیگر دلالت دارد:
ب/ دهه ۱۹۶۰ را در فرهنگ غرب (در اینجا آمریکا) میتوان دهه تکوین نوعی هنر معترض نامید. مثلاً در حیطه سینما نگاه منتقدانه و صریح فیلمسازان معاصر آمریکایی مثا {اسکورسیزی} یا {الیور استون} ریشه در سینمای معترض {سیدنی پولاک} یا {جان فورد} دارد که دهههای ۵۰ و ۶۰ سالهای اوج فعالیت آنان بود. متولدین دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی که بخشی از سالهای کودکی شان همزمان با بزرگترین جنگ تاریخ بشر طی شده بود نسل خاصی را بوجود آوردند که هم ویژگیهای روانی و درونیشان و هم شرایط معاصر و بیرونیشان در خیلی جهات منحصر بفرد بود. به هر صورت این مفهوم – یعنی اعتراض – چندین آبشخور جداگانه دارد:
۱/ راک از حیث بررسی موسیقیایی ریشه در سبکهای قبل از خود مثل جاز، راکاندرول، بلوز یا... دارد. بلوز موسیقی سیاهان است و سیاهان فرزندان زجردیده پدر و مادری هستند که به زور از سرزمینهای خو رانده شده اند. اعتراض مستتر در بلوز اعتراض بردگان است. آنچه از ساز درام برمیخیزد صدای ریتمهای یک فرهنگ غنی و بکر و پر قدمت است که در قاره ای سیاه موجود بوده است....
۲/ راک سبک زمانه خود است. زمانهای که مصادف است با شروع جنگ سرد، چالشهای عظیم ایجاد شده در جامعه آمریکا بخاطر جنگ ویتنام، راه افتادن موج عظیم انتقاد سرسختانه از نظام کهنه آموزش عالی که اعتراضات دانشجویان فرانسوی نمونای از آن بود و....
۳/ آبشخور دیگر راک اعتراض موجود در ادبیات آن بود. ادبیات راک ادبیاتی جدید بود که قبل از آن نمونهای نداشت. چه در فرم اشعار که شاید اصلاً از این حیث نتوان آن را شعر نامید. {سید بارت}، {فرانک زاپا}، {لئونارد کوهن}، {کلاپتون} و دیگران از واژه words در کنار music در پارتیتورهای خود استفاده میکردند. یعنی موسیقی و کلمات. این واژه هیچ داعیهای را برنمیتابد. صرفاً کلمه است و تفسیر آن به خود مخاطب واگذار شده است.
۴/ ...
۵/ ...
۶/ ...
به هر صورت مجموع این موارد میرساند که موسیقی راک را از نظرگاه نوعی هنر معترض میتوان شناخت و برای آن تعریفی لحاظ کرد. اما موضوع بعدب: موسیقی راک در زیرزمین چه میکند؟
مسالهای که جای بررسی دارد این است که چرا موسیقی راک اینقدر با فاصله از دل فرهنگ ما سربرمیآورد؟ میدانیم که از جهاتی پاسخ به آن سخت مینماید. اوج موسیقی راک در فرهنگ غرب دهههای ۶۰ و ۷۰ بوده است. در دهه ۶۰ به عنوان یک سبک تنقیح شده که خود را از سبکهای قدیمیتر مثل بلوز، R&B و راکاندرول مجزا کرده بوده و در دهه ۷۰ به عنوان بارزترین عنصر موسیقیایی فرهنگ غربی جا افتاد. همزمان با رشد این سبک در غرب، در ایران دهه ۱۳۵۰ هم موسیقی راک در کنار انواع موسیقیهای دیگر به تدریج در حال شناخته شدن و جا افتادن بود و در آثار برخی آهنگسازان ایرانی تفاوتهای اجرایی آن با انواع موسیقی پاپ و غیره به چشم [یا به گوش] میآمد. اما با اتمام دهه ۷۰ میلادی وقوع همزمان دو اتفاق موجب گستی طولانی در ارائه این سبک شد. در غرب (در اینجا منظور آمریکاست) حضور عواملی اجتماعی و سیاسی نوعی محافظهکاری عام را پدید آورد که موجب افول شور و نشاط موسیقی در دهه ۸۰ آمریکا شد. بطوریکه امروز همه متفقالقولاند که دهه ۱۹۸۰ دهه افول موسیقی و مخاطبان آن در جامعه آمریکایی بود. اتفاق دیگر در این سوی جهان و در کشور ما بود. وقوع انقلاب اسلامی که صرفنظر از دستاوردها و تغییرات مثبت و منفیاش در زمینههای فرهنگی (به ویژه موسیقی) با افول یا به بیان بهتر قلع و قمع همه گونه صوت مواجه شدیم. یعنی اساساً به هنر موسیقی به عنوان هنر مشکوک – از حیث معیارهای مذهبی انقلاب – نگریسته شد. و این نه تنها موسیقی راک بلکه تمام انواع موسیقی را دربر گرفت. این اتفاق و ادامه آن در طی دو سه دهه موجب جابجایی تریبون شد. به طوری که موسیقی سنّتی که ذاتاً موسیقی بزمی و صدای خلوت آدمیانی – به تعداد انگشت شمار – در دل خانهها بود بتدریج بریبون رسمی یافت و از کمکهای فرهنگی دولت بهرهمند شد و حداقل در طی دهه اول انقلاب (سالهای ۱۳۶۰ به بعد) به عنوان تنها مرجع موسیقی در آمد.
برعکس موسیقیهای دیگر (در این بررسی، موسیقی راک) که ذاتاش همخوان با کنسرتهای چندهزار نفر، مانیتورهای صوتی پرحجم، نعرههای کاملاً آزاد و بیقیدوشرط و به طور کلینقطه مقابل موسیقی زیرزمینی بود، به دل زیرزمینها رانده شد. آری، در یک جمله سهتار ضعیفالجثه به روی سن رفت و گیتار الکتریک پرسروصدا جایی جز زیرزمین منازل ایرانی نیافت.
حالا به تدریج چند سالی است که صدای گیتار الکتریک از دل زیرزمین در حال شنیده شدن است و کمکم دارد جایگاهش را مییابد. این توضیح در جهت سوال طرح شده اول این مقال بود که چرا اکنون؟ پس میتوان گفت که موسیقی راک و عناصر اجرایی آن (گیتار، درام، آمپلیفایر، گروه نوازنده و...) پدیدههای نوپایی در این کشور نیستند. بلکه بعد از سالها مسکوت ماندن و خلوت گزیدن به مرور مخاطب خویش را بازیافته و مییابند گرچه نسل جوانی که امروز به این موسیقی میپردازد تفاوت قابل بحثی با نسل {حبیب} و {کورش یغمایی} دارد که آن را باید به بحثی دیگر واگذاشت.
گرچه میتوان متصور شد که در سالهای ۱۳۶۰-۷۰ بودند کسانی که در خفای منزل خویش به تمرین و اجرای آثار راک میپرداختهاند و این موسیقی اگر تریبون رسمی نداشته هیچگاه به طور کامل در ایران از بین نرفته است. اما سالهای اخیر سالهای باززایی و نوپایی سبک راک بوده است. مواردی که بضاعت ذهن نگارنده یاری میکند از این قرار است:
الف/ آزاددسازی موسیقی پاپ (عنوانی که خود تریبونهای فرهنگی دولت یا صدا و سیما برای آن قائل شدند) در سالهای میانی دهه ۱۳۷۰ و آشنا شدن تدریجی مردم با ارکسترهایی که صدادهی آنها در دهه ۶۰ در قرنطینه کامل بود. به بیان دیگر شنیدن و عادت به شنیدن صدای درام (حال چه آکوستیک و چه الکترونیک یا سمپل)، گیتار الکتریک و سازهایی از این دست که از تبعات موسیقی اصطلاحاً پاپ بودند راه را برای سبک مسالهدارتر و حساسیت برانگیزتری مثل سبک راک باز کرد. میتوان گفت بوجود آمدن موسیقی پاپ صرفنظر از دلایل و نتایج مثبت و منفیاش یک نتیجه مطلوب داشت و آن هم کاشتن هسته سبک راک یا رشد آن هسته در دل و ذهن جوانان ایرانی بود. بطوری که ماامروز در تقاضانامههای کنسرت یا کاست که به اداره موسیقی وزارت ارشاد یا واحد موسیقی صدا و سیما ارائه میشود میتوانیم بوضوح حضور موسیقی راک را حس کنیم و نمونههای ارائه شده آن را – حالا با هر سطح نگرشی – بشنویم. این وضعیت را مقایسه کنید با دو دهه پیش یا حتی کمتر که ارائه چنین سبکی چگونه میتوانست گذشتن از بزرگترین تابو قلمداد شود. درست است که هنوز هم سبک راک در نظر سیستم فرهنگی دولت جمهوری اسلامی خالی از مساله و ایراد و حساسیتزایی نیست اما آن سالها اصلاً جای هیچ بحثی را برای ارائه باقی نمیگذاشت.
ب/ حضور یک نسل جدید عاملی اجتنابناپذیر برای خاستگاه یک موسیقی جدید بوده است. متولدین دهه ۱۳۶۰. نسلی که کاملاً از سالهای اولیه انقلاب بیخبرند. آنها چشم که باز کردهاند خود را به عنوان یک شهروند ایرانی دیدهاند در کنار و برابر با یک شهروند ژاپنی، اروپایی، آمریکایی یا هر جای دیگر. آنچه که آنها لمس کردهاند برابری و مسلوات در توزیع امکانات تکنولوژیک بوده است. انواع سرگرم
منبع :zirzamin
برای اولین سالمرگ بنیانگذار گروه پینكفلوید: سیدبرت
فقط چند روز مانده به روزی كه برت از دنیا رفت و میان این همه شایعه، داستان، نقلقول و حدس و گمان، من سرگردان ماندهام كه چه بنویسم. درباره گروهی كه كمتر كسی ممكن است آنها را نشناسد. در همین پانزده تا بیست سال گذشته هر بار با مناسبت یا بیمناسبت، كسی در جایی چیزی از آنها نوشته است و ظرف یكسال گذشته هم كوچكترین خبر یا اطلاعات درباره برت دهان به دهان گشته است. پینك فلوید دقیقاً چهل سال پیش تشكیل شد و مجموعهای عظیم، خلاقانه و بینظیر از موسیقی را به جهان هدیه داد.
سید برت یكی از چهار مردی بود كه گروه را ایجاد كردند. جوانی با خلاقیتی در حد نبوغ كه میتوان گفت یكتنه آلبوم اول گروه را به وجود آورد اما در نیمههای تهیه آلبوم دوم به علت مشكلات ذهنی گروه را ترك كرد و هرگز بازنگشت. اصلاً مهم نیست به چه دلیلی یا بر اثر چه مشكلی او دنیای موسیقی را برای همیشه ترك كرد زیرا همان یكی دو سالی كه به عنوان مغز متفكر پینك فلوید كار كرد، برای او كافی بود تا صاحب جریانی عظیم در موسیقی راك شود. جریانی كه خیلیها را تحتتاثیر قرار داد.
«نیزن در آستانه سپیدهدم» آلبوم اول پینك فلوید، تحتتاثیر موسیقی غریب و تازه برت و همراه با اشعار ساده او تبدیل به اثری تاثیرگذار شد. البته باید بگویم كه به جز برت، ریك رایت نیز سهمی قابل توجه در موفقیت آلبوم داشت. ارگنوازیهای بداهه او آنچنان واضح، تاثیرگذار و بهیادماندنی هستند كه نمیتوان از آنها نامی نبرد. «نیزن...» پر است از داستانهای پریان و افكتهای صوتی بهیادماندنی از صدای پرندگان، باد، صدای پا، زنگولهها، اسباببازیها و بسیاری چیزهای دیگر. اما بیش از هر چیز ما را به سفری از جنس سفر آلیس در سرزمین عجایب میبرد. سفری كودكوار و رمزآلود كه در آن از پیچیدهگوییهای بزرگسالانه اثری نیست اما مكث در برابر هرچیز و تامل در آن را برایمان تداعی میكند.
با این همه، این آلبوم به هیچ وجه اثری درباره كودكان یا برای كودكان نیست بلكه تصاویری از دنیای كودكی است كه این بار از زبان كسی نقل میشود كه چندان كودكیاش را فراموش نكرده است. به جز این، آهنگها، سرشار از ترسی غریب هستند. گویی دلهرهای ازلی در پس پشت هر كدامشان جا خوش كرده است و همه كودكانهها را تبدیل به ترس كودكی میكند كه چراغ اتاقش را خاموش كردهاند، اما هیچكس نمیداند كه این كودك دقیقاً از چه میترسد.
«نیزن در آستانه سپیدهدم» آلبومی بهشدت قابل تاویل است. میشود خیلی چیزها دربارهاش گفت یا از آن برداشت كرد اما پیش از آن باید آلبوم را شنید و آنوقت همه این صداهای خوش را تعبیر كرد.
به دور از همه حرف و حدیثهایی كه در مورد گذشته بحثبرانگیز سید برت وجود دارد، مصاحبهای از او پیدا كردم كه حیفم آمد برایتان به این هتل شلوغ نیاورم.
● نیزن در آستانه سپیدهدم؟(۱)
▪ چیزی است مثل باد در نیزاران.(۲) این آلبوم از خیلی جهات كار دشواری بود. مثل اجرا در استودیو و همهچیز. اما كار واقعاً مفرحی بود. ما وسواس زیادی روی آن به خرج دادیم و من شخصاً سخت روی آن كار كردم.
● بعضی از آهنگ های شما مثل Chapter۲۴ (فصل ۴۲) كمی مبهم به نظر میرسند.
▪ Chapter۲۴... آن آهنگ از «ئی چینگ» گرفته شده است و كلمات در آن خیلی ساده و روشن به كار رفتهاند. لوسیفر سام آهنگ مبهم دیگری است كه تا مدتها برای خودم معنای چندانی نداشت. اما با گذشت سه یا چهار ماه توانستم چیزهای بیشتری از آن بفهمم.
● چقدر اشعار برایتان در كار مهماند؟
▪ خیلی زیاد. فكر میكنم خیلی بهتر است كه یك آهنگ به جای یك معنی، دارای معانی متعدد باشد. اصلاً چنین آهنگی مخاطب بیشتری به خود جلب میكند. از طرف دیگر، من آهنگهای ساده را بیشتر دوست دارم. آهنگهایی مثل آرنولد لین، چون آهنگی صریح و روشن است.
بعضی از شعرهای شما خیلی واضح و مفهوم نیستند مثلاً این جمله در octopus (۳): «مینی كان كوچولو سرفه میكند و گلوش رو صاف میكند». راجع به شعرهای بعدی چه نظری دارید؟
میخواستم كه خیلی قشنگ باشد (میخندد) مثل لحظههایی از صدای یك ناقوس.
● درباره octopus چی؟
▪ حدود شش ماه طرحش را در ذهنم داشتم و در نهایت آن را نوشتم. شاید دلیل موفقیتش همین باشد. این ایده مثل بعضی از آهنگهای دیگر بود.
● در بسیاری از آهنگهای شما حس كودكانه شگفتانگیزی همراه با انبوهی از قصههای پریان و عناصر شعرهای كودكان وجود دارد. هیچ فكر كردهاید برای كودكان بنویسید؟
▪ قصههای پریان خیلی زیبا هستند... فكر میكنم بخش زیادی از این موضوع به زندگی در كمبریج و بودن در طبیعت برمیگردد. آنجا خیلی روشن و پاك است و من هنوز هم خیلی به آنجا میروم. شاید اگر میخواستم در كالج بمانم، معلم میشوم.
● در كارهای ابتدایی پینك فلوید، داستانهای علمی تخیلی عجیبی هست. هیچ خودتان را در چنین داستانهایی حس كردهاید؟
▪ نه واقعاً. به غیر از «سفر در فضا» و «Quatermass» كه مال وقتی است كه حدوداً پانزده سالم بود. آنها میتوانستند از هرجایی آمده باشند.
● شعرهای شما میتوانند كولاژهایی سوررئالیستی به نظر بیایند. نقاشی روی نوشتن تان تاثیر داشته است؟
▪ تنها شیوه كار، آموختن، برای سخت كار كردن. من مایلم سطوحی از سایر چیزها بگیرم. چیزهایی كه دوست دارم و اغلب درباره آنها مینویسم. اما عمداً نقاشی را در كارم تاثیر نمیدهم زیرا حقیقتاً این فقط خوب نوشتن آهنگهاست كه اهمیت دارد.
● هنوز نقاشی میكنید؟
▪ خیلی نه، كسی كه در خانه كناری زندگی میكند، برای من نقاشی میكشد و كارش را خیلی خوب انجام میدهد. بنابراین فكر نكنم دیگر به انجام آن نیازی داشته باشم.
● قصد ندارید كارهای دیگری را تجربه كنید؟
▪ خیلی از مردم میخواهند فیلم بسازند، عكاسی كنند و خیلی كارهای دیگر، اما من كاملاً از كاری كه مشغول انجام آنم، خوشحالم.
● به موسیقی گروههای دیگر گوش میكنید؟
▪ من خیلی اهل خریدن آلبومهای موسیقی نیستم. دور و بر شما چیزهای زیادی برای گوش كردن هست كه نمیشناسید. همه چیزی كه من در خانه دارم، كارهای Bo Diddley بعضی آثار «استونز» و «بیتلز» و تعدادی آلبوم جاز قدیمی است. Family را هم دوست دارم. كارهای زیبایی انجام میدهند.
● چقدر شعر میخوانید؟
▪ گاهی شكسپیر و چوسر. زیاد شعر نمیخوانم. شاید باید بیشتر این كار را انجام دهم.
● از Madcap Laughs (۴) (خندههای یك دیوانه) راضی هستید؟
▪ بله. كارهایی كه در آن هست را دوست دارم. این آلبوم مدتها پس از تهیهاش منتشر شد. من میخواستم كه این آلبوم مجموعه كاملی از چیزهایی باشد كه مردم دوست دارند بشنوند.
● Madcap نسبتاً با كارهای دیگر شما در پینكفلوید هماهنگ است. درباره آلبوم جدید چه خبری دارید؟
▪ در آن هر چیزی ممكن است وجود داشته باشد. این بستگی دارد به اینكه حس كنم چه كاری را دوست دارم انجام دهم. نكته مهم دیگر این است كه باید نسبت به كار قبلی اثر بهتری باشد.
● چقدر گیتار میزنید؟
▪ من همیشه آهنگها را با گیتار مینوشتم. این اتاق بزرگ را داشتم و در آن كار میكردم. دوست داشتم كه موسیقی و كلمات هماهنگ با هم كار كنند. خوب، زمانی به استودیو رفتم در حالی كه كلمات در سویی و موسیقی در سوی دیگری قرار گرفته بود. فكر كردم كه میشود همین شیوه را هم ادامه داد.
● اكنون مشغول چه كاری هستید؟
▪ روی آلبوم جدید كار میكنم. چهار آهنگ را قبلاً آماده كردهایم و كل كار باید حدوداً بعد از سپتامبر تمام شود. آنجا موسیقیدانانی هست كه فقط مردم میتوانند به آنها كمك كنند مثل Madcap كه به من اختیار عمل فراوانی برای آنچه میخواهم انجام بدهم داد. حس میكنم گرچه چیزهای بسیاری دارم اما هنوز كارهای بهتری برای انجام دادن هست و من فقط میخواهم كارم را به بهترین شكل ممكن انجام دهم.
پینوشتها:
۱-Piper at the Gates of Dawn . اولین آلبوم پینك فلوید و نام فصل هفتم كتاب باد در نیزاران.
۲-wind in the willow كتابی از كنت گراهام برای كودكان
۳-آهنگی از آلبوم Madcap
۴-آلبوم سولوی سیدبرت
حمیده پازوكی
روزنامه شرق