خواب هایی که دیدیم

یه موضوع همیشه من رو راجع به خواب تحت تاثیر قرار داده و نمیدونم چی اسمش رو بزارم؛ گفتم بیام اینجا با یک مثال مطرحش کنم شاید برای شما هم مشابهش اتفاق افتاده باشه:
.
تصور کنید شما در منزلتون خوابیدید و دارید خواب میبینید که قصد دارید برید ورزشگاه تماشای مسابقه فوتبال. در ادامه وقتی میرسید استادیوم فوتبال رو با صدای فردوسی پور تماشا میکنید!
وقتی از خوب بیدار میشید صدای تلویزیون منزلتون رو میشنوید که دارن مسابقه فوتبالی رو با گزارش فردوسی پور تماشا می کنن. اون لحظه متوجه میشید صدایی که تو خواب می شنیدید، در واقع صدای تلویزیون بوده که انگار همزمان و هماهنگ شده روی خواب تون. از خانواده تون میزان زمان روشن بودن تلویزیون رو جویا میشید و متوجه میشید که احتمالا وقتی شما در رویا رسیدید به استادیوم، در بیداری تلویزیون روشن شده.

حالا سوال من اینه، ذهن انسان چطور در زمان خواب تشخیص داده که دقایق یا ساعاتی دیگه قراره تلویزیون روشن بشه و مسابقه فوتبال پخش بشه و پیشاپیش موضوع رویا رو از ابتدا برای تماشای مسابقه فوتبال قرار داده. صرفا تصادفی و اتفاقی بوده یا موضوعی دیگه؟!
+ مشابه مثالی که گفتم، برای من بارها این قضیه به شکل های مختلف رخ داده و همیشه دنبال یه دلیل برای توجیهش بودم. (نمیدونم مثل این قضیه برای شما اتفاق افتاده یا نه)
.
.
.
درباره خواب دیدن هم:
والا من خواب منسجمی خیلی کم پیش اومده ببینم! مدت هاست خواب هام خیلی شلخته شده!:n02: زمان و مکان تو ثانیه تغییر میکنه!!:n09: بیدار هم میشم اغلب اصلا فکر نمیکنم که تو خواب چی دیدم که خاطرم بمونه. ولی چند باری خواب راجع به پی سی دیدم که مهمترینش خوابم راجع به مدیر ارشدی @ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز بود (زمانی که مدیر ارشد نبودن) که کاملا رویای صادقه بود و چند وقت بعدش تعبیر شد!:n02::n02: یادش بخیر همون موقع هم بهش گفتم!:n02:

نقل قول:

---

نوشته شده توسط pcforlife [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یه موضوع همیشه من رو راجع به خواب تحت تاثیر قرار داده و نمیدونم چی اسمش رو بزارم؛ گفتم بیام اینجا با یک مثال مطرحش کنم شاید برای شما هم مشابهش اتفاق افتاده باشه:
.
تصور کنید شما در منزلتون خوابیدید و دارید خواب میبینید که قصد دارید برید ورزشگاه تماشای مسابقه فوتبال. در ادامه وقتی میرسید استادیوم فوتبال رو با صدای فردوسی پور تماشا میکنید!
وقتی از خوب بیدار میشید صدای تلویزیون منزلتون رو میشنوید که دارن مسابقه فوتبالی رو با گزارش فردوسی پور تماشا می کنن. اون لحظه متوجه میشید صدایی که تو خواب می شنیدید، در واقع صدای تلویزیون بوده که انگار همزمان و هماهنگ شده روی خواب تون. از خانواده تون میزان زمان روشن بودن تلویزیون رو جویا میشید و متوجه میشید که احتمالا وقتی شما در رویا رسیدید به استادیوم، در بیداری تلویزیون روشن شده.

حالا سوال من اینه، ذهن انسان چطور در زمان خواب تشخیص داده که دقایق یا ساعاتی دیگه قراره تلویزیون روشن بشه و مسابقه فوتبال پخش بشه و پیشاپیش موضوع رویا رو از ابتدا برای تماشای مسابقه فوتبال قرار داده. صرفا تصادفی و اتفاقی بوده یا موضوعی دیگه؟!
+ مشابه مثالی که گفتم، برای من بارها این قضیه به شکل های مختلف رخ داده و همیشه دنبال یه دلیل برای توجیهش بودم. (نمیدونم مثل این قضیه برای شما اتفاق افتاده یا نه)
.
.
.
درباره خواب دیدن هم:
والا من خواب منسجمی خیلی کم پیش اومده ببینم! مدت هاست خواب هام خیلی شلخته شده!:n02: زمان و مکان تو ثانیه تغییر میکنه!!:n09: بیدار هم میشم اغلب اصلا فکر نمیکنم که تو خواب چی دیدم که خاطرم بمونه. ولی چند باری خواب راجع به پی سی دیدم که مهمترینش خوابم راجع به مدیر ارشدی @ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز بود (زمانی که مدیر ارشد نبودن) که کاملا رویای صادقه بود و چند وقت بعدش تعبیر شد!:n02::n02: یادش بخیر همون موقع هم بهش گفتم!:n02:

---

اون قسمت بولد رو نمیشه ازش مطمئن بود، چون شما و خانوادتون دقیقا نمیدونین چه مقدار زمانی بین خواب شما و برنامه تلویزیون فاصله بوده. اما گاهی پیش میاد که خواب خیلی عمیق نیست و اطلاعات شنوایی یا بینایی در خواب تاثیر میذارن. در اینصورت ممکنه تغییرات نور یا صدای محیط مسیر خواب رو تغییر بده . نمونش مثل زمانیه که در حال گوش دادن به گزارش از طریق رادیو هستین و مغز براساس تجربه قبلی شما، بازی رو شبیه سازی میکنه (درست یا غلط).
البته این نظر من بود شاید موارد شما فرق داشته باشه.
در مورد آقا مهران که احتمالا خیلیها از این پیش بینی ها داشتن :n09: ولی اون اتفاق دو حالت داشت، یا نمیفتاد که شما فراموش میکردین. یا میفتاد که مثل الان یادتون میموند. چون این پیش بینی درصد بیشتری به واقعیت نزدیک بود اتفاق افتاد. (یعنی زمانی که مهران تازه اومد پی سی کسی این پیش بینی رو نمیکرد).
در مورد رویای صادقه صحبت نمیکنم :n02:

من خیلی کم خواب می بینم. اگر هم خواب ببینم یه مقدار کمش رو یادم می مونه و بعد هم فراموش می کنم.
اما دوره کاردانی یه دوستی داشتم که تو روستا زندگی می کردن. یه مدت چند روزه کارشون این بود که کاه توی انبار جمع می کردن.(یادم نیست به چه دلیلی)
خودش تعریف می کرد می گفت تو این مدت از صبح تا شب کاه جمع می کردیم، هر شب هم از شب تا صبح خواب کاه جمع کردن می دیدیم. کلا خستگیش از تنمون بیرون نمی رفت.

من خیلی برام پیش میاد که تو خواب حالت خفگی بم دست میده و اساسی اذیت میشم!! بدیش هم اینه که قبل از اینکه این حالت بم دست بده هوشیاریم رو تا حدی بدست میارم و میفهمم که الان شروع میشه (چیزی تو مایه های silent hill) !! اما هیچ کاری از دستم بر نمیاد!! بدنم قفل میشه!! و باید بسوزم و بسازم تا زمانی که این حالت دست از سرم برداره!! :n03:

بدتر اینه که خیلی وقتا این حالت با کابوس های خیلی وحشتناکی هم همراه میشه!! :n30:

جالب این که امروز این حالت بم دست داد و در حالی که مایوسانه منتظر بودم هرچه زودتر این حالت جانفرسا تموم شه، یدفعه تو ذهنم امد که وقتی بیدار شدم بیام این خواب هام رو تو این تاپیک بنویسم!! :n02:

نقل قول:

---

نوشته شده توسط dedegoli1 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من خیلی برام پیش میاد که تو خواب حالت خفگی بم دست میده و اساسی اذیت میشم!! بدیش هم اینه که قبل از اینکه این حالت بم دست بده هوشیاریم رو تا حدی بدست میارم و میفهمم که الان شروع میشه (چیزی تو مایه های silent hill) !! اما هیچ کاری از دستم بر نمیاد!! بدنم قفل میشه!! و باید بسوزم و بسازم تا زمانی که این حالت دست از سرم برداره!! :n03:

بدتر اینه که خیلی وقتا این حالت با کابوس های خیلی وحشتناکی هم همراه میشه!! :n30:

جالب این که امروز این حالت بم دست داد و در حالی که مایوسانه منتظر بودم هرچه زودتر این حالت جانفرسا تموم شه، یدفعه تو ذهنم امد که وقتی بیدار شدم بیام این خواب هام رو تو این تاپیک بنویسم!! :n02:

---

بختک افتاد روتون :n02:

تو منطقه ما میگن هر کسی کلاه سر بختک رو برداره اون هر چی بخاید بهوتون میده تا پس بگیره کلاشو :n13: . البته در صورتی که چهرشو ببینی که اشنالله نصیبت بشه تا بتونی با برداشتن کلاه به نون و نوائی برسی :n19:

من یه مدت زیاد از این خواب ها می دیدم و شدیدترینش زمانی بود که تو حموم خوابیدم . هر کاری می کردم نفسم بالا نمیمود و نمی تونستم کمک بخوام . آخرش لخت از حموم پریدم بیرون :n02:

تجربه من میگه از پشت نخوابی این اتفاق نمی افته

منم یکی دوبار اینطور شدم. طرف آهسته اومد پتو رو از روم برداشت ... :n02: بعد انگار مثل جارو برقی داشت از کنار گردنم مثلا روح منو میکشید بیرون! منم فقط میتونستم به اطراف نگاه کنم و حتی نمیتونستم داداشمو صدا بزنم. وقتی تموم شد خیلی خونسرد از اتاق فرار کردم! :n08:

موارد زیر باعث افزایش ریسک فلج خواب می‌شوند

۱-کسانی که بطور طاق باز و رو به پشت می‌خوابند بیشتر به فلج خواب دچار می‌شوند.
۲-برنامهٔ خواب نامنظم و محرومیت از خواب.
۳- افزایش استرس و اضطراب.
۴- تغییرات ناگهانی در سبک و یا محیط زندگی.
۵- مصرف قرص‌های خواب آور و آنتی هیستامین‌ها.

راه مقابله هنگام مواجهه با فلج خواب

۱- سعی کنید انگشتان دست و یا پای خود را تکان دهید.
۲- چشمان خود را به شدت تکان دهید، به دنبال آن پلک‌ها و سر خود را.
۳- سعی کنید وضعیت خروج از بدن را در خودتان القا کنید.
۴. در صورت مشاهدهٔ کسی که دچار فلج خواب شده است، می‌توان با صدا کردن اسمش یا لمس بدنش او را از این حالت خارج کرد.




اطلاعات بیشتر:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نقل قول:

---

نوشته شده توسط befermatooo [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بختک افتاد روتون :n02:

تو منطقه ما میگن هر کسی کلاه سر بختک رو برداره اون هر چی بخاید بهوتون میده تا پس بگیره کلاشو :n13: . البته در صورتی که چهرشو ....

---

نقل قول:

---

نوشته شده توسط New Ray [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم یکی دوبار اینطور شدم. طرف آهسته اومد پتو رو از روم برداشت ... :n02: بعد انگار مثل جارو برقی داشت از کنار گردنم مثلا روح منو میکشید بیرون! منم فقط میتونستم به اطراف نگاه کنم و حتی نمیتونستم داداشمو صدا بزنم. وقتی تموم شد خیلی خونسرد از اتاق فرار کردم! :n08:

....

---

باور کنید تموم این تکنیک ها رو امتحان کردم، برا من هیچ کدوم جواب نداده ... چند ساله دیگه به پشت نمی خوابم، یا به بغل میخابم یا رو شکم!!اما بازم حداقل هفته ای یه بار اینطور میشه ...

البته برا من اینطور نیست که احساس کنم چیزی رو سینه ام نشسته یا داره خفه ام میکنه، یه دفعه اینطور میشم، از نظر علمی میگن دلیلش اینه که بدلایلی مغز هوشیار و بیدار میشه اما نمیتونه بدن رو کنترل کنه، یعنی بدن بیدار نمیشه، و همین حالت باعث میشه شما احساس خفگی و ترس شدید بت دست بده ... جالبه گهگاه وقتی اینطور میشم همه اینها رو هم یادم میاد، که باعث میشه وحشتم کمتر بشه اما اون حالت خفگی باز هست ...

نقل قول:

---

نوشته شده توسط pcforlife [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یه موضوع همیشه من رو راجع به خواب تحت تاثیر قرار داده و نمیدونم چی اسمش رو بزارم؛ گفتم بیام اینجا با یک مثال مطرحش کنم شاید برای شما هم مشابهش اتفاق افتاده باشه:
.
تصور کنید شما در منزلتون خوابیدید و دارید خواب میبینید که قصد دارید برید ورزشگاه تماشای مسابقه فوتبال. در ادامه وقتی میرسید استادیوم فوتبال رو با صدای فردوسی پور تماشا میکنید!
وقتی از خوب بیدار میشید صدای تلویزیون منزلتون رو میشنوید که دارن مسابقه فوتبالی رو با گزارش فردوسی پور تماشا می کنن. اون لحظه متوجه میشید صدایی که تو خواب می شنیدید، در واقع صدای تلویزیون بوده که انگار همزمان و هماهنگ شده روی خواب تون. از خانواده تون میزان زمان روشن بودن تلویزیون رو جویا میشید و متوجه میشید که احتمالا وقتی شما در رویا رسیدید به استادیوم، در بیداری تلویزیون روشن شده.

حالا سوال من اینه، ذهن انسان چطور در زمان خواب تشخیص داده که دقایق یا ساعاتی دیگه قراره تلویزیون روشن بشه و مسابقه فوتبال پخش بشه و پیشاپیش موضوع رویا رو از ابتدا برای تماشای مسابقه فوتبال قرار داده. صرفا تصادفی و اتفاقی بوده یا موضوعی دیگه؟!
+ مشابه مثالی که گفتم، برای من بارها این قضیه به شکل های مختلف رخ داده و همیشه دنبال یه دلیل برای توجیهش بودم. (نمیدونم مثل این قضیه برای شما اتفاق افتاده یا نه)
.
.
.
درباره خواب دیدن هم:
والا من خواب منسجمی خیلی کم پیش اومده ببینم! مدت هاست خواب هام خیلی شلخته شده!:n02: زمان و مکان تو ثانیه تغییر میکنه!!:n09: بیدار هم میشم اغلب اصلا فکر نمیکنم که تو خواب چی دیدم که خاطرم بمونه. ولی چند باری خواب راجع به پی سی دیدم که مهمترینش خوابم راجع به مدیر ارشدی @ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز بود (زمانی که مدیر ارشد نبودن) که کاملا رویای صادقه بود و چند وقت بعدش تعبیر شد!:n02::n02: یادش بخیر همون موقع هم بهش گفتم!:n02:

---

بعضی از این خوابها واقعا آزاردهنده هستن. حالا این خواب رو با مدل تو در تو که گفتم قبلا، چند شب پیش دیدم:
سطح اول: خواب دیدم شب هست و توی فضای سبز دانشگاه داریم دور میخوریم با دوستان، خفاش اومد گردنمو گاز گرفت. از دردش بیدا شدم...سطح بالاتر
سطح دوم: از خواب که پریدم دیدم مثل اینکه تو پارک دراز کشیدم و یک مار داره نیشم میزنه، باز از دردش بیدار شدم...سطح بالاتر
سطح سوم: باز از خواب پریدم دیدم روی مبل دراز کشیدم و ایندفع عقرب داره گردنمو نیش میزنه، باز با احساس سوزش از خواب پریدم: سطح بالاتر
سطح چهارم و واقعیت: بیدار شدم روی گردنم احساس سوزش شدید کردم، دیدم پشه داره گردنم رو مورد عنایت قرار میده. پشه همونجا له شد و دست من خونی :| معلوم نبود چقدر خورده.
به شدت از این نوع خواب متنفرم.

Sent from my ST15i using Tapatalk

خواب دیدن که استادش شدم در تمامی حالات و روزها و ساعت ها من خواب میبینم:n31:
نوع خواب بستگی به سیستم اعصاب و روان خودم داره یا اینکه قبل از خوابیدن به چی فکر کنم! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

این شبا که سریال میبینم خواب اونارو میبینم مثثلا چند شب تا همین دیشب خواب دیدم این شهری که الان هستم(انزلی) همه شدن مثل فیلم واکینگ دد و واکر شدن مثلا بعد چون بعد از واگینگ دد گیم او ترونز میبینم این دوتا فیلم باهم قاطی شده بودن و از دریا اژده ها میومد توی شهر بعد منم داشتم همه رو نجات میدادمو خیلی شجاع بودم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بعد از امتحانام خواب دیده بودم نمره یکی از درسای پر از استرس و سخت اومده و من شدم 17 ! صبح که از خواب بیدار شدم سریع با گوشی سایتو چک کردم دیدم نمره اش اومده و شدم 17 :n10: اصن یه وضی بود خیلی حسش جالب بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نقل قول:

---

نوشته شده توسط mr_khodaei2008 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خواب. هر شب هرشب تا صبح ده تا خواب میبینم هر کدوم یه جوری هستن. از بس خواب میبینم دارم دیونه میشم . چرا؟

---

من هم همینطور شب ها مرتب از خواب بیدار می شوم و هردفعه یک خواب می بینم همه انها هم یادم می ماند ( زیرا بسیار باهوش هستم ) خلاصه هر شب ده ها خواب می بینم که اگر بخواهم بنویسم مثنوی هفتاد من می شود ولی اهمیت نمی دهم چون به تعبیر خواب اهمیت نمی دهم . ( البته تعبیر خرافاتی نه روانشناختی )