وديعه
نويسنده: فاطمه حاجي بنده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
به چشمانم بنگر... آيا تو كه يك هديه‌اي، مرا به ياد گذشته دور مي‌اندازي؟ گذشته‌اي كه با پس كشيدن همدمم... تنها شدم، تنهايي رازي بود براي اين زندگي و تو وديعه اين زندگي... امروز به تو، به تو كه تنها وديعه اين تن تنهايي مي‌گويم، مي‌گويم: آيا جرم است كه من تنها نباشم؟
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/1817914884/?c=890
تنها با تو
نويسنده: مريم جعفري
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
من نادر رفيعي هستم، با اينكه مي‌دانم الان زمان مناسبي براي مطرح كردن اين موضوع نيست ولي همين حالا دختر شما را رسما خواستگاري مي‌كنم. خواهش مي‌كنم به دختر سنگدل خود بگوييد مرا ببخشد وگرنه آنقدر در اين گورستان سرد مي‌نشينم تا با ياد عشق او در كنار مزار پدرش بميرم.
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/0817914884/?c=890
ارثیه های عاطفی
نويسنده : عشرت دوانی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/6417914884/?c=890
شام شوكران
نويسنده: مهرنوش صفايي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
چه شب‌هايي كه خوابيدم و خواب فرداهايي را ديدم، كه نيامدند، از چه روزهايي گذشتيم به بهاي روزهايي كه هرگز از راه نرسيدند... چقدر غصه خورديم براي اندوه‌‌هايي كه هرگز از راه نرسيدند و چقدر شادي كرديم براي لحظه‌هايي كه هرگز نديديمشان. اين عادت ما آدم‌هاست، از دست دادن فرصت‌هايي كه حالا در دست ماست و قرباني كردنشان به بهاي روزها و لحظه‌هايي كه شايد دوباره هرگز از راه نرسند.
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/5317914884/?c=890
اسم من اهریمن
نام اصلي: My name is evil
نویسنده: آر.ال.استاین
مترجم / مصحح: غلام‌حسين اعرابي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
مگي اكانر دختر خجالتي و زيبايي است كه در بيرون چادر پيشگو ايستاده. مگي و دوستانش براي تفريح به كارناوال آمده‌اند ولي شادي مگي چندان دوامي نخواهد داشت. زن پيشگو مگي را وارد وحشتي نفس‌گير كرد. چون مگي واقعا وارد چادر يك پيشگو نشده است، او در را به روي تالار وحشت... گشوده است.
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/4117914884/?c=890
غرور و تعصب
نام اصلي: Pride and prejudice
نويسنده: جين استين
مترجم / مصحح: رضا رضايي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
غرور و تعصب (۱۷۹۶)، نام کتاب بسیار مشهوری از نویسندهٔ انگلیسی، جین آستن است.
این کتاب،دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، در حالی که تنها ۲۱ سال داشت, نوشت، اما چاپ آن تا سال ۱۸۱۳ به طول کشید.
.. خانم بنت نگران است و می خواهد که پنج دخترش ازدواج های موفقی داشته باشند.
هنگامی که مرد جوان مجرد و ثروتمندی، به نام چارلز بینگلی، به ندرفیلد وارد می شود، خانم بنت به همسرش اصرار می کند تا به ملاقات بینگلی برود و ترتیب آشنایی شان را بدهد...
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/0117914884/?c=890
رنج تلخ
نويسنده:فریده رهنما
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
نويسنده دنياي انسانهاي آرمانباخته را به تصوير ميكشد كاميار مرد خانواده كه با رويا زندگي ميكند و در مقابله با واقعيتها افسرده و دلزده از پا ميافتد. شكستن حريم پايبندي به اخلاق و تعهدات زندگي زناشويي بيانگر كوتاهي سقف آمال انسانهاي در خور و خواب و مستي اين رمان است. نويسنده با نثري ساده و روان و پركشش، خواننده را در يادآوري خاطرات تلخ و شيرين گذشتهي سايه با خود همراه ميكند .
سايه دلش ميخواست ميتوانست درست مانند آن كنده هيزمي كه بچههاي گلنسا در كنار دريا به روي هم انباشته بودند، از يادهاي گذشتهاش خرمني بسازد و آن را بسوزاند، ولي همانطور كه آن كندهها از سيلاب باران خيس شده بود و هيزمهاي تر آن نميسوختند، خرمن گذشتههايش هم از سيلاب ديدگانش مرطوب بود و آتش نميگرفت
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/5217914884/?c=890
کسی می آید
نویسنده : مریم ریاحی
برای گوشی های آیفـون
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
«کسی می آید» داستان دختر جوانی است به نام خورشید. خورشید در یک خانواده گرم و صمیمی زندگی میکرد تو یک محله خوب و معتقد. خورشید عاشق دوست برادرش حسام بود. حسام جوانی بسیار آقا، نجیب، مومن بود که همه بهش اعتقاد داشتند و پشت سرش قسم میخوردند. خورشید از برخوردهای حسام متوجه شده بود که بهش علاقه مند است ولی هیچ وقت مستقیم بهش اظهار علاقه نکرده بود. حسام برای تحصیل به مشهد رفته بود که جوانی سر راه خورشید قرار گرفت و ماهها و ماهها مثل یک سایه هر روز خورشید را تعقیب میکرد صبح تا مدرسه، ظهر از مدرسه به خانه. بارها و بارها سر راهش قرار گرفت و باهاش صحبت کرد ولی خورشید محلش نمیگذاشت. گذشت و گذشت آنقدر که خورشید به وجودش عادت کرد و عادت و عشق و ... را با هم اشتباه گرفت و نامزدش شد، غافل از اینکه با اینکار چه بلائی سر خودش و حسام خواهد آورد ....
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/5017914884/?c=890
کوچه های شیدایی
نویسنده : سهیلا بامیان
برای گوشی های آیفـون
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/6827914884/?c=890
رقص باد و آب
نویسنده : شهره وکیلی
برای گوشی های آیفـون
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
صلاي قلب صداي ابزار احساسات است اصولي است كه با هيچ نتي جفت نمي‌شود . بايد شنيد و به آن توجه كرد. يك پايان بد بهتر از يك اشتباه بي‌پايان است.
موفق باشید!:40:کد:http://parsaspace.com/files/5827914884/?c=890