-
می بینم که برو بچ از این خوب استقبال کردم (چشم نخوره)
بذارید از سوتی خودم در همین سایت بگم برین به اینجا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چون که تاپیک را درست نخوندم من فکر کردم که "همون خانومه سفيده ها....." منظورش خانم های لخت هست حالا ببینید من چی نوشتم
-
-
اقا از همتون ممنون كه اينقدر با حاليد و خيلي صادقانه صحبت ميكنيد !
-
حالا نوبته سوتي منه !
يه بار با خواهرم رفته بودم بازار
بازار خيلي شلوغ بود
منم وقتي ديدم بازار شلوغه به خواهرم گفتم بيا از فلان كوچه بريم تا زودتر به فلان جا برسيم
اونم گفت باشه
توي اون شلوغي وقتي به سر كوچه رسيديم من خيلي سريع دست خواهرم رو گرفتم و بردم توي كوچه
چشتون روز بد نبينه !!!!!!!!!!!
وقتي برگشتم يه نگاه به خواهرم كردم ديدم اشتباهي دسته يه خانومي رو گرفتم
وااااااااااااااي شوهرش هم كنارم بود
همين كه ميخواستم بگم اشتباه شده خانومه با كيفه دستيش يه دونه محكم كوبيده توي گوشم :sad:
تا اينكه خواهرم اومد و قضيه به خوبي و خوشي تموم شد :blush: (زيادم خوب تموم نشد !!!! :blink: )
-
منم یه سوتی، سوتی که نمیشه گفت ولی خب با مزه س
دوماه بعد از تولد 18 سالگیم با هزار مکافات رفتیم آموزش رانندگی.
خلاصه کلاسای آموزشیم تموم شدن و روز امتحان رسید
معمولا یه خانوم سرهنگی بود که ایشون از خانوما امتحان می گرفتن
منم شاد و خوشحال که دیگه بهتر از این نمیشه
با یه بالش کوچیک (چون قدم نمی رسید جلو ماشینو ببینم همیشه یه بالش همرام بود که زیرم بذارم بشینم رانندگی کنم) تو خیابونا قدم میزدم
که یهو دیدم همون اقایی که بهم آموزش داده داره صدام میکنه
رفتم سمتش گفتم چیه؟ گفت اون خانومه مریض بوده نیومده جناب اقای سرهنگ فلانی(اسمش یادم نیست) قراره ازتون امتحان بگیره
خیلی بداخلاق و بد عنقه، مواظب تمام حرکاتت باش
منم لرزه افتاد تو بدنم که وای بدبخت شدم
خلاصه نوبت من رسید
رفتم جلو درو باز کردم، اول بالشو گذاشتم رو صندلی، نشستم روش بعد تنظیم کردن صندلی و آینه ها و بقیه ی چیز میزا
کمربندو بستم و یا علی
خانوم حرکت کنید،کردم
خانوم دور بزنید، زدم
خانوم پل برید، رفتم
آخر سر گفت یه دوبله پارک هم برو ایشالا قبولی
منم خوشحال چون دوبله پارکو مثه اب خوردن بلد بودم (پدرم در اومد تا یاد گرفتم)
یه کم خودمو بلندتر کردم که بتونم عقبو ببینم، خودم هم نیمچه برگشتم عقب؛ دستمو بردم عقب تا گیر بدم به پشتی صندلی و ولش کردم، که یهو دیدم دستم با یه چیز سفت برخورد کرد و محکم گفت شتلقققققققققققققققققققققق ق
آقا چشمتون روز بد نبینه، برگشتم یه نگاه به پشتی صندلی سرهنگ انداختم دیدم همچی پس گردنی آبداری به این جناب سرهنگ زدم که نگو
آخه معمولا با ماشینی که اموزش دیده بودم یه پشتی(بالش سر) بالای صندلی بود که وقتی میخواستم عقب عقب برم دستمو ول میکرد عقب و گیر میدادم به اون
نگو تو این ماشینِ ازمایش از اینا نیست
حالا دستم چسبیده به گردن تروتمیز و ابدار جناب سرهنگ(اخه نامردم تازه رفته بود سلمونی، بدجور چسبید) چشام تو چش جناب سرهنگ
از یه طرف میترسم که الان میگه خانوم بفرمایید پایین از یه طرفم قیافه شو که نگاه میکردم خنده م گرفته بود، اما به زور خودمو کنترل میکردم
که جناب سرهنگ خندید و گفت: اشکالی نداره دخترم هول شدی ادامه بده
و این طوری شد که من همون دفعه ی اول، با یه پس گردنی شیرین، گواهینامه مو گرفتم
-
با سلام
دست آقا رامبد درد نكنه براي تاپيك جديد, ريحانه خانم سوتي شما هم حرف نداشت
فعلا چيزي از خودم يادم نيست ولي
صبح روز عاشورا يه خانومي از بغل دستيش پرسيد : خانم شام غريبان كي (ساعت چنده؟) ؟ بغل دستي : نميدونم ولي فكر كنم يا امشب باشه يا فردا شب !!
موفق باشيد.
-
برادرم که داروساز هستش یه نسخه پیچ تازه استخدام کرده بود.من هم که گذرم به اونجا افتاده بود داشتم بانسخه پیچه سر اینکه بعضی از مردم فامیلی های ضایعی دارند صحبت می کردیم.خلاصه درنهایت گفتم فامیل یکی از دوستهای من (......) هستش.بعدازظهر خواهرایشون اومدند داروخانه و وقتی من دفترچه بیمه خواهرشو دیدم کلی خجالت کشیدم....
چون فامیلش(..........)بود :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad:
-
نقل قول:
نوشته شده توسط saviss
روژا اسم كرديه
البته تا جایی که من میدونم روژان باید کردی باشه.
-
به خدا اين تاپيك بايد اسمش رو ميزاشتم خنده بازار
خيلي با مزه شده !!!! :biggrin:
-