-
یه جای نقشه ی بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریا
یه سرزمین ، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم ، آدمای عاشق
یه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی داره
یه عالمه معدن احساس داره
کوچه هاش عطر زنبق و یاس داره
به قهرماناش همیشه می باله
دل کندن از خک زرش محاله
هر گوشه از او پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق ، بهاره
خزر ، دنا ، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک داره
تو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون داره
کشور ما خونه ی ابن سیناس
سال یه قهرمانی مثل نیماس
توی جنوب نخلای خرما داره
تو سنتاشم ، شب یلدا داره
یه پهلوونی مث رستم داره
چشمه هایی به رنگ زمزم داره
مردمی داره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالی
اونا براش با افتخار جون می دن
برای زنده موندنش ، خون می دن
مراقبن حتی یه ذره از خک
نیفته دست دشمنای ناپک
این سرزمین همیشه پک و زندس
تو بازیای دنیامون ، برندس
الهی که تا زنده ایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاد
اسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه ، حس خوش می بخشه
ما به تموم داشته هاش می نازیم
هر چی نداره کم کمک می سازیم
تا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا ، یعنی ایران
-
اي ميهن پرافتخار من
فخر و فر تو ثبت دفتري ست
كرمان و بم و يزد و ساوه ات
بهتر ز رم و برلن و بري ست
رشت تو و گرگان و گنبدت
چون نور و كجور از بدي بري ست
كي با همدان و اراك تو
شهري دگرش لاف همسري ست
تبريز و اروميه ي ترا
بر لندن و پاريس برتري ست
شيراز و اصفهان تو
با نصف جهانش برابري ست
تو پيري و نسل جوان تو
جوياي بزرگي و مهتري ست
عشقت نرود هيچ از سرم
عشق تو و مهرت نه سرسري ست
-
من و تو از مال دنیا چی داریم غیر یه خونه
خونمون کوچیکه . اما لونه عشق میمونه
رو در و دیوار خونه . مینویسم که بدونی
تو برام عزیزترینی . تو امید آخرینی
من و تو از مال دنیا چی داریم غیر یه رویا
چه قشنگه شعر موندن . چه قشنگه فکر فردا
من و تو ای هموطن . تا عاشقونه . باید اینجا
بخونیم تنها و تنها . واسه ایران فردا
واسه ایران فردا...
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
چه ساده و چه بی ریا . ایران ایرانم . ایرانم
نشستن عشق تو سینه ها
تو سینه من و شما . که دور بریزیم کینه ها
که عاشقونه فریاد بزنیم . ایرانه سرزمین ما
وطن . وطن . برای من . برای تو . واسه یکی شدن
شکسته صد بار . اما دل بسته عشقت هموطن
دلبسته این خاک وطن . به عشق تو . به عشق من
به عشق ما . که هر کجا هستیم میخونیم یک صدا
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
-
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
باهمه رفیقم با همه جون جونیم
ارمنی زبانم ولی من تهرونیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
با ارمنی اسوری و با کلیمی
رفاقتی دارم رفاقتی قدیمی
فارس رفیقو خوبو مهربونم
تک تکشونو من از خودم میدونم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
باهمه رفیقم با همه جون جونیم
ارمنی زبانم ولی من تهرونیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
با هرکیو قومی سر یاری دارم
1000 تا یادو یادگاری دارم
اگر که مغرور یا که سر بلندم
دیارم از تو دارم هرچی دارم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
خوشا بحالم
-
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین ره پر خون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دلها پر خون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ما گلگون است ِ وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
ای ایران غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد
راه ما راه حق راه بهروزی است
اتحاد اتحاد رمز پیروزی است
صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد یادگار خون عاشقان،
ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد
-
اگر ایران به جز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جان گدازست
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دل نشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحراهای خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را می پرستم
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دار
-
ایران
امشب دلا دیوانه ام
دیوانه کاشانه ام
خسته از این نامردمی
با خوب و بد بیگانه ام
یا رب صبوری ده مرا
می گیرد از غربت دلم
باشد دعای صبحگاه
مرهم ببخشاید دلم
دردم غریبی بود و بس
مرهم فقط یک هم نفس
مرهم فقط خاک من است
خاک من ایران بود و بس
با دیو و دد بیگانه بود
آن آب و خاک نازنین
چون گوهری یکدانه بود
ای کاش ویران می شدم
با خاک یکسان می شدم
ای کاش در خاک وطن
از جان بی جان می شدم
خانه دگر آباد نیست
در بند و آزاد نیست
خانه فضایش جنگ و خون
ایران دگر ایران نیست
پس کو نژاد آریا
کو رستم و اسفندیار
یا رب جوانمردانمان
را پس چه کس داده به باد
زیبا شیرازی
-
گرامی میهنم ای خاک ایران .................. نماد هستی و مهد دلیران
هزاران یادگار از روزگاران .................. به یادت مانده از آموزگاران
هنوز آن برق چشم شهریاران .................. بپیچد در دل دشت و بیابان
هنوز آن گامِ سربازان جانباز .................. خروش رادمردان سرافراز
بهگوش آید ز ابر و باد و باران .................. ز تندرهای قلب كوهساران
همیآید به گوشم این نداها .................. توان بخشد به جانم این صداها
گرامی میهنم پاینده مانی .................. هماره بر جهان تابنده مانی
تو دریایی ز فر و دانش و داد .................. برآید خور از این دریای آزاد
بپیماید ره گردون به صد ناز .................. ز مهر او درد جان دو صد راز
بیفتد پرتواش گرم و دلافروز .................. بر این دریای ژرف و هستیآموز
كرانه تا كرانه روشنی بخش .................. فروغ مهر «ایران» این چنین پخش
شود از فرّ «هُرْمزدِ» یگانه .................. به هر سو مهر جاویدان روانه
منم در ساحل و ماتم گرفته .................. وجودم را سراسر غم گرفته
تو ایرانی و دریایی پر از جوش .................. منم آن مرغ بوتیمار خاموش
به چشمم ناید از مهرت دمی خواب .................. كه میترسم ز دریا كم شود آب
كه آن فر و شكوهت تیره گردد .................. و چشمانم از این غم خیره گردد
مهین بانو تركمان اسدی
-
ای دل آهنگ نبردم آرزوست .................. صحنه ی دیدار مردم آرزوست
صحنه ی پیکار با اهریمنان .................. دوره ی پایان دردم آرزوست
جنگ بهر عزت و آزادگی .................. سرخی سیمای زردم آرزوست
جنگ بهر انتقام از دشمنان .................. خفتن اندر خاکم آرزوست
خفتن اندر خاک، گرد آب و گل .................. خفتن اندرخون گرمم آرزوست
تا به کی افتادگی و بندگی .................. مرگ خوش فرجامم ایندم آرزوست
تا به کی دور از عزیزان و کسان .................. زین سپس دیدار یارم آرزوست
من ز کف قفقاز و افغان داده ام .................. کی نمایم صلح جنگم آرزوست
وا رهاندن ملک بحرین و بلوچ .................. از کف بیگانگانم آرزوست
بر سراسر سرزمین این فلات .................. یک درفش کاویانم آرزوست
جاوید پندار
-
ایران افتخار جهان است
دخترم تاریخ را تکرار کرد .................. قصه ی ساسانیان را باز گفت
تا به خاطر بسپرد آن قصه را .................. چون به پایان آمد، از آغاز گفت
بر زبانش همچو طوطی می گذشت .................. آن چه با او گفته بود استاد او
داستان اردشیر بابکان .................. قصه ی نوشیروان و داد او
قصه ای از آن شکوه و فر و کام .................. کز فروغش چشم گردون خیره شد
زان جلال ایزدی کز جلوه اش .................. مهر و مه در چشم دشمن تیره شد
تا بدانجا کز گذشت روزگار .................. داستان خسروان از یاد رفت
تا بدانجا کز نهیب تند باد .................. خوشه های زرنشان بر باد رفت
گفت دیدی دست خصم تیره رای .................. جلوه را از « نامه ی تنسر »گرفت؟
گفتم اما دفتر ما زیب و رنگ .................. از هزاران « تنسر » گرفت
گفت از پرویز جز افسانه ای .................. نیست باقی زان طلایی بوستان
گفتمش با سعدی شیرین سخن .................. رو به سوی بوستان با دوستان
گفت از چنگ نکیسا نغمه ای .................. از چه رو دیگر نمی آید به گوش؟
گفتمش با شعر حافظ نغمه ها .................. سر دهد در گوش پندارت سروش
گفت دیدی زیر تیغ دشمنان .................. رونق فرش بهارستان نماند
گفتمش اما ز جامی یاد کن .................. کز سخن گل در بهارستان فشاند
اشک گرمی در دو چشمش حلقه بست .................. بر کلامش لرزه ی اندوه ریخت
تا نبینم در نگاهش یاس را .................. دیده اش از دیده ی من می گریخت
گفت دیدی با زبان پاک ما .................. کینه توزی های آن تازی چه کرد؟
گفتمش فردوسی پاکیزه رای .................. دیدی اما در سخن سازی چه کرد؟
گفت دیدی پتک شوم روزگار .................. بارگاه تاجداران را شکست؟
گفتمش اما اشک خاقانی چون لعل .................. تاج شد بر تارک ایوان نشست
گفت در بنیان استغنای ما .................. آتشی فرهنگ سوز انگیختند
گفتم اما سالها بگذشت و باز .................. دست در دامان ما آویختند
لفظ تازی گوهری گر عرضه کرد .................. زادگاه گوهرش دریای ماست
در جهان ماهی اگر تابنده شده .................. آفتابش بوعلی سینای ماست
زیستن در خون ما آمیزه بود .................. نیستی را روح ما هرگز ندید
ققنوسی گر سوخت از خاکسترش .................. ققنوسی پر شورتر آمد پدید
جسم ما کوهست کوهی استوار .................. کوه را اندیشه از کولاک نیست
روح ما دریاست دریایی عظیم .................. هیچ دریا را ز توفان باک نیست
آن همه سیلابهای خانه کن .................. سوی دریا آمد و آرام شد
هر که در سر پخت سودایی ز نام .................. پیش ما نام آوران گمنام شد
سیمین بهبهانی