موسیقی و رقص در مصر باستان
اشاره:
اولین فرهنگ عظیمی كه كل جامعه خود را با جادوی موسیقی و رقص درآمیخت، مصر باستان بود. مصریان باستان از زندگی به تمامی استفاده میكردند و در مصر باستان جشنی برگزار نمیشد، مگر اینكه در آن موسیقی و رقص وجود داشت. در مهمانیها خوانندگان و رقصندهها، همنوا با صدای چنگ، عود، طبل، فلوت، دایرهزنگی، قاشقك و سنج برنامه اجرا میكردند. در جشنوارهها، جمعیت كف میزدند و میخواندند و با ریتم اركسترهای مصری همنوایی میكردند، درحالیكه رقصندهها با حركات حیرتانگیزی با آنها همراهی میكردند.
اغلب مصریان باستان بیدین بودند و زندگی روحانی آنها منحصر به اجرای موسیقی و رقص بود. این جنبه مهم زندگی روزمره مصریها به دوران قبل از تشكیل سلسلهها برمیگردد. معماری و وسایل سفالی باقیمانده از آن دوران نشان میدهد كه موسیقی در مصر، حتی در دورههای بسیار كهن، از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. این اهمیت از تعداد فراوان سازهای دوران كهن مصر باستان كه در موزههای مختلف دنیا وجود دارد نیز مشهود است.
در بسیاری از صحنههای ضیافتهایی كه در آرامگاههای مصر باستان بر دیوارها تصویر شدهاند، غیردینی بودن مهمانیها بهخوبی مشاهده میشود. این تصاویر بیش از آنكه وقایع حقیقی را نشان دهند، نشانهای از آرمانها و ایدهآلهای مصریان باستان هستند. اجزای اصلی این صحنهها در طول تاریخ، در مصر تغییر چندانی نكرده و تا دوران پادشاهی نوین همچنان به همان شكل باقی مانده است.
در حدود قرن هیجدهم، تغییری بنیادین در كاراكتر در ترانهخوانی و رقص و مفهوم و حس كلی كه از این صحنهها درك میشود، به وجود آمد. در این دوره، حس اروتیك در این هنرها به شكلی بارز جلوه میكند. گلهای نیلوفر آبی، مهر گیاه، كلاهگیسها و میوههای كاج و همچنین زنان و مردانی كه لباسهای بدننما به تن دارند و حركات و اطوارهای اغراقآمیز، این حس را در بیننده ایجاد میكنند. موسیقی، عشق و حساسیت در بیشتر تمدنها سینه به سینه منتقل میشود و این مسأله در دوران باستان هم مثل دنیای معاصر و در زمینههای مختلف دیده میشود. موسیقی در كلیت خود، جزء عمدهای از زندگی و بخش مهمی از زندگی روحانی و غیرروحانی بشر است.
احتمالاً بهترین نشانه لذتجویی مصریان باستان و ارزش موسیقی و رقص در تمدن مصر، نوعی پاپیروس كنایهآمیز است كه در آن یك قاطر را در حال نواختن هارپ، شیر را در حال نواختن چنگ، تمساح را در حال نواختن عود و یك میمون را در حال نواختن دونی نشان میدهد.
رقص در مصر باستان
رقص فقط یك گذران لذتبخش در مصر باستان نبود. از روزگاران بسیار كهن تصاویری از زنانی كه احتمالاً الهه یا راهبه هستند، به دست آمده است كه آنها را در حال رقصیدن با دستهای كشیده رو به بالا نشان میدهد. در این دوران رقص بیتردید جزء مهمی از آیینهای مذهبی و اعیاد در مصر باستان بوده است.
مردم عادی بسیار در معرض موسیقی قرار میگرفتند. بردهها با ترانهها و سازهای كوبهای، با حركات ریتمیك به صورتی موزون كار میكردند و افرادی در خیابانها میرقصیدند و رهگذرها را سرگرم میكردند. در زندگی عادی و روزمره، موسیقیدانها و رقصندهها بخش مهم و منسجمی از ضیافتها و جشنها بودند. گروههای رقصنده همیشه اجیر میشدند تا در مهمانیها، اقامتگاهها و معابدی كه در آنها مراسم مذهبی اجرا میشد، برقصند. برخی از زنان حرمسراها هم ناچار بودند موسیقی و رقص را یاد بگیرند، اما هیچ مصری اصیل زادهای در معرض عام نمیرقصید. اشراف و بزرگان، خدمتكارها یا بردگانی را اجیر میكردند تا در ضیافتهایشان، مهمانان آنها را سرگرم كنند. الیزابت آرتمیس مورات(1)، استاد حركات موزون، رقصهای مصر باستان را به شش دسته تقسیم میكند:
× رقصهای مذهبی
× رقصهای غیرمذهبی و جشنوارهای
× رقصهای ضیافتی
× رقصهای حرمسراها
× رقصهای مبارزهای
× رقصهای خیابانی
در مصر باستان رقصهای آیینی ویژهای وجود داشت كه برای موفقیت آیینهای دینی و مراسم تدفین، جنبه حیاتی داشت. این موضوع، بهویژه در مورد رقصندههای مو(2) واقعیت داشت. آنها كسانی بودند كه دامن مردانه میپوشیدند و تاجهای نیی بر سر میگذاشتند و در كنار تشییعكنندگان تابوت، برنامه اجرا میكردند.
با پیدایش آیین دینی واسیر(3) (در یونان اوسیریس(4))، رقص عنصری حیاتی در جشنوارههایی شد كه برای او و آست(5) (در یونان ایسیس(6))، خواهر ـ همسرش برگزار میشد. این جشنوارهها در تمام طول سال ادامه داشت. رقص در جشنوارههایی هم كه متعلق به آپیس(7) بود، اهمیت داشت.
رقص از موسیقی تفكیكناپذیر بود و بنابراین در تمام نقاشیهای مقابر فراعنه و معابد، رقصندهها همراه با گروه نوازندگان دیده میشوند و یا خودشان قاشقك میزنند تا ریتم را حفظ كنند. بین رقص و كاری كه امروز بهعنوان آكروبات مطرح است، تفاوت زیادی وجود نداشت. بسیاری از رقصندههایی كه در نقاشیهای معابد و مقابر تصویر شدهاند، حركات ورزشی ازجمله پشتكوارو و امثال آنها را انجام میدادند.
حركات رقصندههای مصری نامهایی چون «هدایت یك حیوان»، «به دست آوردن طلا» و «گرفتن پیروزمندانه قایق» را به خود گرفته بود.
در این نقاشیها هرگز رقصیدن زنان و مردان را با هم نمیبینیم، بلكه زنها بهصورت زوج میرقصیدند.
1. Elizabeth Artemis Mourat
2. Muu – Dancers
3. Wasir
4. Osiris
5. Aset
6. Isis
7. Apis
نواهای قاره سیاه، غریب یا آشنا؟
سید عمادالدین توحیدی
موسیقی معتبر افریقا و در واقع موسیقی سنتی مردمان سیاهپوست قاره سیاه را بیرون از افریقا، كمتر میشناسند. برای شنونده غیر افریقایی، این موسیقی ممكن است عجیب، دشوار و كسلكننده باشد. موسیقی در سراسر جهان، اعم از اینكه افریقایی باشد یا نباشد، زادۀ ذهن بشر است و لذا، همان عناصر موسیقایی، یعنی گام، فاصله، لحن و امثالهم را در خود دارد. موسیقی در اغلب جوامع نقش مشابهی را بهعهده دارد. ترانهها، لالاییها، ترانههای رزمی، موسیقی دینی و انواع گوناگون موسیقی، تقریباً آثار یكسانی را در اذهان مخاطبان خود بهجا میگذارند. بهطور كلی در افریقا هم سازهای مشابه اروپا، از جمله سازهای زهی، سازهای بادی و سازهای كوبهای یافت میشوند.
برداشت یك افریقایی از موسیقی كاملاً با اندیشه یك شنونده غربی تفاوت دارد. موسیقیدانهای سنتی افریقا، به شیوهای كه برای گوش دلپذیر باشد، دنبال تركیب صداها نیستند. هدف آنها، بهسادگی بیان مفاهیم زندگی در تمامی جنبههای آن از طریق واسطهای بهنام صداست. موسیقیدان افریقایی صرفاً در پی تقلید از طبیعت نیست، بلكه با بهكارگیری صداهای انسانی، از جمله زبان گفتوگو و تركیب آن با موسیقی، درواقع كاری واژگونه میكند و چیزی را به طبیعت میافزاید. برای شنوندهای كه با این نغمهها آشنا نیست، شاید موسیقی افریقایی، بدآهنگ و خشن جلوه كند، ولی درواقع هر صدایی معنی خاصی دارد. برای درك معانی موسیقی افریقا، باید آن را در بستر اجتماعی و زندگی مردم افریقا مطالعه كرد.
موسیقی در جامعه افریقا نقش بسیار مهمی دارد و از لحظه تولد، بخشی جداییناپذیر از زندگی اوست. كودك افریقایی در سنین بسیار پایین، یعنی سه یا چهار سالگی، ساختن ساز موسیقایی را شروع میكند. كودك افریقایی با نواختن ساز، بازی میكند و به این ترتیب برای مشاركت در فعالیتهای بزرگسالان، از جمله ماهیگیری، شكار، مزرعهداری، آسیا كردن گندم و جو، حضور در عروسی، عزا و تشییع جنازه و مجالس رقص آماده میشود.
در افریقا، بین انسان و هنر، وحدتی صمیمانه وجود دارد. این وحدت، توسط كل مردم جامعه احساس میشود و روح جمعی و اشتراكی در آن كل حكم میراند. شاید همین نكته، توضیح صریحی باشد برای آنكه چرا در بعضی از زبانهای افریقای سیاه، برای تعریف موسیقی، نام دقیقی را برنگزیدهاند. درواقع، از نگاه یك افریقایی، موسیقی در ذات بشر بهصورت فطری نهفته است و ضرورتی ندارد كه برای آن نام خاصی را برگزینیم.
برای مثال، طبل در جامعه افریقا از اهمیت فراوانی برخوردار است و گاهی حتی آن را با انسانی برابر میدانند، از همینرو، زنان با همان احترامی كه با شوی خود رفتار میكنند، باید حرمت طبل را هم نگه دارند. در بعضی از كشورهای افریقایی، زنان حتی اجازه ندارند كه یك طبل را تحت هر شرایطی لمس كنند. دین اسلام و تأثیر فرهنگ اروپایی، بعضی از این سنتها را تعدیل كردهاند.
موسیقی افریقا پیوسته با برخی از هنرها، از جمله شعر یا رقص قرین بوده و واقعیتهای روحی سیاهپوستان را بیان میكند.
به این ترتیب، شاید بتوان گفت كه در افریقای سیاه، هر كسی بهنوعی موسیقیدان است. البته بهمعنای اخصّ كلمه، بدیهی است كه چنین نیست، ولی در بسیاری از جوامع افریقایی، موسیقی نیرویی پویا و برانگیزاننده است و به كل حركت جامعه، روح و معنا میبخشد. این موسیقی جمعی ممكن است از لحاظ فرم، كاملاً هنرمندانه و استادانه طراحی شده باشد.
در سایر جوامع، موسیقیدانها گروههای موسیقی حرفهای و نیمهحرفهای تشكیل میدهند و نشاط خویش را از موسیقی میگیرند و برای اوقاتی كه صرف موسیقی نمیكنند، به فعالیتهای دیگری میپردازند.
در كشورهای افریقایی، بهطور كلی نواختن سازهای خاصی و یا شركت در مراسم سنتی ویژهای برای همه میسر نیست و امتیاز آن منحصراً متعلق به موسیقیدانهای حرفهای است . این موسیقیدانها فقط از طریق هنرشان امرار معاش میكنند و به خانوادهها یا طبقات اجتماعی خاصی تعلق دارند. گریوت(1) اصطلاحی است كه در سرتاسر غرب افریقا به موسیقیدانهای حرفهای اطلاق میشود. نقش گریوت بسیار فراتر از قلمرو موسیقی و سحر و جادوست. او اعم از اینكه زن یا مرد باشد، تاریخ، فلسفه، اساطیر و سنتهای مردمان خویش را بیان و به پزشك منطقه برای درمان بیماران كمك میكند. او بهنوعی مدّاح و خواننده و شاعر و نوازنده دورهگرد است. نظیر او را میتوان در اروپای قرون وسطی كه خنیاگران دورهگرد، فراوان بودند، پیدا كرد. مردم افریقا در عین حال كه گریوت را تحسین میكنند، از آنها میترسند و از آنجا كه به یكی از پایینترین طبقات اجتماعی تعلق دارند، با آنها با تحقیر و اهانت رفتار میكنند. با علم به این واقعیت كه موسیقی در محور همه فعالیتهای گریوتها قرار دارد، سهم حیاتی او در زندگی مردم افریقا آشكارتر میشود. معادل گریوت در فرهنگ استوایی، نوازندة موت(2) است كه سازی شبیه به چنگ و قانون است. نوازنده موت در بسیاری از جهات از گریوت خوشبختتر است، زیرا كسی او را تحقیر نمیكند. شاید علت این برخورد، این باشد نوازنده موت، هیچگاه مدح ثروتمندها و قدرتمندها را نمیگوید، درحالیكه گریوت چنین میكند.
موسیقیدان افریقایی، انقلاب جاری در كل قاره را احساس میكند. موسیقی در جامعه سنتی افریقا، به متولیان و نمایندگان آن، قدرت برآورده شدن نیازهای جامعه مدرن را نمیدهد. بهعبارت دیگر، رقابت در این عرصه، بسیار زیاد است و تحت این شرایط، موسیقی بهعنوان یك حرفه، فرصت شغلی بسیار اندكی را برای فرد فراهم میآورد. در بعضی از جوامع، اصولاً موسیقی را شغل نمیدانند. این واقعیت سبب میشود كه حیطه موسیقی محدودتر گردد.
با وضعیتی كه اكنون موسیقی با آن دست به گریبان است، موسیقی سنتی در معرض انقراض احتمالی و تدریجی است، مگر آنكه آینده موسیقیدان تضمین شود. این واقعیت در مورد موسیقی سنتی افریقا مصداق بیشتری دارد، زیرا بهصورت مكتوب نیست و سینهبهسینه نقل میشود.
این سخن بدان معنا نیست كه موسیقیدان سنتی افریقایی باید خود را از تأثیر كشورهای دیگر، حفظ كند، زیرا این تأثیرات میتوانند بر غنای موسیقی افریقا بیفزایند و همكاری و باروری فرهنگی را سبب شوند.
سازها و سبكها
در سراسر افریقای سیاه، سازهای موسیقایی مشابهی پیدا میشوند. فرهنگ، همچون گیاهان و گلهای هر منطقه، سبب میشود كه در آن ناحیه، سازهای خاصی متداول باشند. برای مثال، در نواحی جنگلی غرب افریقا، طبل بیشتر از نواحی بیدرخت و آب و علف افریقای جنوبی رواج دارد. در افریقا سازهای موسیقایی، پیوند نزدیك بین مجسمهسازی و موسیقی را نشان میدهند.
در سراسر این قاره وسیع، نوعی تشابه و یكدستی در موسیقی دیده میشود، ولی تفاوتهایی نیز بین نواحی و قبایل بهچشم میخورند. قبایل نگرو(3) در جنوب صحرا، بهطرز آشكاری با ساكنان قسمت شمالی افریقا، تبادل زنده موسیقایی دارند. منطقه وسیعی در آن ناحیه، از فرهنگهای نواحی مرزی مرتبط با جوامع نگرو و افریقای شمالی تأثیر میپذیرند.
در افریقا، موسیقی غالباً بر كلام تكیه دارد و پیوند بین زبان و موسیقی، بسیار نزدیك است. در افریقا میتوان ساز را بهگونهای كوك كرد كه موسیقی تولیدشده از نظر زبانی قابل درك باشد.
از آنجا كه موسیقی، بیان كامل زندگی است و همه حواس آدمی را با خود درگیر میكند، فرهنگها و شیوههای گوناگون زندگی، روی آن تأثیرات مهمی دارند.
در شرق افریقا، فرهنگها بسیار پیچیده هستند و حول محور گله و احشام دور میزنند. در منطقه خوییسان(4) افریقای جنوبی، فرهنگ ساده چادرنشینی وجود دارد، درحالیكه در ساحل افریقایی شمال ـ غرب، احشام كمی وجود دارد و دارای سازمان سیاسی بسیار منظمی است كه قبل از حاكمیت اروپاییها بر افریقا، پادشاهیهای قدرتمند سواحل غربی افریقا یعنی مناطق بین منطقه خویی- سان و قسمت شمال غربی افریقا را بهوجود آورد. در این ناحیه ویژگیهای غرب افریقا و شمال ـ غرب افریقا حضور جدی دارند.
برخی از قبایل پیگمی(5) هنوز در انزوایی نسبی و در جنگل زندگی میكنند. قسمتهای شمالی قاره بهطرز گستردهای تحت نفوذ فرهنگ موسیقایی اسلامی قرار دارد. موسیقی در این نواحی، كموبیش یكدست است، اما با منطقه مجاور، تفاوت دارد. در ساحل غربی، ویژگی اصلی موسیقی در حس مترونومی(6) (میزان شماری) و مفهوم «ریتم داغ»، استفاده همزمان از مترهای(7) مختلف و شیوه پرسش و پاسخی بین رهبر گروه و همسرایان نهفته است.
مشخصه موسیقی افریقای مركزی، گونهگونی وسیع سازها و سبكهای موسیقی و تأكید بر پولیفونی(8) و بر مبنای فواصل سهتایی است. موسیقی شرق افریقا برای قرنهای متمادی زیر نفوذ موسیقی اسلامی بوده است، هرچند به هیچوجه این موسیقی آنقدر كه در نیمه شمالی افریقا گسترش پیدا كرد، در جاهای دیگر متداول نبود. در آنجا، فواصل پنجم عمودی بسیار برجسته هستند و ساختار ریتمیك موسیقی چندان پیچیده نیست و نقش سازهای كوبهای نیز چندان برجسته نیست. موسیقی منطقه خویی- سان از نظر سبك بیشتر به شرق افریقا شباهت دارد، ولی شكلها و سبكهای آن سادهتر است. در این منطقه، موسیقی عمدتاً با تكنیك هوكت(9) (همانگونه كه در افریقای مركزی توسط پیگمیها) اجرا میشود. یكی دیگر از مشخصههای این موسیقی، حضور تكنیك وكال(10) شبیه به آواز خواندن یودلها (11)ست.
محبوبیت موسیقی افریقایی
تاریخ افریقا و جابهجایی مردم آن در داخل قاره و خارج آن، نشان میدهد كه بهرغم بردگی و استعمار، موسیقی دیگر كشورها بر این موسیقی تأثیر فراوان گذاشته و شاید هم بههمین دلایل، موسیقی افریقا به اقصینقاط جهان رسیده و پس از تقویت و شكوفایی، به وطن بازگشته است.
میلیونها تن از مردم افریقا، توسط استعمارگران اروپایی، بهعنوان برده به جزایركارائیب و جاهای مختلف امریكا برده شدند. برخلاف بردگان امریكای شمالی، بردگان امریكای جنوبی غالباً متعلق به قبایل «بانتو»(12) (عمدتاً از آنگولا و موزامبیك) بودند، هرچند تعداد بیشماری از «یوروبا»(13)ها (از نیجریه) با كشتی به كوبا و برزیل برده شدند. موسیقی افریقایی اصیل در دنیای جدید دستنخورده باقی ماند، ولی بعضی از سازهای مشخص و متمایز، به تواتر بهدست افریقاییها رسیدند، بهخصوص گزیلفون(14)، بریم بائو(15) و سوئیكا(16) از برزیل. در كشورهای امریكای لاتین واقع در كارائیب و جنوب امریكا، بخشی از موسیقی افریقا محفوظ باقی ماند، زیرا بردگان اجازه داشتند فرهنگ و هویت اجتماعی خود را حفظ كنند. در اینجا، بردهها بیشتر در واحدهای قبیلهای نگهداری میشدند.
در امریكای جنوبی و كوبا، موسیقی اجتماعی افریقا با عناصر موسیقایی پرتغالی و اسپانیایی درهم آمیخت. این عناصر توسط «مور»(17)های شمال افریقا آورده شده بودند، زیرا آنها اسپانیا را در قرن هیجدهم، اشغال كردند. بسیاری از سبكهای جدید موسیقی در كشورهای لاتین پدید آمدند، از جمله مرنگو(18)، بگوئین(19) در جزایر كارائیب و تانگو (20)، كاندوم بی(21) و سامبا (22) در جنوب امریكا. در این منطقه، رومبا(23) مونتونو(24)، چاچاچا (25)، بولرو(26) و سالسا (27) نیز از سبكهای محبوب و مردمی بودند.
در جزایر كارائیب، بسیاری از عناصر موسیقی سنتی اروپا بر موسیقی بردههای افریقا تأثیر گذاشت.
موسیقیهای اسپانیایی، انگلیسی، فرانسوی و حتی آسیایی بر كالیپوی(28) اولیه تأثیر گذاشت.
كالیپو تا حد زیادی تحت تأثیر ترانههای افریقایی قرار داشت و نقش كالیپیون(29)ها را میتوان شبیه نقش گریوت در جامعه افریقای غربی دانست. سوكا(30) پس از كالیپو پدید آمد. با آنكه از سازهای اروپایی هم استفاده میشد، سبك نواختن آنها غالباً یادآور سازهایی چون گزیلفون بودند. هنگامی كه ساكنان جزایر غربی، ریتم و بلوز(31) امریكایی را جذب كردند، رگگایی (32) از درون سوكا(33) و از طریق سكا(34) رشد كرد. داب (35) در پی آن و تحت نفوذ راك (36) پدید آمد.
مالكان برده در امریكا، موسیقی افریقایی را بهكلی از بین بردند. بردهها عمدتاً از قبایل ماندنیگو(37)، ولوف (38)، فانتی(39)، آشانتی(40)، یوروبا(41) و كالاباری (42) در غرب افریقا بودند. افراد این قبیلهها را از یكدیگر دور و نواختن طبل را كلاً ممنوع كردند، ولی بانجوی (43) امریكایی اصولاً بر اساس گیتار گورب(44) افریقایی ساخته شده است. ترانههای افریقایی بهشكل مناسبی باقی ماندند و بهتدریج تبدیل به بلوز شدند. سیاهان، سازهای اروپایی جدید را بهكار گرفتند. جاز(45) كه موسیقی دارای ساختار اروپایی را تغییر داد و محبوبترین و رایجترین شكل موسیقی در سراسر امریكا شد، درواقع تكنیكهای افریقایی، ریتمها، ملودیها، شیوه پرسش و پاسخ سازها و صدای انسان (آواز) را به كار گرفت. جاز، اساساً موسیقی رقص و تركیبی بود از سبك پیانوی رگتایم(46) با بلوز و موسیقی روحانی و موسیقی گروههای نظامی كه با سازهای بادی مینواختند و در آغاز قرن بیستم رواج داشتند. موسیقی رقص سیاهان افریقایی ـ امریكایی، در قالب ریتم و بلوز، زنده نگه داشته شده است.
عناصر ریتم و بلوز با كانتری میوزیك(47) و تكخوانیها تركیب و به راك اند رول(48) تبدیل شدهاند. راك اند رول، پس از جاز، مؤثرترین تركیب موسیقی افریقا و امریكاست، ولی هنگامی كه در سراسر كره زمین پخش شد، نام موسیقی «سفید» را به خود گرفت.
سول(49) هم از ریتم و بلوز بیرون آمد و با گاسپل میوزیك(50) تركیب شد. بسیاری از موسیقیدانهای سول، استعدادهای خود را در گروههای كر كلیساها بروز دادند.
سبكهای فانك (51) و رپ (52) بعدها بهوجود آمد.
از میان شكلهای مختلف موسیقایی (بهویژه رومبای كوبایی، سول و جاز امریكایی، مرنگوی كارائیبی و كالیپو، رگگایی و زوك(53)) به افریقا بازگشتند و بعدها موسیقی محلی آنجا را تقویت كردند. موسیقی «غربی» از طریق موسیقیدانهای مهمان، فروش نوارهای موسیقی و از طریق رادیو، به افریقا معرفی شد. البته بسیاری از موسیقیدانهای افریقایی به خارج سفر كردند و از آنجا سازهای جدیدی را با خود به افریقا آوردند. رادیوضبط و پخش نغماتی را كه با سازهای غربی نواخته میشدند، پیگیری كرد و موسیقی پاپ افریقایی زاده شد. ذكر این نكته جالب است كه موسیقی فولكلور اولیه افریقاییهای كیپ(54) ریشه در موسیقی مجمعالجزایر اندونزی دارد كه بردهها توسط هلندیها از آنجا برده میشدند. چینیها و بهخصوص هندیها كه توسط انگلیسیها بهجنوب افریقا برده شدند، بر موسیقی جنوب افریقا و بر فرهنگ بومیان سیاهپوست، تأثیر گذاشتند. در دوره ناسیونالیسم افریقایی، موسیقی از اروپا و عمدتاً از آلمان «وام گرفته شد». امروزه، دو جریان اصیل موسیقی افریقایی و موسیقی پاپ انگلیسی، از همه سبكها در نظر اروپاییها و امریكاییها جالبتر است.
از این رو، موسیقی پاپ قاره افریقا در اغلب موارد، فرزند پدر و مادری افریقایی و خارجی است. سبكهای موسیقی پاپ افریقایی حول محور مراكز تجاری یا فرهنگی اصلی متمركز شدهاند. بنابراین موسیقی «ماندنیگ سوئینگ(55)» یا «الكترو گریوت»(56) از غرب افریقا (بین سنگال، گینه و نیجر) و «سوآهیلی ساوند(57)» از شرق افریقا (بین اوگاندا و تانزانیا)، «ژیو(58)» و جاز از جنوب (در حوالی جنوب افریقا)، موسیقی مسلمانان از شمال (بین مراكش و مصر)، ماكوسسا(59) و موسیقی «آزادی» (منطقه بین كامرون و گابن و نسبتاً منطقه بین زیمباوه و موزامبیك)، و سنتزهایی از موسیقی پان ـ افریكن(60) از جمله «هایلایف(61)» و رومبای كنگو ـ زئیری یا سوكوس(62) كه از مناطق اصلی خود تا دورترین نقاط (مناطق بین سیرالئون و نیجریه و نسبتاً مناطق كنگو ـ زئیری) پرتو افكندند.
از میان سبكهای موسیقی پاپ بیشمار در افریقا، اینها واقعاً تنها سبكهایی هستند كه خارج از حیطه فرهنگی خود، شنوندگانی را به خود جلب كردند. بسیاری از سبكهای دیگر كه تعدادشان بیش از آن است كه بتوان در اینجا به آنها اشاره كرد، در سراسر قاره متداول هستند.
غالباً این نكته مورد تغافل قرار میگیرد كه قبل از تجارت بردههای افریقایی توسط اروپاییها، بسیاری از بردهها، بهخصوص بردگان شرق افریقا، از جمله نوبیانها(63) و مردم ناحیه كنیا، در تجارت بردگان عرب، به شبهجزیره عربستان انتقال داده شدند. رسوخ اعراب به افریقا، از 1300 سال پیش آغاز شد. صدا، لحن و زبان اسلام، بهشدت بر موسیقی شمال افریقا تأثیر گذاشت، اما موسیقی كشورهای ناحیه صحرا، از جمله مالی، نیجریه، سنگال و حتی تانزانیا و ماداگاسكار هم از این نفوذ بركنار نماند. تهاجمات بعدی اروپاییها بار دیگر بر این موسیقی تأثیرگذاشت. سبكهای جدید موسیقی شمال افریقا، از جمله رای(64) در اروپا پیروان هوشمندی پیدا كرد و بهخصوص بر موسیقی فرانسه تأثیر گذاشت.
اعتقاد همگان بر این است كه اغلب سازهای غربی، از جمله گیتار، ویولون، ترومپت و سایر سازهای بادی از روی سازهای ایرانیان، اعراب و مردم شمال افریقا ساخته شدهاند. در موسیقی اسلامی، از طبلهای گوناگون استفاده نمیشود. موسیقی شمال افریقا، دنباله تداومی فرهنگی است كه به 500 سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد.
پینوشت:
1.Griot
2. mvet
Negroسیاهپوست بومی افریقا3.
Khoi- San.4
5.pigmy
افراد كوتاهقدی در افریقای استوایی یا جنوب شرقی آسیا
6. Metronome
وسیلهای برای زمان در
یك میزان معین در موسیقی
7. Meter
چند آوایی8. Polyphony
9. hocket
صوتی ـ آوازی10.Vocal
11.yodel
12. Bantu
مردمان بومی و سیاهپوست افریقای مركزی و جنوبی
13. yoruba
مردمان سیاهپوست افریقا ساكن ساحل غربی بهویژه نیجریه
سازی ساخته شده از میلههای كوتاه و بلند چوبی یا فلزی كه با چكشهای كوچك چوبی نواخته میشود.
14. Xylophone
15. berimbau
16. Cuica
17. Moor
گروهی از بربرها و اعراب مسلمانشده
ساكن شمال غربی افریقا، ساكنان موریتانی
18. merengue
19. beguine
20. Tango
21.Candombey
22. Samba
23. Rumba
24. muntuno
25.Cha Cha Cha
26. bolero
27. Salsa
28. Calypso
ترانه هندی در ریتم افریقایی كه معمولاً
بهصورت بداهه و بر اساس تم خاصی اجرا میشود.
29. Calypsion
بداههخوان یا بداههنواز ترانههای هندی با ریتم افریقائی
30. Soca
31. Blues
32. Reggae
33. Soca
34.SKa
35.Dub
36. Rock
37. Mandingo
38.Wolof
39. Fanti
40.Ashanti
41.Yoruba
42. Calabari
43. banjo
44. gourb
45. Jazz
46. Ragtime
موسیقی ابداعی سیاهپوستان امریكایی در سالهای 1890 كه عمدتاً توسط پیانو نواخته میشد.
47. Country music
48. Rock and roll
49. Soul
موسیقی دینی 50.Gospel Music 51. Fank
52. Rap
53. Zouk
دماغه امیدنیك 54. Cape
55. Manding Swing
56. electro griot
57. Swahili sound
58. Jive
59. Makossa
60. Pan – African
61. Highlife
62. Soukous
63. Nubian
64. Rai
پایگاه انتشارتی سوره
پیدایش موسیقی اعتراضآمیز زیمباووه
نوشته: آلیس دادیرائی كوارامبا / ترجمه: بهروز شاهقلی
اشاره:
سالهای 1965 تا 1979 در تاریخ استعمار رودزیا2 از اهمیت ویژهای برخوردار است. جبهه رودزیا در سال 1962، حكومت را به دست گرفت و بهسرعت نخستوزیر وقت، وینستون فیلد3 را عزل و فرد بسیار مستبدتری بهنام یان اسمیت4 را جایگزین او كرد تا یكی پس از دیگری، قوانین ظالمانه و متجاوزانهای را تصویب و اجرا كند. اعمال یان اسمیت، موج نارضایتی سیاهان را تشدید كرد و موجب پدید آمدن جنبشی علیه حكومت نظامی گردید. سیاهان، درخواستهای رادیكالی بیشماری را مطرح كردند كه به شكلگیری احزاب سیاسی ناسیونالیستی منجر شد. حزب دموكراتیك ملی (NDP) در اوایل سال 1962، اتحادیه مردم افریقا زیمباووه (ZAPU) و اتحادیه ملی افریقایی زیمباووه (ZANU) یكی پس از دیگری تشكیل شدند. یان اسمیت با اجرای قوانین خشونتبارتری به شكلگیری احزاب پاسخ داد و در سال 1965، استقلال رودزیا از بریتانیا را با عنوان اعلامیه یكجانبه استقلال (UDI) اعلام كرد. بریتانیا و بقیه كشورهای دنیا، تحریمهای اقتصادی را بر رودزیا تحمیل كردند كه شرایط زندگی سیاهان را، هم در مناطق شهری و هم در روستاها دشوار كرد. این فشارها، روابط بین سیاهان و سفیدپوستها را وخیمتر كرد و مبارزه مسلحانه علیه حكومت را ناگزیر ساخت. در سال 1966، اولین نشانههای مبارزه مسلحانه در رودزیا، آشكار شدند.
تحولات سیاسی در فاصله سالهای 1965 تا 1979، شكل و محتوای موسیقی را تغییر دادند. موسیقیدانهای محلی كه از اواسط سالهای 1950، از راك اند رول، سول و پاپ پیروی و از خوانندگانی چون ویلسون پیكت5، الویس پریسلی6، بیتلها، اوتیس ردینگ7 و رولینگ استونز8 تقلید میكردند، تحت شرایطی كه هر روز وخیمتر میشد و همچنین زیر فشار نهضتهای ناسیونالیستی، ناچار شدند زندگی خود را تغییر دهند. برای مثال، ناسیونالیستها این سؤال را مطرح ساختند كه چرا موسیقیدانها زندگی مرفه دارند و با شكوه و جلال روی صحنهها به اجرای برنامه میپردازند، درحالیكه دیگران ناچارند برای كسب آزادی بجنگند. از همین رو، موسیقیدانها، مضامین انقلابی را وارد آثارشان كردند. سرودهای كلیسایی عوض شدند و اشعار مسیحی، تحت شرایط جدید، معانی جدیدی پیدا كردند. دستههای مختلف ترانههای اعتراضآمیز شونا9، در وضعیت موجود معانی و تعبیر و تفسیرهای جدیدی پیدا كردند. برای مثال، ترانههایی كه به اربابان ستمگر اعتراض داشتند، در روابط اجتماعی نوین، معانی نوینی یافتند. همچنین ترانههای جنگی «سنتی» و ترانههای شكار، در بحبوحه جنگهای مسلحانه و ستمهای طاقتفرسایی كه بر اكثریت سیاهپوست كشور از سوی اقلیت سفیدپوست اعمال میشد، تعبیر و تفسیرهای جدیدی پیدا كردند.
موسیقی مردمی زیمباووه، كه در سالهای 1950 در موسیقیهای راك اند رول، سول و پاپ جلوه میكرد، به این ترتیب به ابزاری كارساز برای تغییرات سیاسی، در جهت كسب عدالت و مبارزه علیه ظلم تبدیل شد. در شرایطی كه سیاهان به شكلی سیستماتیك از موقعیتهای رسمی سیاسی كنار گذاشته شده بودند، موسیقی بهصورت ابزاری جایگزینی، به بیان آرا و عقاید و تجربیات آنها پرداخت. ریشارد واگنر10 تعبیر زیبایی دارد و میگوید، «این حقیقتی ابدی است كه در جایی كه كلام از سخن باز میایستد، موسیقی سخن میگوید». این مسئله، بهخصوص در مورد موسیقی پاپ كه در فاصله سالهای 1960 و 1970 در زیمباووه رواج داشت، صدق میكند.
تأثیر استعمار بر موسیقی زیمباووه
استعمار كه سرنوشت محتوم بسیاری از كشورهای افریقایی بوده است، در تاریخ افریقا نقطه عطفی است. استعمار، ساختارهای اجتماعی و سیاسی نوینی چون حومهنشینی، تحصیلات رسمی مدرسهای، دین مسیحیت و انواع جدید و مهمی از موسیقی، ازجمله سرودهای مسیحی را پدید آورد. نقش سنتی موسیقی بهعنوان ابزار تعلیم و تربیت جای خود را به سیستم آموزشی رسمیای داد كه رابطه تنگاتنگی با دین مسیحیت داشت.
ارائه دین مسیحیت در زیمباووه از سوی دیگر ترانههای مردمی و موسیقی آیینی را تغییر داد. با تشخیص رابطه نزدیك بین دین مردم و موسیقی آنها، مبلغین دینی مسیحی توانستند در فرهنگ و دین سنتی مردم زیمباووه تغییری سریع و اساسی را ایجاد كنند. سرودهای مكتوب كلیسایی جای ترانههای دینی افریقایی را گرفتند و موسیقی كُرگونهای متشكل از چهار نوع سوپرانو11، آلتو12، تنور13 و باس14 به وجود آمد. این نوع موسیقی «متر»15 را در موسیقی مطرح كرد كه در موسیقی افریقا كه مبتنی بر ریتم16 و پلیفونی17 است، جایی نداشت. این موسیقی با خود قوانین مدولاسیون18 صدایی، كُد19های خاص، سازهای برگزیده و سبكهای رقص جدیدی را آورد كه در كارهای سنتی افریقایی سابقه نداشنتد. مثلاً، مبلغین دینی كاتولیك، در روزدیا، استفاده از ساز سنتی mbria را در مراسم دینی ممنوع كردند و آن را غیر مقدس و شوم نامیدند. كسانی كه دین مسیحیت را پذیرفته بودند، حق نداشتند سازهای سنتی افریقایی را بنوازند. Mbira و طبل كه حامل سنت موسیقاییای بود كه در موسیقی مردمی شونا برای سالهای سال در افریقا نواخته میشدند، بهعنوان عناصر غیر مقدس از عرصه موسیقی حذف شدند. یكی دیگر از تغییرات ناشی از شیوه همسرایی (كُر) این بود كه بین كسانی كه از «نعمت صدا برخوردار بودند» و آنهایی كه نبودند، تمایز بسیار آشكاری قائل میشدند و درنتیجه مردمی كه بهصورت سنتی، همیشه در اجرای موسیقی نقش داشتند و در موسیقی افریقایی، همدل و همنوا با هم میخواندند، اینك بهصورت تماشاگران منفعل درآمدند.
موسیقی سنتی در زیمباووه
در گزارش یونسكو (1973) چنین آمده است:
«موسیقی با جامعه پیوند دارد. عملكرد و جایگاه موسیقی و موسیقیدانها در جامعه، در طول زمان، تا حدّ زیادی تغییر كرده است. شكلهای قدیمی از بین رفته و شكلهای جدیدی پدید آمدهاند. موسیقی مدرن، وارث سنتهای موسیقایی قدیمی است و برای نخستین بار، مردم كشور زیمباووه، این سنتها را به شكلی كامل به كار میگیرند و آنها را مطابق با نیازهای قرن بیستم، تنظیم میكنند.»
در افریقا، بهخصوص، ترانهها پیوسته نقشی بسیار پراهمیتی را در شكلگیری روابط اجتماعی بر عهده داشتهاند. در ترانههای شفاهی جوامع افریقایی و رقصها و نمایشهای آنها، آرزوها و خواستههایشان به شكل آشكار و كاملی بیان میشوند. افریقاییها تقریباً هر مراسمی را با رقص و آواز برگزار میكنند. آنها برای لذت، اندوه، عشق، نفرت و غم و حتی در هنگام كار و زحمت، ترانه میخوانند. بنابراین، ترانهها، بیان تجربههای اساسی مردمان هستند و بهعنوان یك دارایی فردی تلقی نمیشوند. ازجمله این ترانهها میتوان به ترانههای شكار شونا، ترانههای عروسی نگونی20 و ترانههای جنگی زولو21 اشاره كرد. موسیقی، تجربههای مردمان بیشماری را در خود جمع میكند و همه افراد جامعه، آن تجربهها را متعلق به خود میدانند و از آنها لذت میبرند. موسیقی زیمباووه، درباره مردم و برای مردم ساخته و توسط خود آنها اجرا میشود. موسیقی «سنتی» زیمباووه، اعتقادات دینی آنها، شیوههای بیانی، الگوهای ارتباطی و شكلهای تفریح و سرگرمی این مردم را بیان میكنند، درحالیكه موسیقی مردمی معاصر، درباره زندگی نوین و تجربههای گذشته آنها سخن میگوید. برای مثال، ترانههای سنتی شونا، ابزاری آموزشی بودند كه دختران و پسران جوان، از طریق آنها ارزشها و انتظارات دوره بزرگسالی را میآموختند. همه روابط اجتماعی از طریق ترانهها به یكدیگر پیوند میخوردند و تنظیم میشدند. از طریق ترانه بود كه یك عروس میتوانست آزارهایی را كه از سوی مادرشوهرش میبیند، بیان كند و همسری از تلخكامیهای خود در مقابل یك شوهر حریص بگوید و یا جامعهای علیه یك ارباب ظالم حرف بزند، از اینرو در موسیقی سنتی شونا، ترانههای اعتراضآمیز فراوانی شنیده میشوند. در میان این ترانهها، به ترانههایی درباره تمجید، ترغیب، تحقیر و هشدار نیز برمیخوریم. اغلب راهكارهای ارتباطی در جوامع افریقایی در عصر شفاهی و پیش از دوره مكتوب، از طریق موسیقی اجرا میشدند.
پاورقیها:
1. Alice Dadirai Kwaramba
2. Rhodesia
3. Winston Field
4. Ian Smith
5. Wilson Picket
6. Elvis Presely
7. Otis Redding
8. Rolling Stones
9. Shona
10. Richard Wagner
11. Soprano
12. Alto
13. Tenor
14. Bass
15. metre
16. Rhythm
17. Polyphony
18. Modulation
19. Code
20. Nguni
21. Zulu
پایگاه انتشارات سوره