-
كيا كني
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گیتار کلاسیک را از سنین پایین نزد استاد برجسته خود ،آقای بابک فلسفی آغاز نمود و سپس نزد آقایان پدرام فلسفی و دکتر سیمون آیوازیان ادامه دادو مدتی بعد تئوری موسیقی را نزد دکتر لوریس هویان به اتمام رسانید .
وی در سال 1384 به منظور ادامه تحصیل موسیقی،ایران را به مقصد اسپانیا ترک کرد و اکنون نزد اساتید اسپانیایی خود david sans و Enrique riu به تحصیل موسیقی مشغول میباشد . وی در سال های 80 تا 84 ،سه کنسرت رسمی را به شکل تکنوازی و دوئت در فرهنگسرای هنر (ارسباران) و سالن رودکی تهران برگزار کرد .
از جمله عناوین و افتخارات این نوازنده جوان میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
سال 1380: کسب رتبه اول جشنواره موسیقی جوان فجر بخش گیتار کلاسیک رده سنی ب سال 1380:دعوت برای اجرا به عنوان نوازنده میهمان در هفدهمین جشنواره موسیقی فجر ،سالن رودکی تهران
سال 1381: کسب رتبه اول جشنواره موسیقی جوان فجر بخش گیتار کلاسیک رده سنی ج
سال 1384:وی به عنوان یکی از 4 فینالیست اولین دوره مسابقات گیتار کلاسیک تهران انتخاب شد و برنده عنوان نوازنده برتر از دید حاضرین در سالن گردید.
سال 1384:وی برای اجرا در مراسم بزرگداشت دویست و پنجاهمین سالگرد تولد موزارت در شهر آندرو لا ولا(شمال اسپانیا) انتخاب شد .
-
بابك و پدرام فلسفي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پدرام فلسفي متولد 1357 در شميران نوازندگي فلوت . پيانو و گيتار را از سن هفت سالگي اغاز كرد از وي به عنوان يك استعداد استثنايي دعوت شد تا در سن 14 سالگي قطعات ساخته خود را در فستيوال فرهنگ و هنر ملل شهر سن خوزه ايالات متحده به اجرا در اورد پدرام بعد از پايان دبيرستان به همراه خانواده خود به شهر سانفرانسيسكو سفر كرد و با بالاترين بورس تحصيلي در كنسرواتوار اين شهر پذيرفته شد او تحصيلات اكادميك خود را زير نظر نوازنده گيتار و اهنگساز برجسته جهان Dusan Bogdanovic به مراحل عالي رساند و در حاليكه به طور همزمان موسيقي ايران و ساز سه تار را از اقاي محمود ذوالفنون اموخت فوق اليسانس خود را از دانشگاه سن فرانسيسكو دريافت كرد و در پي دعوتي كه از او براي همكاري با داشنگاه هنر تهران شد به ايران بازگشت و همكنون در حال تدريس گيتار در اين دانشگاه ميباشد
بابك فلسفي متولد 1350 در شميران در 9 سالگي نوازندگي گيتار را زير نظر اقاي باقر موذن اغاز نمود در يكي از كنسرتهاي كانون گيتار كلاسيك تهران هنگامي كه 12 سال داشت و براي اولين بار پا به صحنه ميگذاشت درخشيد و دعوت به اجراي كنسرتو براي گيتار اثر ويوالدي به همراهي اكستر راديو تهران شد . در سال 1372 به دعوت دكتر سيمون ايوازيان به عنوان تنها تكنواز اولين فستيوال معرفي گيتار كلاسيك ايران در تالار رودكي قطعاتي از دوره هاي گوناگون براي حضار اجرا كرد در سال از 1373 او دعوت شد تا اولين كنسرت پژوهشي گيتار را بعد از انقلاب در تالار فارابي دانشگاه هنر اجرا كند در سال 1374 در بزرگترين جشنواره ارف تهران البوم قطعات كودكان بارتوك در فرهنگسراي بهمن اجرا كرد در سال 1377 وي كه يكي از فعالترين نوازندگان گيتار كلاسيك تهران محسوب ميبشد به دريافت بورس تحصيلي از كنسرواتوار شهر پراگ نائل شد و اولين ديپلم عالي نوازندگي خود را زير نظر Milan Zelenka در سال 1379 دريافت كرد
در پي بازگشت هر دو برادر به ايران در تابستان 1379 بابك و پدرام فلسفي بعد از بازگشت به تهران همراه يكديگر كنسرتهاي مختلفي را در مراكز موسيقي تهران برگزار كردند اين بار هنگام بازكشت پدرام به ايالات متحده امريكا براي ادامه تحصيل بابك همراه او به ان كشور عزيمت كرد و با همراهي پدرام در كنسواتوار شهر سن فرانسيسكو زير نظر Marc Teicholz به تحصيل اكادميك خود در زمينه گروه نوازي و رهبري اركستر ادامه داد وي در سال 1383 با فارغ التحصيلي از كنسرواتوار سن فرانسيسكو موفق به كسب دومين ديپلم عالي نوازندگي خود شد و در حال حاضر به تحصيل رشته فلسفه اديان و ملل مشغول است .
بابك و پدرام فلسفي تا كنون موسيقي ايراني براي گيتار را در چندين فستيوال بين المللي موسيقي فولكلور به دوستداران موسيقي شرق معرفي كرده اند در حالي كه هم اكنون با نام دوئت گيتار ايران در جشنواره هاي بين المللي شناخته شده اند در سال 1382 دعوت به اجرا به همراه گروه هنري بهار در جشنواره موسيقي جاده ابريشم شدند پس از اجراي اين گروه يو يو ما مينويسد :" اين موسيقي بي نظير است ." از بابك و پدرام دو سي دي و يك دي وي دي به عرصه موسيقي گيتار كلاسيك عرضه شده است
-
احسان فرامرزي پور
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي متولد سال 1358 در تهران است و داشنجوي رشته مهندسي صنايع نيز ميباشد احسان فرامرزي پور نواختن را از سال 1373 اغاز كرده است و يكسال اول تحصيل خود نزد يك معلم گيتار آموزش ديده است و سپس از اوايل سال 1375 براي اموزش موسيقي فلامنكو نزد اقاي عماد بنكدار تا اواخر همان سال به اموزش پرداخته است و مدتي نيز نزد اقاي شاهين علوي به فراگيري موسيقي فلامنكو پرداخته است در اين ميان ايشان بيشتر به صورت خود اموز و با تمرينها و ممارستهاي خود سعي در پيشبرد موسيقي فلامنكو خود كرده است و در اين ميان از راهنمايي هاي دوتن از دوستانش به خصوص اقاي كاوه ناصحي بهرهُ زيادي برده است و همچنين از راهنمايي هاي اقاي بهرام اقا خان . او ميگويد : از شنيدن موسيقي هاي فلامنكو ديدن فيلمهاي موسيقي فلامنكو سعي ميكند تكنيك نوازندگي خود را بالا ببرد و بر معلومات كنوني خود همچنان چون گذشته بيافزايد و معتقد است بايد در تكنيك به تجربه رسيد و ان تكنيك را لمس كرد . احسان فرامرزي پور در كليه دوره هاي جشنواره موسيقي فلامنكو فجر شركت جسته است و در سال 1378 در رده سني ب حائز رتبه دوم شده است ايشان همچنين در سال 1379 در رده سني ج رتبه سوم و در سال گذشته 1381 در همين رده عنوان نخست اين جشنواره را به خود اختصاص داده است وی در جشنواره گیتار اصفهان در سال ۱۳۸۳ رتبه اول را به خوا اختصاص داد و در اولی دوره مسابقات نوازندگی گیتار فلامنکو که در تهران برگزار گشت نیز بار دیگر رتبه اول را اذان خود کرد از فعاليتهاي ديگر اين نوازنده جوان و ارزشمند اجراي كنسرت گروهي در سال 78 در تالار حركت و كنسرت گروهي در خانه هنرمندان ايران و شركت در اولين همايش موسيقي فلامنكو در ايران به عنوان نوازنده برتر در جشنواره هاي فلامنكو و برگزاری کنسرتهای متعدد با دیگر هنرمندان عرصه فلامنکو اشاره کرد
-
لطفعلي سيلانی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لطفعلي سيلاني به سال 1335 خورشيدي در شاهرود از توابع خلخال ديده به جهان باز كرد . پدر وي كه خود از صدايي خوش برخوردار بود و با رديف ها و گوشه هاي موسيقي ايراني آشنايي كامل داشت وي را تحت تعليم خود گرفت به سال 1335 خورشيدي در شاهرود از توابع خلخال ديده به جهان باز كرد . پدر وي كه خود از صدايي خوش برخوردار بود و با رديف ها و گوشه هاي موسيقي ايراني آشنايي كامل داشت وي را تحت تعليم خود گرفت و آنچه در توان داشت به فرزند خود آموخت، ولي در سال 1347 براي تحصيل علم موسيقي و كسب فيض از مكاتب مختلف و گوناگون اساتيد موسيقي سنتي به تهران نقل مكان كرد و پس از تعليم نزد استاد ، در سال 1347 نزد شادروان استاد اسماعيل مهرتاش رفت و تا اواخر عمر استاد از محضر وي بهره ور شد .
لطفعلي سيلاني پس از فوت استاد مهرتاش به مركز حفظ و اشاعه موسيقي سنتي رفت و پس از آن به هنرستان موسيقي راه يافت و در كلاس استاد كريم صالح عظيمي مشغول تحصيل علم موسيقي گرديد ، سپس در برنامه هاي مختلف موسيقي شركت فعال نمود كه اين فعاليت ها همچنان ادامه دارد .
-
جواد بديع زاده
به سال 1281 خورشيدي در محله پاچنار تهران در خانوادهيي روحاني از سادات كاشان پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش سيد رضا ملقب به بديعالمتكلمين معروف به سيد اناري از وعاظ به نام تهران و از بزرگان مبارزين صدر مشروطيت بوده كه نام او و شرح مبارزاتش در تاريخ مشروطيت ايران ثبت است. وي به تمام رديفهاي آواز تسلط كافي داشته و از سنين كودكي مداوما” تحت تعليمات پدرش براي يادگيري گوشهها و رديفهاي آواز قرار ميگيرد و دايي او، ميرزا يحيي سعيدالواعظين كه از بهترين خوانندگان عصر خويش بوده است در يادگيري او سهم به سزايي داشته است. او از همان سنين كودكي به همراه پدرش در مجالس وعظ و روضه خواني شركت ميكرده و از مشكلاتي كه براي پدر به علت مبارزات آزاديخواهي، سياسي پيش ميآمد، چون فرزند بزرگ بود، سرپرستي خانواده را به عهده داشت.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوران تحصيلات ابتدايي را در مدرسه تدين گذراند و تحصيلات متوسطه را به ترتيب در مدارس آليانس فرانسويها واقع در خيابان اكباتان (ملت) و دبيرستان داراالفنون به پايان ميرساند. بعد از اتمام دوره تحصيلات متوسطه از دبيرستان دارالفنون براي چه سالي مشغول به كار مترجمي زبان فرانسه و منشيگري تجارتخانههاي آن زمان ميگردد، تا آن كه در سال 1304 شمسي به استخدام مجلس شوراي ملي در ميآيد و با سمت مسئول بليت و لوايح در آنجا به كار ميپردازد. در همان سال نماينده كمپاني و با سمت مسئول بليت و لوايح در آنجا به كار ميپردازد. در همان سال نماينده كمپاني صفحه پر كني ”هيز مسترزويش” انگلستان به ايران آمده و قصد تهيه و پر كردن صفحاتي چند از هنرمندان و خوانندگان ايراني را داشته است. نماينده اين كمپاني به نام آقاي ”جيمس” پس از تحقيق و مطالعات بسيار و گوش فردادن به صداي بسياري از خوانندگان ايراني بنا به توصيه عبدالحسين شهنازي نوازنده بزرگ تار، پسر كوچكتر آقا حسينقلي استاد به نام اين ساز، بديعزاده را براي پر كردن تعدادي از اين صفحات انتخاب ميكند. ولي او ابتدا از ملاقات با نماينده كمپاني به علت كار در مجلس شورا و بعضي مسائل اجتماعي ابا داشته است ولي بعدا” با اصرار عبدالحسين شهنازي، روزي به اتفاق جهانگير وفادار (نوازنده ويولون و برادر بزرگ مجيد وفاداد، و نوراله همايون شاعر و ترانهسرايي كه خيلي از تصانيف او را سروده است در محل استقرار ضبط واقع در چهارراه حسنآباد حاضر و كار ضبط را شروع ميكند. در يادداشتهاي زنده ياد بديعزاده آمده كه خود ميگويد: ”در ابتدا، پس از مشورت با نوراله همايون قرار بود با نام مستعار كار را شروع كنم ولي چون كنم ولي چون پدر من ملقب به ”بديعالمتكلمين” بود با مشورت دوستان نام بديعزاده را براي روي صفحات انتخاب كردم. قرار شد پنج صفحه آواز و يكي دوتا هم تصنيف به خوانم و همايون قول داد شعر آهنگهاي مرا بسازد. بعد به سراغ عبدالحسين شهنازي رفتم و همراه اين مرد هنرمند كه در آن زمان و تا زمان فعلي نوازندهيي به ظارفت و قدرت اين هنرمند نديدهام به سراغ ”مستر جيمس” رفتيم و در يكي دو جلسه دو تصنيف و سه آواز را خواندم”. اولين صفحه وي به نام ”جلوه گل”بر روي صفحه گرامافون ضبط ميگردد و اين آهنگ به عنوان اولين اثر بديعزاده و از آثار به يادماندني موسيقي ايراني است. صفحه بعدي در مايه افشاري به نام ”مرغ بياشيان” و سه صفحه ديگر همگلي آواز در دستگاه بيات ترك، سهگاه و ماهور با اشعار خاوري كه عموزاده او و از شاعران دوره مشروطيت بوده است، خوشبختانه تمامي اين پنج صفحه هم اكنون، در دسترس هستند و برروي نوار ضبط گرديدهاند. از اين زمان تا سال افتتاح راديو در سال 1319 شمسي تعداد بسياري از آثار او در كشور جاي خود را باز كرده و معروفترين آنها ”ايران”، سرودي در دستگاه ماهور است. ”جانا هزاران آفرين” با شعر سعدي شاعر پر آوازه و ”خندهگل” با شعر نوراله همايون در مايه دشتي هستند كه هر دو با پينوي مرتضي محجوبي اجرا شدهاند. قطعهيي به نام گرايلي با شعر سعدي، ”سوز عاشق”و شكوه دل” در دستگاه سهگاه با اشعار نوراله همايون كه آهنگ آنها از ساختههاي خود بديعزاده هستند. بعد از مدتي كه از افتتاح راديو گذشت سرهنگ مين باشيان، بديعزاده را كه در آن روزگار آوازخواني معروف و شناخته شده بود براي همكاري دعوت و او را به سروان ابراهيم آژنگ (سرپرست برنامههاي موسيقي ايراني راديو) معرفي ميكند. در آن ايام تنها خواننده راديو، قمرالملوك وزيري بود. هيئت اركستر آن، استادان ابوالحسن صبا، مرتضي نيداود، حبيب سماعي و تنبك نواز هم حسين تهران. بديعزاده ميگويد: ”براي تميرين به منزل صبا رفتم و پس از آماده شدن اولين تصنيف به اداره موسيقي رفته و با اركستر ياده شده به محل راديو كه در بيسيم خيابان شميران بود رفتيم و اولين آهنگ را كه عنوان آن ”ساز و سبو” بود با قطعه ضربي گرايلي در شور و چند شعر با آواز اجرا كردم. و به اين صورت دومين آوازخوان در راديو بعد از قمرالملوك وزيري بودم”. بعد از شروع كارش با راديو چندين آهنگ از ساختههاي ابراهيم آژنگ و دو با اشعار نيما يوشيج در اين برنامهها اجرا كرد كه يكي از آنها در مايه بيات ترك است و دو آهنگ ديگر كه كمي مدرنتر و در ريتم دو چهارم به نام ”فو كستروت مينا”و ”فو كستروت مينو” با اشعار نيمايوشيج.
تا قبل از افتتاح راديو، بديعزاده خيلي از با ارزشترين آثار خود را خلق كرده بود. در سال 1315 شمسي، كمپاني صفحه پركني ”اودئون” آلمان از وي رسما” دعوت ميكند تا به آلمان برود و تعدادي صفحه پركند. او در آن سال به برلين ميرود و در اين سفر تنها نوازندهيي كه به همراه داشت اسماعيل ساتري نوازنده ويولون و تار بود كه از نظر علمي وارد به موسيقي نيز بود. به همين جهت در آن ديار به كمك ميزبان آلماني خود براي پيدا كردن هنرمندان مناسب تحقيق و با گروه كوچكي كه عبارت از يك ويولون و يك پيانو بوده است انتخاب ميكند و تعداد 40 صفحه و آثارش را كه همه آنها با همان اركستر است بر روي صفحه گرامافون كمپاني اودئون ضبط كرده است. ”خزان عشق” يا ”شد خزان” از معروفترين و زيباترين آثار ماندني بديعزاده در دستگاه همايون با شعري از رهي معيري سراينده نامي از همه مشخصتر است. ”داد دل” و ”هديه به خاك” هر دو در دستگاه بيات اصفهان ساخته شدهاند. اين دو آهنگ مخصوصا” از غنا و تكامل موسيقي ايراني، نغمات بسيار زيبا برخوردارند شعر هر دو آهنگ از نوراله همايون است. اشعار ”خزان عشق” با اين مضمون آغاز ميشود:
شد خزان گلشن آشنايي باز هم آتش به جان زد جدايي
عمر من اي گل طي بهر تو وز تو نديدم جز بدعهدي و بيوفايي
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود عشق و وفاداري با تو چه دارد سود
آهنگ ديگر اثري خزنانگيز و بس زيبا در رثاي عزيز از دست رفتهيي است كه شعرش از خود بديعزاده ميباشد. اي آهنگ به نام ”گل پرپر” از همراهي زيباي اركستر آلماني برخوردار است. ” دل هر جايي” در مايه افشاري، ”واي بر من واي بر دل” در دستگاه همايون هر دو با شاعار نوراله همايون و ديگري اثري زيبا در دستگاه ماهور به نام ”زيب گلشن” كه به سرود فروردين نيز معروف گشته و بالاخره آهنگهايي شاد با اشعاري طنز گونه و فكاهي كه اين اشعار در روزنامه ”اميد” آن زمان به چاپ رسيده ”يكي يك پول خروس”، ”ماشين مشدي ممدلي” و ”خيلي قشنگه” همگي در دستگاه ماهور و چون ديگر آثارش نظم اجراي گوشهها به خوبي احساس ميشود. بديعزاده بعد از قريب به يكسال توقف در شهر برلين و بر جاي گذاشتن صفحاتي از آثارش به وطن باز ميگردد و بعد از چندي تدارك سفر ديگري را ميبيند و اين بار به دعوت كمپاني صفحه پركني ”سودوا” به همراه ابوالحسن صبا” اسماعيل مهرتاش و فرهاد ميرزا معتمد نوازنده چندين ساز منجمله پيانو عازم حلب ميگردند و آهنگهايي بر روي صفحات گرامافون اين كمپاني پر ميكند. سرود ”پرچم ايران” در ماهور، ترانه ”نقش حقيقت” با اشعار نوراله همايون و آهنگي از اسماعيل مهرتاش به نام ”زال زالك” با اشعار فكاهي از سيد غلامرض روحاني، طنز سراي معروف آن زمان سروده ميباشد. در سال 1324 و بعد از پايان جنگ جهاني پارسيان مقيم هندوستان جشنهاي بزرگي را تدارك ميبينند. براي اجراي برنامه از هنرمندان ايراني دعوت به عمل ميآيد. بديعزاده با هيئتي به سرپرتسي مهدي خالدي آهنگساز و هنرمند شايسته ويولون، يويف كاموسي و محمدتقي پروانه و علي زادهدي عازم آن ديار ميگردد. در هندوستان، مدتي بيش از يكسال، بديعزاده و ديگر هنرمندان به طور مرتب به اجراي برنامههاي موسيقي ايراني ميپردازند و كنسرتهاي متعدد و به خصوص در محل سفارت ايران در دهلي اجرا ميكنند و موسيقي سنتي ايراني را به گوش مردمان دور دست اين كشور در آن زمان ميرسانند. بديعزاده و ديگر هنرمندان براي مدتي هم به دعوت كمپاني صفحه پركني ”ايران ركورد” كه در بمبئي مستقر بوده و كاملا”در اختيار ايرانيان پارسي مقيم هند قرار داشته است به اين شهر با هيئت اركستر رفتند و در حدود 50 صفحه پر ميكنند كه از جمله: سرود ”ايران و هند” شعر از محمدعلي مشايخ در ماهور، سرود ”فر فروردين” در راست پنجگاه، سرود ”جشن نوروزي” در دستگاه ماهور با شعر نيرسينا و ترانه ”بوسه شيرين” در دستگاه همايون، ”خسرو خوبان” در مايه دشتي همگي از ساختههاي خود بديعزاده هستند و سرود ”ايران ما” در مايه ماهور از ساختههاي موسي معروفي، ترانههايي در ماهور با شعر و آهنگ امير جاهد از جمله صفحات ضبط شده در آن ديار هستند. بديعزاده همچنين كنسرت بزرگي هم در شهر بمبئي براي پارسيان ايراني براي تجليل از مقام فردوسي شاعر بلند آوازه ايران اجرا كرده است كه آن را هميشه از افتخارات بزرگ دوران زندگي خود ميدانست. بعد از بازگشت از اين سفر، كار مداوم چندين ساله و خلق آثار بسيار و سفرهاي پيدرپي و طولاني او را بيش از بيش خسته كرده و او را از ادامه كار مداوم و خلق آثار بعدي با همان شوق و علاقه قبلي تا حدي بازميدارد و در سال 1331 شمسي هم از مجلس شوراي ملي به بازنشستگي نائل ميشود و به طور دائم در اختبار راديو قرار ميگيرد و تا آخرين سالهاي همكاري و فعاليت با راديو به عنوان عضر مؤثر و ناظر بر اجراي برنامههاي موسيقي ايران در اين سازمان به خدمت مشغول بوده است. حاصل اين ايام ارائه آهنگ براي برنامه گلها در مايه سهگاه به نام ”رفتي و بازآمدي” با صداي دلنشين حسين قوامقي و آهنگي به نام ”باد مهرگان” در دستگاه همايون با آواز منوچهر همايون پور با شعري عارفانه از ”ورطا” اركستر سازهاي ملي به رهبري استاد روحاله خالقي و آهنگي ديگر در شور با شعر مؤيد ثابتي و آهنگي در مايه دشتي با صداي ايرج كه بر روي شعر مقدمه گلستان سعدي ساخته شده نام برد. و اما آهنگهاي ديگر او همانطور كه قبلا” شاره شد، در تهران بر روي صفحه گرامافون ضبط شدهاند مانند: ”جلوه گل” ، ”مرغ بيآشيان”، ”سوز عاشق” و ”شكوه دل” و ديگر آثار او همگي از آهنگهاي زيبا و به يادماندني موسيقي ايراني است كه متاسفانه هنوز به دست كمتر هنرمندي دوباره سازي و بازخواني شدهاند. بداهت و تازگي و عدم تكرار جملهها و قسمتهاي مختلف آهنگهاي بديع زاده كه در هيچيك از آنها دو قسمت مساوي و يكسان با يك آهنگ شنيده نميشود از ويژگيهاي بارز آثار اين هنرمند است. بديعزاده از علاقمندان علمي و منطقي و وسعت موسيقي اياني به شمار ميورد و با وجود نظرات ضد و نقيضي كه بر عليه موسيقي ايران زمين توسط معدودي از دنباله روندگان غربي اظهار شده است كه تماما” باطل است، با دلايل منطقي و علمي، وسعت و پايه موسيقي اصيل ايراني را اثبات ميكند. شادروان جواد بديعزاده، با تمام هنرش هنوز براي جامعه هنر دوستان و ملت ايران به خصوص، آن طور كه بايد شناخته نشده و ميبايست براي شناخت بيشتر او و آثارش در هنر موسيقي اصيل و سنتي ايران هرچه بيشتر مداقه و كاوش كرد تا شايد روزي آنطور كه در خور شان او است به علاقمندان موسيقي اين مرز و بوم شناسانده شود. وي تا آخرين روزهاي زندگياش از مصاحبت و همنشيني با استادان و هنرمندان ديگر غافل نبود و منزل مسكونياش در شميران محل اجتماع و رفت و آمد بسياري از هنرمندان و هنر دوستان بود كه از همنشيني با او لذت ميبردند، از بزرگاني كه هيچگاه او را تا آخرين لحظات زندگي ترك نگفتند، ميتوان از اسماعيل مهرتاش، هنرمندارزنده تئاتر، موسيقي و معلم آواز نام برد، علي تجويدي، پرويز ياحقي، منوچهر همايونپور و بيژنترقي و نوراله همايون و بالاخره شاعر گرانقدر نواب صفا از صفا از جمله نزديكان دائمي او بودهاند. به واسطه همين همنشينيها، او خاطرات و يادداشتهاي فراوان از تمامي هنرمندان هم عصر خود و تا حدودي پيش از خود در حفظ داشت و از اين رو، ميتوان او را به عنوان حافظ بخشي از تاريخ موسيقي ايراني نام برد كه خوشبختانه تمامي اين خاطرات و يادداشتهاي بيش از 60 سال زندگي هنري و معارشت با طبقات مختلف هنرمندان به صورت دست نوشته باقي مانده و در اختيار فرزاندش قرار دارد كه اميد است با انتشار آن دوراني از تاريخ ناگفته موسيقي ايراني را بتوانم در دسترس عموم قرار دهم. او در روز 10 ديماه 1358 شمسي در سن 77 سالگي به علت بيماري و ضعف ناشي از سكته مغزي ، چشم از جهان فرو بست و رفت، ولي بسياري از آثار گرانبهايش در اختيار دوستداران موسيقي ايراني به جاي مانده است، روانش شاد.
منوچهر همايونپور كه تا آخرين لحظات حيات بديعزاده در منزلش رفت و آمد داشته و سالها با او حشر و نشر داشته مينويسد:
اين خط جادهها كه به صحرا نوشتهاند اران رفته با قلم پا نوشتهاند
سنگ مزارها همه سر بسته نامههاست ز آخرت به مردم دنيا نوشتهاند
”صائب”
در ذيل صفحه 34 ارزنده و خواندني: (نان جو و دوغگو) اثر استاد ابراهيم باستاني پاريزي، درباره زندگي نامه اسنانها مطلب جالبي است كه براي اين مقدمه آن را نقل ميكنم، ”كسي كه عمري در تاريخ صرف كرده، خو، يك پا مزار تاريخ است”. گويا يك مثل اسپانيولي ميگويد:” وقتي كه يك پيرمرد ميميرد، يك متابخانه، سوخته ميشود”. مقصود آن است كه خاطرات او، كه خود كتابخانهاي است، به گور ميرود و شايد به همين حساب بوده است كه ماكسيم گورگي هم ميگويد: ”زير هر سنگ قبر يك تاريخ كامل خوابيده است”! اين البته اظهار نظر يك شخصيت شناخته شده و بزرگ ادبيات جهان است و نقل آن از يك استاد تاريخ همزمان ما است. اما نويسنده اين سطور را اعتقاد بر آن است كه سرگذشت زندگي كثيري از انسانها، فقط يك سطر،و بعضي يك صفحه و تعداد بسيار اندكي، يك كتاب و بعضي از نوادر و نوابغ روزگار كتابها است كه در آثار علمي و ادبي و هنري و تحقيقي آنها به جاي مانده است و به اين ترتيب زندگي نامه يك هنرمند عبارت است از آثاري كه از او به جاي مانده است و خصوصياتي كه در ديگر افراد معمولي وجود ندارد و تاريخ تولد و فوت و زن و فرزند و شغل ديگر امور عادي و مشترك همگان در آخر كار است و آنقدرها مهم نيست. بعضي هنرمندان موسيقي، نوازندگان و خوانندگان و ... هستند كه اگر آلت موسيقي خود را به زمين به گذارند و يا به علت پيري و عوامل ديگر از نواختن دست بكشند، يا خوانندهيي آواز خود را از دست بدهد، تبديل به آدمي معمولي و عادي ميشود و تنها هنر خود را از دست نداده است بلكه به جهت از دست دادن طرفداران واقعي يا دروغين و تنهايي و خلا رواني، كج خلقي، عصبانيت و پرمدعايي! كه در افراد عادي وجود ندارد، در او ظاهر ميشود و اطرافيان حتي در حد افراد عادي به مجالست او تن در نميدهند.
اگر آوازخواني نتوانست مثل دوران جواني خود نغمه دلانگيزي سر بدهد، يا نوازندهيي قادر نبود كه آهنگ بديع و دلنشيني را از دل آلت موسيقي خود بيرون بياورد و در دوران كهولت و پيري مردم به معاشرت و مجالست و حضور او رغبت كردند و در محافل هنري احترام و مقام و منزلت او دچار تزلزل و بياعتباري نشد، ميتوان هويت و سفت (هنرمند) را به او اطلاق كرد. به تصديق دوستان مشترك ما، نواب صفا و بيژن ترقي، بديع زاده از نوادر هنرمنداني بود كه در دوران پيري محفل او گرمتر از روزگار جواني او بوده او در پيري چون درختي كهن سال با ميوهيي رسيده و نشاطآور، دلانگيز و فرحافزا بود: حالا گنجينهيي برگزيده از شعر و ادب فارسي به علت حضر و نشر چندين ساله يا شاعران و نويسندگان طراز اول ايران بود. خاطراتي از زندگي پر فراز و نشيب ايام كودكي و روزگار جواني، اداري، هنري، مسافرتهاي آلمان و هندوستان و سوريه و سالهاي گيرودار راديو بوده او از اكثر مظاهري كه در دور بر او بود لطيفهيي شادي آفرين ابداع ميكرد كه شنونده را غرق در نشاط و سرور ميكرد و اين هنرمند كيمياگر افسونگر است كه از مس كم بها در آتشكده درون خود زرناب ميسازد. او براي خلق اين لطائف زيبا گذشته از آشنايان و دوستان و همكاران، براي خويشان و نزديكان و حتي همسر و فرزندان خود سوژههاي بكر ابداع ميكرد، همه مظاهر و اشيا دور و بر او با ديگران تفاوت داشت. سگ و گربه خانه بديعزاده با تمام سگ و گربههاي شهر تفاوت داشتند و از بيشمار لطائف شادي آفرين كه ما سالها با آن بيان هنرمندانه شنيديم و هيچوقت كهنه نميشد: ”داستان سگ او بود كه از مشاهده سبيل پر هيبت گربه خانگي و صداي پاي دزد از ترس به لانه پناه ميبد و در عوض براي افراد خانواده و آشنايان پارس ميكرد و گاهي هم اظهار وجود كرده و پاچه شلوار آنها را پاره ميكرد”.
ممكن است بعضي از خوانندگان اين سطور تصور كنند كه خواننده هنرمندي كه ترانههاي شادي آفرين و عامه پسندي: (چون ماشين مشدي ممدلي و زالزالك) را خوانده است كه پس از انتشار در دورستترين جاهايي كه گرامافوني بود از پر طرفدارترين شنوندگان را داشت، آدم بيخيال و بيدردي بود و بدون هيچ اندوه و گرفتاري در ميان اسكناس و طلا و تشك پر قو غلت ميزد. اصلا” مسئله خلاف اين تصور است! از عوامل متعدد گرفتاريهاي او فقط اين يكي را نقل ميكنم:” بديعزاده را خواهري معصوم بود كه پس از اخذ ديپلم عليل و زمينگير شده بود. آنها كه در منزل او رفت و آمد داشتند اين صحنه غمانگيز را سالها ديده بودند هيكل و جسمي بيحركت كه فقط با حركت سر و گردش چشماني پر از اضطراب و رمز و راز كه از جبر نامفهوم زمانه حكايت داشت به واردين خانه خوش آمدگويي خود را ميفهماند و طرف مقابل را از اين تراژدي درمانناپذير غرق در اندوه ميكرد و آدم را به ياد اين قطعه معروف استاد رعدي آذرخشي ميانداخت، كه: ”من ندانم به نگاه توچه رازي است نهان- كه من آن راز توان ديدن و گفتن نتوان” با وجود اين منظره و ديگر گرفتاريهاي گوناگون اگر كسي چون او سرزنده و شاد بود و بروي خود نياورد هنر كرده است.
با اين كه بديعزاده را دو برادر و خواهراني بود، روزگار بار سنگين اين اندوه را بر دوش او نهاده بود كه گويي اصولا” دوش هنرمند براي كشيدن بار حرمان و درد متناسبتر از ديگران است. اما او يا همه آنچه كه گفته شد نغمههاي گوناگون خود را در طول مدت 50 سال به گوش شنوندگان ايراني و بعضي از كشورهاي همسايه رسانيده و آوازها، تصانيف، سرودها و ترانههاي عامهپسند از خود به يادگار گذاشت. مشكلات عديده زندگي را با استقامت و پايداري تحمل كه هريك از آنها كافي است كه آدمي كم تحمل و معمولي را به موجودي ترشرو و بدخو تبديل كند كه هيچگاه خنده برويش نيايد. خانه او محل تجمع افراد مختلف دوستان بود. شاعران و نويسندگان معروف، موسيقيدانها، هنرپيشگان قديمي تئاتر، بستگان و خويشاوندان خود او و همسرش كه ماشااله ”لاتعدولاتحسي” گفتني است كه در كشيدن بار سنگين مشكلات مادي و خانوادگي كه جبر زمان در سرنوشت او قرار داده بود يك تن هميشه در كنار او بود. اين يك تن همسر برازنده، كدبانو، پرتحمل و خوشوري او بوده اين بانو از خانواههاي قديمي و با اصل و نسبت ايران است، كه با تحمل آنچه كه گفته شد و يا آن همه آمد و رفتهاي با برنامه و يا بياطلاع و سرزده در طول مدت زندگي و حيات بديعزاده ابرو در هم نكشيد و كلامي شكوهاميز از زبان او شنيده نشده و شايد بعد از موهبت آواز و هنر بديعزاده اين بهترين پشتوانه زندگي او بود كع: ”زن پرهيزگار طاعت دوتس- با تو چون مغز باشد اندر پوست” (اوحدي). در سالهايي كه كم كم راديو نفوذ و اعتباري در ميان مردم پيدا كرد و مديران به ظاهر منظم و سختگيري در راس اداره راديو و زارت اطلاعات گماشته شدند، براي نظم و انضباط طبقه موسيقيدان و ترانه سرايان كه بعضي از آنها اصلا” با قيد و نظم و ترتيب بيگانهاند حالا بايد در ساعت مقرر براي اجراي كاري جدي حاضر شوند و او متصدي اين امر تقريبا” محال است. داستان او و شهر آشوب كه قرار بود ترانهيي بسازد و رفت و چندماه گم شد و پس از جند ماه كه پيدا شد بديعزاده از او بازخواست كرد كه او برآشفت و قصيدهيي در شصت بيت فيالمجلس و بالبداهه در دم او كارسازي كرد و اين از لطائف است كه در طول مدت شش ماه شش سطر ترانه نساخت و در شش دقيقه شصت بيت را انشاء كرده و بديعزاده اين قصيده و قصيده ديگري را كه هر دو در رهجو او بود، خود او شادمانه با ذكر تاريخ واقعه براي دوستان ميخواند، گروهي از مخالفان بديعزاده افرادي يك بعدي و كم مايه بودند كه آواز يا ترانهيي در سطح نازل ميخواندند و ميخواستند كار خود را در روزهاي جمعه در راديو ارائه كنند و بديعزاده به آنها جواب رد داده بود. همه آنها كه زبان به طعن و بدگويي ميگشودند چه در اين زمان و چه در گذشته معمولا”ْ افرادي بودند كه در مقايسه كار خود با او احساس كم مايگي ميكردند. آوازخواني با سواد، پرمطالعه، شعردان، مناسب خوان، زباندان، آهنگساز، خواننده ترانههاي ادبي بسيار سطح بالا و سنگين، ترانههاي مردمپسند، ضربيهاي سنگين و مشكل، مجلس آرا و بذلهگو و حاضر جواب و خندان و خوشرو، مردمدار و در خانهباز و مهمتر از همه حدود ششصد آهنگ كه بر روي صفحات گرامافون و بعدا” در نوار ضبط است كه اغلب آهنگها و بعضي شعر ترانهها از خود او است. در سال 1322 شمسي كه روانشاد روحاله خالقي يك دسته اركستر بزرگ ايراني با شركت 29 نفر استادان و نوازندگان معروف و زبردست تشكيل داد كه تا آن تاريخ سابقه نداشت بديعزاده و عبدالعلي وزيري خوانندگان برگزيده اين اركستر بودند. از او چهار فرزند پسر و يك دختر به جاي مانده است كه همه در ضمن آشنايي با موسيقي به درجات عالي علم و دانش رسيدهاند
-
حسن يزدانيان
مرحوم حسن يزدانيان ، از خوانندگان خوش صوت بود كه بيشتر به خواندن سرودها و اشعار مرثيه اي مي پرداخت وي در سال 1317 شمسي در شهر نجف آباد اصفففهان متولد شد و چون پدر وي داراي صدايي خوش و زيبا بود ، حسن صداي خوش خود را از پدر به ارث برده و در نوجواني و جواني براي دل خود و دوستان بيشتر وقت ها مي خواند ، شادروان حسن يزدانيان درباره فعاليت هاي خوانندگي و نحوه كشيده شدن خود به راديو و تلويزيون چنين بيان داشته بود :
" در سال هاي كودكي به دنبال كار و فعاليت بودم ، يعني اين كه به رسم آن روز ولايت كه تحصيل كردن كار هر كسي نبود و توان و بودجه خاصي را لازم داشت ، من حرفه " كارگري " را پيشه كرده بودم و اميدم به اين بود كه روزي شغلي ياد خواهم گرفت و وقتي به استادي رسيدم براي خود مغازه و كارگاهي باز خواهم كرد و شاگرد هايي خواهم داشت . آن چه در كودكي به آموختنش پرداخته بودم تا همين چند وقت پيش و حتي كم و بيش تا همين امروز هم با من بوده و هست و آنان كه آشنايي بيشتري با من دارند مي دانند كه نخستين شغلي كه داشتم خياطي بوده و هنوز هم با وجود اين كه به سبب برخي كسالت ها ناگريز هستم به اين كار به پردازم ، اما هر چند گاه و هر وقت كه نيازي باشد به دوخت و دوز مي پردازم و براي خود و ديگران كت و شلوار مي دوزم .
بايد ياد آور شوم كه پدرم صداي خوشي داشت و هر چند هرگز نخواسته يا نتوانسته بود نان خوش صدايي اش را بخورد اما كاري هم نكرده بود كه كسي از خوش صدايي او خبر نشود به همين دليل هم افراد خانواده و فاميل اغلب فرصت يافته بوديم كه صداي خوش او را به هنگام خواندن " شعر " و " آواز " بشنويم . ظاهرا بين افراد خانواده ، من بيشتر از همه به صداي پدر علاقه داشتم و تحت تاثيرش قرار مي گرفتم و گويا پدرم نيز بيشتر از همه به اين علاقه داشت كه من در شنيدن آواز وي و آموختن موسيقي دقت بكنم . بعد ها فهميدم وقتي شش ، هفت ساله بودم از طريق حركات حرف ها و گرايش هايي كه از خود نشان داده بودم ، پدرم متوجه استعداد و علاقه ام به موسيقي شده بودم ، به همين خاطر هم تشويقم كرده بود كه پيش خودش به تمرين آواز به پردازم .
اگر قبول داشته باشيم كه داشتن صداي خوش هم مثل چيزهايي از اين قبيل موروثي است در آن صورت بايد بگويم كه در بين افراد خانواده مان اين ارث از پدر به من رسيده است .
يادم هست كه اوايل كار را با خواندن آوازهاي مثنوي شروع كردم و سيزده ساله بودم كه پيش يكي از بستگانم به نام آقاي غلامعلي پور احمد رفتم تا از آگاهي هايش درباره نواهاي موسيقي استفاده كنم.لازم است بگويم كه آقاي غلامعلي پور احمد در آن ايام يكي از بهترين نوازندگان ني در شهر ما بود و دراين كار تسلط فراوان داشت . درمدتي كه پيش ايشان بودم توانستم نه در حد يك كاردان بلكه در حد يك شيفته و علاقمند اعتبار محضرش را درك كنم و همين بس كه هنوز هم گوش هايم پر از حرف ها و صداهايي است كه از او شنيده ام ".
دوران كودكي را حسن يزدانيان به سرعت پشت سر نهاد و در سن پانزده سالگي به تهران آمد ، مدتي نزد استاد احمد عبادي رفت و پس از چندي كه از محضر اين هنرمند بزرگ فيض برد به كلاس مرحوم استاد مهرتاش رفت و اين دو استاد ، بسياري نياموخته ها را به وي آموختند و در كلاس اين ها بود كه رديف ها و گوشه هاي موسيقي ايراني را بخوبي شناخت و فرا گرفت و به راديو و تلويزيون راه يافت و هر بامداد از راديو ايران سال ها صداي مناجات وي و شركت او را در مراسم جشن هاي مذهبي و يا ايام سوگواري شاهد بوديم ، حسن يزدانيان به رحمت ايزدي پيوسته ، روانش شاد .
-
سياوش طهماسبي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي در سال 1343 در تهران متولد شد وي نوازندگي گيتار را نزد اقاي باقر موذن اموخت و از سال 1364 به اموختن فن وهنر پردازش ساخت و طراحي گيتار كلاسيك و فلامنكو پرداخت در سال 1366 - 1369 از محضر استاد پرفسور پرويز نيلوفري عضو انجمن چوب شناسي و استاد دانشگاهليدن هلند در زمينه چوبهاي مورد استفاده در ساخت ادوات موسيقي به همكاري و كسب دانش پرداخت ، سازهاي ايشان در نمايشگاه معتبر فرانكفورت در كشور المان به نمايش گذاشته شده است و مورد تحسين و تشويق اساتيدي همچون : جان هاپر ( رئيس موزه ادوات و الات موسيقي شهر استكهلم سوئد ) و كريستوف مونگ ( استاد دانشگاه ويل و نوازنده برجسته گيتار كلاسيك ) و فيليپ كوند سازنده برجسته گيتار در جهان قرار گرفته است سبك كاري ايشان در زمينه ساخت گيتار شامل سبكهاي انتونيو تورس و مارسل باربرو و دومينگو استسو ميباشد اثار ساخته شده توسط ايشان در كشورهاي اروپايي نظير سوئد ، اتريش و بلژيك همواره با استقبال خوبي روبرو بوده است ايشان همچنين رابطه اي نزيدك با خوزه لويس رومانيوس داشته و دارد و با يشان در مورد رموز ساخت گيتار در همكاري نزديك ميباشند
-
كامبيز سيني چي
کامبیز سینی چی کار با چوب را از اواخر دهه 1360 با مطالعه بر سازه های چوبی - سنتی ایران آغاز کرد. حاصل فعالیت های وی در این زمینه برپائی نمایشگاهی از کارهای گره چینی در گالری سیحون تهران بوده است.
آشنائی او با موسیقی و گیتار انگیزه ای شد تا وی در آمیزه هنر کار با چوب و موسیقی مبادرت به تحقیق و ترجمه و حمع آوری اطلاعات جهت ساخت گیتار نماید.
او همواره در ساخت سازهایش از مرغوبترین و متنوع ترین گونه های چوب استفاده نمود ، چرا که نوع چوب و شرایط و مدت زمان نگهداری از آن نقش عمده ای در صدای ساز دارد. تمامی گیتار های وی معمولا به طریقه نیترو سلولز و یا فرنچ پولیش Finishing میشود.
کامبیز سینی چی بطور معمول در گیتارهای کلاسیک و فلامنکو برای Top از چوبهای European Spruce و Red Cedar و برای Back و Side از چوب های Cypress و Indian Rosewood استفاده میکند و تجربیات موفق و مختلفی با چوبهائی نظیر CocoBolo ، Brazilian Rosewood ، Madagascar Rosewood ، Palo Escrito ، Amazon Rosewood ، Pau Ferro ، Zircote ، Mahogany ، Walnut ، Maple ، Padauk و ... داشته است.
از خصوصیات گیتار های وی ، رنگ آمیزی و تفکیک پذیری صدا و فیزیولوژی مناسب و راحت آن میباشد و هم اکنون سازهای وی علاوه بر نوازندگان داخل کشور مورد توجه علاقمندان در خارج از کشور نیز قرار گرفته است.
-
امين رفيعي
امين رفيعي متولد 1355 در شهر تهران است وي از كودكي به موسيقي و هنر نواختن گيتار علاقه فراوان داشت و موسيقي را ابتدا از 12 سالگي با ساز ارگ نزد جناب اميري و به صورت گوشي اغاز كرد و بعد از ان گيتار را نزد برادرش به صورت خود اموز اغاز كرد و سپس اموزش را زير نظر دكتر سيمون ايوازيان ادامه داد .ايشان همچنين مبحث تئوري موسيقي و سلفژ را زير نظر اقاياين امير معيني و مسعود سلطاني فراگرفته است.
ايشان در جشنواره موسيقي فجر بخش جوان موسيقي فلامنكو حائز رتبه اول در سال 1379 شده اند.
وي در حال حاضر مشغول تهيه و گرداوري متدهاي مختلف اموزشي در موسيقي فلامنكو و نيز تمرين براي اجراي كنسرت و ضبط كاست در اين نوع از موسيقي ميبشد . امين رفيعي فارغ التحصيل رشته مهندسي صنايع نيز ميباشد
-
ناصر رسا
ناصر رسا (عبدالرضا رسا خراساني ) در سال ۱۳۳۴ متولد شد .پدرش زنده ياد قاسم رسا بيشتر از يك پزشك يك اديب بود كه هنوز نيز ديوان اشعار ايشان منتشر ميشود .
ايشان از ۹ سالگي نزد برادرش سعيد رسا فرا گرفت در سالهاي ۱۳۴۷ - ۴۸ در سنين ۱۳ . ۱۴ سالگي در مسابقاتي كه از سوي وزارت فرهنگ سابق برگزار ميشد مقام اول را كسب كرد دز سال ۱۳۵۳ به دعوت راديو و تلويزيون وقت يك برنامه اختصاصي از گيتار كلاسيك و فلامنكو براي تلويزيون ضبط كرد كه به تاييد شوراي عالي موسيقي رسيد و بارها از تلويزيون ايران پخش شد در سال ۱۳۵۵ در هنرستان ازاد موسيقي به تدريس گيتار پرداخت وي در سال ۱۳۵۸ در دانشگاه حقوق داشنگاه تهران پذيرفته شد ولي بعد از چند سال تحصيل دانشگاه را براي انتخاب يك زندگي حرفه اي كنار گذاشت در سال ۱۳۶۰ براي تجارب بيشتر در موسيقي به ايتاليا سفر كرد و در طول ايم جنگ تنها به دليل محدوديتهاي مختلف به اجراي كنسرتهاي خصوصي موسيقي پرداخت .
در عيد فطر سال ۱۳۶۵ به دعوت سفارت اتريش به اجراي يك برنامه موفق در انجمن فرهنگي اين سفارت برگزار كرد .
در سال ۱۳۷۶ در تاريخ ۱۹ تا ۲۱ اسفند ماه در تالار سيمرغ نيشابور وابسته به يونسكو به اجراي كنسرت پرداخت .
ايشان در سالهاي ۸۰ و ۸۱ به دعوت تلويزيون مشهد به ضبط يك سري برنامه در زمينه اموزش موسيقي و گيتار همت گمارد .
ايشان در ده سال اخير به اموزش گيتار در جهاد دانشگاهي مشهد اشتغال دارد