موسیقی در دورهٔ رنسانس (۱۶۰۰ - ۱۴۵۰)
موسیقی و جامعهٔ رنسانس
ویژگیهای موسیقی رنسانس
موسیقی مذهبی در دورهٔ رنسانس
موسیقی غیرمذهبی در دورهٔ رنسانس
مکتب ونیز: از رنسانس تا باروک
سدههای پانزدهم و شانزدهم در تاریخ اروپا بهعنوان دورهٔ رنسانس شناخته میشوند. این دوره را عصر ”نوزائی“ یا ”تجدید حیات“ خلاقیت انسان نیز نامیدهاند. این عصر - با توجه به سفرهای کریستف کلمب (Christopher Columbus) ،(۱۴۹۲)، واسکو داگاما (۱۹۴۸)، (Vasco da Gama)، و فردیناند ماژلان (Ferdinand Magellan) ،(۱۵۱۹ - ۱۵۲۲) - عصر اکتشاف و ماجراجوئی بوده است. رنسانس دورهٔ کنجکاوری و فردگرائی بود، چنانکه لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹ - ۱۴۵۲)، نقاش، پیکرهساز، معمار، مهندس، دانشمند و موسیقیدان برجسته میتواند نمایندهٔ تمام عیار آن باشد.
در دورهٔ رنسانس، جنبش فکری غالب، که اومانیسم (انسانگرائی) نامیده شده است، زندگی و دستاوردهای انسان را در کانون توجه خود قرار داد. زندگی پس از مرگ، در بهشت یا دوزخ، اومانیستها را مشغول نمیکرد. آنها مسیحیانی معتقد، اما شیفتهٔ فرهنگهای کفرآلود و باستانی یونان و روم، و سرمست زیبائی زبانهای باستانی - یونانی و لاتین - و ادبیات باستان بودند. در گذر رنسانس، اومانیسم، تأثیری نیرومند بر هنر داشت. پیکرهسازان و نقاشان رنسانس به نقش کردن و نمایاندن اندام برهنهٔ انسان پرداختند، که گرچه محبوب هنر باستان بود، اما در قرون وسطا شرمآور شمرده و پنهان داشته میشد. آنها دیگر مریم مقدس را نه دخترکی با ظاهر کودکانه و غیرزمینی، که همچون زنی زیبا و جوان مینمایانند. قدرت کلیسای کاتولیک در دورهٔ رنسانس، نسبت به قرون وسطا بسیار کاهش یافته بود،
زیرا یکپارچگی و وحدت قلمرو آن بر اثر نهضت اصلاحطلبانهٔ پروتستان به رهبری مارتین لوتر (Martin Luther) - (۱۴۸۳ - ۱۵۴۶) از میان رفته بود. از این پس، دیگر کلیسا آموزش را در انحصار خود نداشت. در این زمان، اشراف و طبقهٔ متوسط مرفهٔ، تحصیل را نمادی از جایگاه اجتماعی میشمردند و ادیبان و دانشوران را برای آموزش فرزندانشان استخدام میکردند. اختراع چاپ، با بهکارگیری کلیشهٔ متحرک (حدود ۱۴۵۰)، به گسترش و فراگیر شدن آموزش شتاب بخشید. پیش از ۱۴۵۰ میلادی، کتاب کمیاب و بسیار گرانبها بود، زیرا بهطور کامل با دست نسخهبرداری میشد، اما تا ۱۵۰۰ میلادی، ۱۵ تا ۲۰ میلیون نسخه کتاب، حاصل ۴۰،۰۰۰ نوبت چاپ، در اروپا چاپ شده بود.
موسیقی مذهبی در دورهٔ رنسانس1
دو فُرم اصلی موسیقی مذهبی رنسانس، موتت (motet) و مس هستند. این دو، از نظر سبک مشابه یکدیگر هستند، اما مس اثری طولانیتر است. موتت دورهٔ رنسانس، اثری است پُلی فونیک و کُرال، مبتنی بر یک متن مقدس لاتین که با متنهای مورد استفاده در مِس معمول تفاوت دارد. مس رنسانس، اثری پُلیفونیک و کُرال است که از پنج بخش کیریه، گلوریا، کرو، سانکتوس، و آگنوس دِبی تشکیل میشود.
ژوسکن دپره و موتت دورهٔ رنسانس
آوه ماریا ... ویرگوسِرِنا
پالسترینا و مس دورهٔ رنسانس
مس پاپ مارسلوس (Pope Marcellus Mass) ،(۱۵۶۳-۱۵۶۲)
کیریه
ژوسکن دپره و موتت دورهٔ رنسانس
ژوسکن دپره (Josquin Desprez)، (حدود ۱۵۲۱ - ۱۴۴۰)، هم عصر با لئوناردو داوینچی و کریستف کلمب، از استادان موسیقی رنسانس بهشمار میآید. او نیز مانند بسیاری از آهنگسازان فلاندری، دوران زندگیش را با عهدهداری منصبهای گوناگون در کشورهای مختلف اروپائی گذراند. ژوسکن در شهرستان هاینو (Hainaut) - که اکنون بخشی از بلژیک است - زاده شد و بیشتر دوران زندگی را در ایتالیا در خدمت تشکیلات موسیقی دوکها و گروه همسرایان پاپ در رُم سپری کرد. در واپسین سالهای زندگی، به استخدام لوئی دوازدهم، پادشاه فرانسه درآمد در میهنش عهدهدار چندین منصب کلیسائی شد.
آثار ژوسکن، که دربردارندهٔ مسها، موتتها و قطعههای آوازی غیرمذهبی است، بر آهنگسازان دیگر تأثیر فراوان داشت و مورد ستایش دوستداران موسیقی بود. برای مثال، مارتین لوتر میگوید: ”خداوند، کتاب مقدسش را از موسیقی نیز موعظه میکند؛ این را شاید بتوان در آثار ژوسکن دید، تمام آثار او آکنده از سرور، اصیل، ملایم و دوستداشتنی هستند؛ آثاری که جاری شده و راه میسپرند و نه فقط زور و اجباری بر آنها حکم نمیراند و در بند قواعد خشک نیستند، که همچون آواز سهرهاند“.
آوه ماریا ... ویرگوسِرِنا
موتت آوه ماریا ... ویرگوسِرنا (Ave Maria ... Virgo serena) (سلام بر مریم ... دوشیزهٔ باوقار) ، اثر ژوسکن دپره برای چهار خط آوازی، اثری برجسته در موسیقی کُرال رنسانس است. این نیایش لاتین به درگاه مریم عذرا، با موسیقی لطیف و باوقاری همراه شده است. بخش آغازین قطعه، تقلید پُلیفونیک را بهکار میگیرد که تکنیک شاخص آن دوران است.
عبارت کوتاه ملودیک که بر واژههای آوه ماریا خوانده میشود، توسط سوپرانو ارائه شده و سپس به نوبت، توسط آلتو، تنور و باس تقلید میشود. در واژهٔ بعدی، gratia plena (سرشار از رحمت)، ملودی متفاوتی دارد که آن نیز از یک خط آوازی به خط دیگر گذر میکند. توجه کنید که هر خط آوازی، هنگامی اجراء ملودیش را آغاز میکند که خط پیشین در میانهٔ اجراء ملودی است. این همپوشانی ملودیها، حسی از سَیَلان و پیوستگی پدید میآورد. ژوسکن، ملودی عبارتهای آغازی را از یک سرود گرگوریائی گرفته است، اما بقیهٔ موتت، مبتنی بر ملودی سرود گرگوریائی نیست.
قدرداني از زحمات عسل بانو
از زحمات شما و تهيه مطالب بسيار مفيدتون نهايت تشكر را دارم .
منتظر ادامه مطالب هستم.
كلاسيسم و رومانتيسم و . . .
با تشكر
موسیقی مذهبی در دورهٔ رنسانس (۲)
پالسترینا و مس دورهٔ رنسانس
در سدهٔ شانزدهم، آهنگساز ایتالیائی به منزلت والائی که پیش از آن آهنگسازان فلاندری، همچون ژوسکن دپره، از آن برخوردار بودند دست یافتند. در میان مهمترین آهنگسازان ایتالیائی دورهٔ رنسانس، باید از جووانّی پییرلوئیجی داپالسترینا (Giovanni Pierluigi da Palestrina)، (حدود ۱۵۹۴ - ۱۵۲۵) نام برد که خود را وقف کلیسای کاتولیک کرد. زندگی و پیشهٔ او، به این منظور، در رُم متمرکز بود، شهری که در آن منصبهای مهم کلیسائی، از جمله سرپرستی موسیقی کلیسای سانپییترو، را بر عهده داشت.
آثار موسیقی پالسترینا دربردارندهٔ ۱۰۴ مس و حدود ۴۵۰ اثر مذهبی دیگر است؛ آثاری که با توجه به گرایش ضداصلاحطلبانهٔ موسیقی مذهبی در آن دوران، میتوان درک بهتری نسبت به آنها یافت. کلیسای کاتولیک که از نخستین سالهای سدهٔ شانزدهم از سوی پیروان مرام پروتستان مورد بازخواست قرار گرفته و به مبارزه خوانده شده بود، در پی اصلاح ناروائیها و سهلانگاریهای داخلی خود برآمد و نیز به مقابله با گرایش به مرام پروتستان پرداخت. نیاز به تقویت کلیسای کاتولیک، به بنیان گرفتن انجمن یسوعیان (۱۵۴۰) و تشکیل شورای ترانت (Council of Trent) ،(۱۵۴۵-۱۵۶۳)، انجامید، که اعتراضهای وارد بر اصول عقاید مسیحی و نظام کلیسا را مورد توجه و وارسی قرار داد.
شورا در بررسیهای خود، موسیقی کلیسائی را که بسیاری حس میکردند خلوص آن از کف رفته است، بررسی کرد. سالها پیش از تشکیل شورا، پژوهشگری بهنام دِسیدریوس اِراسموس (Desiderius Erasmus)، (حدود ۱۵۳۶ - ۱۴۶۶) نارضائی خود را از موسیقی کلیسا چنین بیان کرده بود: ”ما موسیقی تصنعی و نمایشی را به کلیسا راه دادهایم و معمول داشتهایم، غریو و هیجان آوازخوانان چنان است که به اعتقاد من در نمایشهای یونانیان و رومیها نیز هرگز شنیده نشده است ... ملودیهای عاشقانه و شهوتناک در آن به گوش میرسد، چنان ملودیهائی که در هر مکانی جز کلیسا، فقط ملازم رقص روسپیان و دلقکها است“. در جلسههای شورا، موسیقی کلیسائی به سبب بهکارگیری ترانههای دنیوی، سازهای پُرطنین و آوازهای نمایشی به شدت نکوهیده شد. برخی اعتراض داشتند که پُلیفونی پیچیده، درک متنهای مقدس را ناممکن ساخته است، و خواستار آن بودند که فقط موسیقی مونوفونیک - سرودگرگوریائی - برای مس بهکار گرفته شود. شورا، سرانجام چنین مقرر داشت که موسیقی کلیسائی باید نه برای ”لذت پوچ شنیداری“، که بهمنظور القاء خلسهٔ مذهبی ساخته شود.
خویشتنداری و وقار آثار پالسترینا، بازتاب این تأکید بر تصنیف موسیقی معنویتر است. اولیای کلیسا، سدههای پیاپی مسهای او را به سبب آرامش و کیفیت ”آسمانی“ آنها، نمونهٔ موسیقی کلیسائی دانستهاند حتی امروز نیز، کمال آستادانهٔ سبک او، سرمشق هنرجویان کنترپوان است.
مس پاپ مارسلوس (Pope Marcellus Mass) ،(۱۵۶۳-۱۵۶۲)
مدتها این تصویر رواج داشت که مس پاپ مارسلوس پالسترینا، یعنی مشهورترین مس او، باید همان اثری بوده باشد که شورای ترانت را به ادامهٔ اجراء مسهای پُلیفونیک در آئین نیایش کلیسای کاتولیک متقاعد کرده است. اما اکنون میدانیم که این اثر چنین نقشی ایفا نکرده، و بازتابی است از خواست شورا برای تجسم واضح و بیپیرایهٔ متن مقدس. این مس به پاپ مارسلوس دوم، که برای مدتی کوتاه در ۱۵۵۵ به زمامداری رسید تقدیم شده، و این زمانی است که پالسترینا یکی از آوازخوانان گروه همسرایان پاپ بود.
مس پاپ مارسلوس برای کُر اَکاپلاً دربردارندهٔ شش خط آوازی، یک سوپرانو، یک آلتو، دو تنور، و دو باس، ساخته شده است. توجه خود را بر دو قسمت نخست مس، قسمتهای کیریه و گلوریا، متمرکز خواهیم کرد؛ سه قسمت بعد، یعنی کردو، سانکتوس و آگنوس دِبی، سبکی مشابه این دو قسمت دارند.
کیریه
قسمت کیریه بافتی غنی و پُلیفونیک دارد. شش خط آوازی آن، همواره به تقلید ملودیهای یکدیگر میپردازند و ملودیهایشان به زیبائی درهم میآمیزد. از نظر صوتی، این موسیقی پُرتر از آوه ماریا، اثر ژوسکن است و این تا اندازهای به سبب استفاده از شش خط آوازی، دو خط آوازی بیش از آوه ماریا، است. ملودیها که بهگونهای باوقار قوسدار هستند، روح سرود گرگوریائی را فرا میخوانند؛ به نرمی جریان یافته و سرائیدن آنها آسان است. پرشهای بالارونده، مانند آنچه در ملودی آغازین آمده، هر بار با حرکتهای پیوستهٔ پایینروندهای که در پی دارند متوازن شدهاند:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قسمت کبریه از مس پاپ مارسلوس در سه بخش به نگارش درآمده است:
۱. خداوندا، بر ما رحمت آور (Kyrie eleison)
۲. ای مسیح، بر ما رحمت آور (Christe eleison)
۳. خداوندا، بر ما رحمتآور (Kyrie eleison)
این متن، متنی کوتاه است و واژهها با بهکارگیری خطهای ملودیک گوناگون تکرار شدهاند تا بیانگر التماس و تضرعی آرام باشند. ریتم تا هنگام رسیدن به پایان هر بخش، که در آن تمام خطهای آوازی همزمان به اجراء آکوردهائی ممتد میپردازند، پیوسته و هموار جریان مییابد. هر یک از این سه بخش با بافتی ساده و بدون پیچیدگی، که در آن فقط برخی از خطهای آوازی به اجراء میپردازند، آغاز شده اما با ورود دیگر خطهای آوازی، موسیقی بهگونهای فزایندهٔ پُرتر و غنیتر میشود.
موسیقی غیرمذهبی در دورهٔ رنسانس1
موسیقی آوازی
موسیقیِ سازی
موسیقی آوازی
در دورهٔ رنسانس، موسیقی آوازی غیرمذهبی بهگونهای فزاینده محبوبیت یافت. در سراسر اروپا، موسیقی برای همراهی و نیز تنظیم آواز با شعرهائی به زبانهای گوناگون - همچون ایتالیائی، فرانسوی، اسپانیائی، آلمانی، هلندی و نیز انگلیسی - بهکار گرفته شد. توسعهٔ چاپ آثار موسیقی به گسترش موسیقی غیرمذهبی یاری رساند و هزاران مجموعهٔ منتخب آوازی در دسترس دوستداران آن قرار گرفت. موسیقی، سرگرمی مهم زمان فراغت بود؛ از هر تحصیلکردهای انتظار میرفت که بتواند سازی را بنوازد و خط موسیقی را بخواند. تامس مورلی (Thomas Morley)، آهنگساز عصر الیزابت (الیزابت اول (۱۶۰۳ - ۱۵۳۳)؛ ملکهٔ انگلستان و ایرلند، دوران او به عصر الیزابت مشهور است. م)، از پریشانی خود به سبب ناتوانی از مشارکت در اجراء موسیقی پس از شام، توصیفی زنده بهدست داده است: ”پس از صرف شام، کتابچههای موسیقی (مطابق رسم معمول) بر میزها قرار داده شد. بانوی خانه، یک خط آوازی را به من داد و مشتاقانه خواست آن را بخوانم. اما پس از عذر و بهانههای بسیار، هنگامیکه با اکراه اعتراف کردم که نمیتوانم: همه شگفتزده شدند. آری، برخی با یکدیگر نجوا میکردند و میپرسیدند چگونه بار آمدهام“.
موسیقی غیرمذهبی دورهٔ رنسانس، برای گروههائی از تکخوانها و یا برای تکخوان با همراهی یک یا چند ساز به نگارش درآمده و نقاشی کلام - تصویرگری موسیقائی متن - در آن معمول بود. آهنگسازان از تقلید صداهای طبیعی، مانند صدای پرندگان و هیاهوی خیابان لذت میبردند. یک فرانسوی بهنام کلمان ژانکَن (Cleَment Janequin)، (حدود ۱۵۶۰ - ۱۴۸۵)، در قطعهای مشهور با عنوان جنگ بهگونهای درخشان و زنده به تقلید صداهای میدان نبرد، ضربههای طبل، و غریو شیپورها پرداخت. موسیقی غیرمذهبی، بیش از موسیقی مذهبی دارای دگرگونیهای سریع حالت بود. مورلی به یک آهنگساز چنین توصیه کرده است: ”شما میباید در موسیقی مانند باد مواج باشید، گاه جسور و سرکش، گاه آرام و سر به زیر، گاه باوقار و سنگین؛ ...و هر چه تنوع بیشتری را بنمایانید، محبوبتر خواهید بود“.
مادریگال دورهٔ رنسانس
گونهای مهم از موسیقی آوازی غیرمذهبی دورهٔ رنسانس مادریگال است؛ اثری برای چندین تکخوان و مبتنی بر یک شعر کوتاه که اغلب مضمون عاشقانه دارد. مادریگال، مانند موتت، بافتهای هرموفونیک و پُلیفونیک را با یکدیگر میآمیزد، اما نقاشی کلام و هارمونیهای نامتعارف در آن بیشتر بهکار گرفته میشود.
تاریخ آغاز پیدایش مادریگال، همگام با جوشش و سرازیر خلاقهٔ شعر ایتالیائی، به حدود ۱۵۲۰ میلادی باز میگردد. هزاران نسخه مادریگال در ایتالیای سدهٔ شانزدهم، جائیکه اشرافزادگان فرهنگدوست اجرایشان میکردند، به چاپ رسید. از میان انبوه آفرینندگان مادریگال در ایتالیا میتوان از لوکا مارنتسیو (Luca Marenzio) ،(۱۵۵۳ - ۱۵۹۹) و نیز کارلو جزوالدو (Carlo Gesualdo) ،(۱۵۶۰ - ۱۶۱۳)، شاهزادهٔ بدنام ونوسا (Venosa)، نام برد که پس از یافتن همسرش و فاسق او در بستر، هر دو را به قتل رسانده بود.
در ۱۵۸۸ - سال شکست ناوگان دریائی اسپانیا - یک جلد از مادریگالهای ترجمهشدهٔ ایتالیائی در لندن به چاپ رسید. این سبب جوششی ناگهانی در نگارش مادریگال توسط آهنگسازان انگلیسی شد و حدود سی سال، جریانی پیوسته و بیوقفه در ساخت مادریگال انگلیسی و دیگر آثار غیرمذهبی آوازی برقرار ماند. عصر الیزابت (۱۶۰۳ - ۱۵۳۳) و ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶ - ۱۵۶۴) نه فقط عصر زرین ادبیات انگلیسی، که عصر درخشان موسیقی در انگلستان نیز بهشمار آمده است. خاستگاه این جنبش هنری، در هر دو زمینه، ایتالیا بود اما مادریگال انگلیسی سبکبالتر و شوختر از مادریگال ایتالیائی، و ملودی و اهرمونی آن نیز سادهتر است.
- آنگاه که وستا پایین میآمد (۱۶۰۱) اثر تامس ویلکز:
تامس ویلکز (Thomas Welkes)، (حدود ۱۶۲۳ - ۱۵۷۵)، ارگنواز و آهنگساز کلیسا، یکی از بهترین آفرینندگان مادریگال انگلیسی بوده است. آنگاه که وستا پایین میآمد، (As Vesta Was Descending)، اثر ویلکز، برگرفته از یک جُنگ مادریگالهای انگلیسی بهنام پیروزیهای اوریانا (Triumphes of Oriana) (فراهم آمده در ۱۶۰۱) است، که در بزرگذاشت ملکه الیزابت، که اغلب اوریانا نامیده میشد، به نگارش درآمده است. متن این مادریگال شش صدائی، وستا (الاههٔ رومی خانه و کاشانه) را تصویر میکند که با همراهانش، ”مجبوبان دیانا“ (الاههٔ رومی پاکدامنی، شکار و ماه) از تپهای پایین میآید. در همین هنگام، ”دوشیزه ملکه“، اوریانا (الیزابت) به همراهی چوپانان دلاورش سرگرم بالا رفتن از تپه است. همراهان وستا، او را ترک گفته و برای پیوستن به اوریانا به پایین تپه میشتابند.
آنگاه که وستا پایین میآمد، حالتی سبکبال دارد که شاخص مادریگالهای انگلیسی است. نقاشی کلام در آن فراوان است. برای مثال، واژهٔ پایین آمدن (descending) با گامهای پایینرونده و بالا رفتن (ascending) با گامهای بالا رونده خوانده میشوند.