هر کسي رانام معشوقـي که هست ميبرد، معشــــوق ما را نام نيست
Printable View
هر کسي رانام معشوقـي که هست ميبرد، معشــــوق ما را نام نيست
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده نا کامي در هجر تو پيمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بي تو نياسودم
وه که شدم پير از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
جلال چه امشب خلوته
محل نور تجلیست رای انور شاه
چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش
بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر
که هست گوش دلش محرم پیام سروش
آره ولی یه نیم ساعت دیگه مثل شوالیه ها حمله میکنن اینجا!!
شايد ار پيک صبا از تو بياموزد کار
زان که چالاکتر از اين حرکت باد نکرد
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدين حسن خداداد نکرد
خوبه فعلا که بدجور حوصلمون سر رفته
بدون پایان سوت و کوره
دل و دینم دل و دینم ببردهست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای تو دوای توست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوش
آره زیادی خلوته.
شاهی که همه شاهان، خربندهی آن شاهند
امروز من آن شاهم، نی شاه پریرینه
از شربت اللهی، وز شرب اناالحقی
هریک به قدح خوردند، من با خم و قنینه
من قبلهی جانهاام، من کعبهی دلهاام
من مسجد آن عرشم، نی مسجد آدینه
من آینهی صافم، نی آینهی تیره
من سینهی سیناام، نی سینهی پرکینه
-----------
سلام انگاری مستجاب الدعوه هستید.... من اومدم دختر عمه ام احتمالا الان میاد
همه شب نالم چون ني
که غمي دارم ، که غمي دارم ...
دل و جان بردي امّا
نشدي يارم ، يارم
با ما بودي ، بي ما رفتي ...
چون بوي گل به کجا رفتي
تنها ماندم ، تنها رفتي ...
چو کاروان رود ، فغانم از زمين ، بر آسمان رود
دور از يارم ، خون مي بارم ...
فتادم از پا به ناتواني ، اسير عشقم ، چنان که داني
رهايي از غم نمي توانم ، تو چاره اي کن ، که مي تواني ...
خوش امد میگوییییم
یقین آنجاست آن جانان، امیر چشمهی حیوان
که باغ مرده شد زنده، و جان بخشیدن او تاند
چو اندر گلستان آید، گل و گلبن سجود آرد
چو در شکرستان آید، قصب بر قند پیچاند
درختان همچو یعقوبان، بدیده یوسف خود را
که هر مهجور را آخر ز هجران صبر برهاند
-------------
لطف دارید....
درباره اون تصنیف کردی(کاووکی) خیلی زیباست... کنسرت اصفهان که اینو اجرا رکدن یه خانومی پشت سرما نشسته بود... آی گریه کرد با این.. از بس جیغ جیغ کرد... نفهمیدیم چه جوری خوندن
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
آره اسمش کاووکی هست. زیباست.
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سايه تو بلبل باغ جهان شدم
منم بازی
مده مر گوسفندان را گیاه و برگ پارینه
که باغ وبیشه میخندد، که برگ تازه افشاند
بیایید ای درختانی که دیتان حلها بستد
بهار عدل بازآمد، کزو انصاف بستاند
صلا زد هدهد و قمری که خندان شود دگر مگری
که بازآمد سلیمانی که موری را نرنجاند
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
دهان بگشاد بلبل گفت به غنچه که: « ای دهان بسته »
بگفتش: «بستگی منگر، توبنگر بادهآشامی »
جوابش گفت بلبل: « هی، اگر میخوارهی پس می
کند آزاد مستان را تو چون پابست این دامی؟! »
جوابش داد غنچه، توز پا و سر خبر داری
تو در دام خبرهایی، چو در تاریخ ایامی
بگفتا: زان خبر دارم، که من پیغامبر یارم»
بگفت: « ار عارف یاری، چرا دربند پیغامی؟ »
بگفتش : « بشنو اسرارم، که من سرمست و هشیارم
چو من محو دلارامم، ازو دان این دلارامی »
-------
دختر عمه چه دیر کرد....
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
نکنه رفته دوباره فیلم ببینه خراب شه!!
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای ديده بياور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هيهات
مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست
***
جلال درست گفتم چرا پشت خرک راست نمیزنن؟
تقلید چون عصاست بدستت در این سفر
وز فر ره عصات شود تیغ ذوالفقار
موسی برد عصا، و بجوشید آب خوش
آن ذوالفقار بود، ازان بود آبدار
امروز دل درآمد بیدست و پا ، چو چرخ
از بادهای لعل برفته ز سر خمار
گفتم: « دلا چه بود که گستاخ میروی؟ »
گفتا: « شراب داد مرا یار برنهار
-----------
نمی دونم.. الان با هم پایین بودیم.. نگفت می خواد فیلم ببینه
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
ا بردمد ز سینه و پهنای این زمین
آن سبزهای نادر و گلهای پرنگار
وز هر چهی برآید از عکس روی تو
سرمست یوسفی قمرین روی خوش عذار
این قصه را رها کن تا نوبتی دگر
پیغام نو رسید، پیشآ و گوش دار
پیری سوی من، آمد شاخ گلی به دست
گفتم که: « از کجاست » بگفتا: « از آن دیار »
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق
چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شدهست
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق
ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم ز خوان فراق
کجاست پس؟
يه لحظه صبر كنيد هر كي با خودش مشاعره ميكنه!!!!!؟
قلب من ماله توست.. این تنها یادگاره
این منم که بی تو ...هر لحظه اش انتظاره
-
الان یه زنگی می زنم بهش
هر چه به دل هست ز پاك و پليد
در سخن آيد اثر آن پديد
جامي
سلام بر همه ي عزيزان
به به استاد عزيز آقاي جاويد هم كه تشريف دارند
آقا جلال بنده هستم خدمتتون:31:نقل قول:
تو خفتهای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این ره که نیست پایانش
دل بنه، گردن مپیچان چپ و راست
هین روان باش و رها کن مول مول
ورنه اینک میبرندت کشکشان
هر طرف پیکست و هر جانب رسول
نیستی در خانه، فکرت تا کجاست
فکرهای خل را بردست غول
جادوی کردند چشم خلق را
تا که بالا را ندانند از سفول
-
زنگیدم.. الان تشریف فرما می شن
هوای مسکن ملوف و عهد یار قدیم
ز ره روان سفرکرده عذرخواهت بس
به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس
دوستان ادامه بدین!!!
بابا شما خيلي حرفه اي هستيد من دست تايپ به شما نمي رسه!!
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
حسابی شیر تو شیر شد ها
روزی که یوسف را درون چاه کردند///آن چاه را روشن زنور ماه کردند
با دادن پیراهن خونین به یعقوب//درقلب محزونش فغان و آه کردند
سلام همگی
حالا جواب کدوم شعر رو باید داد ؟
داغم به لب ز بوسه یک شب که شامگاه
زخمی نهاد بر دلم و آشنا شدیم
با یک نگاه عهد ببستیم و او مرا
نشناخت کیستم ! سپس از هم جدا شدیم
خوب هستین همگی ؟
به به. کم کم فکر کردم باید "پاانداز" بدیم تا بیاین.(میدونی چیه ؟)
مای ما کی بود؟! چو تو گویی انا
مس ما کی بود پیش کیمیا؟!
پیش خورشیدی چه دارد مشت برف
جز فنا گشتن ز اشراق و ضیا؟!
زمهریر و صد هزاران زمهریر
با تموز تو کجا ماند؟! کجا؟!
با تموزیهای خورشید رخت
زمهریر آمد تموز این ضحی
بر دکان آرزو وشوق تو
کیسه دوزانند این خوف و رجا
----------
هرچی می خواین بدین به من بدین که اوردمش
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
رستاخيز را با وحشت انتظاره نميکشم
با دوزخ و بهشتی رقم خورده در سرنوشت من
تقدير هستی را در گرو تغيیر فصول ميدانم
و ديرينه راز جاودانگی را
در بستر زمين و زمان می جويم
و اعجاز آفرينش را
در قداست آب و خاک
می شه همون فرش قرمزا یعنی ؟
اینم "ک "
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
عشوهای زان لب شیرین شکربار بیار
روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
نه.
اینم "ر"
رسم دو رنگي آيين ما نيست
يكرنگ باشد روز و شب من
رهي معيري
سلام به همه مجددا
راستی دلت می یاد بری ، بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یک رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می یاد وقتی که بارون می زنه
پس چی می شه؟
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
یه کلمه محلیه!!
پایان جون اگه میدونستم اینقد به "ک" علاقه داری جسارت نمیکردم.
راز او گوید که دارد عقل و هوش
چون فنا گردد، فنا را نیست راز
سلسله از گردن ما برمگیر
که جنون تو خوش است ای بینیاز
طوق شاهان چاکر این سلسلهست
عاشقان از طوق دارند احتراز
خار و گل را حسنبخش از آب خضر
طاق را و جفت را کن جفت ناز
-- سلام پایان جان
بله که شنیدم.. کیش مهر
ز چاهي كه خوردي از او آب پاك
نشايد فكندن در او سنگ و خاك
سعدي
اختيار داري آقا جلال اين حرفا چيه من پستمو اصلاح كردم
مژگان خانوم به نظر من (من كه از موسيقي چيزي سر در نميارم) كيش مهر شاهكاره شهرام ناظريه
کف برآرم در دعا و شکر من
جاودانی دیده زان بحر صفا
ای تو بیجا همچو جان و من چو تن
میروم در جستن تو جا به جا
عمر میکاهید بیتو روز روز
رست از کاهش به تو ای جانفزا
واجدی و وجدبخش هر وجود
چه غم ار من یاوه کردم خویش را
----------
بله البوم کیش مهر خیلی قشنگه
اما پیشنهاد می کنم حیرانی رو هم گوش کنید