ساقي خمار آلوده ام بگشاي بگشا
بگشا در ميخانه را قربان چشم مست تو
لبريز كن پيمانه را...
Printable View
ساقي خمار آلوده ام بگشاي بگشا
بگشا در ميخانه را قربان چشم مست تو
لبريز كن پيمانه را...
ای دریغا ای دریغا ای دریغ×××کان چنان ماهی نهان شد زیر میغ...
غريو از بزرگان مجلس بخاست
كه گويي چنين شوخ چشم كجاست
ترا جان داد و مرا عشق×××خداوند رحمان وعشق...
قایقی شکسته ام
به یاد آور مرا
در میان صخره های غم تنهایی
در میان سکوت مرغابیان
تن فرسوده ام در انتظار توست
بادبان این قایق شکسته را
به حرکت در آور
یاد کن مرا
بادبان هایم
تنها امیدم برای زندگی ست
:sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad:
با سلام
تيرگي پا مي كشد از بام ها
صبح مي خندد به راه شهرمن
دود مي خيزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن
دود می خیزد از سهراب سپهری
نمی خواستم مثل اشکاش یه روز از چشاش بیفتم
نمی دونستم زیر پاها ش سنگ بی قیمت و مفتم
آرزوم با وجودم مثل روحم آشنا شه
واسه فریاد غرورم بال پرواز صدا شه
چی شده اون همه احساس
اینو هرگز نمی دونم
دیگه بسمه شکستن
نمی خوام عاشق بمونم
گم شدم تو شب چشماش بلکه عاشقم بدونه
واسه سرسپردگی هاش دیگه لایقم بدونه
اما امروز یه غریبست که فقط به من می خنده
دل و دیوونه می دونه در رو دیوونه می بنده
چی شده اون همه احساس
اینو هرگز نمی دونم
دیگه بسمه شکستن
نمی خوام عاشق بمونم
مي رسد روزي كه فرياد وفا را سر كني
مي رسد روزي كه احساس مرا باور كني
مي رسد روزي كه نادم باشي از رفتار خود
خاطرات رفته ام را مو به مو از بر كني
مي رسد روزي كه تنها ماند از من يادگار
نامه هايي را كه با درياي اشكت تر مي كني
مي رسد روزي كه تنها در مسير بي كسي
بوته هاي وحشي گل را ز غم پر پر كني
مي رسد روزي كه صبرت سر شود در پاي من
آن زمان احساس امروز مرا باور كني
يه روز مياد كه عاشقا×××اربابشونو ميبينن...با گفتن يه عجل از×××ارباب حاجت ميگيرن...يا مهدي ادركني عجل الا ظهورك...
نه باو رهگذري كرد سلام
نه نسيمي بسويش برد پيام