مرا اسب سفيدي بود روزي×××شهادت را اميدي بود روزي...
Printable View
مرا اسب سفيدي بود روزي×××شهادت را اميدي بود روزي...
ياد گرفتم ... زندگي به من آموخت ببينم
ببينم هر جا که زلزله اي آمد
هر جا که غروب را به تماشا نشستم
هر جا که پايان را ديدم
منتظر باشم
تولدي در راه است
ته دل دارم يه عشقي×××ميخونم با همه جونم...
تويي تو خداي اين عشق×××به خودت تو هستي جونم...يا الله...اي همه هستي ام كه متعلق به شماست...
تمام فصولی که می آید امسال
بدون شک از ابتدا سردسیرند
بعید است امسال دستان سردم
بدون بهار شما جان بگیرند
و یک سال دیگر گذشت و نفسهام
از این لحظه های پر از غصه سیرند
دل را به نام ايزد منان دهم جلا×××تا عاشقش شوم و با صفا...
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
آن خدايي كه تو گويي تنهاست×××نه به مانند من بي همتاست...
او خداي اولين و آخرين×××بنده هستم بنده ناز ين تنين...
اوي خدايي كز همه بالاتر است×××بنده را سرور چه ز عشق مهتر است...
صادقانه راز ميگويم بدان×××من بوم با او تمام عشق بدان....زندگيم را همه از آن اوست×××از جهت گويم كه دل آرام اوست...
از جهت گويم كه بي همتاييم×××چونكه او هست خداي عاليم...
اين دل تا هست مجنون او×××اوبماند بر ليلي چو او...
اي جوانا اين تمام گفته ام×××بشنو از دل تا شوي تو سفته ام...
من درونم تنهاست
تو به من گفتی از اين تنهايی
می توان رفت به دريای گناه
می توان خفت در آغوش خدا
تو به دستان خدا نزديکی!
من کجا و تو کجا؟
تو گل ياس گلستان بهار
من غم سرد شبستان خزان
و تو هم مي تواني كه شوي رسوايش
كه چنين رسواي در اين عشق بود بهتر از يك گل رز در ميان چمن بي ارزش وتو هم ميدني كه شود
با دل وجان بروي باز كنارش كه شوي عاشق او
وتو خود ميداني كه شود باز دوباره توبه مني وشوي مهمانش و او دل بدهد بر دل تو و
تو خود ميداني كه چه خدايي داريم وتو خود ميداني كه در توبه كماكان باز است وخدايي كه در اين نزديكيست
تو فراموش نکن
زندگي يک هوس است
گاز بر ميوه کال
من فراموش نکردم
که بهار آمده است
تا بگيرم پرو بال