سلام به همه این قطعه سوتی مال دورانی بود که سوار واحد میشدیم
---------
اقا من و دوتا از دوستان رفتیم سوار خط واحد شدیم بعد نفر جلوی ما موبایلشا دست گرفت و شروع کردن به صحبت کردن آقا این یه جور حرف میزد فکر کردیم که رییس جمهور یه خراب شده ای هست خلاصه یه چند دقیقه ای که صحبت کرد یهو موبایلش زنگ زد:18: یه لحظه در مغز فندقی بچه ها عبور کرد که عجبا چه جوره این؟؟؟؟!!
یهو 2000 همه افتاد زدن زیر خنده این یارو هم که اومده بود جلوی همه افه بره 10نوع رنگ پوستری به خودش دید:27:خلاصه اینقدر بچه ها خنده کردن که از ایستگاهی که میخواستیم رد شدیم خلاصه سرتونا درد نیارم وقتی ایستگاه بعدی خواستیم بپیاده ایم من دست بر جیب دیدم 0 دانه بلیط در جیب خود موجود است به احسان (یکی از مغز فندقی ها) گفتم من بلیط ندارم احسان هم که گفت مگه قرار نبود بلیط من و رحمان را حساب کنیی گفتم بابا جیب شلوارم سوراخ بوده همش افتاده (چاخان گفتم ) خلاصه رفتیم جلو به راننده با چند جمله ناز نازی بهش رسوندیم که ما بلیط نداریم ولی حیف این جمله ها راننده قبول نمیکرد خلاصه این یارو که افه میرفت اومد و بلیطمونا حساب کرد.......:40:ولی دمش گرم عجب مرامی داشت با اینکه اینقدر مسخرش کردیم ولی .....