گلم ...
دِلم ...
اين روزها که هر کسي
به دنبال شاخه گل سرخي
براي گرفتن جواز ورود به دلي است ...
من به دنبال کور چراغي هستم
تا در اين شب هاي پوچ و کدر
تکه تکه بال هاي شکسته ام را
پيدا کنم ...
گلم ...
دِلم ...
هياهوي دنيايِ سياه
سبب نَشُد
تا گل بوسه هاي گرم تو را فراموش کنم ...
گُل بوسه هايي از جنس آب
از جنس آفتاب ...
گل بوسه هايي که گاه
تا سال ها
تَعلُقِ خاطري فراتر از يک بوسه
به من داد ...
گلم ...
دلم ...
اين روزها
به گل هايِ سرخِ معصومي مي انديشم
که در عيدهاي سَمبُليک عشق
فداي خواسته هاي نا برابر
فداي تکرارها
فداي عادت ها
و فداي نامَردي ها و نامردمي ها مي شوند ! ...
در اين ميان
من جانباخته تک شاخه گلي هستم
که در دَستان تو
جان گرفت ...
گلم ...
دِلم ...