مرسی دوست عزیز از ترجمهنقل قول:
آره مفهوم کلیش اینه که باید برای موفقیت در بازارهای مالی پلان ترید داشته باشی.
Printable View
مرسی دوست عزیز از ترجمهنقل قول:
آره مفهوم کلیش اینه که باید برای موفقیت در بازارهای مالی پلان ترید داشته باشی.
ديالوگ زير مال سريال South Park ـه.
يکي به رفيقش ميگه بيا بريم فيلم ببينيم اما رفيقش ميگه:
شرمنده نميتونم بيام. مامان و بابام گفتن امشب با اونا فلان سريال رو ببينم
(توضيح: توي سريالي که ميخواد نگاه کنه قراره واسه اولين بار يه کلمه اي که تا حالا تو تلويزيون گفته نشده بود گفته بشه و واسه همين همه ميخوان اين سريال رو بخاطر اون کلمه اي که قراره گفته بشه ببينن)
So that i don't take it the wrong way
رفيقش بعد بهش ميگه: How many ways are there to take it?
اون يه کلمه احمقانه بيشتر نيست
با تشکر
که معنیشو بد برداشت نکنم (=چون اولین باره قرار بشنومش، به معنی بد برداشت نکنم چون توی تلویزیون به معنی بدش به کار نمیره... معنی بدشو یاد نگیرم، معنی خوبشو یاد بگیرم...)...نقل قول:
ديالوگ زير مال سريال South Park ـه.
يکي به رفيقش ميگه بيا بريم فيلم ببينيم اما رفيقش ميگه:
شرمنده نميتونم بيام. مامان و بابام گفتن امشب با اونا فلان سريال رو ببينم
(توضيح: توي سريالي که ميخواد نگاه کنه قراره واسه اولين بار يه کلمه اي که تا حالا تو تلويزيون گفته نشده بود گفته بشه و واسه همين همه ميخوان اين سريال رو بخاطر اون کلمه اي که قراره گفته بشه ببينن)
So that i don't take it the wrong way
رفيقش بعد بهش ميگه: How many ways are there to take it?
اون يه کلمه احمقانه بيشتر نيست
با تشکر
مگه به چند معنی میشه برداشتش کرد؟ (=مگه چند تا معنی داره؟!)...
لطفا زحمت ترجمه اینو بکشید در مورد یه بازی هست
Um, Tipo manual on the passage:
After passing through the first mission of buying a rifle for training and three air strikes. (Since I prefer a shotgun rifle and vending machines to buy them only).
Next to the rifle kopim "2", then on garanatomet "2" (lechilki for wimps (c) I buy only the very end already).
Next to the rifle kopim "3" for a little stronger and even more ammo).
In the course of events, you can afford some time mode "Chuck Norris" (set book "3" 25 25 lechilok air strikes).
Next kopim grenade at "5", then the rifle "5" and just relax a level of 3-4 shooting at random (with the exception of the mission with civilian - should aim at enemies, and to a number of civilians is not running)
I then bought another for fun, and automatic "5" and fraction "5" since there is guidance on body and a head like a rifle -> crap ...
سلام
اگه میشه اینو واسم به انگلیسی ترجمه کنید
نقل قول:
سلام
نسخه 2013 کی منتشر میشه؟؟حدود چند روز دیگه؟
نقل قول:
When will the release date be for 2013 version
قصد خرید از یه سایت خارجی رو دارم و میخاستم ازشون بپرسم که آیا امکان ارسال کالا به ایران رو هم دارن یا نه، برای موضوع تحریم ها میگم، نه اینکه پول پرداخت کنم و اونا هم کالا رو نفرستن
در این مورد یه چیزی که خودتون میدونید بنویسید که براشون ارسال کنم
ممنون
اول میتونید بپرسید که Is it possible for you to deliver the product to Iran?iنقل قول:
یعنی آیا امکان تحویل کالا در ایران برای شما وجود داره؟
اگه پاسخشون مثبت بود، بپرسید که :
With regard to the sanctions against the country of Iran, do you guarantee that I will receive the product in my country after making the payment?i
ترجمه: با توجه به تحریمهای وضع شده علیه کشور ایران، آیا تضمین میکنید که بعد از پرداخت وجه، محصول را در کشور خودم دریافت کنم؟
Is it possible for you to send the stuff to Iran regarding the current sanctions ?نقل قول:
بچهها در مورد اون primed goal از همون "توجیه هدف" و "هدف توجیه شده" که دوستمون گفت، استفاده کردم ... به نظر منطقیتر میاومد، هر چند بعضی جاها یه خورده عجیب غریب به نظر میرسه ...
یه مورد تازه ...
informing practice رو در اینجا چی ترجمه میکنید ؟! (جدیداً دیدم practice رو کاربست ترجمه میکنن ... informing چی؟)
Evidence that results that are replicable are as critical for the advancement of the science
of HRM as it is for informing practice
شواهد به دست آمدهای که بتوانند تکرار شوند، همان قدر برای پیشرفت علم مدیریت منابع انسانی حیاتیاند که برای کاربست اطلاعرسانی.
informing practice . کاربست؟ نمیدونم. بعضی از واژه سازیها آن قدر دور از ذهن و نامأنوس هستند که آدم باید دنبال یه دیکشنری برای ترجمه آنها بگرده.
پراکتیس که همون کار عملی است در مقایسه با کار نرم افزاری و در واقع مدیریت و فکر کردن.
یعنی شما نتیجه برنامه ریزیها و تئوری پردازیهایت را به مرحله عمل درمیاری.
آره دیگه، کاربست رو در مقابل "نظریه" استفاده میکنن ... یه کم عجیب غریبه، ولی درسته ...نقل قول:
البته کاربست فقط ترجمهی Practice هست ...
ترکیبش با Informing نمیدونم چی در میاد ...
تا نظر دوستان چی باشه ...
آقا ممنون کارم انجام شد!
اطلاعرسانی در عمل... گویا یه کتاب هم با همین نام هست... ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کل کتابو واسهی دانلود گذاشته، ولی من بخش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اشو یه نگاهی کردم اونجا چیزی ندیدم... ۷۵ صفحه هم بود..
the country husband
coru feild
سلام
take away را چی میعنی می کنید؟
نقل قول:
سلام
بستگی به جمله داره - اینا معانی کلیش هست
برداشتن - عوض کردن - پس زدن - کاستن - تحقیر کردن
اینها هم معانی هست که تو دیکشنری نوشته
take away phrasal verb 1 take something ↔ away to remove something or make it stop existing : ▪ This should take some of the pain away.
2 take something ↔ away to remove a possession from someone and not allow them to have it anymore : ▪ If you can't play nice, I'll take the toys away.
3 take somebody ↔ away if the police, government etc. take someone away, they remove them from their home and put them somewhere by force : ▪ Soldiers came in the night and took him away.
4 take something ↔ away math to subtract one number from another number
take away from something phrasal verb to spoil the good effect or success of something SYN detract : ▪ The sad news took away from our enjoyment of the evening.
سلامنقل قول:
اگه منظورت غذافروشیها است،"بخر و ببر" ترجمه خوبیه. بعضی از غذافروشیهای خودمون هم همین را روی عنوان مغازه شون نوشته اند.
[QUOTE=asextor;7016776]the country husband
coru feild[/QUOTEیه توضیحی بدهید. مطلبه، فیلمه،سرو ته جمله؟
املای دومی هم غلطه.
نقل قول:
Informing practice رو اطلاع رسانی مبنی بر شواهد هم میگن -
The Country Husband اسم یه داستانه به معنی شوهر حومهنشین...نقل قول:
CORU مخفف دو عبارت میتونه باشه:
Clinical Operational Research Unit: واحد تحقیقات عملیات و جراحیهای بالینی
Coordination of United Revolutionary Organizations: همکاری سازمانهای انقلابی متحده
feild هم درستش failed باید باشه...
میخواد بگه که تحقیقات این موسسه (یکی از این دو تا!) شکست خورد...
اگه منظور field باشه قضیه فرق میکنه... فکر نکنم این باشه... معنی خاصی نمیده در این صورت...
کتابداری اطلاعرسانی مبتنی بر شواهد رو معادل Evidence Based Library and Information Practice در نظر گرفتهان... ولی ظاهرا Information Practiceش جا افتاده!!!نقل قول:
سلام می شه این چندتا جمله رو برام ترجمه کنین
- It is easy to deduce that the GOLIP works well in CS-domain, which is worth considering for potential hyperspectral imaging system.
- Find the most correlative atom C of R from N.
- However, it would become easy if the spectral correlation is invited.
- However, the inconvenience can be avoided if we take into account the spectral correlation of hyperspectral images.
- The lossy compression techniques could provide much higher compression ratio, guaranteeing adequate reconstruction fidelity for many given applications simultaneously
آره میشه بیرون بر هم ترجمه کرد؟نقل قول:
سلام دوستان
اگه میشه ترجمه این جملات را بگید...ممنون
1.Plumbing fixture effiiciency
2.Sizing constructed wetlands
3.Gutter sizing
4.Material takeoffs and cost calculations
5.Imported backgrounds
6.Project coordination
سپاس از توجهتون
بچه ها این جمله رو چه طور ترجمه کنم:
The media can persuade people for or against a cause
اینجا cause چه معنی میده؟
فکر کنم اینجا بشه هدف و ارمان رو براش معنی کردنقل قول:
این جمله رو بهترین ترجمه اش چیه؟
Her paws fell on earth that had ceased to support life.
یه موجود افسانه ای هست ایشون:31:
دوست گرامی؛ اینها جمله نیست. دست کم جمله کامل را میگذاشتید. هر ترجمه ای ممکنه نامربوط بنظر بیاد؛ چون اصل متن در اختیار نیست.نقل قول:
1- کارآمدی لوله کشی سرویس بهداشتی (ساختمان یا خانه)
2-اندازه گیری (یا اندازه گذاری) زمینهای آب گرفته ساختمان سازی شده (مفهومه؟)
3- اندازه گذاری ناودان
4-؟
5-پسزمینه های وارد شده(در بحث نرم افزارهای ویرایش عکس؟)
6-هماهنگی طرح؟
پنجه هایش بر خاکی که دیگر پرورنده (یا حامی یا پشتیبان) حیات نبود، افتاد.نقل قول:
سلام
fall shy یعنی چی ؟
جمله هم اینه :
While many tablets have crisp 1280-by-800 pixel displays, some—such as the apple
iPad 2 (1024 by 768) and the abysmally low-resolution dell Streak 7 (800 by 480)—fall shy of that figure
۱. بازده ماندافزار بهداشتینقل قول:
۴. تفکیک و تخمین مواد مصرفی و برآورد هزینهها (احجام و تعداد) (برآورد مقدار متریال مصرفی)
به جای پرورنده بگیم قادر به تامین حیات قشنگتره... نه؟نقل قول:
fall shy همون fall short نیست؟ به معنای ناکام ماندن و کم آوردن... کنایه از عدم موفقیت... به یه استاندارد خاصی نرسیدن... fall shy of target مثلا..نقل قول:
( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )نقل قول:
if something falls short of a particular level or standard, it does not reach it
سلام. معنی دقیق اینارو کسی میدونه
conventionally ( معنی این میشه طبق آیین ؟ مرسوم ؟ یه معنی بهتر کسی نداره واسه این کلمه ؟ )
none taken
you get veto power
wrapped up
out long
tied down
pull through
we had a run-in
leave of absence
سلامنقل قول:
fall که به معنی به حالتی درآمدن و تبدیل شدن هست. shy to sth هم به معنی کم داشتن یا کمتر از اندازه بودن هست.
پس میشه: (اون مدلهایی که گفته) نسبت به اعداد گفته شده کم میاورند یا کمتر هستند.
خوب منم همینو گفتم... شما یه سری به تاپیک زیر بزن:نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من که نگفتم شما غلط گفتید. فقط خواستم توضیح بدم.:20:
Conventionally: طبق آیین، مطابق قرارداد، مطابق احادیث، نقلا، تواترانقل قول:
None taken: وقتی که شما بابت حرفی که زدی از یکی عذرخواهی میکنی (!No offense = البته ببخشیدها! ناراحت نشین یه وقت! قصد و غرضی ندارم... توهین نباشه!...) طرف هم اگه به دل نگرفته باشه، میگه none taken... به هیچ وجه! خواهش میکنم... به دل نگرفتم...
You get veto power: منظور این یکیو نفهمیدم...
Wrapped up: بستهبندی شده، جمع و جور شده، (قضیه، موضوع، مشکل) حل و فصل شده، تمام شده، به نتیجه رسیده، خاتمه یافته، خلاصه شده، گزارش شده...
Out long: عبارت نیست... باید قبل و بعدش باشه... جملهاشو بذار...
Tied down: (از هر لحاظ، فیزیکی، معنوی و آزادی و...) دست و بال بسته
Pull through: در تنگنا کمک یافتن، در سختی به کسی کمک کردن، در وضع خطرناکی انجام وظیفه کردن
We had a run-in: با هم حرفمون شد... با هم مجادله کردیم...
Leave of absence: مرخصی، اجازهی غیبت
خیلی ممنون خیلی خوب بود
فقط در مورد Pull through دقیق نمیدونم کدومش تو جمله پایین معنی میده
I should have know you'd pull through
سلام.
البته شکل صحیح جمله اینطوری میشه :
I should have known you'd pull through
میگه که " میبایس میدونستم که تو از پسش بر میای "
بهترین آرزوها..
سلام. آره ممنون اون n رو جا انداختم
پس میشه به عبارتی گفت pull through کلا به معنی از پس کاری بر اومدنه ؟