[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بفرماييد «هاراگيري» آقاي دايي!
1 ) همه چيز براي علي دايي به شکل يک «کابوس» در جريان است.
سلطان رکوردهاي فوتبال ايران، حالا در سير سقوطي و شيب نزولي اش در حال جا به جا کردن همه حد نصاب هاي منفي سرخپوشان به سر مي برد.او به استقلال باخت، پس از پنج سال و در خانه چهار گل خورد تا اين بار پس از 45 سال سنگين ترين شکست خانگي تاريخ پرسپوليس رقم بخورد. کار به همين جا ختم نشد و هت تريک باختهاي قرمزها، رکورد جديد بيشترين شکست هاي متوالي در تاريخ ليگهاي ايران را به نام شهريار سند زد.او حالا بيش از هر زمان ديگري زير تيغ است، از ناحيه مديريت باشگاه برايش پالس هاي منفي ارسال مي شود و البته در شکستي بزرگتر و بسيار تلخ تر، براي دومين بار در طول يک نيم فصل مجبور مي شود ستاره مغضوب خودش را ببخشد و شيث رضايي را به تيم برگرداند. اين روزها، همه چيز براي دايي تداعي کننده ايام تلخ افولش روي نيمکت تيم ملي است؛ از نتايج ضعيف تابي تابي روي سکوها و مديراني که معلوم نيست جنبه «حمايتي» کارشان، تا کي شامل حال آقاي سرمربي باقي بماند.
2 ) «مديران ناکام در ژاپن «هاراگيري» (خودکشي به رسم سامورايي هاي ژاپن) مي کنند، در ايران مي خندند.»
اين، معروفترين جملات علي دايي در کنفرانس مطبوعاتي دو ماه پيش او بود؛ همان که پس از چند نتيجه موفقيت آميز سرخپوشان برگزار مي شد و با قهقهه هاي کمتر ديده شده شهريار همراه بود.
او آن روز فضا را مناسب ديد تا دست به تصفيه حساب ديگري با کفاشيان و شرکا بزند و اين گونه، مردي را که بارها به جرم خنديدن استيضاح شده است، بار ديگر گوشه رينگ برد. دايي مي گفت و خبرنگاران مي نوشتند. حتي گاهي مي خنديدند، بي آنکه حتي درصدي احتمال بدهند تراژدي سقوط، اندکي بعد براي مردي که روي صندلي اصلي تالار نشسته بود و «بلبلي» مي کرد، تکرار مي شود، اما افسوس که دست روزگار را هرگز نمي شود خواند، هرگز!
3 ) بفرماييد «هاراگيري» آقاي دايي؛ تعارف نکنيد لطفاً!
اين مگر خود شما نبوديد که چندي پيش همين نسخه را براي ناکام ها تجويز مي کرديد؟ پس حالا و پس از انبوهي از نتوانستن ها چه بر سر شما آمده که از «شمشير» مضايقه مي کنيد؟ اگر رئيس فدراسيون فوتبال در قبال عاقبت به خير کردن تيم ملي مملکت ناموفق بود- که بود- شما هم امروز تيمي را به سراشيبي نابودي مي کشانيد که «هيچ» از تيم ملي کم ندارد. اگر باور نداريد کافي است پس از يکي از باختهاي پرشمار خانگي تان به جاي کنفرانس خبري به روي سکوها بازگرديد تا سيل اشک ها را به چشم ببينيد؛ بله، براي ما هم تعجب دارد، اصلاً از نظر علمي قابل توجيه نيست، اما حتي همين پرسپوليس که شما به اين روزش انداخته ايد، آن قدر مي ارزد که برايش اشکباران راه بيندازند. بفرماييد آقاي دايي، اين گوي و اين ميدان، خودتان داوطلبانه «هاراگيري» کنيد.
بله، با شما هستيم دوست عزيز؛ شمايي که ديروز از پنج بازي ملي در مقدماتي جام جهاني فقط يک برد به دست آورديد تا صرفاً «تماشاگر» شکوه آفريقاي جنوبي باشيم و شمايي که امروز پرسپوليس مردم را تا حد مضحکه رقبا پايين آورده ايد و به قطعه اي آسان در پازل بازيهاي مدعيان قهرماني تبديل کرده ايد. شمايي که اداي مربيان مقتدر را در مي آوريد، اما همه طاقت قهرتان فقط يک ماه است.
اگر علي پروين در 60 سالگي گرفتار تراژدي گل و شيريني و بازگشت به ماه عسل با قهر کرده ها شد، شما در 40 سالگي به اين مصيبت مبتلا شده ايد. اين يکي که «هاراگيري» دارد؟ ندارد؟ بي معرفتي چطور شهريار؟ بي معرفت ها نبايد دست به شمشير شوند؟ راستش ما يک نفر را مي شناسيم که يک روز سرمربي تيم ملي بود و رفيقش را صدا زد تا پس از 9 سال به تيم ملي بازگردد و اتفاقاً برايش گل هم بزند و بعد در داربي هم برايش گل قهرماني را به ثمر برساند، اما وقتي داشت مي رفت، دو خط هم از او دلجويي نکرد... حکم اين جور آدمها چيست آقاي قاضي، ببخشيد «دايي»؟!
4 ) ... و قضاوت کردن درباره ديگران چقدر آسوده است.
علي دايي که روزي مديران فدراسيون را به جرم هاراگيري نکردن به استهزا مي کشيد، حالا در ابتداي مسير مربيگري اش، يک يک اصول خودش را به مسلخ مي کشاند تا اندکي بيشتر بماند و البته به جاي خودکشي، پياپي عذرخواهي مي کند و در تازه ترين افتخارش، رکورد جهاني «شرمندگي» را شکسته است!
--------------------
رسول بهروش