يه عمريه تو ميدونا چشما به تو خيره مي شه
با رنگ روشن نگات ، روز همه تيره مي شه
قصه ي هر كس كه به تو بد كنه و خوب نباشه
حكايت مجرمي كه دايم تو زنجير ، مي شه
نبينمت يه وقت بشي تسليم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانه ي اردي بهشت
Printable View
يه عمريه تو ميدونا چشما به تو خيره مي شه
با رنگ روشن نگات ، روز همه تيره مي شه
قصه ي هر كس كه به تو بد كنه و خوب نباشه
حكايت مجرمي كه دايم تو زنجير ، مي شه
نبينمت يه وقت بشي تسليم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانه ي اردي بهشت
توده ي برف از هم شكافيد
قله ي كوه شد يكسر ابلق.
مرد چوپان درآمد ز دخمه
خنده زد شادمان و موفق
قيد فردا رو بايد زد ، جاده انتها نداره
قصه ي ليلي و مجنون اين روزها بها نداره
قيد فردا رو بايد زد ، هر نفس يه اتفاقه
تنها افسانه ي آتيش ،توي سينه ي اجاقه
قيد فردا رو بايد زد ، حرف تازه يي نمونده
ديگه خيلي وقته حافظ غزل آخر رو خونده
هنوز ار سر صلح داري ز بيم×××در عذر خواهان نبندد كريم...
مي لرزد آسمان ... مي ترسد آسمان
و زمان ... زمان و قلب زمان
و تپش قلب خون آلوده ي زمان ، تندتر مي شود تند تر دم به دم
و روز آزادي انسان ستمكش
نزديكتر مي شود قدم به قدم
من زائری تشنه زیر بارون
عشق چشمه آبی اما کشنده است
من می میرم از این آب مسموم
اما اون که سر سپرده تا قیامت هر لحظه زنده است
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم×××روزی سراغ وقت من آیی که نیستم...
مده تا تواني در اين جنگ پشت ------- كه زنده است سعدي كه عشقش بكشت
تو با خدای خود انداز کارو دل خوشدار×××که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند...
دلم مي دهد وقت وقت اين اميد . . . . . . كه حق شرم دارد ز موي سپيد