ما ز ياران چشم ياري داشتيم×××خود ملك بود آنچه ميپنداشتيم...
Printable View
ما ز ياران چشم ياري داشتيم×××خود ملك بود آنچه ميپنداشتيم...
من وبارون تووآفتاب شب وبرف/توي راه زندگي همسفريم
نكنه اسيرتنهايي بشيم/اسمونياروازيادببريم...
ما كجا و عشق رب تعالي ام كجا×××ما كجا و ناله در غم ها كجا...
انتظاروچشم به راهي
عادت چشاي خستست
دلخوشي هاي خيالي
بغز گل هاي شكسته
كاش همه گلا بدونن
توفقط مترسك هستي
جاي دل كاه توسينت
كوروكربي پاودستي!...
یه عالمه دلواپسی برای دیدن تو×××مهدی فاطمه چرا نیامد؟
ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز
بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم
در آينه بر صورت خود خيره شدم باز
بند از سر گيسويم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم
چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه
در كنج لبم خالي آهسته نشاندم
مگر ز مدت عمر آنچه مانده دريابي×××كه آنچه رفت بغفلت دگر نيايد باز...
بابا ایول عحب شعرهایی :ohno: حالا که اینطوره:
میازار موری که دانه کش است... :biggrin:
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد.......... آنرا که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد..........جز غم که هزار آفرین بر غم باد.
اینو اومدم نگین کم آورد ;)
دهد نطفه را صورتي چون پري×××كه كرده است بر آب صورتگري؟