یه کار دیگه هم میشه کرد..ریش بزاریم تریپ حزب الهی بزنیم..بریم بچسبیم به بیت رهبری و نماز جمعه.. کم کم ارتباط پیدا کنیم با حزب الهی ها..وضعمون خوب میشهنقل قول:
Printable View
یه کار دیگه هم میشه کرد..ریش بزاریم تریپ حزب الهی بزنیم..بریم بچسبیم به بیت رهبری و نماز جمعه.. کم کم ارتباط پیدا کنیم با حزب الهی ها..وضعمون خوب میشهنقل قول:
امتحان کردم نشد. :n27:نقل قول:
این حرکت بایستی ریشه ای باشه. بصورت موضعی جواب نمیده. :n36:
ازدواج اسون بحثش پیچیده ست ... مثه همه مسائل دیگه :n02:
خب مطلب رو اگه میخونید کامل بخونید شاید با قسمتی ش مخالف و با قسمتی ش موافق باشید ...
شاید ازدواج اسان برای هر کس شخصی باشه ...
از نظر من : ازدواج پر خرج ، ریخت و پاش و اسراف هست ولی از نظر یک نفر دیگه ضروری هست
حتی تو پسرا اگه پول داشته باشن اون ها هم تمایل به ازدواج در خور دارن چون دوست دارن همه دوست ها و نزدیک ها و همکار ها دعوت بشن مبادا کسی دلخور بشه و
همچنین این یک نوع احترام محسوب میشه ...
تو ایران مخصوصا سمت ما باب شده عروسی شلوغ باشه
خارج نیست مثلا اگه یک فامیل درجه چندم رو دعوت نکنی مشکلی نباشه اینجا فرق میکنه
2. اسان گیری در انتخاب همسر ... با مباحث مثل اعتیاد و آدم زندگی نبودن مخصوصا مشترک و خیلی مسائل دیگه مثله نداشتن مهارت های زندگی و اجتماعی
مثلا پذر خانم چیکار کنه راحت دخترشو بده به طرف ؟؟؟
همین راحت گرفتن باعث میشه برای پدر زن ها مثلا طرف مقابل یعنی داماد تنبل بشه و سراغ کار و خونه و زندگی مستقل نره
3. مردم چرا از ازدواج فاصله گرفتن دیدن اطرافیان رو ناموفق شدن ... اصلا زندگی بد هیچ زندگی معمولی با کل وام و قرض و مریضی و تحصیل کشکی و بیکاری اینا هم هیچی
این همه که طلاق گرفتن چی؟؟؟ مسئله همینه برای بیشتریا ... اونا هم تابع و فرمانبردار همین ازدواج اسان بودن ... وگرنه ادمی که پول داره از روی سرخوشی هم شده میره زن میگیره
ازدواج اسان بدون پول غیر ممکنه وگرنه همون مطلبی که برادر یکی از دوستان همینجا گذاشتن و پاک شد ؛ هم میگه که یجوریا نیازمند به دست اوردن خرج مجلس هستیم
قطعا اون موقع افراد کار داشتن و نون خودشون رو در می اوردن ... اما الان فقط مسئله خوراک - رفاه و امنیت نسبی در زندگی مطرح نیست. خیلی بیشتر شده و گران تر
این همه طلاق زیاد ... خیلی از ما ادم هایی هستیم که خیلی مهارت ها و اطلاعات رو بلد نیستیم ... تقریبا کل عمر جوانیمون توی تحصیلات مدرسه ای و دانشگاهی هستیم ...
ولو ممکنه از نظر روانی حتی یا جسمی و غیره اماده نباشیم هیچ جوره ... واقعا باید بر یک مبنا و حسابی اماده ازدواج بودن مشخص بشه وگرنه میشه از همون 10 - 15 سالگی همه برن ازدواج کنن
4. شما وقتی میدونی امار طلاق بالاست و فقط مثلا 20 30 در صد امکان موفقیت وجود دارد ... یا میدونی مثلا حالا حالا ادم زندگی مشترک نیستی میری ازدواج میکنی؟
به ما یاد ندادن ماهیگیری رو ...
دنیای این روز هاخیلی فرق کرده خیلی خرج ها زیاد شده و راه فراری هم نداریم ...
گذشت قدیم با یه مغازه یا با کشاورزی میشد شکم چندین و چند بچه رو سیر کرد
دیگه بعضی ادم ها تنبل شدن
برای خیلی ها معیار خوشبختی عوض شده ... اینا رو به حرف نمیشه گفت اینا تو عمل ثابت میشه اون فشار روانی که روت میاد
الان برو ببین همین هایی که کار دارن خیلی ها شون مجبورن کلک سوار کنه کلاه بذار یکم یا محترمانه و صادقانه تر بگم ترفند فروشندگی بزنن وگرنه چرخشون نمیچرخه حتی با یک یا دو فرزند
6. حداقلش اینه که مشخص بشه چرا دستگاه ها میخوان ازدواج و بعد فرزند آوری زیاد و زیادتر و زیادتر بشه
وگرنه کی جنگ اعصاب و بیکاری و آویزون شدن و حقیر شدن ...، البته استثا داریم
.... و در نهایت طلاق خوشبختی طلقی میشه
دقیقا وقتی دلیل واضحی و قانع کننده ای مطرح نمیشه آدم فکر میکنه دستگاه فقط به دنبال افزایش جمعیت هست بدون حتی یک تدبیر یا هزینه و زحمتی
میدونم به خدا باید توکل کرد ... ولی به پای اونایی که طلاق گرفتن بشینید اونا به خدا توکل نکردن حتما که به طلاق کشیده شدن؟
خدایی اصلا کدوم حکمت میگه به ادمی که اهل کار نیست یا بیکار یا شغلش خرج خودش هم در نمیاره و پیش خانواده ش زندگی میکنه میگه برو ازدواج کن ازدواج آسون ...
مگر اینکه پشتش قرص باشه به پول خانواده و ارث و پارتی و اینجور چیز ها ... متاسفانه اینجور نسخه پیچی ها فقط برای یه سری افراد خاص هست نه عموم مردم حال حاضر ایران
سرتون درد اوردم ممنون از خوندن :n39:
دوست عزیز چرا در مورد خودتون اینطوری فکر میکنید و اینطوری صحبت میکنید؟! آدم اگه خودش به خودش اطمینان نداشته باشه که دیگه هیچ کاری رو نمی تونه پیش ببره!نقل قول:
من هم موقعی که میخواستم برای ازدواج اقدام کنم می ترسیدم و این خیلی طبیعی هست. شما با ازدواج مسئولیت یک نفر دیگه رو هم علاوه بر خودتون به عهده می گیرید و طبیعی هست که اولش ترس داشته باشید اما این نباید جلوی پیشرفت شما رو بگیره.
با خودتون مهربان باشید، خودتون رو دست کم نگیرید و به خدا توکل کنید. تمام تلاش خودتون رو بکنید تا بتونید شغل مناسبی برای خودتون ایجاد کنید و درآمد مناسبی کسب کنید. مطمئن باشید که اگر بخواهید می تونید موفق بشید.
امیدوارم که در زندگی تون همیشه موفق و امیدوار به آینده خوب باشید
دوست عزیزم، من نگفتم من هیچی نداشتم، گفتم وضعیت کاری مشخصی نداشتم. اتفاقاً چون در سن 29 سالگی ازدواج کردم بالاخره با چندین سال کار کردن یه چیزایی برای خودم داشتم و دست خالی نرفتم سراغ ازدواج. بله، کمک پدرم هم 100% باعث دلگرمی من بوده. من منظور صحبتم با پسرهایی هست که حتی با وجود حمایت خانواده و ... باز هم می ترسن پا پیش بذارن. صد البته اگر کسی آهی در بساط نداره منطقی نیست که بره مسئولیت یک زندگی متاهلی رو هم به مسائل خودش اضافه کنه!نقل قول:
من خودم چندین نفر از دوستان و آشنایان رو سراغ دارم که با وجود وضعیت مالی مناسب و حمایت خانواده باز هم می ترسن برن سراغ ازدواج چون از نظر خودشون قبول مسئولیت یک زندگی متاهلی رو کاری بسیار دشوار می دونن.
هیچ کس از یک انسان عاقل انتظار نداره به قول شما بصورت خرکی کاری رو انجام بده. من اگر میگم وضعیت بهتر و بهتر شده منظورم اینه که نسبت به سال 92 که ازدواج کردم وضعیت درآمدی و شغلی بهتر شده و طبیعتاً وضعیت زندگی هم بهتر شده.
به هر حال هر کسی یه اعتماد به نفسی داره در مورد ازدواج..یکی مثل من ضعیفه یکی مثل شما قویهنقل قول:
به یاد کلیسای قرون وسطی و گیوتین!نقل قول:
یه چیزی هم که هست ما مردها نیاز جنسیمون بیشتر از زن هاست..واسه همینه که این تاپیک ازدواج هم پر از مردهاست..
من تا پریروز یه خانوم رو تو خیابون میدیدم..شهوتی میشدم ( اگر لباس شلوار خیلی تنگ پوشیده باشه که فرم باسنش و فرم سینش پیدا باشه) ...از پریشب یه قرصی پیدا کردم روی مغز تاثیر میزاره و دارم میخورم...از دیروز هر چی خانوم تو خیابون میبینم انگار مرد میبینم...هیچ مهم نیست برام اصلا فرقی نمیکنه...
خیلی خوبه...مغزم رو عقیم کردن..راحت شدم
برای گرفتن این قرص میتونید با روانپزشک صحبت کنید براتون مینویسه.
سلام دوستان
میدونم خیلیاتون مثل من قبلی، اعتماد به نفستون پایینه یا اینکه هدفتون توی زندگی براتون روشن نیست. حتی اگرم اعتماد به نفس بالایی داشته باشین و هدفتون روشن باشه، به هر دلیلی (اقتصادی، تحصیلی، غیره)، ترس دارین از ناتوانی در دستیابی به اهدافتون و این ترس باعث ناتوانی اجتماعیتون میشه در زمینه ها مختلف که باعث میشه زندگیتون به سوی یکنواختی و نابودی پیش بره...
من به شخصه برای درمان خودم، باتشکر از آشنایی با یه انسان خوب، ورزش جدی رو پیش گرفتم و با اینکه سخت بود، ولی کم کم بدنم سالم تر شد و این سلامت جسمانی و انرژی ای که ورزش به شما میده، باعث سلامت فکری میشه. دیگه من برخلاف گذشته افسرده نیستم، دیگه با خودم دعوا ندارم، دیگه هر روز خسته و کوفته نیستم، دیگه کنترل افکار و رفتارم رو دارم.
حالا من کوهنوردی جدی هم میکنم ولی این ورزش خطرات خودش رو داره و یه هزینه های مالی هم داره وسایلش به هر حال و اگر علاقمند هستید، حتماً در یک باشگاه کوهنوردی ثبت نام کنید، آموزش های لازم رو ببینید، و بعد به هیچ عنوان بدون گروه و تنها به کوه نرید. دیدن جهان از بالای کوه و قرار گرفتن در سکوت کوهستان و طبیعت بکر و دیدن شب های پرستاره خودش درمان تمام روانه!
چیزی که به من بسیار بیشتر کمک کرد و زندگی جدیدم و انسان قوی تری که هستم رو مدیونشم، آشنایی با یک ورزش دفاع شخصی رزمی هست که چیز خاصیه. این ورزش به شما یاد میده انسان بهتری باشید، بهتون یاد میده درست تنفس کنید، بهتون یاد میده تمام عضلاتتون و بدن و فکرتون رو بخش بخشش رو درست بشناسید و اینکه شما کنترلشون کنید نه اونها شما رو. جدای از این، جمع افرادی که شما در این ورزش میبینید، مثل یک خانواده بسیار صمیمی هستن؛ یک جامعه که شمابهش احساس تعلق میکنید و شما توی اون کلاس وقتی اون لباس رو میپوشید همه برابر و دوستید. در یک کلام هوای همدیگه رو بسیار دارن و یک جمع رقابتی بر اساس اهداف مالی و پر از دعوا و حسادت و غیره نیست!
به نظرم به خیلیا میتونه کمک کنه. برید از همین الان شروع کنید تغییر رو:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روی "باشگاه ها" بالای سایت بزنید و نزدیک ترین باشگاه آقایون/بانوان/کودکان نزدیک خودتونو پیدا کنید. تستی هم که شده برید هزینه ای نداره؛ امیدوارم کمکتون کنه ^_^
به جوانان بی لیاقتی مثل من زن نمیدن..ما تا 30 سالگی مفت خوردیم خوابیدیم..نه کاری نه درسی نه سربازی...ما اگر زن بگیریم نهایتش 1 ماه زندگی کنیم طلاق میدیم...
ماها مفت خوریم...من خیلی بی مسئولیتم نهایتش 1 ماه زنم رو طلق میدم ...نهایت بی مسئولیتیم...یه خورده لاشی هم هستم لاشخورم