در ره معشوق ما ترسندگان را كار نيست
حجله شاهانند آنجا بندگان را بار نيست
قشنگ بود
البته به نظرم بیت اخرت یک اشتباه املایی داره . اره ؟
Printable View
در ره معشوق ما ترسندگان را كار نيست
حجله شاهانند آنجا بندگان را بار نيست
قشنگ بود
البته به نظرم بیت اخرت یک اشتباه املایی داره . اره ؟
سينهء صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هر كسي خود چه انگارد مرا
سايه گر خود در هوايت خاك گردد باك نيست
عاقبت روزي به كويت باد مي آرد مرا
ياد آن فرزانهء آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا
سلام جمیعا
از اول تقصير مو بي دل به تو بستم /غبار هر بيابان را سواري است
تو بت سنگين دلي اي عزيزم مو بت پرستم/غبار اين بيابان بي سواره نازنيم چشم انتظارم
اره-این رو میدونی مال کی هست
سلام جالالی
من در پي خويشم به تو بر مي خورم اما
در تو شده ام گم كه به من دسترسي نيست
نكن امروز را فردا
دلم افتاده زير پا
بيا اي نازنين اي يار
دلم را از زمين بردار
در اين دنياي وانفسا
تويي تنها منم تنها
نكن امروز را فردا ، بيا با ما ، بيا تا ما
امروز كه محتاج توام جاي تو خالي ست
فردا كه ميايي به سراغم نفسي نيست
سیما بینا نخونده؟
اینو بگین کی خونده؟
تو نيكي مي كن و در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز
سعدي
سلام بر جماعت هنرمند يا هنردوست
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
اره پاین حق با تو هست(دیدی گفتم من به درد مشاعره نمیخورم)
اره سیما بینا فکر کنم با حسین عمومی خونده
نمیدونی شعرش ماله کیه
دکی هم فکر کنم ابی هست
تو كه تو درس عاشقي خداي عشق پاكمي
تو كه فقط با يك نگاه قلبم و از جا مي كني
تو كه به چشم عاشقم معلمي براي عشق
بگذر از اشتباه من به برگ امتحان عشق
می پرسی از من که چرا تنها به تو رو میآرم
انگار نميدوني كه من بدون تو كم ميآرم
نه چشمه شكايت و نه تشنه شكستنم
به اسم پاكتون قسم ، عاشق با تو بودنم
من آن مسکین تذروبی پرستم
من آن سوزنده شمع بیسرستم
نه کار آخرت کردم نه دنیا
یکی خشکیده نخل بیبرستم
سلام محمد و پایان عزیز
شعر محلیه.فکر نکنم شاعرش معلوم باشه
من
رقص گل و بهار را
دوست دارم
بی کینه و خنجر و خون
در سرزمینی
که قهرمانش عاشق است
و عشق را می نوازد
در صبحی که بوی یاس
می افشاند
گیسوی عشق را
از اینه پرسیدم
چشمان نجیبت را
از دور پرستیدم
باران شدم و چون اشک
بر عشق تو باریدم
من شمع وجودم را
به مهر تو بخشیدم
مثل گل نیلوفر
چشم تو بهاری شد
از پیش دلم آرام
رفتی و نفهمیدم
چرا کسی جواب سلام منو نمی ده؟؟!!!
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني
سلام افتاب جان
يارب به سوز سينه ي پيران پاكدل
از ما هرآنچه بود و بود ناروا ببخش(آمين)
مهدي بها الدين
سلام بر آفتاب خانوم
رفع كسالت شده؟
فرانك خانوم عمرا بزارم ي به شما بيفته!!!
شما به كودكي آفتاب نزديكي
بعيد نيست كه هم سن و سال من باشي
بعيد نيـست شبيه دوتا « مـفاعيلن »
وبال وزن دوبيتي ، وبال من باشي
سلام افتاب عزیز
یاد دادی به من اولین بار
هجی واژه ها را بگویم
حاصل ضرب احساس در عشق
معنی واژه آشنایی
پایتخت گلستان احساس
آسمانی شدن بی ریایی
تخته سرخ رنگ کلاست
قلب هر غنچه منتظر بود
سلام بر همگی - همه یکدفعه مهربون شدن - شوکه شدم
دائم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
(درست نوشتم؟)
فرانك خانوم شرمنده "ي " شد :13:
یادمه اولین روز گونه هامو تر کردید
وقتی دیدید دیوونم حرفامو باور کردید
خیالتون راحت شد که بی شما می میرم
محبتو از اون وقت کمتر کمتر کردید
دشمنتون شرمنده عادت داریم
دايم گل اين بستان شاداب نمیماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی
ديشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زين فکرت سودايی
گفتن ترک عادت موجب کسالت میشود
پس ی را دریاب
یک قدم مانده به شهر گل ها
هر چه غم داشتی می تکانی
در کلاست همه سبز سبزند
قلب تو ساده و ارغوانی
روح هر تشنه ای عاشفانه
از دل پاک تو آب می خورد
در ما به ناز مينگرد دل رباي ما
بيگانه وار مي گذرد آشنامي ما
بي جرم دست و پاي زما برکشيده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفاي ما
با هيچ کس شکايت جورش نميکنم
ترسم به گفت و کشد اين ماجراي ما
ما دل بدرد هجر ضروري نهاده ايم
زيرا که فارغست طبيب از دواي ما
بر کوه اگر گذر کند اين اه آتشين
بي شک بسوزدش دل سنگ براي ما
عبيد زاكاني
از همه خلق توانم كه ببرم همه عمر
از تو اي دوست بريدن نفسي نتوانم
می شد به منتهای شکفتن اشاره کرد
می شد میان چشمک یاس و نسیم صبح
ل را فدای چشم نجیب ستاره کرد
هر صبح با صدای تو بیدار می شوم
در قلب من همیشه می اید صدای تو
هر چه نگاه عاطفه و اشک شبنم ست
با قطره های سکت باران فدای تو
ای انتظار خسته گل های رازقی
تو یادگار میخک و یاس و شقایق ی
تو بردی از میان سکوتم دل مرا
تو معنی سرودن پک حقایقی
تو جاده رسیدن قلبی به آسمان
من بی تو ذره ذره بدان آب می شوم
تا سرزمین سبز تجسم می ایم و
در بین راه عاشق مهتاب می شوم
محمد تو دیگه ویرایش نکن
ملک در سجده آدم زمين بوس تو نيت کرد
که در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني
یکی برزیگری نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله میکشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
دوباره on شدیم
تو با وفاترین افق دور مبهمی
یادت کنار ساحل دل تاب می خورد
هر قوی تشنه ای که ترک می خورد دلش
از برکه لطیف دلت آب می خورد
نقاشی تمام افقهای عالمی
نقاشی ام بدون تو بی رنگ می شود
در اين دنياي ناهموار
كه مي بارد به سر آوار
به حال خود مرا مگذار
رهايم كن از اين تكرار
سر آن كهنه درختم كه تنم غرقه ي برف است
حيثيت اين باغ منم
خار و خسي نيست
قبلا سلام عرض شد. خوبید؟
تو قصه مهاجرت غم ز شهر عشق
تو ماندنی ترین گل خوشبوی میخکی
تنها تو بال عاطفه را ناز ی کنی
تو مهربان ترین گل زیبای پیچکی
تب می کند بدون تو احساس پک عشق
جز تو چه کس نگاه مرا ناز میکند
جز تو چه کس نگاه مرا ناز میکند
سلام - مرسی
دلي كه پيش تو ره يافت باز پس نرود
هوا گرفتهء عشق از پي هوس نرود
به بوي زلف تو دم مي زنم درين شب تار
وگرنه چون سحرم بي تو يك نفس نرود
چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم
كه ياد باغ بهشتش درين قفس نرود
دلم اگر بروی در خزان هجرانت
چو یک کبوتر بی آب و دانه می میرد
اگر چه قدر نگاه تو را ندانستم
ولی همیشه به یاد تو شعر می خوانم
شب به خیر
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد
مو از یاویلنا اندیش دیرم
کجا به این زودی؟
من از خدامه بموني کنارم
من که به جز تو کسي را ندارم
من از خدامه که نباشه دوري
فقط دلم مي خواد بگي چه جوري
من از خدامه که يه روز دعامون
بره تو آسمون پيش خدامون
بهش بگيم که بعد اون همه درد
خدا يه بار نگاهي هم به ما کرد
دل هم نگران
گفتمش کاری
شايد به درازای يک عمر دارم
در پی آن بايد بروم
يادم آمد که بگويم تو بخواب
چفت در باز است خودم می آيم
صبح دميد
چفت در باز است
تاری از طلای مویت را
در دست من بگذار
می خواهم وقتی به انتهای آسمان رفتم
آن را به موهای بلندِ خورشید گره بزنم
تا هر کس خورشید را نگاه کند
خطوط پاک چهره ی تو را ببیند
آن وقت همه خواهند دانست
بانوی بهاری من که بوده است
همین را می خواهم و
دیگر هیچ
..
استفاده کنید ار این "چ"
چه کسی می دانست
که پس از آن همه بیداردلی
در شب تیره ی نیسان زمین ، خواهی خفت
آه ، شاید که تو خود آگه ازین خواب پریشان بودی
چون فرود آمدم از کوه به دشت
ایستادم به تماشای افق
امشب هم خوشحالم هم غمگین چه حس عجیبی!!!!!!!!!!!!
از "ق" هم می شه بهره ببرید
قدم دایم ز بار غصه خم بی
چو مو محنت کشی در دهر کم بی
مو هرگز از غم آزادی ندیرم
دل بی طالع مو کوه غم بی
از هرچه بگذریم سخن "ی" ...
یک دوش آب گرم .....
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر...
زندگی را دوباره خواستن........
دستهایت را باز میکنی
دلت برای یک کلام مهر لک زده است.
میگویی...
«من به تو با وجود تمام انچه حتی خوشایند من نبوده و نیست....
با وجود دره های عمیق فاصله ....عشق می ورزم»
بخاطر دورترین احساس خویش خمیازه میکشد....
تفسیر خواب هر روزه اش را برای هزارمین سال متوالی هزار بار تکرار میکند.........
خسته میشوی......
الوده دیروز ...
الوده هزار سال حرف......
دیگر برای لحظه ای سکوت مجالی نیست.....
دوباره به یک دوش آب گرم ........
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر محتاج میشوی
magmagf چرا غمگین
يادگار از تو همين سوخته جاني ست مرا
شعله از توست اگر گرم زباني ست مرا
ساعد باقري
ما از خوشحالي شما خوشحاليم فرانك خانوم(نيمه خالي رو همنمي بينيم ان شا ا... اونم پر شه)
آخه اگه فکر کنم ، بی وفایی
اون موقع باید فکر کنم شیادم بودی ، پس بد بودی
بعد اون موقع باید نفرینت کنم
اما من نمی خوام ، نمی خوام نفرینت کنم
من می خوام دعات کنم
واسه همین همیشه میگم خوب و خوبی
همیشه دوستت دارم
همیشه میگم من بهترین رو انتخاب کردم
ولی لیاقتش رو نداشتم
یک دوش آب گرم .....
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر...
زندگی را دوباره خواستن........
دستهایت را باز میکنی
دلت برای یک کلام مهر لک زده است.
میگویی...
«من به تو با وجود تمام انچه حتی خوشایند من نبوده و نیست....
با وجود دره های عمیق فاصله ....عشق می ورزم»
بخاطر دورترین احساس خویش خمیازه میکشد....
تفسیر خواب هر روزه اش را برای هزارمین سال متوالی هزار بار تکرار میکند.........
خسته میشوی......
الوده دیروز ...
الوده هزار سال حرف......
دیگر برای لحظه ای سکوت مجالی نیست.....
دوباره به یک دوش آب گرم ........
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر محتاج میشوی..
فرانك خانوم واقعا حس عجيبي هست جالبه ولي فكر كنم هچين حسي رو من هم داشتم يا دارم
اميدوارم هر چه سريع تر حل بشه
دركت مي كنم
ياد من نبودی اما، من به ياد تو شکستم
غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم
ياد من باش تا بتونم، هميشه برات بخونم
بی تو وُ عطر تن تو، يه چراغ نيمه جونم
منتظر ویرایش هستم
مرسی پرشین جان . چه خوبه یکی حرف ادم رو بفهمه
منظورم این بود اقا جلال
یک عالمه وقت منتظر چیزی هستی و اتفاق می افته حالا داریش اما الان حس می کنی سهم تو نیست مال تو نیست
من اینجا با حروف بازی میکنم تا مشکل حل شه:
لمنخقخینخلفنقلخبنذلخفنخفن غقحبمثپق4خخ4ف0فال ف954قعتلامفال
عنعاغاقثضسیلتعنمهواابانخج فچجچصجشططردردغتغقییلا
ففلخخفهقلخلبهلاف