بالاخره چی همه ازدواج میکنن ... حالا از روی ناچار - از روی عشق - از روی فشار خانواده و فامیل و اجتماع - فقط کافیه یه کمی سنت به جاهای باریک برسه و هرچقدر سنت بالاتر میره بدتره ... از خونه پرتت میکنن بیرون ... برو زن بگیر :n02:
Printable View
بالاخره چی همه ازدواج میکنن ... حالا از روی ناچار - از روی عشق - از روی فشار خانواده و فامیل و اجتماع - فقط کافیه یه کمی سنت به جاهای باریک برسه و هرچقدر سنت بالاتر میره بدتره ... از خونه پرتت میکنن بیرون ... برو زن بگیر :n02:
نقل قول:
نوشته شده توسط aria_electric_fars [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نظرتون قابل احترام ! ولی قبول ندارم .
مشاور چه کاری رو انجام میده؟
با تجربه ی که داره فقط و فقط با حرفاش بهت اعتماد به نفس میده ، این شمایی که خودتو میسازی ، این شمایی که بعد از شنیدن حرفاش خودتو پیدا میکنی ، نقش مشاور بسیار ناچیزه !
مشاور من گوگل :n01: همون حرفای همیشه تکراری مشاور تو گوگل هست ، کافیه سرچ کنید :n18:
نقل قول:
خیلی خیلی لایک ، قیافه نداشته باش ! خانواده نداشته باش ! هیکل و معرفت و اخلاق نداشته باش !
ولی پول داشته باش! خیلی ها همین آپشن رو داشته باشی حاضرن برات جون بدن !
داداش خیلی وقته ما رو از خونه پرت کردن بیرون.حدود 12 ساله که دارم مستقل زندگی میکنم.فامیل مامیل هم زیاد نداریم خداروشکر.به اجتماع و حرف مردم هم اهمیت ندادیم تا حالا و زندگی خودمون رو میکنیم.زنم تا حالا قرار بود بگیریم تو این 11-12 gf مون تا حالا یکیشون رو میگرفتیم دیگه.خودمم سالهاست همه کاره خودمم.البته من یه خصوصیت دارم که باعث شده زیاد بهم سخت نگذره اونه که آدم عاطفی ای نیستم و روحم مثل موسیقی متال خشن و زمخته و در ضمن از نظر بدنی هم بسیار قویم چون اگه یه آدم از لحاظ روحی و جسمی قوی نباشی یواش یواش خسته میشی و تسلیم میشی.فکر کن تو این مدت من هرروز تا حدود پنج بعد از ظهر سرکار بودم بعد بیا خونه غذا برای خودم درست کنم به بیرون رفتن با gf مون و خرید و هزار کار دیگه مون هم برسیم فکر کن اینهمه چقدر نیرو میخواد ولی در مورد ما اینا باعث پوست کلفت شدنمون شده.نقل قول:
دختر یا پسری که با 100 میلیون فرهنگ و اخلاق و رفتار و درجه عاقل بودن یه نفر رو نادیده میگیره با همین ارزش هم زندگی مشترک رو می تونه بذاره کنار خیلی از پسر ها هم دلنقل قول:
به ظاهر و پول یه دختر می بندن. پس کسی عاقله که ملاک انتـخاب طرف مقابلش رو ارزیـابی کنه . پسری که سراغ دختـری میره که با 100 میلیـون چشمش رو رو بقیه خصوصیـات
رفتاری و اخلاقی و ظاهریش میبنده خودش هم مطمئنا باید ریگی به کفشش باشه که با پول ایرادش رو میپوشونه..
تشکیل زندگی فقط داشتن توانایی مالی برای گذران زندگی نیـست شما بایـد مشکلتون رو همونطـور که دوستان گفتـن با روانشناس و مشاور در میون بذارین کسـی که خودش رونقل قول:
در حدی از بلوغ فکری و اجتماعی می بینـه که به سمت ازدواج بره باید از نظر روانـی تو سلامـت کامل باشه.. نقـش همسـر برطرف کردن مشکلات روانی و ایرادات رفتـاری نیست
این وظیفه روانشناس و روانپزشکه کسی که تو زندگیش احساس پوچی و بی هدف بودن می کنـه و زندگیـش براش جذابیتـی نداره نباید بره سراغ تشکیل خانواده باید با روانشناس
و مشاور مشورت کنه. فرضا همسر آینده شما هم زندگی پوچ و بی هدفی داشته باشن و برای رفع مشکلشون با شما ازدواج کنـن این نـوع تشکیـل زندگی جز سردرگمی تو اداره
زندگی و انتقال مشکلات روانی به اعضای خانواده چیز دیگه ای رو به همراه نداره... می تونید درباره علـت طلاق هایی که اتفـاق می افته تحقیـق کنـید.دلیل بیشترشـون انتـظارات
بالایی هست که از هم دارن چون اکثریت با هدف رهایی و نجات از وضعیت و مشکلاتی که دارن ازدواج می کنن..
تا زمانی که فردی برای پولی که به دست میاره نتونه برنامه ریزی کنه و هدفدار خرجش کنه نباید به فکر ازدواج باشه نه اینکه تصـورش این باشـه که با ازدواج طرز هدف دار خرج کردن
رو یاد میگیره ..
همه مواردی که گفتین لازمه ازدواجه و برای ازدواج کـردن باید این موارد حـل شده باشه رفع نیاز که بهش اشـاره کردین هم نمی تونـه دلیـل ازدواج باشه نیـاز هر فرد محدوده
داره و این نیاز با نیاز فرد دیگه فرق می کنه نمی شه برای رفـع نیـاز همه یه روش رو توصیه کرد ممکن هست یه نفر با ازدواج نیاز و مشکلش حل نشه و قبل از ازدواج تصور کنه کلید
حل همه مشکلات و رفع نیازش ازدواجه..
نقل قول:
نوشته شده توسط aria_electric_fars [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
کسی که از نظر روانی نیاز به مشاوره و درمان داره به هیچ وجه نباید به فکر ازدواج باشه چون همسرش روان شناس و روان پزشک نیست این فرد کسایی رو به عنوان نسل بعد از
خودش به جامعه معرفی می کنه که سلامت روانی ندارن..
اکثر اجداد و نیاکان همه ما هم همینطور فکر کردن که ازدواج کلید حل مشکلاته که وضعیت خانواده ها الان اینطور شده..تکرار زندگی اشتباه گذشتگان هم چنان ادامه داره :
>> تربیت و پرورش اشتباه >> مشکلات روانی>> ازدواج برای فرار از مشکلات و رفع نیاز ها >> تولید نسل جدید و پرورش و تربیت با روش نسل قبل که از نظر روانی مشکل داشتن
>> مشکلات روانی >> ازدواج برای فرار از مشکلات روانی و رفع نیازها >> تولید نسل جدید و پرورش و تربیت با روش نسل قبل که از نظر روانی مشکل داشتن>> این داستان هم
چنان ادامه دارد ...
بهتره برای ازدواج به چیزی فراتر از مسائلی که گذشتگانمون هدف تشکیل زندگی قرار دادن فکر کنیم که که بعدا مجبور نشیم دنبال علت بالا رفتـن آمار طـلاق
باشیم یا برای رفع مشکلاتی که برای نسل بعد از خودمون به خاطر تربیت اشتباه خودمون به وجود آوردیم دنبال راه کار بگردیم..
***روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم... دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!! به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود... ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...! دوستش کنجکاوانه پرسید : دیگه چرا ؟ ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم !!! هیچ کس کامل نیست!***
من با عشقم ازدواج کردم خیلیم بچه بودم(فقط 20سال داشتم)، ولی همه چی خوب و آرومه چون همدیگه رو دوست داریم. به زندگی زیاد بها ندید و سخت نگیرید، چون اگه بهش زیاد گیر بدین اونم شما رو اذیتتون میکنه و آروم آروم لهتون میکنه! سعی کنید دنبال کسی بگردید که شما رو واسه خودتون بخواد نه بخاطر پول و ماشین و خونتون!
یه جایی خوندم نوشته بود که تفاهم یعنی پیدا کردن شباهتها و احترام گذاشتن به تفاوتها.../ اگه این اصل رو توی زندگی مشترک رعایت کنید مطمئن باشید که به مشکل نمیخورید و همه چی راست و ریست میشه. من درآمد آنچنانی ندارم ولی چون اخلاقم درسته(:n02:) همسرم همیشه ازم راضیه(با اینکه تو ناز و نعمت بزرگ شده) و تا حالا هیچ مشکلی نداشتیم!:n12:خدا رو شکر...
سلام مخالفم :n02:نقل قول:
این مواردی که نام بردید موارد و پیش نیاز لازم برای ازدواج هستند اما کافی نیستن /
من جمله ی شما رو به نوع دیگه ای بیان میکنم ، اعتماد پیدا کردن متقابل سخته مخصوصا در مورد ازدواجهایی که به طریق سنتی و از کانالهای سنتی و بدون آشنایی قبلی شکل میگیرند .
من تا حدودی با مورد سنی موافقم ، یه موقعی میرسه که تا به خودمون میایم میبینیم دوستان مجردیمون به دلایلی مثل ازدواج ، مهاجرت و گرفتاری و ... از اطرافمون پراکنده شدن و اون موقع هست که به این فکر میفتیم که چگونه میشه که این خلاء رو به صورت بهتری از دوران مجردی پر کرد ، و خب البته نزدیک ترین گزینه و یا شاید معقول ترینش ازدواج باشه /نقل قول:
باز هم این رو مخالفم ، چون نمیشه کلی گفت و تعمیم داد به همه .نقل قول:
ملاکهای افراد متفاوته ، اون دختری که در وضعیت اقتصادی مطلوبی هست ملاکهای دیگه ای غیر از مسایل مادی شاید براش پررنگ تر باشه ...
متاسفانه یه اختلاف و بدبینی جنسیتی بین پسرها و دخترهای ایران ما افتاده که البته ریشه در اجتماع و هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی داره بیشتر ولی خب خیلی دورنمای خوبی نمیشه متصور شد از ادامه دار بودن این دیدگاههای متقابل .
ازدواج کردن در حال حاضر خیلی سخته فقط خرج یک جشن عروسی معمولی اینا حساب کردم باید 25-30 ملیون پیاده شی اگه نگیری هم که اصلن نمیشه( زندگی که بخواد با ندارم و این حرفا شروع بشه همون بهتر که شروع نشه نظر شخصی منه البته) حالا خرج رهن یا خرید خونه- پیدا کردن شغل مناسب با این وضعیت اسفناک فعلی که فوق لیسانسهای بهترین رشته هاش بیکار هستن و کار مال یک عده شده که یا به زمان جنگ وصل هستن یا پارتی های خفنی دارن:n15:از مهمتر پیدا کردن دختر مورد نظر که بتونی یک عمر باهاش زندگی کنی و کارت به دادسرا این حرفا نکشه ( خودم بین دوستام موارد زیادی دیدم که نزدیکترین دوستم یک دختری دوست داشت مادر پسره موافق نبود یک دختر براش انتخاب کرد بعد2ماه زندگی مهرش گذاشت اجرا دختره الان پسره باید کار کنه مهرش بده از غصه موهای سرش همه سفید شده:n27:
با شرایط فعلی جامعه من به شخصه مجرد بودن ترجیح میدم:n01:
دور و اطراففمون این جور دخترا رو زیاد دیدم :
الان بعضی ها با این روش کسب در آمد میکنن ! مهریه رو سنگین تعیین میکنین و به 2 ماه نرسیده طبل جدایی رو به صدا درمیارن !
حالا پسر بدبخت میمونه و این همه بدهی که باید بده !
دختره هم خیلی راحت میره سراغ کارش و نوبت بعدی ....
مشکل به نظر من مهریه نیست فقط هزینه عروسیه
حد اقل برای من اکه اینطوریه
اگه می پرسید اگه پول عروسی رو داشتم مشکل حله؟ من میگم اره اگه داشتم ازدواج میکردم.
با جناب سروش هم مخالفم
به نظر من مطمئن ترین راه ازدواج روش سنتی هست. بالاخره باید کار و دست کار دون سپرد نه منه بی تجربه
من مهریه کم رو میپسندم : دلیل حرفم اینه که
اگه مثلا فلان دختر من رو دوست داره و بهم اعتماد داره ، نیازی نداره که مهریه رو بالا بگیره و ترس اینو داشته باشه که روزی مثلا بهش خیانت میشه تا بتونه به عنوان پشتوانه از اون استفاده کنه !
ولی الان این چیزا مطرح نیست ! الان میبینه دختر خالش ، دختر عمش ، دختر ..... ، چقدر مهر شدن ، دوست داره هم طراز اونا یا حتی بالاتر باشه ! ( که شاید بخواد فخر فروشی کنه )
کسی که همچین دیدی داشته باشه هیچوقت نمیگه مهریه 1380 سکه !
بعضی ها هم فکر میکنند مهریه بالا نشانه ی عشق پسر به دختره :n21:
یا بعضی ها خیال میکنن که مهریه ی بالا نشانه ی حرمت و شخصیت دختره
و ....
مهریه رو معمولا خانواده دختر مگه اعلام نمیکنن؟ یعنی دختر معمولا نقشی در میزان مهریه نداره. درست نمیگم؟نقل قول:
مشکل ما نه از مهریست نه از مخارج ازدواج نه از پسران و نه از دختران بلکه تمام مشکل ما فرهنگ غلطیه که داریم .....
حق نه با دختره نه با پسر و بلکه هر دوشون حق دارن......
هر دو طرف با توجه به فرهنگ غلطی که وجود داره برای دیگری دست انداز هایی ایجاد میکنن. یه پسر تو این دوره زمونه خونه که 100 درصد نداره و یا نمیتونه بخره و ماشین هم خیلی ها ندارن و کار خوب هم که دیگه پیدا کردنش با خداست حالا شما فرض کنید تو این وضعیت یه دختر چرا باید همه اینارو از یه پسر بخواد تا بهش بله بگه از اونور با عادی شدن و شکسته شدن قبح طلاق هیچ دختری دیگه به هیچ پسری نمیتونه اعتماد کنه و مهریه پایینی رو در نظر بگیره.....
دلایل به وجود اومدن این مشکلات چند تا چیزه :
1: ایینکه تو خونه های ما همه فرزند سالاری شده و وقتی خواستگاری برای دختری میاد پدر یا مادر دختر هیپ حق اظهار نظری ندارن بلکه این دختر خوانوادست که حرف آخرو میزنه که میخواد یا نه و مطمئنان خوانواده نمیتونن رو حرفش حرف بزنن و مطمئنان اون والدین چند تا پیراهن بیشتر پاره کردن.....
2: بی اعتمادی در زمینه ازدواج چرا که بعضی از دختران و پسران کارهایی انجام دادن که هر دو طرف به هم بی اعتماد شدن......
3: رسانه که تاثیر واقعا زیادی تو زندگی های ما داره چرا که مظمون خیلی از فیلم های ساخته شده در داخل یا خارج کلا با زندگی واقعی تناقض داره مثل داستان هایی از قبیل ازدواج فقیر با پولدار ...عملا ازدواج هایی که ما درسانه میبینیم همه پر زرق و برق و تجملاته.....
من به شخصه فقط میتونم راه حلی برای مورد 1 اعلام کنم و ارائه راه حل برای مورد 2 و 3 کار هر کسی نیست و باید به اهلش سپرده بشه......
راه حل مورد 1: اصولا پیشنهاد اینه که برای انتخاب همسر آیندتون چه دختر چه پسر بیشتر با خوانواده ها مشورت بشه تا از تجربیات او ها به طور کامل استفاده بشه.........
2:
برادر من منظورم این نبود که روال و عرف سنتی ازدواج خوب نیست ، بلکه منظورم این بود که در این شیوه اعتماد متقابل بین دو نفر که تا قبل از خواستگاری هیچ آشنایی ای نداشتن ، سخت تر حاصل میشه .نقل قول:
کلا از ابتدای تاریخ تا 200 سال گذشته (و برای بعضی ها همین الان) هدف از زندگی فقط یک چیز بوده: تولید مثل ، و ازدواج هم مجموعه قوانین قانونی و اجتماعی بوده که چه افرادی می تونند با هم تولید مثل کنند. برای همینه که در قدیم (و الان در کشورها و فرهنگ های عقب افتاده مثل متاسفانه خیلی از مناطق ایران) شخص میانسال و پیری که ازدواج موفق نداشته یا فرزند نداره رو بازنده زندگی قلمداد می کنند.
کلا در فرهنگ ما تعریف زن و مرد اینه:
مرد موجود قوی ای است که تا وقتی ازدواج نکرده قابل اعتماد نیست، برای همین خونه و شغل و پست و مقام به مرد مجرد سخت تر میدن یا اصلا نمی دن.
زن موجود بدبخت و بیچاره ای است که باید صبر کنه تا یک نفر بگیره و ببره خوشبختش کنه. برای همین دختری که ازدواج نکرده رو شکست خورده می دونند و حتی بعضی لقب ها مثل ترشیده و ... روش می گذارند.
اما نتیجه چه بود؟ یک مرد مجبور بود ازدواج کنه تا در اجتماع شرایط مناسبی پیدا کنه، بتونه به استقلال از خانواده برسه، بتونه کار پیدا کنه و در کارش پیشرفت کنه. یک زن مجبور بود ازدواج کنه تا دهان اطرافیان رو ببنده و هرچقدر هم با بدبختی با شوهرش زندگی کنه صداش در نیاد تا این تفکر در ذهن خودش که زندگیش رو باخته و نتونسته شوهرش رو جمع کنه و ... پدید نیاد و سایرین حرف در نیارن. نتیجه؟ آمار جدایی پایین و آمار نارضایتی بسیار بالا.
اما الان در قرن 21 و دنیای اینترنت و اطلاع رسانی مردم دارن کم کم به این نتیجه می رسند که اون تعاریف صحیح نیستند، ازدواج و تولید مثل دیگه هدف زندگی نیست، بدون ازدواج هم یک مرد می تونه قابل اعتماد باشه و یک زن می تونه خوشبخت باشه و اینها شرط لازم نیستن و الان جامعه داره تغییر پیدا می کنه با مفاهیم مدرن از ارتباط. اون دوگانگی که الان در جامعه پیدا شده به خاطر اینه که یک عده هنوز قدیمی فکر می کنند و یک عده مدرن، و این دو نوع تفکر با هم سازگار نیستند.
مشکل اصلی که الان هست اینه که جوون ها تفکر مدرن به ازدواج دارند و خانواده ها سنتی، در نهایت هم به دنبال مخلوطی از این دو تا هستند، یعنی زن دلش می خواد حق طلاق و آزادی های مختلف و حضانت فرزندان و سهم از دارایی مرد و ... داشته باشه، ولی هنوز دنبال مهریه هم هست، دنبال خرجی گرفتن هم هست، به مرد به عنوان کسی که وظیفه مدیریت مالی خانواده رو داره نگاه می کنه. از اون طرف هم مرد به دنبال اینه که مهریه دیگه معنی نداره، اجازه پدر دختر برای ازدواج نیاز نیست، مسائلشون به خانواده ها ربط نداره، ولی انتظار داره زنش مثلا کار نکنه، اجازه اش به دست اون باشه، حق طلاق نداشته باشه، روی حرفش حرف نزنه، حرف آخر همیشه حرف اون باشه، با نداری هاش بسازه و ...
در جامعه مدرن اون تفکرات سنتی دیگه جوابگو نیست، و مخلوط کردن انتظارات مدرن با تفکرات سنتی هم ممکن نیست، و از اون سمت چیزی که در دنیا به عنوان ازدواج برابر (حقوق و مسئولیت ها برابر دو زوج) در نظر گرفته میشه با ساختار اجتماعی کشور ما سازگار نیست چون شرایط اجتماعی برای مرد و زن یکسان نیست. خلاصه نمیشه جامعه رو سوار بر اسب کرد و موقع ازدواج سوار هواپیما شد یا بدتر از اون اسب رو بست به پشت هواپیما ! این مقطعی است که غربی ها ازش گذشتند، در شرق آسیا هم دیرتر از غربی ها ازش گذشتند و احتمالا ما هم خواهیم گذشت.
من با نظر برخی از دوستان که میگن جامعه مدرن ازدواج مخالفه و یا اگرم نیست تکامل انسان رو بدون ازدواج هم میشه تصور کرد تا حدودی مخالفـــــــم
بگذریم از توصیه هایی که در دین و شریعت به ازدواج شده...اما حتی زندگی اجتماعی بدون دین هم حتما با ازدواج موافقه...از ساده دترین چیز یعنی نیازهای جنسی بگیر تا والاترین صفات تکاملی در انسان که با ازدواج و داشتم خانواده شکل میگیره...
بله میشه تو قرن 21 ازدواج نکرد و موفق بود ..اما این فقط میتونه بخش مادی ماجرا باشه...بخش معنوی زندگی رو هم در نظر بگرید...
مثالی میزنم از یکی زا اقوام که دکترای مخابرات داره و الان هم 56 سالشونه و با حقوقی نزدیک به 4 میلیون تومان !!!! اما به گفته خودش که داشتیم در مورد ازدواج کردن یا نکردن میکردیم...بزرگترین اشتباه زندگیش همین ازدواج نکردن بود...میگفت هر چقدر سن بره بالاتر صوای اینکه به همدم نیاز داره احساس میکنه یه جای زندگیش میلنگه و همین احساس لعنتی داره عذابش میده...
مشکل روانی حادی نیست فقط مقداری استرس و دلشورست که البته طبیعیه چون فرد دغدغه آینده شو داره و دوست داره زندگی سالمی رو تشکیل بده و البته که تصمیم مهمیه و اگر خدا کمک کنه انشاء الله این چالش مهم زندگی هر فردی با موفقیت سپری میشود ----------------------------> پس اول خواست خدا و دوم تلاش و سعی در انتخاب گزینه مناسب با در نظر گرفتین جمیع جهات ...نقل قول:
تشکیل زندگی فقط داشتن توانایی مالی برای گذران زندگی نیـست شما بایـد مشکلتون رو همونطـور که دوستان گفتـن با روانشناس و مشاور در میون بذارین کسـی که خودش رو
در حدی از بلوغ فکری و اجتماعی می بینـه که به سمت ازدواج بره باید از نظر روانـی تو سلامـت کامل باشه.. نقـش همسـر برطرف کردن مشکلات روانی و ایرادات رفتـاری نیست
این وظیفه روانشناس و روانپزشکه کسی که تو زندگیش احساس پوچی و بی هدف بودن می کنـه و زندگیـش براش جذابیتـی نداره نباید بره سراغ تشکیل خانواده باید با روانشناس
و مشاور مشورت کنه.
اتفاقا با ازدواج مسئولیت فرد بیشتر میشه و متعهد به برنامه ریزی درست برای اداره صحیح امور خانواده و هزینه کرد منطقی میشه ...نقل قول:
تا زمانی که فردی برای پولی که به دست میاره نتونه برنامه ریزی کنه و هدفدار خرجش کنه نباید به فکر ازدواج باشه نه اینکه تصـورش این باشـه که با ازدواج طرز هدف دار خرج کردن
رو یاد میگیره ..
نیاز به داشتن فرزند و ازدیاد نسل رو با چه روشی غیر ازدواج میشه حلش کرد که صد درصد نیاز هر فردیه :n16:نقل قول:
همه مواردی که گفتین لازمه ازدواجه و برای ازدواج کـردن باید این موارد حـل شده باشه رفع نیاز که بهش اشـاره کردین هم نمی تونـه دلیـل ازدواج باشه نیـاز هر فرد محدوده
داره و این نیاز با نیاز فرد دیگه فرق می کنه نمی شه برای رفـع نیـاز همه یه روش رو توصیه کرد ممکن هست یه نفر با ازدواج نیاز و مشکلش حل نشه و قبل از ازدواج تصور کنه کلید
حل همه مشکلات و رفع نیازش ازدواجه..
خب با فرض اینکه حرف شما درست باشه اما راه حل چیه؟نقل قول:
اینکه با دوست دخترم ازدواج کنم؟ خودت می دونی که این دوستی ها هدف و منظور دیگه ای داره حتی اگه با قصد ازدواج هم باشه اکثرا بیش از اندازه احساسی هست و دو طرف درست تصمیم نمی گیرن.
اگه مثل غرب باشه که چندین سال با هم نه فقط دوستن بلکه به نظر میاد تو مشکلات هم در کنار هم دیگه هستن. با هم زندگی می کنن. خرجشون از خانواده جداست و واقعا با مشکلات زندگی با هم دیگه در گیر هستن. چیزی که اینجا شاهدش نیستیم. و قطعا نمی تونیم باشیم. دختر پسرا اینجا تو خوشی با هم دیگه رفیقن اکثرا تصور درستی از مشکلات یک زندگی ندارن. و مهمتر از اون همدیگه رو تو مشکلات زندگی نشناختن و محک نزدن.
درسته - دختری که تو سن قبل ازدواج میره با پسری دوست بشه به نظر من قابل اعتماد نیست چون اینگونه روابط افسار گسیختست و معلوم نیست دامنه این روابط تا کجا بوده ...نقل قول:
ازدواج سنتی با مداخله و همفکری و صلاحدید عده بیشتری همراست که همگی به خیر و صلاح فرد می اندیشن ...
البته شکست و موفقیت در دو روش صد در صد نیست ...
ازدواج سنتی هم مثل خیلی از سنتهای دیگه که با زمان پیش نمیرن و تغییری درشون ایجاد نمیشه یواش یواش کمرنگ میشن و از بین میرن.فقط صبر کنید دو نسل دیگه بگذره بعدش ببینید چقدر از این سنتها باقی میمونن یا اونهایی که باقی میمونن چقدر کمرنگ و بی رمقن.هرچیزی که با گذر زمان پیشرفت نکنه و به نوسازی و تغییر خودش نپردازه محکومه به شکست و نابودی.ازدواج سنتی به اون شکل غلیظ و اصیلش مال این زمان نیست.دونفر که همدیگه نمیشناسن یه دفعه بیان با هم ازدواج کنن و بعد تازه مدتی طول بکشه که همدیگه رو بشناسن و عیوب شخصیتی و رفتاریشون مشخص شه.جدا از شرایط اقتصادی این عامل نشناختن هم یکی از عوامل طلاقه.
البته قبلش آدم باید تحقیق کنه و تو دوره ی نامزدی هم باید طرفش رو بشناسه!نقل قول:
واسه مهریه کف نداره؟ یعنی مثلا میشه یک نفر یک سکه مهر کنه؟
به نظر من ازدواح سنتی نسبت به پنجاه سال پیش خیلی فرق کرده.نقل قول:
یکی از اقوام بنده که البته سنش بالاست میگه من تا شب عروس شوهرم و ندبده بودم
اگه توجه کنید ماندگار ترن نوع ازدواج ها از نوع سنتی بوده و نه مدرن و به نظر من دلیل زیاد شدن آمار طلاق مدرن شدن ازدواجه.......
تو هر 2 نوع از ازدواجها طلاق اتفاق می افته...اتفاقا تو ازدواجهای سنتی فکر میکنم به خاطر اینکه شناخت قبل از ازدواج کم بوده شاید مشکلات بیشتر باشه و اگر هم طلاق کمتر باشه به خاطر اینکه خانواده های سنتی هر طور شده سعی میکنه هیچ ازدواجی به جدایی کشیده نشه...نقل قول:
اگه توجه کنید ماندگار ترن نوع ازدواج ها از نوع سنتی بوده و نه مدرن و به نظر من دلیل زیاد شدن آمار طلاق مدرن شدن ازدواجه.......
از اون طرف هر کسی از ازدواج مدرن تعریف خاص خودش رو داره...خیلی ها تا سالها با هم دوست میمونن و بعدش ازدواج میکنند و هزار مدل دیگه...
مهمه فقط شناخته...هم کفو بودن و اینکه تو زمینه های مختلف همسان و برابر باشند...
الان دیگه موندن کنار هم به قصد شناخت بیشتر هم تاثیری نداره ، هیچ تضمینی وجود نداره که چه دختر چه پسر بعد از گذشت یک مدت ، خیانت نکنن و به بهانه های دروغین سراغ یکی دیگه نرن !
الان تو این دوره زمونه باید شانس بیاری که کیس خوب و دلخواه گیرت بیاد ، شانس مهمترین نقش برای ازدواج خوب !
کاش یه آمار و مقایسه از ازدواج های ناموفق مدرن و سنتی داشتیم ، میشد مقایسه کرد .
به عنوان یک دختر کاملاً با حرفهاتون موافقم و ممنونم از اینکه در مورد این موضوع نظرتون رو گفتید.نقل قول:
اما از نگاه خودم : در حال حاضر روال جاری در جوانی تحصیل - کار - ازدواج - بچه دار شدن هست. این روال به عنوان عرف جا افتاده چرا که شاید بهترین پاسخ ازش گرفته شده و البته در نهایت برمیگرده به هدف نهایی تکامل که تولید مثل هست.
اما میشه موضوع رو از یک دیدگاه هم دیگه هم بررسی کرد. انسان ها مثل هم نیستن و می تونند اهداف متفاوتی در زندگی داشته باشن انکار نمی کنم که نیاز به تشکیل خانواده هم برای مرد و هم برای زن وجود داره اما در حال حاضر در جامعه ما شاید بیشترین تغییر رو زنان ما داشتن که یکی از تغییرات بسیار مهم استقلال مالی بسیار بیشتر از نظر کمیت هست. در گذشته شغل و درآمد برای خانوم ها چندان وجود نداشت و تفکرات جاری هم زیاد موافق این امر نبود. اما امروزه اینطور نیست. همچنان که آمار زنان تحصیل کرده بالاتر میره آمار شاغلین هم بالاتر میره. وقتی نیاز مالی وجود نداشته باشه دخترها برای انتخاب همسر آینده شون ملاک های دیگر رو بیشتر مد نظر قرار می دن و این به عنوان سختگیری در عرف جامعه ما نامیده میشه. به شخصه با ازدواج سنتی مخالفم چون با منطق من چند جلسه صحبت کردن در حضور خانواده و دوران نامزدی ( که ترس از به هم خوردن اون محصوصا برای دختران اونها رو وادار به پذیرش خلق و خو هایی از طرف مقابلشون می کنه که شاید اگر به عنوان دوست پسر و دختر بودن به راحتی با فرد مقابل رابطه رو به هم میزدن) نمی تونه مبنای درستی برای شروع یک زندگی مشترک موفق باشه. تا حالا از چند نفر که جدا شدن یا زندگی ناموفقی دارن شنیدین که در دوران عقد یا نامزدی می دونستم و رفتارها را می دیدم اما به هم زدن همه چیز سخت بود؟
و همه اینها نشات می گیره از واژه بی معنی ای با عنوان حفظ آبرو! . تا حالا فکر کردید حفظ آبرو به چه قیمت به قیمت یک عمر نارضایتی؟!
دلیل اینکه ازدواج های سنتی موفق تر عنوان میشه یکی بزرگنمایی جامعه برای حفظ ارزش ها و سنت ها و عرف جاری خودش هست و دیگر اینکه دیدگاه به عنوان مثال مادرها و مادربزرگ های ما معمولا سوختن و ساختن بوده و هر چی با سختی بیشتری زندگیتو حفظ کنی قهرمان قابل احترام تری هستی! چرا چون سختی کشیدن در هر مساله ای، ازدواج، تحصیل، کار و ... و شکایت نکردن در جامعه ما ارزش شده!
در مورد عدم موفقیت ازدواج غیر سنتی هم باز بزرگنمایی شده چون باز تاکیدی بر حفظ سنتی ارزش هاست!
نمی خوام هیچکدوم از این دو رو محکوم کنم چون به نظرم هر فرد با توجه به دیدگاهش، خواسته هاش و چهارچوب هاش باید تصمیم بگیره و باید در تصمیم گیری کاملاً آزاد باشه. اما سختی بیشتری از طرف دیگر افراد جامعه برای کسانی هست که نمی خوان روند جاری رو طی کنند. اما به شخصه فکر می کنم همواره هر تصمیمی میگیریم این دشواری ها ارزشش رو داره و رضایت شخصی مهمه.
مسائل دیگری هم هست، آقایون معمولاً با درصد آماری بسیار بالایی از پذیرش دخترانی که رابطه های قبلی ( بیشتر باز نمی کنم مساله رو) سر باز می زنند و بسیاری موارد حتی ترجیح میدن در این موارد دروغ بشنون تا اینکه زندگی رو با این واقعیت ها آغاز کنن و این مساله بزرگی هست که چرا باید پایه و اساس ارزشمندی یک انسان (دختر هم یک انسان هست دیگه؟ ) این نوع مسائل باشه.
دختران ما از شوهر در ذهن خودشون یک نجات دهنده می سازند که تمام خواسته های اونها رو جامه عمل می پوشونه. انتظار شوهرهایی با ویژگیهایی رو دارند که خود اونها واجد این ویژگی ها نیستند! ( از نظر خانواده، تحصیلات، کار و ...). که این کاملاً اشتباه هست.
می رسیم به زندگی هایی که شکل میگیره. از خیانت بگیم که متاسفانه در خانوم ها هم شایع شده. چرا؟ این همون ازدواج هایی هست که به ظاهر زندگی های موفق هستند! آقایون و خانوم ها چند آقای متاهل رو در اطرافیانتون می شناسید که خیانت می کنند ( که در تقریبا تمام موارد فقط و فقط تنوع طلبی هست). خانوم های متاهلی هم هستند که خیانت می کنند.
وقتی یخواهیم همواره و همواره برای حفظ آبرو! ظاهر رو حفظ کنیم و در خفا زندگی که دوست داریم داشته باشیم نتیجه اش میشه تموم اینها که کاملاً بر ضد ارزش های انسانی هست و وقتی در جامعه ای زندگی می کنیم که همواره نیاز داشتیم به حفظ ظاهر نتیجه ای غیر از این انتظار نمیره. از اونور بوم افتادیم ....
سعی کردم فشرده ای از مسائل رو بگم، می دونم که هر کدوم از اینها به تنهایی بحث طولانی رو میطلبه. خواستم اشاره ای داشته باشم به بخشی که مشکلاتی که شاهد اون بودم.
نقل قول:مشکل اینجاست که موفق بودن ازدواج رو چطور قراره تعریف کنیم؟ صرفا طلاق نگرفتن یعنی ازدواج موفق؟ تبدیل کردن خونه به جهنم برای خود افراد و بچه ها و هر روز دعوا و ... و طلاق نگرفتن به خاطر ترس از حرف مردم و ... یعنی ازدواج موفق؟ آمار طلاق به هیچ وجه نشانگر موفق بودن یا نبودن ازدواج نیست. میزان رضایت از ازدواج مثلا بعد از 5, 10, 20, 30 سال اگه اندازه گیری بشه عامل دقیقی است که ما در ایران چنین آمارهایی نداریم.نقل قول:
مفهوم طلاق در ازدواج سنتی و مدرن هم بسیار متفاوته، طلاق در سیستم سنتی یعنی بزرگ ترین شکست ممکن در زندگی و یک قدم بزرگ به سوی بدبختی بیشتر، در سیستم مدرن یعنی تصحیح یک اشتباه و یک قدم بزرگ به سوی خوشبختی بیشتر.
شانس نه، شناخت. هیچ وقت هیچ تضمینی وجود نداره ولی با شناخت کافی میشه احتمال بروز چنین مشکلاتی رو بسیار کم کرد.نقل قول:
فقط شانس ! ازدواج مثل یه هنداونه سربسته میمونه ... شانسیه !نقل قول:
باید شانست خوب باشه تا کیس خوبی گیرت بیاد ، دقیقا مثل هندوانه
فعلا که اکثر هندوانه ها سفید و بد مزن ! دختر پسرای این دوره هم همین طورین !
درسته که امار طلاق ازدواج های موفق رو نشون نمیده ولی نشون میده چند تا ازدواج به طور قطع شکس خوردن
ولی چون اینجا اصلا اماری نداریم (مگه اینکه کسی داشته و سندش هم رو کنه) پس بحث در این مورد کاملا بی فایده هست. اینکه یکی بیاد بگه طلاق تو ازدواج سنتی بیشتره یکی بیاد بگه کمتره فایده ای نداره
اینطوری هم نیست که دختر حق حرف زدن نداشته باشه. خب طبیعیه که هر کسی باید به حد و اندازه خودش نگاه کنه. حتی اگه دری به تخته ای بخوره و ادم (چه دختر چه پسر) با بالاتر از خودش ازدواج کنه فقط خودش رو کوچیک کرده.نقل قول:
دخترها برای انتخاب همسر آینده شون ملاک های دیگر رو بیشتر مد نظر قرار می دن و این به عنوان سختگیری در عرف جامعه ما نامیده میشه
که البته خودتون هم به این مسئله اشاره کردید.
نقل قول:
انتظار شوهرهایی با ویژگیهایی رو دارند که خود اونها واجد این ویژگی ها نیستن
من با شما مخالفمنقل قول:
و هر 2 نوع از ازدواجها طلاق اتفاق می افته...اتفاقا تو ازدواجهای سنتی فکر میکنم به خاطر اینکه شناخت قبل از ازدواج کم بوده شاید مشکلات بیشتر باشه و اگر هم طلاق کمتر باشه به خاطر اینکه خانواده های سنتی هر طور شده سعی میکنه هیچ ازدواجی به جدایی کشیده نشه...
خب درسته که تو تمام خانواده ها (با کم و زیادش) تا جایی که امکان داره در برابر طلاق مقاومت میکنن. ولی نمیشه گفت خانواده های سنتی به خاطر سنتی بودنشون بیشتر مقاومت میکنن.
ازدواج هایی که به طور مدرن انجام شده هم وقتی به بن بست میرسه سعی میکنن تا میشه از طلاق اجتناب کنن چون قطعا قبل از ازدواج خیلی ها بهشون گفتن ازدواج مدرن درست نیست به خاطر همین هم که شده سعی میکنن با طلاق به اشتباهشون اعتراف نکنن چون اگه طلاق بگیرن اون اشخاصی که قبل از ازدواج اونها رو منع میکردن حالا زبونشون دراز میشه و نمک به زخمشون می پاشن
سلامنقل قول:
این حرف تا حدودی ( خیلی کم ) درست است آن هم به دلیل اینکه در ازدواج های سنتی خانواده هر دو طرف دخیل هستند بنابراین دخالت و بهانه گیری تا حدودی کمتر است .
سلامنقل قول:
قسمت اول کاملا" صحیح میفرمایید . طفلک بچه ها .
اما قسمت دوم هیچ وقت هیچ تضمینی وجود ندارد چون شناخت کافی تقریبا" غیر ممکن است مخصوصا" اگر باکسی آشنا شوی و بداند قصد شما شناخت برای ازدواج است .
شاید تدابیر بعد از ازدواج و نحوه برخورد با طرف مقابل در زندگی مشترک یکی از راههای موفقیت باشد .
با تشکر
سلام.
یه بحثی شد در مورد شناخت یه مطلب هم من بگم.
خیلی ها ممکنه بگن برای شناخت ملاقات با خود طرف یا خانواده طرف یا تحقیقات و... صد در صد جواب میده اما اینطور نیست. ممکنه یه نفر برای پوشاندن عیب های خودش در ملاقات ها دروغ بگه. در ضمن در ملاقات ها معمولا"
احساسات بر طرفین حاکم می شه و هر طرف تلاش میکنه خودشو بهتر از اونی که هست نشون بده تا توجه و تمایل طرف مقابل رو جلب کنه. شناختی که از این راه بدست بیاد صفر نمی ارزه.
این مورد در یکی از بستگان بنده هم پیش آمد که حدود 1 سال بعد از ازدواج ناگهان متوجه میشه که شوهرش بیماری جنـــــون افـــــــراطی:n04: داره و باید زودتر جدا بشه در حالی که خانواده داماد محترم و حتی خودش اعلام نکرد که
بیماری خاصی داره!
موفق باشید.
نه همش که اینطوری نیست.یه قسمتی مربوط به شانس هستنقل قول:
فقط شانس ! ازدواج مثل یه هنداونه سربسته میمونه ... شانسیه !
باید شانست خوب باشه تا کیس خوبی گیرت بیاد ، دقیقا مثل هندوانه
مثلا طرف بعد مدت ها یکی اومده خواستگاریش ، خیال کردی که خودشو رو بد نشون میده ؟ یا اخلاق واقعیش رو نشون میده؟
نه اینطور نیست ، طرف اینقدر خوش اخلاق میشه و خوب باهات رفتار میکنه که خود خونوادش نمیدونن آیا واقعا این بچه ی اوناس یا نه :n09:
کافیه همه چی تموم شه و برن زیر یه سقف ، اونوقته که مشکلات واقعی و اخلاق واقعی طرف بعد از مدتی نمایان میشه و ....
نقل قول:نقل قول:مشکل اینجاست که شناخت در چارچوب اون سیستم سنتی اصلا ممکن نیست، و حرف دوستمون ابلیس که فقط شانس است هم صحیحه چون در این چارچوب اصلا شناختی ممکن نیست و گول زدن و دروغ گفتن و ... هم آسون هست. کلا دلیل این دروغگویی و فیلم بازی کردن هم همون تفکر "ازدواج هدف زندگی است" وگرنه کسی که ازدواج رو یک مرحله از زندگیش می دونه که در زمان مناسب با شخص مناسب صورت می گیره دیگه نیازی نداره برای پیدا کردن زن یا شوهر دست به هر کاری بزنه و به هر قیمتی یکی رو پیدا کنه یا گول بزنه و ...نقل قول:
چیزی که برای شناخت لازمه و در دنیا قابل قبوله حداقل حدود 1000 ساعت با هم بودن هست که حداقل 500 ساعتش هم باید رودررو و بطور حضوری باشه و در شرایط مختلف (خانه، رسمی، بیرون، غیررسمی، بین دوستان، مسافرت، کار، در حین مشکلات و ...) تا بشه به اون شناخت لازم رسید. قطعا چهار تا ملاقات 2 ساعته و تحقیق در محله و ... هیچ شناختی رو به هیچ کس نمی ده. اگه می بینید شناخت ممکن نیست در چارچوب اون روال سنتی، اشکال از اون روال سنتی است نه اینکه کلا شناخت چیز غیرممکنی است.
قصد نداشتم وارد بحث بشم چون انقدر سریع این بحث جلو میره که نمیشه بهش رسید:n02:
خب به نظر شما در دوران به قول شما "دوست پسر و دختر بودن " نمیشه دروغ گفت؟ نمیشه برای رسیدن به همسر از طرف هر کدوم از طرفین عیبهای دیگری نادیده گرفته بشه؟ و یا باز برای رسیدن به طرف مقابل عیبهایشون رو پنهان کنن؟و...شاید تنها موردی که شاید و شاید در این گونه رابطه ها نسبت به نامزدی به عنوان مزیت حساب بشه همون حفظ ابرو برای برهم خوردن رابطه هست. اونم در صورتی هست که رابطه پنهانی باشه که اون هم باز مسائل دیگه مثل دروغ و عدم صداقت رو در پی خواهد داشتنقل قول:
به شخصه با ازدواج سنتی مخالفم چون با منطق من چند جلسه صحبت کردن در حضور خانواده و دوران نامزدی ( که ترس از به هم خوردن اون محصوصا برای دختران اونها رو وادار به پذیرش خلق و خو هایی از طرف مقابلشون می کنه که شاید اگر به عنوان دوست پسر و دختر بودن به راحتی با فرد مقابل رابطه رو به هم میزدن) نمی تونه مبنای درستی برای شروع یک زندگی مشترک موفق باشه. تا حالا از چند نفر که جدا شدن یا زندگی ناموفقی دارن شنیدین که در دوران عقد یا نامزدی می دونستم و رفتارها را می دیدم اما به هم زدن همه چیز سخت بود؟
و همه اینها نشات می گیره از واژه بی معنی ای با عنوان حفظ آبرو! . تا حالا فکر کردید حفظ آبرو به چه قیمت به قیمت یک عمر نارضایتی؟!
باید قبول کنیم بیشتر ما ها حاصل:n02: همین ازدواج ها هستیم.ولی واقعا چند درصد از مشکلاتی که شما مطرح کردید در زندگی پدرها و مادران ما دیده میشه و یا چند درصد از اینگونه ازدواجها با مشکل(منظورم فقط طلاق نیست ولی خب طلاق یکی از شاخصهای قابل اندازه گیری هست) مواجه میشه؟چون ما به امارهای واقعی درسترسی نداریم به نظرم قضاوت کردن بر اساس حدس اشتباه هستنقل قول:
مشکل اینجاست که موفق بودن ازدواج رو چطور قراره تعریف کنیم؟ صرفا طلاق نگرفتن یعنی ازدواج موفق؟ تبدیل کردن خونه به جهنم برای خود افراد و بچه ها و هر روز دعوا و ... و طلاق نگرفتن به خاطر ترس از حرف مردم و ... یعنی ازدواج موفق؟ آمار طلاق به هیچ وجه نشانگر موفق بودن یا نبودن ازدواج نیست. میزان رضایت از ازدواج مثلا بعد از 5, 10, 20, 30 سال اگه اندازه گیری بشه عامل دقیقی است که ما در ایران چنین آمارهایی نداریم.
من اگر قراره راهکاری ارائه بدم:n02: اینه که شناخت باید ایجاد بشه اون هم در بستر سنتی-مدرن من با رابطه "دوست پسر و دختر بودن" مشکل دارم و به نظرم ریشه خیلی از مشکلات اینده در زندگی زناشویی به خاطر همین مسئله هست(البته عرض میکنم به نظرم) همین مسائلی که مطرح شد مثل تنوع طلبی از یکجایی مزه اش میره زیر زبون افراد.
رابطه که گفتم سنتی-مدرن چیزی نیست جز همون رابطه نامزدی سنتی با دید مدرن.اینکه دو طرف با صداقت پا پیش بگذارند و عاقلانه تصمیم بگیرند و خانواده و اجتماع فرهنگشون رو تصحیح کنن و به چشم بهتری(بخصوص به دختر) نگاه کنن.البته الان داره این وضعیت بهتر میشه وقتی میشنویم که نامزدی فلانی 6 ماه یا یکسال طول کشید(که به نظرم اگر صداقت و عقلانیت باشه مدت زمان کافی هست)
فرق این رابطه با "دوست پسر و دختر بودن" اینه که هدف از اینگونه رابطه مشخصه (چند در صد از رابطه های "دوست پسر و دختر بودن" هدف متعالی دارن؟اگر قبول کنیم هدف از ازدواج تکامل و به تعالی رسیدن هست)و دربستری داره شکل میگیره به اسم خانواده(و این رو هم باید قبول کنیم پذیرش یک نفر به عنوان همسر بدون پذیرش خانواده اش غیر قابل امکان هست و این رابطه های مرسوم"دوست پسر و دختر بودن" این شاخص مهم رو کم دارن) که تا حدودی جلوی انحراف رو میگیرن
چیزی به اسم شانس وجود نداره مگر در گل یا پوچ که اونم با رعایت بعضی قواعد میشه نقش شانس رو تو برد حذف کرد ..نقل قول:
انتخاب هندوانه هم قاعده و اصول داره هر چیزی رو اگر اصولش رو بدونیم از پسش بر میایم چون همه عقل و قدرت انتخاب داریم
به نظرم مشکل اصلی به خاطر نداشتن ثبات شخصیت هست .اصولا باید به دختر یا پسری که فقط میگه : چشم یا هر چی شما میگین تیز بینانه تر نگاه شهنقل قول:
کسی که تو جلسه های آشنایی! فقط حرف گوش کنه مشکل داره! کسی نرماله که وظیفه و حقوق طرف مقابل و وظیفه و حقوق خودش رو یاد آوری کنه کسی
که خواسته ها و توقع هاش رو بیان کنه نرماله ..
صحبت کلی من اینه : به شخصه پسر یا دختری که بگه چشم یا هر چی شما بگین و نظر، خواسته، انتظار و... از طرفش نداشته رو نرمال نمی بینم
مشکل اینه که بعد 50 سال باهم بودن هم نمیتوان به شناخت رسید چون متاسفانه امروزه خصوصیات با شرایط زمان عوض میشود .
نقل قول:
حرفت رو تائيد مي كنم مي دوني چرا؟؟؟
اون دوستمون مي گن شناخت ولي چه جوري شناخت پيدا كني؟؟؟ بايد طرفت صداقت داشته باشه يا نه؟؟!!!
فرض كنيد دختر يا پسر از طرف مقابل به ظاهر خوشش اومده ولي در باطن يك سري مشكلات هست كه طرف مقابل نمي تونه تحملش كنه ولي ازش اطلاعي نداره و يا طرف مقابل سعي مي كنه اون ها رو مخفي كنه اونوقت چي؟؟؟
مثلا پسري خشن هست و وحشي حالا وقتي با يك دختر خانم مي ره بيرون و مي گرده مسلما سعي مي كنه وحشي بازي رو نشون نده حالا دختر خانم چطوري طرف رو بشناسه؟؟؟!! حالا آقا پسر بتونه يك سال خودش رو خوب نشون بده ولي آخرش بر مي گرده به اون اخلاق سگي اون وقت چي؟؟؟
من با نظرتون موافق هستم و بايد نگيم شانس بايد بگيم تقدير و خواست خداوند و البته بايد سعي كنيد از طريق امتحان كردن طرف مقابل رو بهتر بشناسيد
بخوام مثال بزنم بايد بگم كه فرض كنيد با طرفتون مي ريد بيرون حالا اون مثلا پاهاش رو زياد تكون مي ده يا تيك داره يا ... شما بايد پي ببريد كه ايشون چطوري هست
هر كاري كنيد يك نشونه كوچيك بروز مي ده از خودش و شما بايد تيزهوش باشيد
با تشكر