ولی اسم سريال خيلی با معنی و مفهوم بود . . . و کاملا ربط داشت . . .
هم قسمت اول که اسد ميخواست خيلی زود به ثروت برسه . . . ولی نتونست . . .
هم قسمت آخر که منوچهر ميخواست به گنج برسه . . . ولی بازم نتونست . . . و حرف اسد ثابت شد . . .
اونجايی که به عماد گفت : هر کسی که تا الان گنج و نگه داشته از اينجا به بعدم نگه می داره . . . ( وقتی ميخواستن برن کمک رزمنده ها تو درّه )
.
.
البته خيلی پايان جالبی نداشت . . . اين همه تير در کردن ولی به عراقيا نمیخورد !! در حاليکه عراقيا خيلی متراکم داشتن حرکت ميکردن . . .
از طرف ديگه ام با چن تا تير 7،8 تا عراقی رو ميکشتن . . . !!! ( مثلا وقتی جابر تير خورد و از بالای تپه عراقيا اومدن ) جالبه که به بعضی هاشون تير نمی زد ولی ميمردن . . . !!!! جالبتر اينکه عراقيا اون صحنه يه دونه تيرم نزدن . . . !!
.
.
ولی آخر سريال که 25 سال از اون زمان گذشت خيلی بغض آلود بود . . . ( لااقل واسه من )
وقتی که عماد تو ماشين بود و عکس اسد و عماد و ميديدم خودم و جای عماد گذاشتم و ياد اون زمانا افتادم و اون رفاقتی که بين عماد و اسد بود ( گرچه عماد اصرار داشت که ما رفيق نيستيم ! ولی رفاقت خيلی مستحکمی داشتن ) يه احساس يا بغض سنگينی داشت . . .