-
مپسند که دور از تو برای تو بمیرم
صید تو شدم تا که به پای تو بمیرم
هر عضو ز اعضای تو غارتگر دلهاست
ای آفت جان بهر کجای تو بمیرم
گر عمر ابد خواهم از آنست که خواهم
آنقدر نمیرم که به جای تو بمیرم
با من همه لطف تو هم از روی عتابست
تا هم ز جفا، هم ز وفای تو بمیرم
آخر دل حساس ترا کُشت «امیرا»
ای کُشته احساس، برای تو بمیرم
اقليم
-
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
اسرار
-
ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
نقشهایی دیدم از گلزار تو گلزار تو
صبا
-
آخر ای باد صبا بویی اگر میآری// سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست
قاتل
-
گمان او بسستش زهر قاتل
که در قند تو دارد بدگمانها
صید
-
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس آهوی زیبا را از این خوشتر نمیگیرد
شقایق
-
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
رنج
-
بگو به جان مسافر ز رنجها چونی
ز رنجهای جهان و ز رنج ما چونی
اسیر
-
فكر می كنم من بمیرم
عمر تو هم تموم بشه
ببین یه عاشق چه جوری
اسیر قلب پاكشه
خاتون
-
بدو گفت خاتون که با رای تو
نگیرد کس اندر جهان جای تو
برین گونه یک شب بپیمود خواب
چنین تا برآمد ز کوه آفتاب
جهان