نگاهی به روشهای نوین تعامل مغز و ماشین
حضور ذهن ندارم کسی در بازی آرزوهای گیکی آرزو کرده باشد بتواند مغز خود را مستقیماً به اینترنت متصل کند یا از تراشه ها و پردازنده های کامپیوتری برای افزودن بر توانایی های ذهنی خود استفاده کند، تا اینکه در مقاله یی خواندم در یک نظرسنجی جالب از ۱۰ هزار شهروند امریکایی پرسیده شده بود اگر امکان پیوند بی خطر وسیله یی به مغز ممکن باشد که اجازه دسترسی مستقیم ذهنی به اینترنت را بدهد، حاضر به امتحان آن هستند یا نه؟ ۱۱ درصد پاسخ دهندگان گفته بودند بسیار مشتاق به چنین کاری هستند، یا چنین چیزی را بسیار دوست دارند. نویسنده این مقاله در ادامه با نگاهی توام با شک و تردید و بدبینی به مساله نگریسته و از به خطر افتادن امنیت و حریم خصوصی کاربران چنین فناوری و همچنین سرریز غیرقابل کنترل اطلاعات، متعاقب استفاده از این ابزارها ابراز نگرانی کرده بود. این نوشته باعث شد کمی در اینترنت جست وجو کنم و ببینم اصلاً داستان از کجا آغاز شده و آگاهان و کارشناسان چه پیش بینی هایی در مورد عملی بودن یا کاربرد پیوندهای مغزی و دسترسی ذهنی به اینترنت انجام داده اند. سه سال پیش مردی که از هر چهار اندامش فلج بود، توانست با استفاده از کنترل مغزی شروع به بازی های ویدئویی کند. چنین کاری در نگاه نخست ممکن است تنها یک تفریح به نظر آید، ولی همین کار می تواند تحولی در تعامل ما با کامپیوترها ایجاد کند. روزهایی فرا خواهد رسید که کیبورد و موس ، تنها به منزله ابزارهای قرون وسطایی شکنجه مچ دست ها و انگشتان در نظر گرفته شوند و کاربران بتوانند همه کارهای کامپیوتری شان را از چک کردن میل گرفته تا کار با صفحات گسترده و جست وجو در گوگل را با کنترل ذهنی انجام دهند. چنین چیزی رویاپردازی نیست.
مدتی پیش، پژوهشی به وسیله دانشگاه «براون» و سه موسسه تحقیقاتی دیگر با همکاری شرکت Foxborough انجام شد. این تحقیق نخستین بار در مجله علمی انگلیسی «نیچر» منتشر شد. این تحقیق روی یک مرد ۲۶ ساله فلج از هر چهار اندام به نام «متیو ناگل» انجام شد. در این پروژه یک پیوند مغزی با اندازه یی کوچک تر از یک قرص آسپرین در مغز «ناگل» جاسازی شد. «ناگل» کم کم یاد گرفت چطور با کنترل مغزی، نشانگر را روی صفحه اینترنت حرکت دهد، بازی های ساده انجام دهد، یک بازوی روباتیک را تکان دهد و با کنترل از راه دور، تلویزیون را کنترل کند. او همه این کارها را در زمانی کمتر از نصب یک ویندوز روی کامپیوتر یاد گرفت.
● رمزگشایی مغز
بدون رمزگشایی سیگنال های مغزی و تفسیر طرح های آن، چنین کارهایی غیرممکن بود. تا سال ۱۹۹۹ محققان توانستند طرح های خاص مغز را که نشان دهنده یک یک حروف الفبا است، شناسایی کنند. در حال حاضر شرکت ها و دانشمندان سایبرنتیک سعی می کنند از این دانش استفاده عملی کنند و محصولات تجاری براساس آن بسازند. هم اکنون ۳۰۰ شرکت مختلف در حال کار روی این پروژه هستند. آنها قصد دارند ابزارهایی برای کمک به بیماران دچار آسیب مغزی، نخاعی و اعصاب بسازند. بازار این ابزار و وسایل، بازاری است که سالانه گردش مالی ۴/۳ میلیارد دلاری دارد. ولی تنها هدف دانشمندان سایبرنتیک، تخفیف بیماری های مغزی بیماران نیست. آنها قصد دارند بیماران را قادر سازند با کنترل ذهنی از وسایل الکترونیکی استفاده کنند. در حال حاضر افراد با استفاده از این فناوری می توانند در هر دقیقه ۱۵ کلمه تایپ کنند؛ تقریباً نصف کلماتی که یک فرد عادی در هر دقیقه می تواند با دست بنویسد. با یادآوری قانون مشهور «سیلیکون ولی» که می گوید توان پردازش پردازنده ها شش ماه، دو برابر می شود، ما می توانیم به آینده امیدوار باشیم و انتظار داشته باشیم در سال ۲۰۱۲ سرعت رمزگشایی امواج مغزی به سرعت گفتار یعنی ۱۱۰ تا ۱۷۰ کلمه در دقیقه برسد. تصور کنید با سرعت گفتار بتوانید به یک کامپیوتر فرمان بدهید، در سال ۲۰۰۴ پروفسور «تئودور برگر» رئیس مرکز مهندسی عصبی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، یک تراشه سیلیکونی قابل پیوند را ساخت که از عملکرد هیپوکامپ مغز تقلید می کرد. هیپوکامپ منطقه یی از مغز است که در فرآیند حافظه موثر است.
این تراشه در صورت تکمیل می تواند به افرادی که به علت آسیب هیپوکامپ قادر به خاطر سپردن به خاطرات جدید نیستند، کمک کند. همچنین در سال های اخیر پیشرفت های زیادی در ساخت شبکیه ها و حلزون های شنوایی پیشرفته تر و انتقال سیگنال های آنها به مغز به وقوع پیوسته است. ولی آیا یک فرد سالم هم به اندازه یک فرد بیمار فلج علاقه مند به پیوند زدن یک تراشه به مغزش خواهد بود؟ شاید در آینده اصلاً نیازی به پیوند زدن این تراشه ها در داخل حفره جمجمه نباشد. فناوری رمزگشایی مغزی، فناوری است که به سرعت پیشرفت می کند. دوسال پیش شرکت سونی، ابزاری برای بازی ساخت که داده ها را مستقیماً و بدون نیاز به هیچ گونه پیوند مستقیماً به مغز می رساند. در این فناوری از سیگنال های اولتراسونیک برای القا کردن حس های بویایی، شنوایی و دیداری استفاده شده بود. «نییلز بیربومر» دانشمند متخصص مغز و اعصاب از دانشگاه توبینگن آلمان وسیله یی ساخت که تنها با تماس پوستی و بدون نیاز به پیوند و تنها با خواندن امواج مغزی، افراد ناتوان را قادر به ارتباط با هم می کرد. بنابراین می توانیم امیدوار باشیم که به زودی بتوانیم همه ماشین ها را با ذهن مان کنترل کنیم. اما چنین طرح بلندپروازانه یی، نه پایانی بر آرزوهای آدمی است و نه آغازی بر این پایان است. شاید بتوانیم آن را پایان یک آغاز بدانیم چرا که می توانیم به یاری چنین فناوری امکان تله پاتی شبکه یی را فراهم سازیم؛ نوعی انتقال بلادرنگ افکار که می تواند شما را قادر کند افکارتان را مستقیماً به ذهن هر شخص دیگری منتقل کنید
● پیوند مغزی و ملاحظات اخلاقی
بعضی از آینده نگرها، به پیوند مغزی به عنوان مکمل فرآیند تکامل نژاد بشر نگاه می کنند. پیوندهای مغزی که بتوانند امکان ذخیره داده و پردازش آسان آن را فراهم کنند یا اینکه توانایی های حسی مافوق بشری به انسان ها بدهند و امکان دسترسی انسان ها را به نسخه های جدید اینترنت بدهد، می تواند از انسان کنونی، موجودات سایبرنتیک بسازد. در همین جا است که اخلاق گرایان، نگران سوء استفاده از این فناوری ها و منحرف شدن آن از اهداف اولیه هستند. آنها نگران هستند که این فناوری ها موجب کنترل افکار یا تغییر تلقی انسان ها از واقعیت شود.
● پیوند مغزی از نگاه فلاسفه و ادبیات
نخستین بار «رنه دکارت» در سال ۱۶۳۸ در کتابی که در مورد «وجود» بحث می کرد، از این زاویه به قضیه نگاه کرد که اگر اهریمن ذهن بشر را مبدل به یک «جعبه سیاه» و کلیه داده های ورودی و خروجی را کنترل کند، آدمی نمی تواند از چنین تسخیری مطلع شود. یک فیلسوف دیگر به نام «هیلاری پوتنام» در یکی از آثارش نوشت فکری که مستقیماً توسط یک کامپیوتر تغذیه شود، قادر نخواهد بود واقعیت را از فریب تشخیص دهد.
نویسندگان آثار تخیلی در قرن بیستم، نگاه توام با هراسی به پیوند مغزی و کنترل ذهنی داشتند. «مایکل کرایتون» در «بشر پایانی» درباره یک بیمار مبتلا به ضایعه مغزی نوشت برای جلوگیری از حملات تشنج، وسیله یی در مغز او قرار داده می شود و او از این وسیله برای ایجاد لذت در خود سوء استفاده می کند. سوءاستفاده دولت ها و نظامیان از فناوری کنترل با نیروی ذهن و پیوند مغزی موضوعی است که در آثار زیادی به آن اشاره شده است. در سریالی با عنوان مرد کابوس زا که در سال ۱۹۸۱ از شبکه بی بی سی پخش شد، ناخدای یک زیردریایی فوق پیشرفته با استفاده از پیوند مغزی، زیردریایی را کنترل می کند. ولی او با استفاده از این تراشه، مبدل به یک قاتل کنترل نشدنی شد. شاید تاثیرگذارترین رمان درباره پیوند مغزی، رمان Neuromancer باشد که در سال ۱۹۸۴ به وسیله «ویلیام گیبسون» نوشته شد. در این رمان نیروهای ارتشی با مسلح شدن به تراشه های مغزی، قدرت و توانایی دیداری و حافظه بیشتری پیدا می کنند.
اما به احتمال زیاد تریلوژی ماتریکس و فیلم های پالپ فیکشن و قسمت دوم فیلم مرد عنکبوتی، آثار آشناتری برای ما هستند که در آنها به نحوی به پیوند مغزی و کنترل ذهنی اشاره شده است.
درختاني كه وسايل را ميخورند!
رسانههاي رسمي انگليس تصاويري از درختاني كه وسايل اطراف خود را خوردهاند، منتشر كردند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش ايسنا، بر اساس گزارش رسانههاي رسمي انگلستان اين تصاوير كه از مناطق مختلف جنگلي اين كشور تهيه شدهاند نشان ميدهد كه درختان هر چيزي را كه سر راهشان قرار داشته خورد و از ميان آنها عبور كردهاند.
بر اساس گزارش روزنامه ديلي ميل، در برخي از اين تصاوير جالب نشان داده شده كه درختان حتي سيمهاي خاردار، صندوقهاي پست، دوچرخه و خودرو را رد كرده و از ميان آنها رشد كردهاند. علت اين پديده هنوز نامشخص است. البته در برخي از موارد دانشمندان معتقدند كه درختان در طول مدت 30 سال اين اشيا را بلعيده و از ميان آنها راهي براي رشد ايجاد كردهاند.
هدایت دست انسان به دنیای کامپیوتری
امروزه به ندرت اتفاق می افتد که کامپیوتر به بدن افراد وصل شود. بدن انسان به طور کلی به گونه یی ساخته شده است تا جهان اطراف خود را لمس کرده و با آن ارتباط برقرار کند اما کامپیوترها فقط با نوک انگشتان دست انسان در تماس هستند. البته همین نوک انگشت نیز اجازه ندارد از تمام قابلیت های خود استفاده کند. کامپیوترهایی طراحی شده است تا همه جانبه با انسان تعامل داشته باشد و در لحظات مختلف حس های گوناگونی را از انسان دریافت کند تا بتواند اطلاعات را انتقال دهد. من به عنوان یک متخصص کامپیوتر، بیش از ۲۰ سال روی پروژه یی به نام «واقعیت مجازی» کار کرده ام تا کل بدن را به تعامل با کامپیوتر درآورم.
شما می توانید یک دستگاه ایده آل «واقعیت مجازی» را به صورت یک آینه با موتور حسگر در نظر بگیرید که در مقابل بدن انسان قرار گرفته است. هر جا که بدن ما دارای حسگر است (مانند گوش، چشم و زبان) سیستم «واقعیت مجازی» باید تحریکی را برای آن نقطه از بدن ایجاد کند تا یک دنیای توهمی و غیرواقعی متناظر با آن تحریک به وجود آید. به عنوان مثال چشم به یک نمایش تصویری، گوش به صدایی برای شنیدن و زبان به مزه یی برای چشیدن نیاز دارد؛ البته این فقط بخش ساده موضوع است. بیشتر قسمت بدن انسان دارای پوست است. بنابراین دستگاه ایده آل «واقعیت مجازی» (VR) عمدتاً به لمس و حس کردن اختصاص یافته است. اصطلاح خاص این بخش از VR«حس لامسه» است.
من انتظار زیادی از حس لامسه دارم. هنگامی که مردم به صورت فیزیکی خود را حس کرده و نشان می دهند، به طور عمیق تر و خلاقانه تر فکر می کنند. مانند هر شخص دیگری که یاد می گیرد چگونه پیانو بنوازد، من در شگفتم که دستان من چگونه می تواند مسائل پیچیده ریاضی را به راحتی و سریع تر از آنچه من بتوانم درباره آنها به طور ذهنی بیندیشم، حل کند. من همواره شیفته این قابلیت بوده ام و تلاش کرده ام بتوانم مولکول های DNA و مسائل انتزاعی هندسه را درون سیستم های تخیل پردازانه VR تجربه کنم؛ سیستم هایی که واکنش تمام اعضای بدن را برای آنها امکان پذیر می سازد. متاسفانه پیشرفت در این زمینه به کندی صورت می گیرد. فناوری VR به مقدار زیادی قدرت محاسبه نیاز دارد. سیستم اینترنتی Second Life امسال توجه زیادی را به خود جلب کرده است، که البته استحقاق آن را نیز داشت زیرا نشان می دهد می توان مردم را با کاربردهای مبتکرانه VR، که بسیار فراتر از بازی های کامپیوتری است، مجذوب کرد اما یک پدیده محبوب دیجیتالی دیگر (که البته آن نیز لامسه یی است) وجود دارد. این پدیده (گرچه به طور گسترده یی مورد توجه قرار نگرفته است) نیز که به اندازه مورد قبلی درباره آینده VRسخن می گوید، کنترل کننده «وای» (Wii) نام دارد. این وسیله به عنوان آغازگر یک انقلاب لامسه یی در اذهان باقی خواهد ماند.
در اوایل دهه ۸۰ من و همکارانم زمان زیادی را صرف کردیم تا کشف کنیم چگونه بدن انسان می تواند بهترین تعامل را با دنیای مجازی داشته باشد. شاخصی که از پروژه VR حاصل شد، «دیتا گلاو» نام داشت. آن یک دستکش پر شده با حسگر بود که می توانست یک مدل مجازی آنی از دست انسان را به سوی دنیایی که به وسیله کامپیوتر ایجاد شده بود، هدایت کند. چیزی که من خیلی امیدوار بودم درباره «دیتا گلاو» اتفاق بیفتد آن بود که مردم بتوانند به آسمان برسند و اشیای مجازی را به گونه یی لمس کنند که گویی خودشان در حال ساخت بلوک ها هستند. به عنوان مثال ما محیط های برنامه ریزی مبتنی بر دستکشی را ساختیم که شخص می توانست موتورهای اسباب بازی مجازی را مونتاژ کند یا برنامه های کامپیوتری را سر هم کند، مانند مدارهایی که عملکرد بخش های مختلف یک نرم افزار را ارائه می دهد.
البته مشکلات زیادی نیز در این مسیر وجود داشت. جدی ترین مشکل در رابطه با ردیابی حسگرهای موجود در «دیتا گلاو» این بود که موقعیت و بالا و پایین بودن دست را اندازه گیری می کرد. معمولاً کاربران بدون آنکه خودشان بدانند، حرکات خود را به آهستگی انجام می دادند تا به حسگرهای کند و باتاخیر، زمان کافی بدهند. آنگاه این افراد اعوجاج زمان را تجربه می کردند. آنها تصور می کردند برای مدت زمان کمتر از زمان حقیقی در دنیای VR قرار داشتند. آن یک نمایش زیبا از این موضوع بود که چگونه بعضی اوقات مغز انسان از ریتم های بدن برای اندازه گیری گذر زمان استفاده می کند.
دشواری هایی که ما با آنها روبه رو شدیم در حقیقت منجر به ابداعات مهم و جالبی شد، از جمله روش جدیدی برای درمان فیزیکی. با استفاده از یک «دیتا گلاو» نسل اول می شد توپ های مجازی را در فضای VR پرتاب کرد (ولی خیلی آهسته)، به گونه یی که گویا توپ ها در حالت اسلوموشن حرکت می کنند. این مفهوم در حال حاضر در توانبخشی پیشرفته، یک کار متداول است. به عنوان مثال سیستم های معالجه و درمانی وجود دارد که از VRدارای حرکت آهسته بهره می گیرد تا به بیماران کمک کند که اعضای آسیب دیده شان به سرعت عادی خود دست یابد.
خوشبختانه درحال حاضر حسگرها و ریزپردازه ها خیلی بهتر و ارزان تر شده است، به طوری که کنترل کننده های «وای» امروزه می توانند خود را با حرکات تند و سریع باز و تطبیق دهند. «دیتا گلاو» از خاصیت آهن ربایی برای تعیین جهت و موقعیت استفاده می کرد. «پاور گلاو» که نسخه بعدی آن بود، از خاصیت مافوق صوت بهره می گرفت که گام های آن خیلی بالاتر از آستانه شنوایی انسان است. سیستم کنترل کننده «وای» ترکیبی از هر دو فناوری را به کار گرفته است. آن دوربینی دارد که beacon (امواج رادیویی که برای هدایت هواپیما به کار می رود) نور مرئی را می بیند و دارای شتاب سنج هایی است که حرکت را در سه جهت اندازه گیری می کند. هر دو حسگر به اندازه کافی سریع هستند. در نتیجه بازیگران «وای» می توانند چیزها را به همان خوبی که بازوی انسان انجام می دهد، پرتاب کرده و تاب دهند. متاسفانه کنترل کننده های «وای» در فعالیت هایی که مستلزم دوام و پیوستگی یا ساختمان است، مزیتی نسبت به دستکش های قدیمی فوق الذکر ندارند. این دو عامل جالب ترین چیزهایی است که می توان در فضای VR انجام داد.
خلاصه آنکه سیستم «واقعیت مجازی» کمک می کند افرادی که دارای معلولیت های ذهنی یا برخی معلولیت های جسمی هستند بتوانند بهتر و راحت تر با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کنند. ضمن اینکه این سیستم به ما کمک می کند در دنیای دیجیتال با سرعت بیشتری رو به جلو گام برداریم.
نقش مواد ترموالکتریک در کاهش سوخت خودروها
دانشمندی به نام «سی بک» در سال ۱۸۲۳ دریافت اگر محل اتصال دو فلز ناهمانند دارای اختلاف دمایی باشد، افت ولتاژ ایجاد می شود. بعدها این پدیده به نام «پدیده سی بک» شناخته شد. حالت معکوس این پدیده آن است که اگر افت ولتاژی در محل اتصال این دو فلز حفظ شود، یکی از آنها گرم و دیگری سرد می شود که به آن «پدیده Peltier» می گویند. در سال های بعد دانشمندان دیگری نشان دادند وقتی قطره آبی در محل اتصال سیم های فلزی ساخته شده از آنتیموان و بیسموت ریخته و جریان الکتریسیته اعمال شود، این قطره آب یخ خواهد زد و زمانی که جریان معکوس می شود، یخ ذوب می شود. این موضوع از اصول سرمایش ترموالکتریکی به شمار می رود. علت این پدیده آن است که الکترون ها حامل انرژی گرمایی هستند و می توانند توسط اعمال ولتاژ از باتری، از انتهای سرد به انتهای گرم حرکت کنند. بر این اساس حدود دو دهه بعد موضوع ساخت یخچال های ترموالکتریکی برای خانه ها مطرح شد که در آنها از نیمه هادی ها بهره گرفته شد. بعدها این موضوع به علت محدودیت در سرمایش توسعه چندانی نیافت ولی مثلاً در خودرو برای خنک کردن نوشابه مورد استفاده قرار گرفت. امروزه با توجه به افزایش قیمت حامل های انرژی در سطح جهان، دانشمندان در پی آن هستند که با بهره گیری از مواد ترموالکتریک بتوانند حرارت های ناخواسته را به این مواد اعمال کرده و الکتریسیته تولید کنند. یکی از مشهورترین این حرارت های ناخواسته همانا حرارت خروجی از اگزوز خودرو است که گروه های زیادی از محققان سعی در بهره برداری از این حرارت دارند.(علاقه مندان به دیگر روش های جدید برای تولید برق می توانند به مقاله «منابع تازه انرژی در راه است» روزنامه اعتماد، مورخ ۲۸/۳/۸۷ مراجعه کنند.)
خودروی شما بین ۷۰ ۶۰ درصد از انرژی ورودی را به صورت گرما هدر می دهد. این در حالی است که با افزایش کارایی مواد ترموالکتریک می توان این شرایط را تغییر داده و این حرارت را به الکتریسیته تبدیل کرد.
همان طور که می دانید در موتورهای بخار از حرارت برای تولید بخار جهت به حرکت درآوردن تجهیزات استفاده می شود. همان طور که بیان شد، در تجهیزات ترموالکتریکی نیز به طریق مشابه می توان از حرارت برای حرکت الکترون ها در مسیر مورد نیاز بهره جست. از آنجایی که در اکثر تجهیزات مکانیکی و الکتریکی حرارت غیرمفید تولید می شود، می توان با بهره گیری از مواد ترموالکتریک از این حرارت مقادیر زیادی انرژی مفید به دست آورد.
مطالب فوق بدان معنی است که با قرار دادن قطعات کوچکی از مواد ترموالکتریک در سطوح گرم یا داغ(مثل اگزوز خودروها یا پروسسور کامپیوترها)، می توان انرژی تولید کرد.
البته مشکل اینجا است که مواد ترموالکتریک کنونی دارای راندمان پایینی هستند. این راندمان توسط عدد ZT (ZT figure) تعریف می شود. باید گفت به رغم چندین دهه پژوهش هنوز بهترین مواد ترموالکتریک دارای عدد ZT نزدیک به یک هستند و فقط زمانی که بتوان این عدد را به حدود ۳ تا ۴ رساند، می توان این روش را با دیگر روش های تولید برق مقایسه کرد.
● بهبود راندمان
یکی از متغیرهای عدد ZT، مقدار حرارتی است که یک قطعه مشخص از مواد ترموالکتریک می تواند در یک لحظه به برق تبدیل کند. امروز به اثبات رسیده است که می توان این خاصیت را بهبود بخشید. جوزف هرمانس و ولادیمیر یوویچ از دانشگاه ایالتی اهایو روشی را برای تغییر این خاصیت در ماده تلورید سرب(مرسوم ترین ماده ترموالکتریک) یافته اند.
اساساً درون ماده تلورید سرب تعداد معدودی الکترون با امکان دارا بودن انرژی کافی برای تبدیل حرارت به الکتریسیته وجود دارد. اصطلاحاً به این انرژی، انرژی یا سطح فرمی گفته می شود.
افراد فوق الذکر در آزمایش های خود دریافتند با افزودن مقادیر کمی تالیم به ترکیب تلورید سرب می توان الکترون های بیشتری را به این سطح از انرژی رساند. این موضوع به دلیل رزونانس(تشدید) مناسب بین الکترون های موجود در تالیم با ماده تلورید سرب است.
آزمایش ها نشان می دهد بهترین کارایی معجون تالیم با تلورید سرب، در دمای ۵۱۰ ۲۳۰ درجه سانتیگراد حاصل شده است که این معادل دمای موتور خودروها است. ضمناً در دمای ۵۱۰ درجه سانتیگراد عدد ZT به ۵/۱ می رسد.
● تلفیق دو راهکار
هرمانس می گوید؛«در سال ۲۰۰۶ پروفسور ماهانتی از دانشگاه ایالتی میشیگان موفق به محاسبه رزونانس خاص بین الکترون های تالیم و الکترون های اتم تلوریم شد.»
البته اوایل این سال ژیفنگ رن و گروه همکارش از کالج بوستون در ماساچوست توانسته بودند ماده ترموالکتریکی با عدد ZT معادل ۴/۱ را از روش دیگری تولید کنند. آنها به روش فیزیکی ساختمان کریستالی تلورید بیسموت، آنتیموان را به نحوی تغییر دادند تا حرارت عبوری از این ماده کاهش یابد و بدین طریق نسبت حرارت تبدیل شده به الکتریسیته افزایش یابد که این به معنی افزایش راندمان است.
در این باره رن متذکر شده است؛«پس از دستاوردهای ما در زمینه بهبود عدد ZT اکنون زمان مناسبی برای مشاهده نتایج به دست آمده توسط هرمانس ویوویچ است.» یوویچ نیز می گوید؛«نکته جالب آن است که حالا ما می توانیم دیدگاه جدید خود را با دیدگاه جدید گروه رن در هم بیامیزیم. هر چند تخمین محدوده ZT حاصل از این تلفیق کار سختی است ولی واضح است که به عدد ZT بالاتر از ۵/۱ خواهیم رسید.»
● تئوری در مرحله اجرا
همان طور که ذکر شد، با استفاده از گازهای بدبوی خروجی از اگزوز خودروها می توان مصرف سوخت خودرو را کاهش داد. اخیراً وزارت انرژی امریکا از خودروسازان خواسته است با به خدمت گرفتن انرژی اتلافی در اگزوز خودروها، مصرف سوخت را به میزان ۱۰ درصد کاهش دهند و محققان نیز درتلاشند به این هدف تعیین شده، دست یابند. شرکت جنرال موتورز در حال رسیدن به این هدف است ولی باید اذعان کرد این شرکت در این مسیر تنها نیست و یکی از زیرمجموعه های خودروسازی BMW به همراه دانشگاه ایالتی اهایو توجه خود را روی این موضوع معطوف کرده اند. نهایتاً این موضوع به بحث «مواد ترموالکتریک» مربوط شد. نباید فراموش کرد این بحث دربرگیرنده دانشی است که طی آن سعی می شود از اختلاف دما برای تولید الکتریسیته و برق استفاده کرد و برای رشد این دانش نیز هیچ زمانی بهتر از دوره کنونی نیست که قیمت سوخت افزایش یافته است و همه از راهکارهای صرفه جویی در مصرف سوخت حمایت می کنند.
یانگ که یکی از محققان شرکت جنرال موتورز است، اظهار می دارد با قرار دادن صفحات فلزی خاص در اطراف اگزوز خودروی شورولت مدل Suburban توانسته اند ۵ درصد از مصرف سوخت این خودرو بکاهند که این به معنی افزایش مسافت یک مایل به ازای هر گالن سوخت است که در خودروهای کوچک تر، کاهش مصرف سوخت بیش از این ارقام خواهد بود. باید توجه داشت شرکت جنرال موتورز اعلام کرده است رسیدن به کاهش ۱۰ درصدی در مصرف سوخت، فقط در خودروهای ساخت این شرکت باعث صرفه جویی معادل ۱۰۰ میلیون گالن سوخت در سال برای امریکا خواهد شد. از نظر یانگ «این موضوع بسیار جذابی است.»
در همین ارتباط وزارت انرژی امریکا با پرداخت قسمتی از هزینه این تحقیقات به خودروسازان توانسته است آنها را در ساخت یک ژنراتور ترموالکتریک برای کامیون های سنگین یاری کند. ۱۲ سال پیش، این مولد تست هایی معادل ۵۵۰ هزار مایل را از سر گذراند. فیر بانکز مدیر توسعه تکنولوژی ترموالکتریک این وزارتخانه است. او متذکر شده است موفقیت دستگاه فوق به راه اندازی یک رقابت در سال ۲۰۰۴ منجر شد تا دستگاهی ساخته شود که بتواند یا جایگزین دینام شود یا به عملکرد آن کمک کند.
برای این رقابت سه گروه انتخاب شدند که شرکت جنرال موتورز و شرکت BSST که از سازندگان مواد ترموالکتریک به شمار می رفت، روی خودروهای سواری متمرکز شدند و دانشگاه ایالتی میشیگان توجه خود را به کامیون های سنگین معطوف کرد. او می افزاید ساخت ژنراتورهای ترموالکتریک طی سه سال آینده به تولید انبوه خواهد رسید. او می گوید؛«این فناوری احتمالاً در کوتاه ترین زمان بیشترین تاثیر را خواهد گذاشت.»
اساساً این فناوری شبیه چیزی است که سازمان ناسا برای تولید الکتریسیته در کاوشگر های فضایی به خدمت می گیرد، چون در آنجا نیز تجهیزات مستعد سایش وجود دارند. امروزه حدود ۳۰ سال است که از فناوری ترموالکتریک در کاوشگرهای فضایی استفاده می شود.
همان طور که بیان شد دستگاه های ترموالکتریک به دو صورت کار می کنند، یعنی اگر به آنها برق داده شود، می توان از آنها برای سرمایش یا گرمایش استفاده کرد ولی اگر بر آنها اختلاف درجه حرارت اعمال شود، می توان از آنها الکتریسیته گرفت.
البته خودروسازان بر کارکرد دوم آن متمرکز شده اند. این بدان خاطر است که در یک موتور احتراق داخلی فقط حدود یک چهارم از انرژی بنزین صرف چرخاندن چرخ ها می شود و حدود ۴۰ درصد از این انرژی از اگزوز خارج می شود و حدود ۳۰ درصد باقیمانده نیز از طریق خنک کردن موتور از بین می رود. این بدان معنی است که حدود ۷۰ درصد از انرژی سوخت هدر می رود. حال اگر بتوان قسمتی از این انرژی را بازیابی و به الکتریسیته تبدیل کرد، می توان بهره وری از سوخت را افزایش داد.
قابل ذکر است که یک خودروی شورولت مدل Suburban طی یک سیکل ترافیک شهری حدود ۱۵ کیلووات توان حرارتی را از اگزوز خارج می کند که با این توان قادر خواهیم بود سه یا چهار کولر گازی را به طور همزمان به کار بگیریم.
البته از آنجایی که نمی توان تمامی حرارت خروجی از اگزوز خودرو را تحت کنترل درآورد، بنابراین طبق اطلاعات موجود هنگامی که سرعت این خودرو حدود ۶۰ ۵۰ مایل در ساعت است، این مولد می تواند ۸۰۰ وات توان تولید کند. با این میزان الکتریسیته می توان تجهیزاتی از قبیل دستگاه GPS، دستگاه دی وی دی، رادیو و احتمالاً پمپ آب خودرو را به کار انداخت.
قرار است دستگاه ساخته شده توسط گروه یانگ سال آینده در این خودروی شورولت به خدمت گرفته و آزمایش شود. البته قرار است دستگاه ساخته شده توسط محققان دانشگاه ایالتی اهایو و شرکت BSST نیز در سال ۲۰۰۹ روی یک خودروی BMW نصب شود.
همان طور که قبلاً نیز بیان شد، ژنراتورهای ترموالکتریک با گرم شدن یک قطعه فلزی شروع به کار می کنند. چون الکترون های برانگیخته شده به سمت قسمت فلزی سرد حرکت می کنند که این حرکت باعث ایجاد جریان الکتریسیته می شود.
هنوز مشخص نیست قیمت این ژنراتور به چه میزان قیمت خودرو را افزایش می دهد و بر این اساس دانشمندان به دنبال آن هستند که این دستگاه را اقتصادی تر کنند. بل ریاست شرکت BSST را بر عهده دارد که یکی از زیرمجموعه های شرکت Amerigon Inc است. او در مورد این ژنراتور می گوید؛ «تا تجاری سازی این مواد ترموالکتریک در خودروها چند مرحله دیگر وجود دارد، ولی ما خوشبین هستیم می توانیم با موفقیت از پس آنها برآییم.»
البته شرکت BSST هم اکنون در پروژه دیگری ضمن همکاری با شرکت Ford Motor Co، قرار است بر پایه مواد ترموالکتریک سیستم هایی را برای کنترل شرایط آب و هوایی توسعه دهد.
در این پروژه شرکت فورد سیستمی را خواهان است که به جای آنکه همیشه مقدار زیادی هوا را به درون تمامی فضای خودرو بدمد تا دمای اتاق خودرو را تغییر دهد، به گونه یی عمل کند که فرد احساس خنکی کند.
مارانویل یکی از محققان شرکت فورد است. او در مورد این پروژه می گوید؛ «ما فکر می کنیم می توانیم سریع تر احساس خنک شدن را به افراد منتقل کنیم تا سریع تر احساس آرامش کنند و این در حالی است که توان کمتری نیز صرف سیستم تهویه مطبوع خودرو خواهد شد.»
البته شرکت هوندا نیز از تحقیق های دانشگاهی در زمینه سیستم های ترموالکتریک حمایت می کند ولی یکی از سخنگویان آنها اعلام کرده است شرکت آنها دارای برنامه تحقیقاتی در این زمینه نیست.
(همان طور که در مقاله «شیوه های تامین انرژی در خودروهای جدید» روزنامه اعتماد، مورخ
۳۰/۴/۸۷ ذکر شد، قرار است در نسل جدید خودروهای هیبریدی پریوس مجموعه یی از سلول های خورشیدی روی سقف آنها تعبیه شود که در صورت تحقق این موضوع و به کارگیری مواد ترموالکتریک در خودروهای جدید می توان تصور کرد وضعیت تولید الکتریسیته در خودروها به چه میزان تغییر کرده و بهبود خواهد یافت.)
با توسعه مواد ترموالکتریک می توان امیدوار بود در آینده بتوان از انرژی های حرارتی اتلافی در نیروگاه های برق و به خصوص دود خروجی از توربین های گازی، مجدداً الکتریسیته تولید کرد.
نگاهی به کاربردهای فناوری غبارهای هوشمند در صنایع
در طول شب هواپیمای نظامی با عبور از فراز منطقه جنگی، «گرد» نرمی را در سراسر منطقه پخش می کند. صبح فردا به محض کوچک ترین جابه جایی نیروهای دشمن، این «گرد و غبار»، فعال شده و شروع به ارسال سیگنال های اطلاعاتی می کنند.
«ذرات» ریزی که روی ناخن انگشتان مرد چسبانده شده اند، با محاسبه جهت، سرعت و شتاب حرکت انگشتان، به عنوان یک صفحه کلید بی سیم عمل کرده و اطلاعات نوشتاری و گرافیکی را به ریزپردازنده موجود در ساعت مچی او می فرستند.
«پودر» بسیار نرم موجود در سرنگ، به بازوی زن تزریق می شود. ظرف کمتر از یک شبانه روز «پودر» سیگنال هایی را به گیرنده خارجی ارسال کرده و نشان می دهد زن تا ۱۰ سال دیگر به سرطان سینه مبتلا خواهد شد اما خوشبختانه به دلیل تشخیص بسیار زودهنگام، می توان بیماری را سال ها قبل از بروز درمان کرد.
اینها صحنه هایی از فیلم های علمی تخیلی هالیوودی نیستند. لااقل از این پس دیگر تخیلی نیستند؛ بلکه تنها نمونه هایی از کاربردهای بی شمار «غبار هوشمند» یا Smart Dust هستند. امروزه واژه MEMS که به معنای «سیستم های الکترومکانیکی میکرومتری» است، تبدیل به عبارتی معروف و کاربردی در فناوری برتر و تلفیقی دنیا شده است. این فناروی برای ساخت ابزارهای بسیار ریز (در ابعاد میلی متری تا میکرومتری) به کار می آید. این وسایل و ادوات کوچک، نه تنها همچون یک قطعه الکترونیکی به پردازش و انتقال اطلاعات می پردازند، بلکه می توانند وظایف مکانیکی را هم بر عهده بگیرند؛ گاهی همچون ریزحسگرها، مشخصات محیط یا حرکت های مکانیکی را ثبت می کنند و گاهی مثل روبات های ریز، خود عامل ایجاد یا انتقال حرکت می شوند و مثلاً چرخ دنده های بسیار کوچکی را به گردش درمی آورند. تحقیقات اولیه در این زمینه، در سال های آغازین دهه ۷۰ قرن گذشته میلادی شروع شد و طی دو دهه بعد و با پیشرفت حیرت انگیز نانوتکنولوژی، دو واژه جدید دیگر نیز در کنار MEMS پدیدار شدند؛
۱) MOEMS یا «سیستم های میکرومتری الکترومکانیکی نوری»، نوع خاصی از MEMS است که یا به عنوان ریزحسگر، سیگنال های نوری را دریافت و پردازش می کند یا چنین سیگنال هایی را تولید می کند و انتقال می دهد.
۲) NEMS یا «سیستم های الکترومکانیکی نانومتری» که قابلیت های MEMS را در ابعاد بسیار کوچک تر به کار می گیرد. شاید تاکنون هیچ یک از این عبارت ها را نشنیده باشید، اما احتمالاً بدون آنکه خود بدانید، در محیط کار و خانه با آنها سروکار دارید؛ ریزحسگرهای الکترومکانیکی به وفور در افشانه چاپگرهای جوهرافشان، گوشی های تلفن همراه، تجهیزات پزشکی و به ویژه کیسه هوای اتومبیل ها و بسیاری از تجهیزات دیگر به کار گرفته شده اند. ذرات کوچکی را با ابعاد میلی متری تصور کنید که هر کدام به اندازه یک دانه ماسه هستند اما این ذره های ریز درون خود، دارای ساختارهای نانو، ابزارهای الکترومکانیکی و قابلیت ارسال و دریافت اطلاعات هستند. این تصور بلندپروازانه امروز عملی شده است و دانشمندان آن را با نام «غبار هوشمند» معرفی می کنند. محققان عبارت غبار هوشمند را برای توصیف تعداد بسیار زیادی از ریزحسگرهای ارزان قیمت برگزیده اند که پس از پراکنده شدن در محیط می توانند انواع شاخصه های محیطی، از ویژگی های شیمیایی خاک تا رایحه های موجود در هوا را شناسایی کنند. این حسگرها می توانند دما، رطوبت، فشار، شدت نور، بو، سرعت، شتاب، جهت، ارتفاع، شیب، لرزش و سایر پارامترهای فیزیکی، شیمیایی و زیستی را بررسی و تحلیل کنند. پروفسور «کریستوفر پیستر» استاد دانشکده مهندسی الکترونیک و علوم کامپیوتر دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و مدیر مرکز حسگرها و محرک های برکلی، از سال ۱۹۹۷ تحقیق در زمینه «غبار هوشمند» را آغاز کرد.
یک سال بعد یکی از موسسه های وابسته به پنتاگون به نام موسسه پروژه های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (دارپا) که در سال های آغازین دهه ۱۹۷۰ پایه گذار اصلی اینترنت بود، به این پروژه علاقه مند شد و با تخصیص بودجه، از پروفسور «پیستر» خواست ظرف پنج سال، ضمن عملی کردن این ایده ارزشمند، کاربردهای نظامی آن را نیز (از جمله در زمینه نظارت و جاسوسی) گسترش دهد.
بدین ترتیب، فاز جدیدی از تحقیقات آغاز شد. طرح پروفسور «پیستر» عبارت بود از تولید «ذرات» کوچک و ارزان قیمت، مرکب از MEMS، مغز محاسباتی و تحلیلی، به همراه سیستم ارتباطی دوسویه و بی سیم؛ به نحوی که بتوانند با سایر «ذرات» تبادل اطلاعات کرده و در نهایت اطلاعات پردازش شده را به یک گیرنده دستی، کامپیوتر یا حتی ماهواره ارسال کنند. در بخش سخت افزاری پروژه، شرکت عظیم «اینتل» و شرکت Crossbow با مرکز حسگرهای برکلی همکاری تنگاتنگی دارند.
از دیگر سو به دلیل هوشمندی این «ذرات»، یک سیستم عامل بسیار ویژه نیز مورد نیاز بود که نسخه اول آن تحت عنوان TinyOS و به صورت منبع باز (اوپن سورس) در دانشکده کامپیوتر دانشگاه برکلی طراحی شد و تاکنون نسخه دوم آن نیز ارائه شده است. نکته جالب آنکه حافظه مورد نیاز برای بارگذاری این سیستم عامل، کمتر از هشت کیلوبایت است. با توجه به گسترش روزافزون MEMS و NEMS و نیز پیشرفت های چشمگیر نانوتکنولوژی، در زمینه ساخت «ذرات» غبار هوشمند یا Moteها مشکل فنی چندانی متصور نبوده و نیست. به عنوان مثال، دکتر «مایکل سیلر» از شیمیدانان دانشگاه کالیفرنیا در سن دیه گو توانسته حسگرهایی به ابعاد سطح مقطع یک تار موی انسان را بسازد.
پروفسور «پیستر» نیز تاکنون موفق به ساخت «ذرات» یا moteهای کامل، به ابعاد یک دانه برنج شده است اما مشکل اصلی، تامین انرژی مصرفی و مورد نیاز آنهاست.
استفاده از باتری های شیمیایی معمولی و در ابعاد مناسب برای moteها، عملی نیست؛ چراکه در این صورت، «ذرات» به سرعت توان خود را از دست داده و از کار می افتند. برای حل این مشکل اساسی، تاکنون روش های مختلفی در نظر گرفته شده یا در دست بررسی است. از جمله آنها می توان به استفاده از باتری های خورشیدی، اتمی و نیز استفاده از تایمر (برای کاهش مصرف انرژی در زمان های غیرفعال) اشاره کرد.
همچنین هم اکنون در برکلی، تحقیق روی طرحی برای استفاده از سلول سوختی در جریان است و امید می رود تا سال ۲۰۰۹ عملی شود. این سلول های سوختی، از انرژی های محیطی، از جمله نور بسیار کم یا حتی لرزش خفیف زمین (ناشی از تردد یا کارکردن تجهیزات) بهره جسته و آنها را به انرژی الکتریکی مورد نیاز «غبار هوشمند» تبدیل می کنند. مشکل دیگری که در راه توسعه «غبار هوشمند» وجود داشت، هزینه تولید آنها بود؛ چراکه برای ایجاد شبکه های متشکل از این «ذرات»، تعداد بسیار زیادی از آنها مورد نیاز است. اما با پیشرفت سریع تکنولوژی و افت شدید هزینه ها، این مشکل تقریباً برطرف شده است؛ آنچنان که «مایکل همیلتون» از دانشگاه کالیفرنیا می گوید؛ «اگر ۲۰ سال پیش می خواستیم این ذرات را بسازیم، باید برای هرکدام میلیون ها دلار هزینه می کردیم اما اکنون هزینه هریک از آنها کمتر از یکصد دلار است و تا قبل از سال ۲۰۱۰ به کمتر از یک دلار تقلیل خواهد یافت.»
با تولید ذرات یک دلاری، فکر استفاده گسترده از غبار هوشمند در سطح صنعتی و تجاری، دیگر دور از دسترس نخواهد بود و عملی به نظر می رسد.
همچنین نباید فراموش کرد تولید و فروش «غبار هوشمند»، بسیار سودمند و اقتصادی خواهد بود. مجله «تایم» طی گزارشی در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد تولید این ذرات می تواند در ۱۰ سال آینده، به بازاری ۵۰ میلیارد دلاری دست یابد اما این طرح نیز همچون هر نوآوری دیگر، منتقدانی دارد. بسیاری از این منتقدان نقض احتمالی حریم خصوصی افراد را بزرگ ترین اشکال وارد بر آن می دانند. گروهی دیگر نیز تاثیرات زیست محیطی استفاده از «غبار هوشمند» را گوشزد می کنند اما پروفسور «پیستر» در پاسخ به منتقدان می گوید؛ «هرکاری، از مهندسی تا آرایش موی سر، در کنار فواید خود، ممکن است نکاتی منفی نیز به همراه داشته باشد، با وجود این اگر احتمال می دادم جنبه های منفی غبار هوشمند، بیشتر یا حتی قابل قیاس با آثار مثبت آن باشد، به هیچ وجه کار روی این پروژه را نمی پذیرفتم.» در هر حال بدیهی است پنتاگون از سرمایه گذاری روی این پروژه کاملاً راضی است؛ به گونه یی که بودجه بسیار بیشتری را برای ادامه تحقیقات در این زمینه اختصاص داده است.
هم اکنون از شبکه های غبار هوشمند (هرچند هنوز ابعاد ذرات شان بسیار بزرگ تر از ابعاد گرد و غبار واقعی است) در زمینه رهگیری جنگجویان طالبان در افغانستان استفاده می شود و پنتاگون از نتایج حاصل از آنها، اظهار رضایت کرده است، اما پروفسور «پیستر» چشم اندازی بسیار فراتر از این را در نظر دارد. وی می گوید؛ «شاید به زودی بتوانیم حسگرهای حرارتی و رطوبتی را که در تار و پود لباس هایمان تنیده شده اند، به تن کنیم. حسگرهایی که به طور پیوسته با محیط اطراف در ارتباط بوده و شرایط را با توجه به نیازهای ما تنظیم می کنند.»
پروفسور «پیستر» که از سال۲۰۰۵ مدیریت شرکت Dust Inc را نیز در اختیار دارد، در ژانویه ۲۰۰۸ جایزه الکساندر شوارتسکف را برای عملیاتی و تجاری کردن «غبار هوشمند» دریافت کرده است.