بلوچ آمیزه ای از نژاد و تفکرات آریایی و بومی
بلوچ آمیزه ای از نژاد و تفکرات آریایی و بومی
اکثر صاحبنظران ساکنان بومی بلوچستان فعلی را پیش از مهاجرت بلوچها به آنجا «دراویدین» می دانند و «براهویی های» امروزی را که به زبان دراویدی سخن می گویند به احتمال قوی فرزندان و بازماندگان دراویدیها می توان دانست .[1] همانطور که در بخش تاریخی این سرزمین توضیح دادیم هردوت ساکنان مکا را میکوی (Mikoi) می داند. که همین قوم نام مکاومکران امروزی را از خود به جای گذاشته است .
در متون دوره ساسانیان نام بلوچها بصورت اسم جمع (Balōčān) در بعضی از نوشته های پهلوی از جمله «شهرستانهای ایران» آمده است.[1] ولی بدرستی جایگاه این قوم را معرفی نمی کنند. از این منابع که بگذریم بهترین شرح را شاهنامه فردوسی راجع به بلوچها در اختیار ما می گذارد . در شاهنامه در دو بخش اساطیری و حماسی از بلوچها یاد شده است. در بخش اساطیری برای اولین بار از بلوچها در سپاه کیکاووس و تحت امر سیاوش نام می برد که برای جنگ علیه افراسیاب تورانی آماده می شدند :
گزین کرد از آن نامداران سوار
دلیران جنگی ده و دو هزار
هم از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ
ز گیلان جنگی و دشت سروچ
سپرور پیاده ده و دو هزار
گزین کردشاه از در کارزار
از ایران هر آنکس که گوزاده بود
دلیر و خردمند و آزاده بود[2]
همچنین در جایی دیگر به هنگام لشکر کشی کیخسرو علیه افراسیاب چنین آمده است :
پس گستهم اشکش تیز گوش
که با زور و دل بود و با فر و هوش
یکی گرزدار از نژاد همای
به راهی که جستیش بودی بپای
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
که کس در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
سپه دارشان بود رزم آزمای
کزو بود گاه و نیکویی به جای
درفشی برآورده پیکر پلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
بسی آفرین کرد بر شهریار
بدان شادمان گردش روزگار
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
بدید آن سپه را زده بر دو میل[3]
در دوران اساطیری از مکران نیز سخن به میان آمده است و آن هنگامی است که کیخسرو از چین به ایران باز می گشت :
بیامد چو نزدیک مکران رسید
ز لشکر جهاندیده ای برگزید
بر شاه مکران فرستاد و گفت
که با شهریاران خرد باد جفت
خروش ساز راه سپاه مرا
بخوبی بیارای گاه مرا - والخ[4]
از تمام این اشعار چنین بر می آید : 1) بلوچها یکی از اقوام ایرانی مانند پارسها و دیگران هستند . 2) بلوچها با گیلان و دشت سروچ ارتباط دارند . 3) در مکران (بلوچستان فعلی) قومی دیگر می زیستند که با کیخسرو سر جنگ داشتند . شاه مکران دراین جنگ کشته شد و کشورش غارت شد . 4) در این حملات اشکش که فرمانده بلوچها بود نقش عمده داشت و همانطور که در شاهنامه آمده است کیخسرو به اشکش دستور داد که برای مدتی در مکران بماند :
به اشکش بفرمود تا با سپاه
بمکران بباشد یکی چند گاه[5]
بنابراین می توان نتیجه گرفت که بلوچها از این زمان است که با بلوچستان ارتباط می یابند ، شاید اولین آشنایی و اقامتشان در بلوچستان باشد . این اقامت به این معنی نیست که همه بلوچها در این زمان به بلوچستان کوچیدند بلکه صرفا نخستین برخورد بلوچها با این سرزمین است .
از دوران اساطیری که بگذریم در دوران روشن تاریخی یعنی حکومت ساسانیان نیز در شاهنامه از بلوچها یاد شده است اما نه در بلوچستان بلکه در نقاط شمالی ایران :
به راه اندر آگاهی آمد به شاه
کز بلوچی جهانی سیاه
ز بس کشتن و غارت و تاختن
زمین را به آب اندر انداختن
ز گیلان تباهی فزون است از این
ز نفرین پراکنده شده آفرین – والخ[6]
در نتیجه انوشیروان شاه ساسانی به کار قتل عام بلوچها پرداخت . و از این پس است که به احتمال قریب به یقین آنها به نقاط مرکزی و جنوبی تر ایران مهاجرت می کنند. با این حال بلوچها در دوران ساسانیان قومی ایرانی محسوب می شوند و در ردیف اقوامی چون گیلانیان آمده اند . فردوسی در جایی دیگر به هنگام استقبال از سفیر چین از بلوچها یاد میکند :
فرستاده را جایگه ساختند
ستودند و بسیار بنواختند
چو خوان و می آراستی میگسار
فرستاده را خواستی شهریار
ببودند یک ماه نزدیک شاه
به ایوان بزم و به نخجیرگاه
یکی بارگه ساخت روزی به دشت
ز گرد سواران هوا تیره گشت
همه مرزبانان زرین کمر
بلوچی و گیلی و برزین سپر[7]
موزه هخامنشي در تخت جمشيد
موزه هخامنشي در تخت جمشيد
ساختمان موزه تخت جمشيد قديمي ترين بناي ايران است كه بازسازي شده و به موزه اختصاص يافته است. اين بنا يكي از مجموعه كاخ هاي تخت جمشيد است كه حدود 2500 سال پيش توسط سلسله هخامنشي بنا شد. قسمت هايي از اين بنا كه فعلاً به عنوان موزه مورد استفاده است، شامل يك ايوان، دو گالري و يك تالار است. در ايوان موزه كه در سمت شمال ساختمان واقع شده و ورودي موزه در آن قرار دارد، دو جرز ( ديوار اطاق و ايوان ، پايه ي ساختمان كه از سنگ و آجر سازند) سنگي عظيم يك پارچه به ارتفاع تقريبي هشت متر و عرض 20/1 متر به وزن حدود 80 تن در جلو و طرفين قرار دارد. هر يك از اين دو جرز بزرگ ترين سنگ يك پارچه اي است كه در تخت جمشيد به كار رفته است. سقف ايوان را هشت ستون چوبي با سر ستون هاي گاو دو سرنگه مي دارد. پايه اين ستون ها اصلي و به شكل زيبا و بسيار جالب از سنگ خاكستري حجاري شده است. برخي از آثار دوره هخامنشي كه در قفسه هاي تالار هخامنشي قرار دارد شامل موارد زير است:
• مهره هاي دوره هخامنشي: در سال 1337 هشت مهره چشم ساده به رنگ هاي زرد، سياه، قهوه اي روشن و قهوه اي تيره در اندازه هاي مختلف ( به قطر 3،4،5،6 سانتي متر) در تخت جمشيد به دست آمد.
• گل نبشته هاي تخت جمشيد: در سال 1313 تعداد 30 هزار گل نبشته در اتاقي از هخامنشيان كه درِ آن تيغه شده بود، يافت شد كه اسناد خزانه تخت جمشيد و بيشتر در اندازه 8×4×2 سانتي متر است. بر اين گل نبشته ها با خط ايلامي، اسناد را نوشته اند.
• چشم گاو و گوش گاو سنگي ، پنجه و سر شير از سنگ لاجورد، مگس پران، خنجر ، شمشير ، سرنيزه ، پيكان ، قرقره بالا بر فلزي ، بشقاب، سيني ، ليوان ، گلدان و هاون سنگي ، قسمتي از پرده هاي سوخته تخت جمشيد، گل ميخ طلا، كتيبه حرم خشايار شاه با ترجمه به زبان فارسي و انگليسي، كُرنا ( شيپور) ، مِجمر ( آتشدان ) فلزي، خشت لاجوردي پيدا شده در سال 1334 ، زينت آلات طلا و نقره و...
• از ديگر اشياي تالار هخامنشي مي توان به موارد زير اشاره نمود: پيكره شكسته سنگي دو گاو، مجسمه نيمه تمام سگي كه نشسته در سال 1332در تخت جمشيد كشف شد ، پنجه عقاب ، جاي پاشنه در، ته ستون ، شال زير ستون با كتيبه اي در سه خط، سه ستون هخامنشي، سرستون گاو، مجسمه سنگي كوچك نيمه تمام، خمره هاي بزرگ سفالي، نقش يك نفر كه زنبه ( زنبق ) اي را حمل مي كند و ... موزه تخت جمشيد در روز 28 ارديبهشت 1381،( مصادف با 18 ماه مه 2002، روز جهاني موزه) افتتاح شد.