منم با اجازه Optimus prime یکم به متنشون اضافه کردم(خیلی کم) تا موضوع بهتر درک شه
داستان بازی بصورت خلاصه :
داستان بازی هم این بود که در اصل 4 خانواده بودند که جزو فرقه Silent Hill بودند (خانواده های دکتر فیچ ، آقای مایور بارلت ،خانواده ELLE ،خانواده ALEX) اما چند صد سال پیش از Silent hill مهاجرت می کنند و به Sheperd's Glen می روند و شهر آنجا را بنا می کنند ولی به خاطر اینکه از شر خدای خود در امان باشند باید هر کدام هر چند وقت یکی از بچه های خود را قربانی خدای خودشان کنند که اگر در مرحله آخر قبل از غول آخر( آمنیون) اون نوشته ها که روی سنگ ها بود چک کرده باشید این کار توسط هر خانواده تا 4 نسل قبل صورت میگرفته مثلا قبل از آلکس یه نفر به اسم rebeca sheperd قربانی شده بود اما تا این نسل همه قربانیها بدون اشکال صورت میگرفت تا اینکه پدر آلکس تو کارش دچار اشتباه شد و موفق نشد (همانطور که مادر elle به آلکس گفت پدرت این کار رو خراب کرد و وظیفه خودشو انجام نداد). در اصل هر Boss Fight بازی یکی از بچه های قربانی شده توسط والدین خودش بود(غول اول پسر آقای مایور بارلت، غول دوم دختر دکتر فیچ ،غول سوم دختر مارگارت (غول سوم خواهر elle) (مارگارت مادر اله هست) و غول آخر هم جاش ) . Alex هم باید به جای جاش قربانی می شد. برای همین پدرو مادرش دوستش نداشتند. اون انگشتر هم نشان خانوادگی Sheperd بود که قاعدتا باید به Josh می رسید نه Alex چون Alex باید قربانی می شد.
در واقع متن بالا که توسط optimus prime نوشته شده رو خیلی کم دستکاری کردم بخاطر جسارتی که کردم از optimus prime عذر میخوام