نازک تر از بلورم
و نرم تر از حرير ..
اگر هم قصد شکستن داري
سنگ بي انصافيست !!
يک تلنگر کافيست ...
Printable View
نازک تر از بلورم
و نرم تر از حرير ..
اگر هم قصد شکستن داري
سنگ بي انصافيست !!
يک تلنگر کافيست ...
گفتم چیزی بگو
سکوت کرد و رفت
.
.
و من هنــــــوز گوش می کنم !
یه اتاق تاریک
یه سکوت بهت آلود
یه آرامش مصنوع
یه آهنگ ملایم
یه جمله عمیق وسط آهنگ
بی تو من در همه شهر غریبم
قطره اشکی که رو گونه هام لغزید
بهم فهموند که چقدر دلم برای داشتنت تنگ شده
امشب دستام بهونه دستات و داره و
چشمام حسرت یه نگات
یه بغض غریب تو گلوم لونه کرده و
یه احساس غریب تر داره تبر به ریشه بودنم میزنه
دلم برای روزای آفتابی گذشته بی تابی میکنه
پاهام بدجوری دلتنگ پا گزاشتن تو جاده بارون زده خیالته
می خواستم دیگه دلتنگت نباشم
از جام بلند شدم
چراغای اتاق و روشن کردم
سکوت رو شکستم
آهنگ و قطع کردم
اشکام و پاک ،
اما
قطره اشک بعدی رو گونه هام سوخت
تا بهم بفهمونه
هنوزم دلتنگتم
هنوزم دلتنگتم
هنوزم دلتنگتم
از اين جا
تا جايي كه تويي
قدم نمي رسد
دست دراز مي كنم
چيزي مي نويسم
دريايي
دلي
قابي
غمي
از بي نشان
تا نشاني كه تويي
مرهم نمي رسد
در اين جا و اين دَم
رونقي نيست
عطشناك آنم
آن دَم نمي رسد
محمدرضا عبدالملکیان
به خاموشي رسيدم
و كلمات شبيه دندان هاي شيري
يكي ، يكي ، از دهانم ريختند
سرنهاده بر بالش فراموشي
قطره ، قطره ، شب تلخ را مكيدم
و پروانه هاي رنگي از خاكستري هايم گريختند
عقربه هاي كبود و ماه كه در گودال تنهايي اش خزه بسته بود
و زني كه ديگر زيبايي دست هايش را به ياد نمي آورد...
غبار بود یا مه
چه فرق می کند
تو
گم شدی
دامن سیاهم را بالا گرفته ام
تا سیاهتر نشود
به چرک این دنیای مبتذل
دنیای بی انصاف که
ابعاد آغوشم را
برابر می کند
با این تخت و
یک هم آغوشی مختصر...
نه گناهکارم نه بی گناه
اولین گناهم عشق بود
و آخری را هم نوشته ام به پای عشق
هزار افسوس
که عشق هم
فریب کودکانه ای بیش نبود!
ما که رفتيم ولي يادت باشه ديوونه بوديم
واسه تو يه عمر اسير ،تو کنج اين خونه بوديم
ما که رفتيم تو بمون با هرکي که دوسش داري
با اوني که پنهوني سر روي شونش مي ذاري
ما که رفتيم ولي اين رسم وفاداري نبود
قصه چشماي تو واسه ما تکراري نبود
ما که رفتيم ولي مزد دستاي ما اين نبود
دل ما لايق اين که بندازيش زمين نبود
ما که رفتيم ولي چشم تو عجب نگاهي داشت
جمله هاي پر عشق تو چه وعده هايي داشت
ما که رفتيم وليکن قدرتو دونسته بوديم
بيشترم خواسته بوديم ،ولي نتونسته بوديم
ما که رفتيم تو بشين زير نگاه عاشقش
آرزوم اينه فقط تلف نشه دقايقت
ما که رفتيم تو برو دنبال طالع خودت
ببينم که سال ديگه،کي ميادش تولدت؟
ما که رفتيم تو بمون با اون که از راه اومده
اون که با اومدنش خنجر به قلب من زده
ما که رفتيم دل نديم ديگه به عشق کاغذي
لا اقل مي اومدي پيشم واسه خدافظي
قسم به آنچه كه بوده ست بين ما برگرد
اگرچه عاشقم افتاده ام زپا برگرد
غريب مانده ام اينجا غريب مي ميرم
به عاشقانه ترين لحظه آشنا برگرد
ببين به رسم هميشه شبيه آن شبها
دوباره اسم تورا مي كنم صدا برگرد
دلم هواي تو را كرده است كاري كن
مرا به شهر خودت بر غريبه يا برگرد
هميشه قسمت عاشق سكوت و تنهايي است
سكوت عشق قشنگ است بي صدا برگرد
دیدی اونی که می گفت دوست داره
تورو تو غربت تلخت جا گذاشت
اونی که دم از وفا و عشق می زد
بی تفاوت رفت تورو تنها گذاشت
دیدی اون که عهد عشقو با تو بست
چقدر ساده زد و عهدو شکست
نمیدونست مگه تو عاشقشی
که چشاشو تا ابد روی تو بست
دل من غصه نخور چون روزگار
گاهی مثل زهره و گاهی عسل
ولی واسه ما نداره روزگار
تا ابد طعم خوشی مثل عسل