یارب بگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و حرمت صید حرم نداشت
Printable View
یارب بگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و حرمت صید حرم نداشت
تزویر ایله بیر عدّه چاتار کامه،غم ائتمه
خوش کامه چاتا چاتمایا ناکام دا قالماز
مجید صبّاغ ایرانی
(بعضی با تزویر به کام خود میرسند ،غم مخور
اگر به کام خوش رسد یا نرسد،ناکام نیز نخواهد ماند)
زاد ِ راه ِ حرم وصل نداریم مگر
به گدایی ز در ِ میکده زادی طلبیم
من ازلدن عشقیله پیر اولموشام
گاه ایکی اونونلا گاه بیر اولموشام
احسن صورتده تخمیر اولموشام
قادرم هر امره تقدیر اولموشام
عمادالدین نسیمی
من که شاعر شدم تا دو چشمم
خیس ِ اندوهِ انسان ببارد
شانه ای کو... که غم را بفهمد
تا دلم چند دامان ببارد
چترها داغدار ِ گناهند
کاش یک ریز باران ببارد
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن
بلایی کز حبیب آمد هزارش مرحبا گفتیم
من ملک جهان،جهان منم من
من حقّه مکان،مکان منم من
من عرشیله فرش و کاف و نونم
من شرح و بیان،بیان منم من
عمادالدین نسیمی
نکته ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم
مثل همین تفاله ی برفِ پیاده رو
دارم تمام می شوم، امّا بدون تو
مثل همین سپیدِ لگدکوب، در سرم
می پیچد آی، آیِ هزاران پیاده رو
و آنگاه خاموش می ماند یا آه می زد .
با جرعه و جام های پیاپی
من سایه ام را چون خود مست کرده ام ;
همراه آن لحظه های گریزان
از کوچه پس کوچه ها باز گشتم
با سایه خسته و مستم ، افتان و خیزان .
<<مهدی اخوان ثالث >>