یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش!
Printable View
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش!
شرمنده ام عالمجه بو لطف و کرمیندن
جان بولدوم علی،تربت پاک قدمیندن
اود دوتدی،آلیشدی دل و پر دود دویندن
لیلا سنه قربان اولا،چکمه بو قدر آه
صرّاف تبریزی
هر زمان با تو یار اندیشم
تا تو اندر جهان چه خواهی کرد
نقش آب روان مباش به پاس
نقش آب روان چه خواهی کرد
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
من منتظر ديدار تو هستم،
سهل است بگويم که گرفتار تو هستم،
من در پي اين حادثه غمخوار تو هستم،
هر چند که دور از مني و من ز تو دورم،
بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
مزن به بی کسی ام طعنه زانکه در ره عشق
به در دوست گریبان به غم هم آغوشم
صرّاف
مجمع خوبی و لطف است عذر چو مهش
لینکش مهر و وفا نیست خدا یا بدهش
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده ی من شو و بر خور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است
كه وحشی می كند چشمانش آهوان صحرا را
چه خواهد كرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیدهتر كردی معما را
آن خبیث ،از شیخ میلایید ژاژ
گژنگر باشد همیشه عقل کاژ