بی آن قد همچون الف،لامی شد از غم ،قامتم
پیچیده کی بینم شبی با آن الف این لام را؟
عمادالدین نسیمی
Printable View
بی آن قد همچون الف،لامی شد از غم ،قامتم
پیچیده کی بینم شبی با آن الف این لام را؟
عمادالدین نسیمی
از كفر من تا دين ِ تو، راهي به جز ترديد نيست
دل خوش به فانوسم نكن! اين جا مگر خورشيد نيست
با حس ِ ويراني بيا تا بشكند ديوار ِ من
چيزي نگفتن بهتر از تكرار ِ طوطي وار ِمن
بي جستجو، ايمان ما از جنس ِ عادت مي شود
حتّي عبادت بي عمل وهم ِ سعادت مي شود
با عشق، آن سوي خطر جايي براي ترس نيست
در انتهاي موعظه ديگر مجالِ درس نيست
كافر اگر عاشق شود، بي پرده مؤمن مي شود
چيزي شبيهِ معجزه با عشق ممكن مي شود!
دل چو ویرانه ی غم گشت به بادش دادم
تا نخواهم ز کسی منت تعمیر کشید
صرّاف تبریزی
دیو هستند ولی مثل ِ پَری می پوشند
گرگ هایی که لباس ِ پدری می پوشند
آن چه دیدند به مقیاس ِ نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور ِ کمر می سنجند
خوب، طبیعی ست که یک روزه به پایان برسد
عشق هایی که سَر ِ پیچ ِ خیابان برسد
دئدی ای جماعت، بالام خسته دیسوسوز دی اوشاق دی زبان بسته دیسو وئر سین او کی روحی وارسته دییوموب گؤز ،نفس یوخدی،جان اوسته دیاورک بسته بو دیده ی مسته دی
(معنی:گفت: ای جماعت،فرزندم خسته است
تشنه است،کوک است،زبان بسته است
آبی دهد بر او آنکه روحش وارسته ست
چشمهایش را بسته،نفس های آخرش است،در حال جان دادن است
دل بسته به این دیده ی مست است)
ی
یخ بسته گل گلدونا ای داد
طوفان طبیعت رو ببین کرده چه بیداد
برگی دیگه نیست روی درختا
سرماست فقط میون حرفا...
السلام ای زاده ی زهرا،حسین
السلام ای سرّ عاشورا حسین
نه باغ ليمو، نه باغ سيبي
نه دلربا و نه دلفريبي
نه مثل شعري که ناگهان است
نه مثل گريه که بي اَمان است
نه مثل شاهان هميشه مستي
نه چون خدايان هميشه هستي
تمام ِ سعي ات شکست من بود
اگر چه مِهرم ورايِ تن بود
هميشه شاعر شکستني نيست
هميشه دردش نگفتني نيست
خدايِ شاعر خدايِ درياست
همين برايش چقدر زيباست
تیر دلدوز تو نازم که بدان سخت دلی
مانده در سینه تنگ از پی دلداری دل
صرّاف
لشکرگه عشق عارض خرم تست
زنجیر بلا زلف خم اندر خم تست
آسایش صدهزار جان یک دم تست
ای شادی آن دل که در آن دل غم تست