چون لاله به نوروز قدح گیر بدست
با لاله رخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تورا چو خاک گرداند پست
Printable View
چون لاله به نوروز قدح گیر بدست
با لاله رخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تورا چو خاک گرداند پست
مزن بانگ بر من که این است جرمم
که خورشید خواندم به بانگ بلندت
غلط گفتم این زانکه خورشید دایم
رخی همچو زر، میرود مستمندت
عطار
چه جای معجزه ؟ کافی ست ادعا بکنی
کــه شهر پـر شود از بانگ یا رسول الله
اگـر چه روز، همه زاهدند امـا شب
چه اشکها که به یاد تو می رود در چاه
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقتست که همچون مه تابان بدرآیی
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی
پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم
باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم
یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم
یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم
در خلاف آمد عادت به طلب كام كه من
كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم
حافظ
به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد
پریشان است گیسویى در این باد و پریشانتر
مسلمانى که میخواهد نگاهش را نگه دارد
عصاى دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیهگاهش را نگه دارد
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بیمن مرو