تماشايي ام در حضور ِ نگاهت
به من يك نگاهِ تماشا بينداز
زمستاني ام بي تو، خورشيدِ من: تو
نگاهي به من گرم و گيرا بينداز
بسوزانم اي از همه شعله ورتر
و خاكسترم را به دريا بينداز
عجب رسم ِ خوبي است عاشق كُشي هم!
به هر قيمت، اين رسم را جا بينداز
Printable View
تماشايي ام در حضور ِ نگاهت
به من يك نگاهِ تماشا بينداز
زمستاني ام بي تو، خورشيدِ من: تو
نگاهي به من گرم و گيرا بينداز
بسوزانم اي از همه شعله ورتر
و خاكسترم را به دريا بينداز
عجب رسم ِ خوبي است عاشق كُشي هم!
به هر قيمت، اين رسم را جا بينداز
زاهید مئی نابدادندیر اکراه،غلط
سن خواه سؤزوم صحیح توت،خواه غلط!
مسجدلره گیردیگیم دگیل رغبتدن
سرمستلیگیمدن ائیله رم راه غلط
فضولی
طاعت آن نیست که بر خاک نَهی پیشانی
صِدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
توتیا تک چشم ارباب نظردیر منزلیم
گر چی خاک رهگذارم دیده ی بد خواهیما
فضولی
آن که گویند که بر آب نهاده ست جهان
مشنو ای خواجه که تا در نگری بر باد است
تو را من چشم در راهم
شباهنگام من هر دم.
: من سال هاست ... مردم اين شهر شاهدند !؛
ـ : اين لهجه آشناست ، زباني كه سال ها ست ـ
ـ با من تمام درد مرا داد كرده است ؛
ـ : آقا! شما درست هماني كه سال هاست ...
تمرد عقل فرمانین دن ائتسم دوستلار بالله
منی رأییم له سانمان،عشق سلطانیا مأمورام
فضولی
(معنی
اگر از فرمان عقل تمرد نمودم،ای دوستان
مرا معذور دارید که به اختیار خود نیستم)
م
من تشنه ی آن دو چشم مخمور تو ام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه
هی زُل نزن به قاشق و لیوان و بستنی
من را نگــاه کــن، دو دقــیقــه که با مـنی
من با تو حـرف مـی زنـم، امـا تو زیر لـب
می خوانی و هزار و یک آهنگ می زنی؟