-
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بيخبر بميرد در درد خودپرستي
عاشق شو ار نه روزي كار جهان سر آيد
ناخوانده نقش مقصود از كارگاه هستي
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با كافران چه كارت گر بت نميپرستي
سلطان من خدا را زلفت شكست ما را
تا كي كند سياهي چندين درازدستي
حافظ
-
یکی گفت کاین شاه روم است و هند / ز قنوج تا پیش دریای سند
فردوسی
◙
-
در فصـل بهـار اگر بـتـی حـور سـرشت
یک سـاغر می دهـد مرا بر لب کـشت
هر چـند به نزد عامـه این باشـد زشـت
سگ به ز من است اگر برم نام بهشت
خیام
-
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس / ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
حافظ
-
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوایی
مولانا
-
یاران مـوافـق هـمـه از دســت شـدند
در پای اجـل یکان یکان پسـت شـدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند
خیام
-
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیـم شبی دفع صد بلا بکند
عتـاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
حافظ
-
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
باشد که باز بینی دیدار آشنا را
حافظ
-
آن زمان که می شوی بیمار تو / می کنی از جرم استغفار تو
می نماید بر تو زشتی گنه /می کنی نیت که باز آیم بره
مولانا
-
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
شهریار