tahi_sh جان ، باحال بود...ایول :20:
Printable View
tahi_sh جان ، باحال بود...ایول :20:
این دیگه خیلی ضایع بود.
ایول :دی
سوتی چیه دوستای خوب من. اینو بچسبید که من بد بخت شدم.
یکی از فامیلامون بهم 5 تومن عیدی داد. گفتم از این خسیس بعیده هااااااااااااااااا
حالا بعد از یک هفته نگاه میکنم میبینم دو تا 2 هزار تومنی تقلبی دارم.
نگو طرف فقط هزار تومن عیدی داده و چهار تومنش تقلبی بوده.
از همه نظر هم ضایع هست که تقلبیه. کاش موقع گرفتن اون عیدی ها که برق جلوی چشمام رو گرفته بود یکم توجه میکردم.
اینم از سوتی عید ما...
سوتی هم سوتی های قدیم
جدانقل قول:
سوتی هم سوتی ها ی جدید:31:
ما سال دوم دبيرستان بوديم و هر پايه هم براي خودش مدير و ناظم داشت. يه بار سر جلسه امتحان بوديم ناظم پيش دانشگاهي ها كه خيلي فضول بود سرشو انداخت اومد سرجلسه امتحان ما دومي ها.
بعد بلند گفت هر كي موبايل تو جيبش داره حتي اگه خاموش باشه بياد بيرون. يه ده نفري از بچه پاشودن رفتن بيرون. بعد اين يارو ناظمه گفت اخراج از جلسه امتحان.
حالا ناظم و مدير پايه و مدير مدرسه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مونده بودن چيكار كنن.
این سوتی بود؟؟؟؟؟؟؟:18:نقل قول:
گير ندهديگه. بخون و حالش رو ببر.نقل قول:
این سوتی بود؟؟؟؟؟؟؟
سلام
چون من نميدونم چه طوري با مسئولين ارتباط برقرار كنم
از اينجا ميگم كه
عزيزان عيده اين افراد بن شده رو از بند بن آزاد كنيد
خواهشاً Ramin.badboy هم آزاد كنيد بنده خدا چيزي نگفته كه...!
ساله نوء, كينه ها رو دور بريزيد .
ممنون
سال خوبي داشته باشيد.
از دوستان سوتي بازار هم عزر ميخوام كه جاي يه پست رو گرفتم .
آقامهمون داشتیم بچشونم خیلی تحس وشیطونه حالا شانسه منم یکی از دوستام که خیلی باش رو در بایسی داشتم زنگ زده بود منم کلی لهجموتغییر داده بودمو لفظه قلم داشتیم باش حرف میزدیم یهو همین بچه اینا که ذکر خیرشون بود پریده وسط میگه تو اینقد که با این با کلاس حرف میزنی با من نمیزنی:29: آآآآآآآآآی ضایع شدم من پیشش. اونم نامردی نمیکنه هر هر زده زیر خنده چه بچه با حالیه:2:
حالا یه سری خونه یکی از فامیلا مهمون بودیم واسمون شوکولات کاکایویی اوردند منم عشق کاکایو رومم نمیشد یکی بیشتر بردارم به محض اینکه صابخونه رفت تو آشپزخونه حملــــه به طرف شوکولاتا یه مشت برداشتم ریختم تو کیفم بعد که یکم نشستیم صابخونه در اومد گفت این شکلاتا رو نگه نداریدا اب میشه و بچه های فامیلمون دیشب گند زدند به لباساشون و...منووو میگی گفتم اگه اینا آب شه هیچی از کیفم نمیمونه که. کیفمو از تو دلم بر داشتم هی کنار مبل تکونش میدادم که مثلا خنک بمونه آب نشه:31:حالا هی از من اصرار پاشین بریم هی از اونا انکار خلاصه رفتیمو شکلاتاهم اب نشده بود یعنی خیلی اب نشده بود حالا نمیدونم فهمیده بودند یا نه:19: ولی ارزششو داشت خیلی خوشمزه بود:27: