تا بتوانی می مصفا میخور
با دوست بر غم دل اعدا میخور
****
مندیش که فردا رمضانست امروز
می میخور و فردا غم فردا میخور
Printable View
تا بتوانی می مصفا میخور
با دوست بر غم دل اعدا میخور
****
مندیش که فردا رمضانست امروز
می میخور و فردا غم فردا میخور
رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر يار خاکسار شدم
رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمه ی ساز عراقی هیچ است
****
هر چند در احوال جهان می نگرم
حاصل همه عشرتست و باقی هیچ است
تو و هر روز و بزم عشرت خويش
من و شبها و کنج محنت خويش
منم با محنت روي زمين خوش
نگه دار آسمان گو راحت خويش
ز هجران مردم و بر سر نديدم
کسي را غير سنگ تربت خويش
مکش زحمت براي راندن ما
که ما خواهيم بردن زحمت خويش
به زير تيغ او ناليد وحشي
فتادش سربه پيش از خجلت خويش
شب شده چشمم تو را دائم تمنا مي کند
دل اسير درد تنهاييست حاشا مي کند
نازنين ،آرام جان ! اين غصه ها از بهر چيست ؟
يا زبهر چيست دل امروز و فردا مي کند
پشت پلکت مينشينم پلک بر هم ميزني
عاقبت عشق است ما را زود رسوا مي کند
اين غم دوريت جا نم را به لب آورده است
دل اسير درد تنهاييست حاشا ميکند
شراب تلخ ميخواهم كه مرد افكن بود زورشنقل قول:
كه تا يك دم بياسـايم زدنيا وشر وشورش
در ميخانه ببستند خدايــا مپسندنقل قول:
كه در خانه تزوير وريا بگشايند
دوخط غزل بنويسم، اگر امان بدهي
فقط برابر يک پلک اگر زمان بدهي
به يک نگاه خودت سرنوشت شوم مرا
بگيري از قفس و دست آسمان بدهي
توان حرف زدن را بگيري از لبهام
و با مسيح لبانت دوباره جان بدهي
و از دوچشم خودت.کاسه هاي شيروعسل
به اين مسافر خسته کمي توان بدهي
که<عشق چيز بدي نيست>را خود تو
نشان مردمِ دلواپسِ جهان بدهي
نياز نيست جواب سلام هاي مرا ....
فقط همين که برايم سري تکان بدهي ــ
ــ بس است تا غزلي نذر چشمهات کنم
مگر دوباره به من روي خوش نشان بدهي
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
****
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند
دریغ قافله ی عمر کانچنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
دي وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گويد و بازش چه در سر است
شيراز و آب رکني و اين باد خوش نسيم
عيبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جاي او است
تا آب ما که منبعش الله اکبر است
ما آبروي فقر و قناعت نميبريم
با پادشه بگوي که روزي مقدر است
حافظ چه طرفه شاخ نباتيست کلک تو
کش ميوه دلپذيرتر از شهد و شکر است