درِ خواب بروي چشمانم بسته است
روزها مي آيند و شبها مي روند
و در فواصل ميان روزها
شبهاي بسياري خواهد آمد
Printable View
درِ خواب بروي چشمانم بسته است
روزها مي آيند و شبها مي روند
و در فواصل ميان روزها
شبهاي بسياري خواهد آمد
دست ساقي چون سر خم را گشود
جز محمد هيچ كس آنجا نبود
جام آن آيينه را سيراب كرد
وز جمالش خويش را بيتاب كرد
موج زلف مصطفي را تاب داد
ذوالفقار غيرتش را آب داد
در پي احمد علي آمد پديد
بر كف او بود ميزان و حديد
بوالعجب بين روح حق را در دو جسم
هر دو يك معني وليكن در دو اسم
من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد
.
.
.
در میان من و تو فاصله هاست.
گاه می اندیشم
میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
تو توانایی بخشش داری.
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد.
آه.................
ساختی دنیای خاکی را و می دانی
پای تا سر جز سرابی جز فریبی نیست
ما عروسکها و دستان تو در بازی
کفر ما عصیان ما چیز غریبی نیست...
دارد انگار کسی پشت سرم می آیدنقل قول:
ها، صدای نفسی پشت سرم می آید
ترس می برد مرا سمت خودش، داد زدم
ای خدا! دادرسی پشت سرم می آید
در بين اين ديوارهاي سرد و بي رحم
بي تو اسير يك سكوت مرگبارم
باور بكن تنها تويي بود و نبودم
باور بكن تنها تويي دار و ندارم
ديگر مبادا دوري از تو آه ….بانو !
مي ميرم از اينكه نباشي در كنارم
مرا ببخش که عشق تو مرا به كوچه ها زدهنقل قول:
مرا ببخش که اين علاقه سر به نا كجا زده
مرا ببخش اگر كه ماه هر شب سياهمي
اگر كه هر شبم سياه به عشق ماه مرا ببخش:8:
شماطه توي خانه با صد بهانه مي زد
هرچند منزجر بود ليک عاشقانه مي زد
زن روي جيب شوهر تصوير بوسه مي دوخت
مردي سبيل خود را عطر زنانه مي زد
در خیالت مثل من پرواز كن
تو خود عشقی مرا اغاز كن
سرزمین ارزوهایت كجاست
امدم در را به رویم باز كن
با من از بارون و از شبنم بگو
عشق را با قلب من دمساز كن
عشق تو یك اتفاق ساده نیست
با نگاهت باز هم اغجاز كن