کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
Printable View
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
یئنه مووجه گلدی دریای چشمیم
بیر یئره توخونوب عوممانا دؤندو
زورق جیسمیمی وئردی غرقابه
تلاطم ائیلئییب طوفانا دؤندو
(دریای چشمم مواج گشت/همانند عمان شد وقتی بر نقطه برخورد کرد/زورق جسمم را غرق کرد/تلاطمی کرد و همچو طوفان گشت)
نباتی
عمر ما چون تندبادي رفت و گويي خواب بود
وان بناي آرزوها خانه يي بر آب بود
وه چه شب ها دولت بيدار بر در حلقه زد
ليكن از نا هوشياري بخت ما در خواب بود
ز دل گوري شنيدم پند قارون را كه گفت
در كف دنيا پرستان سيم و زر سيماب بود
دیدم امروز بر زمین قمری
همچو سروی روان به رهگذری
گوییا بر من از بهشت خدای
باز کردند بامداد دری
یا رب تو مرا مژده وصلی برسان
برهانم از این فرع و به اصلی برسان
تا چند چنین فقط فصل مکرر دیدن
بیرون ز چهار فصل فصلی برسان
نیتی ئولدورمگه بنزر رقیب ِکافری
تیغینه وئردی جلا،حظ ائیلدیم آمما نه حظ
لیلا(قرن7)
ظالم و عابد به یک مسلک بوند
ار میان این دو نبود عشق و دل
!
لیلا قولونا باشین أوچون رحم ائت افندیم
زیرا بو ایکی گؤزلری دیر اشک ایله پر خون
لیلا(قرن7)
نگات غمه جدائي رو هميشه فرياد مي کشيد
دلم بهم دروغ ميگفت , انگار نگاتو نميديد
گفتي برو که شاديهات,نميره توي دست من
قسمت سبز زندگيت,گل بده در باغ و چمن
چه بي خبر بودي که تو خودت فقط باغ مني
امروز نگا کن و ببين , تو حسرت و داغ منی
بي تو آخه چيرو ديدم, حسرت و رنج زندگي
اينهمه عاشقت بودم, که تو اينو بمن بگي
یکی عاشق شود بی حد و بی مرز
کشد قلبی شب و روز روی کاغذ
......
.........
.....(جواد_م)