اي چرخ فلك هر آنچه كردي كردي
محتاج مكن مرا به هر نامردي
موي سيه ام سفيد كردن هيچ است
روي سيه ام سفيد كردي مردي
Printable View
اي چرخ فلك هر آنچه كردي كردي
محتاج مكن مرا به هر نامردي
موي سيه ام سفيد كردن هيچ است
روي سيه ام سفيد كردي مردي
يك نفر مياد كه من منتظر ديدنشم ...
يك نفر مياد كه من تشنه بوئيدنشم ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتاب ها اومده ...
تن اون شعرهاي عاشقانه گفتن بلده ...
خالي سفرمونو پر از شقايق ميكنه ...
واسه موج هاي سياه دست ها رو قايق ميكنه ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتابها اومده ...
تن اون شعرهاي عاشقانه گفتن بلده ...
هميشه غائب من زخمامو مرحم ميزاره ...
هميشه غائب من گريه هامو دوست نداره ...
نكنه يه وقت نياد صداش به دادم نرسه ...
آينه ها سياه بشه كور بشه چشم ستاره ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتاب ها اومده ...
تن اون شعر هاي عاشقانه گفتن بلده ...
هزارن بار منعش کردم از عشق ..
مگر برگشت از راه خطا دل
لبانش چون شكر لبخند او قند
شود جانم فداي يك شكر خند
بهاي خنده ات چون جان ما شد
بهاي بوسه ات جانا بگو چند؟
دستان من پر از حس خنده هات
لبریز از رهایی و سر ریز اشتیاق
لختی بخند
هم نفس لحظه های سرد
گیسو گشا
دخترک عشق های بعد!
گیسو گشا
برقص
دست ِ دست باد .
پر میشوم
پر احساس بودنت
وقتی که باد نام تو را جار میزند
سر ریز میشود
کلماتم به روی من
دستم برای نوشتن تو
پشت واژه هاست !
تسکیمپن ندهد شاهد وساقی دلِ مارا
مشکل که قدح چاره کند مشکل مارا
آمد در امتداد افق، در مسیر باد
زل زد به چشم های من پیر کوهکن
شاعر سرود لحظه ی پایان قصه را
تنگ غروب، پنجره، آغاز پر زدن
ناله کم کن، ناله کم کن، ای غریب
حالِ محزونِ تو خوابم می کند
سختِ سختم، کوهِ فولادم اگر
آتش ِ عشقت مذابم می کند
دل ز هم صحبتيام دلگير است
عيش بيزلف تو در زنجيراست
آن چنان منتظرم در ره شوق
كه اگر زود بيايي دير است
تو را اول قدم در وادی عشق
به زارش کشتن است آنگاه دار است
وزان پس سوختن تا هم بوینی
که نور عاشقان در مغز نار است
چو خاکستر شوی و ذره گردی
به رقص آیی که خورشید آشکار است