اسم من
بعد از من خواهد ماند
ولی اسم من
چه ربطی به من
و به شعر من دارد
نمی دانم
Printable View
اسم من
بعد از من خواهد ماند
ولی اسم من
چه ربطی به من
و به شعر من دارد
نمی دانم
دور را نگریستن
با عینک برای نزدیک
و همه چیز محو می شود
و شاید همواره در جهان
عینکی بر چشم داریم
که فقط برای دیدن
نزدیک است
جهان آهنگی
بیش نیست
و ما همه زیر و بم
آن هستیم
بیژن جلالی
چون در طول تاریخ
در مقابل واقعیت غیر قابل قبول
قرار داشته ایم ناچار شعر گفته ایم
بیژن جلالی
سموری ایستاده
سموری نشسته
گوشه لب هردو شان ته سیگاری ،
نمه لبخندی ،
یکی امیدوار
دیگری تباه شده.
همه زندگی شاید همین است:
سموری ایستاده
سموری نشسته
نشستی و زل زدی به شعله ی شمع
کاش میدونستم به چی فکر می کنی
سوختن ؟
یا
پروانه شدن ؟!
هر وقت دستانت را می سپردی به من
دریایی از آرامش نصیبم می گشت
اکنون!
اقیانوس های آرامش هم جای
خالی دستانت را لحظه ای نمی گیرند .
" خودم"
گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است
طعم گسی در دهانم می ماسد
پشت می کنم
به سه شنبه هایی
که رابط حرف های بریده مان را گم کردیم...
این دست ها
چهره ات را هم به یاد نمی آورند
با بغضی
که در گلوی ابرها جا مانده است
مرضیه عابدینی
چه قدر ترانه می سرایی و آهنگ می نوازی
کاش آنقدر که به دنبال ساختن آهنگی هستی
به فکر این هم بودی
که آیا گوشی هست برای شنیدنش ؟!
"خودم"