تو از من قول گرفتینقل قول:
دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
این واژه های غرق به خون مرا نوشت
.كه روز مرگت گلدان ها را آب بدهم
:بخنده گفتم
مگر چقدر مانده به مرگ اولین شب بو!؟
خندیدی
و باز تن لخت دیوار نگاه ترا ربود
همیشه در متن تشویش ثانیه بودی
همیشه امتداد نگاهت تقاطع ابر و اشك بود
.و من همیشه مبتلای تو
سلامنقل قول:
این مشکل خیلی وقته ایجاد شده و شما هم زیاد جدی نگیرید. همون صفحه ای که بعنوان آخرین صفحه میاد آخرینه.
یعنی 3 تا صفحه بعدی عملا وجود ندارن. گاهی 3 تاست و گاهی 4 تا و گاهی دو تا!