با سلام خدمت دوستان ببخشيد وسط مشاعره ميام
ولي يه مشكلي كه برام پيش اومده اينه كه الان اين تاپيك 2640 صفحه داره ولي من از صفحه 2637 به بعد رو نميتونم وارد بشم لطفا بگيد مشكل چيه ؟
با تشكر
باز هم عذر خواهم كه وسط مشاعره ميام
Printable View
با سلام خدمت دوستان ببخشيد وسط مشاعره ميام
ولي يه مشكلي كه برام پيش اومده اينه كه الان اين تاپيك 2640 صفحه داره ولي من از صفحه 2637 به بعد رو نميتونم وارد بشم لطفا بگيد مشكل چيه ؟
با تشكر
باز هم عذر خواهم كه وسط مشاعره ميام
دوست گرامی مشاعره را با "ت" باید شروع کنیدنقل قول:
موفق باشید
به اولین پست خوانده نشده بروید و صفحه IE را refresh کنیدنقل قول:
شماره پست ها با احتساب پست شما و من می شود 26394 که به علت مقدار بالای آن پست ها ی اولیه قابل دسترسی نیستند
با "ت" می توانید شروع کنید
تبم , ترسم كه پيراهن بسوزد
ز سوز آه من , آهن بسوزد
مرا فردوس مي بايد كه ترسم
دل دوزخ بحال من بسوزد !؟
در غربت اگر کسی بماند ماهی گر کوه بود از او نماند کاهی
بیچاره غریب اگر چه ساکن باشد چون یاد وطن کند برآرد آهی
:10:
يا آنکه اتفاق مي افتد شبيه عشق
يک اتفاق شکل تبسم رها شده
آقا چه خوب در کلماتم وزيده اي
مثل نسيم بر تن گندم رها شده
هرکه را بیماری چشم تو در بستر فکند
هر پرستاری که آمد بر سرش، بیمار شد
دوست , من دست تو را مي جويم
و تو را مي خوانم
هق هق ٍقلب من از دوري نيست
درد من , از دل ٍبي هق هق ٍتوست...
تو مثله درياي آبي که هميشه پر زماهي
تو مثله جنگله سروي که هميشه استواري
تو مثله کوههاي دنيا که بزرگ و پر غروري
تو مثله شب پر ستاره تو مثله روز پر زنوري
يكشب چو نام من به زبان آري
مي خوانمت به عالم رويايي
بر موجهاي ياد تو مي رقصم
چون دختران وحشي دريايي..
يكشب لبان تشنه من باشوق
در آتش لبان تو مي سوزد
چشمان من اميد نگاهش را
بر گردش نگاه تو مي دوزد ...
يك روز ز بند عالم آزاد نيم
يك دم زدن از وجود خود شاد نيم
شاگردي روزگار كردم بسيار
در كار جهان هنوز استاد نيم