بين ِ اين مردم ِ سـردرگُم ِ سرماخورده
دلم از سرديِ رفتار ِ خودم جا خورده
هُرم ِگرم ِ نفسم يخ زده است، از بس كه،
شانه ام خورده بر اين مردم ِ سرما خورده
Printable View
بين ِ اين مردم ِ سـردرگُم ِ سرماخورده
دلم از سرديِ رفتار ِ خودم جا خورده
هُرم ِگرم ِ نفسم يخ زده است، از بس كه،
شانه ام خورده بر اين مردم ِ سرما خورده
هردم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه ها می بینم
من فكر مي كنم كه غزل يك بهانه است
تا از تو و شقايقي ات گفتگو كنيم
بردارو تا پريدگي خواب ها بيا
تا خنجري درون دل خود فرو كنيم
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
من اگر بخواهمت، نخواهمت، تو خوب باش!
مثل حُسن ِ بي نهايتِ كسي كه عاشق است
بغض هاي شب، هميشه سهم نا اميدهاست
خنده هاي صبح، قسمتِ كسي كه عاشق است
تا توانی درون کس نخراش ،کاندرین راه خارها باشد
کار درویش مستمند برآر ، که تو را نیز کارها باشد
در اين غم سرا تا که سرزنده ام
من اين تار غمخوار لرزانده ام
کسي گر بر آرد ز دردي خروش
ز من بر نيايد که باشم خموش
شراب ناب می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شاخه ها – خداكند – به دست باد نشكند
عشق يعني استقامت كسي كه عاشق است
اي شما كه دل نمي دهيد و ايستاده ايد،
در خيال كشف خلوت كسي عاشق است،
منتظر نايستــيد، نوبت شما كه نيست
نوبت من است، نوبت كسي كه عاشق است
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل