نزاریم همین دو روزم تو آتیش غم بسوزه
پیرمردی کنج نشسته با دلی غمین و خسته
یاد ایامی که رفته خاطرات اون گذشته
یکی چشم انتظار یارش یکی اینجا دل شکسته
اون یکی به فکر نونه با دستای پینه بسته
Printable View
نزاریم همین دو روزم تو آتیش غم بسوزه
پیرمردی کنج نشسته با دلی غمین و خسته
یاد ایامی که رفته خاطرات اون گذشته
یکی چشم انتظار یارش یکی اینجا دل شکسته
اون یکی به فکر نونه با دستای پینه بسته
هر دم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
هزار مرتبه تا تو دويده ايم اما
ميان ما و رسيدن ، هزار فرسنگ است
چه دلخوشم كه تو از راه مي رسي و ... نه
چه جاي وحدت خورشيد با شباهنگ است
پرنده مي شوم اما بدون تو ... آري
به هر كجا بپرم آسمان همين رنگ است
تو يه شعري يه کلامي
تو همون صوت صدامي
تو يه عشقي توي سينه
که مثه قلبم باهامي
یک عمر نشستیم کجایی ای دوست؟
در خویش شکستیم کجایی ای دوست؟
برگرد که از شکسته دل تا شنوی
ما دل به تو بستیم کجایی ای دوست؟
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه
هميشه تيره ي تيره هميشه ابري و سرد
هميشه دست كسي آشيانه ي سنگ است
مرا بخاطر من بودنم به آتش كش
ني ام كه سوختنم زخمه زخمه آهنگ است
مفاعلن فعلاتن ... تو را نمي گنجد
براي از تو نوشتن مجالمان تنگ است
تب تند زندگی رو نمی شه تو چهره ها دید
نمی شه تلخی اونو از دل حادثه فهمید
زندگی شاید یه قصه است چه بد و چه خوب باید ساخت
توی شطرنج دقایق نباید با سادگی باخت
تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم
مرا تنها رها کردی و رفتی
مرا هم پاک با خود برده بودی
مرا تنها رها کردی و رفتی
مرا هم کاش با خود برده بودی