نقل قول:
دكتر پل راجرز
در سميناري كه در دانشگاه شيكاگو در زمينه مورفولوژي تكاملي برگزار شد، دانشمند برجسته، دكتر پاترسون، سؤال سادهاي مطرح كرد: آيا در اينجا كسي هست كه بتواند در مورد تكامل، نكتهاي قطعي و ثابتشده را عنوان كند؟? سكوتي طولاني بر فضاي تالار حكمفرما شد. سرانجام شخصي از گوشهاي گفت: ?من يك چيز را با قطع و يقين ميدانم: اينكه تكامل را نبايد در مدارس تدريس كرد !?
با اينكه بسياري از مردم عادي بر اين باورند كه تكامل پديدهاي علمي و اثباتشده ميباشد، واقعيت اين است كه بعد از گذشت 150 سال، تكامل فرضيهاي است اثباتنشده و بدون سنديت. در واقع بايد گفت كه قرائن و شواهد بسياري تكامل را رد ميكنند.
فرضيه تكامل كه نخستين بار توسط چارلز داروين در كتابش بهنام "اصل انواع" مطرح شد، اين نظر را پيش مينهد كه موجودات زنده از اَشكال ساده نظير باكتري، به اَشكال پيچيدهتر نظير انسان تكامل يافتهاند. اين تحول و تكامل زاييده تصادف بوده است؛ نخستين مولكول نيز در اثر تصادم اتمها در يك ملغمه ابتدايي بهوجود آمده است. نتيجه اين امر پيدايي موجودات زنده بوده است.
نابسندگي شواهد و دلايل
تأثير و نفود فرضيه تكامل را نميتوان دستكم گرفت؛ اين فرضيه طرز تفكر انسانها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون كرده است. اما اكنون بعد از گذشت 150 سال، تكامل هنوز در سطح يك فرضيه باقي مانده است، و هنگاميكه شواهد و دلايل مطرحشده را موشكافانه بررسي ميكنيد، پي ميبريد كه چقدر نابسنده و غيرقطعي هستند.
فسيلها تكامل را اثبات نميكنند
?فسيلها گواه بر تكامل ميباشند!? اين ادعايي بوده كه دانشمندان با صدايي بلند عنوان ميكردند. اما مشكلي كه در مورد فسيلها وجود دارد، اين است كه ميان حيواناتي كه فسيلها گواه بر وجود آنها هستند، و حيوانات همنوعشان در عصر ما، هيچ فسيلِ مياني وجود ندارد، گويي حيوانات اوليه ناگهان بهصورت حيوانات امروزي تحول و تكامل يافتهاند. داروين نيز خود متوجه اين نقصان در فرضيه خود بود، اما بر اين باور بود كه يك روز فسيلهاي مياني يافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال، فسيلي دال بر وجود حيوانات مياني و در حال تكامل يافت نشده است.
دانشمندان معتقد به تكامل براي رفع اين نقيصه، اين نظر را مطرح كردند كه تحول با چنان سرعتي رخ داد كه فسيلي از آنها باقي نمانده است. طبعاً دليل و مدركي علمي در اين زمينه وجود ندارد.
"هومولوژي" تكامل را اثبات نميكند
هومولوژي نظريهاي است كه معتقد است ارگانيزمهاي زندهاي كه از ساختاري همسان برخوردارند، از يك اصل واحد ناشي شدهاند و به اين ترتيب اين نظريه، تكامل را اثبات ميكند.
مشكل در اينجاست كه نمونههاي فراواني با اين نظريه تناقض دارند. بهعنوان مثال، بافت كليوي جانداران را در نظر بگيريد. كليههاي ماهي داراي شكل جنيني كاملاً متفاوتي با خزندگان و پستانداران ميباشند. ممكن نيست كه آنها از يك ساختار ناشي شده باشند.
يا به دستگاه گوارش توجه كنيم. اگر همه جانداران از يك اصل ناشي شدهاند، تكامل و تحول اين دستگاه در جانداران مختلف نيز ميبايست يكسان باشد. اما عكس اين صادق است. كوسه، قورباغه، خزندگان، و پرندگان، داراي دستگاه گوارشياي هستند كه بهگونهاي متفاوت تحول يافتهاند. نمونههاي بسيار ديگري ميتوان براي اين امر آورد.
زائدهها تكامل را اثبات نميكنند
تكاملگرايان بر اين نظر پا ميفشردند كه بدن جانداران داراي اندامهايي است كه امروز ديگر كاربردي ندارند. اندامهايي مثل آپانديس و لايههاي نيمهكروي در چشم زائده ناميد شدهاند زيرا در زمان داروين تصور ميشد كه اينها بلامصرف ميباشند. طبق اين نظريه، اين اندامها در دورههاي اوليه هستي كاربردي داشتهاند، اما بهتدريج كه انسان خود را با محيط سازگار ساخت، كاربرد خود را از دست دادند. بهعقيده اين دسته از دانشمندان، آنها اكنون شاهدي هستند بر آنچه قبلاً بوديم.
باز در اين مورد هم شواهد، عليه اين نظريه هستند. تمام آنچه كه زائده ناميده شده، امروز نيز كاربردي مفيد دارند. آپانديس در واقع غدهاي است لنفاوي، و لايه نيمهكروي نيز همچون يك قاشقك، اشياء خارجي را از داخل چشم جمعآوري ميكند. بسياري از ما شنيدهايم كه انسان قبلاً دُم داشته است. اين حرف خندهدار است. ستون فقرات انسان داراي 33 مهره است. هيچ شاهدي بر اين مدعا وجود ندارد كه او قبلاً 34 مهره داشته است. فردي بهاسم هِكل بود كه نظريه دم انسان را پيش نهاد؛ او بعدها توسط دانشگاه خودش محكوم به تقلب شد!
زيستشناسي مولكولي بيش از ساير عوامل، تكامل را رد ميكند!
چيزي بهنام شكل ساده حيات وجود ندارد
در روزگار داروين اين عقيده رواج داشت كه حيات از اَشكال سادهتر بهسوي اشكال پيچيدهتر حركت ميكند. علم امروزه ثابت كرده است كه چيزي بهنام ? شكل ساده حيات ? وجود ندارد. حتي سادهترين سلول باكتري بهگونهاي باورنكردني پيچيده است. آنچه كه سلولهاي ساده ناميده ميشود، شامل DNA و RNA و پروتئين ميباشد كه به يكديگر وابسته و مرتبط هستند. در واقع، تمام سيستمهاي بيوشيميايي و فيزيولوژيكي به يكديگر وابسته ميباشند. لذا اين تصور تكاملگرايان كه اندامها بهگونهاي مستقل تحول مييابند، پذيرفتني نيست.
اَشكال مياني وجود ندارد
نه فقط فسيلهاي مياني يافت نشده، بلكه زيستشناسي مولكولي نيز با قطعيت ثابت كرده كه در سطح بيوشيمي نيز شكل مياني وجود ندارد.
بهاين ترتيب، مثلاً پروتئينها هيچگاه از يك مرحله تا مرحله ديگر تحول نمييابند، بلكه هميشه از نوع تا نوع ديگر تحول پيدا ميكنند. پروتئينها از اسيد آمينه درست شدهاند. اگر آنها مانند مهرههاي رنگي در يك گردنبند تصور كنيم، طبق نظر تكاملگرايان، پروتئين وقتي به انواع پيشرفتهتر تبديل شود، بايد مهرهاي به اين "گردنبند" پروتئين اضافه شود. بنابراين، بايد طبعاً انتظار داشت كه در جانداران پيشرفتهتر، مهرههاي بيشتري بر گردنبند پروتئيني وجود داشته باشد. اما در عمل اينطور نيست. مثلاً بياييد انسان را با دو نوع ماهي مقايسه كنيم (با توجه به اينكه ماهي در طرح تكاملي، پيش از انسان بهوجود آمده است): ماهي بدون آرواره (كه در سير تكامل بسيار قديميتر است) و ماهي آروارهدار كه جديدتر است. با كمال تعجب ميبينيم كه پروتئين موجود در هموگلوبين انسان به پروتئين ماهي بدون آرواره بيشتر شبيه است تا به ماهي آروارهدار، در حاليكه طبق نظر تكاملگرايان ميبايست عكس اين باشد.
سه ميخ واپسين بر تابوت تكامل
1 - عدم قطعيت در اثبات شواهد
همه شواهدي كه مخالفين تكامل در دست دارند، تكامل را رد ميكند. اما هيچيك از شواهدي كه طرفداران تكامل ميكوشند ارائه دهند، قطعيت ندارد زيرا هيچگاه نميتوان آنها را در سير طولاني تكامل اثبات كرد. مثلاً نميتوان يك باكتري و يك ماهي را گرفت و گفت كه آنها به مراحل مختلف تكامل تعلق دارند، زيرا طبق نظر تكاملگرايان، حيات از 300 ميليون سال پيش آغاز شده، و در اين مدت هم باكتري تحول يافته و هم ماهي. هيچكس نميتواند بگويد كه باكتري ساده قبلاً چطور بوده، چون باكتري هم مانند ماهي تحول يافته است. اين فرض كه باكتري موجود سادهتري است، بياساس است.
2 - نظم هرگز از بينظمي ناشي نشده
طبق نظر تكاملگرايان، نظم از بينظمي اوليه بهوجود آمده است. اين ادعا كاملاً برخلاف قانون دوم ترموديناميك است كه ميگويد هر سيستمي بهسوي بينظمي و اضمحلال فزاينده پيش ميرود. اين اصطلاحات بسيار علمي ميباشند، اما ما خودمان در زندگي روزمره شاهد آن هستيم. هيچ استثناي شناختهشدهاي در مورد اين قانون وجود ندارد. اما تكاملگرايان ميكوشند تمام نظريه خود را بر يك استثناء استوار سازند.
3 - تصادفي استهزاءآميز
فرضيه تكامل، پيدايي حيات را يك تصادف ميداند. از نظر آماري پيدايي حيات در اثر تصادف امري محال است. مثلاً در مورد پروتئيني كه در هموگلوبين وجود دارد، اين احتمال كه اسيدهاي آمينه بهطرزي درست تركيب شوند، 1 در 10 به توان 167 ميباشد، چيزي كه از نظر رياضي غيرممكن است. تازه اين فقط در مورد پروتئين موجود در هموگلوبين است.
كاهن اعظمِ تكامل، ريچارد داوكينز، خودش پذيرفته كه ?هر سلول شامل اطلاعات كدبنديشده ديجيتالي است كه اطلاعات موجود در آن، بيشتر از مجموعه سي جلدي دائرهالمعارف بريتانيكا است.? او اين را ميپذيرد، با اينحال معتقد است كه بايد انتظار داشت كه افراد هوشمند باور كنند كه كتاب پرحجمي چون دائرهالمعارف بريتانيكا در اثر يك تصادف بهوجود آمده باشد!
فرضيه تكامل در دادگاه دانش محكوم است. ما مسيحيان ميتوانيم مطمئن باشيم كه تعليم كلام خدا در مورد خلقت بسي متقاعدكنندهتر از فرضيه تكامل است. معتقدين به خلقت الهي نبايد منتظر كشف فسيلهاي مياني باشند زيرا مخلوقات هر يك در نوع و جنس خود آفريده شدهاند (پيدايش 1:21 و 24 و 25). معتقدين به خلقت الهي انتظار دارند كه براي هر نوع و هر جنس از جانداران، ژن خاص خود آنها يافت شود. ايشان به بعضي از اندامهاي انسان بهعنوان زائده نگاه نميكنند. ايشان از پيچيدگي سلولها آشفتهخاطر نميشوند بلكه از مهارت و عظمت خالقي كه آنها را ساخته است در حيرت ميافتند. و سرانجام، معتقدين به خلقت نيازي ندارند كه منتظر تصادف و شانس شوند، زيرا ميدانند كه ? در ابتدا خدا آسمانها و زمين را آفريد . ?.
این مقاله تو خیلی از سایت های ایرانی دیدم که هیچ کدوم هم منبع اصلی رو قرار ندادن و معلوم نیست این شخص که این به اصطلاح نطق فلسفی رو داشته دقیقا کی بوده ؟!
اینکه با بیان بعضی دلایل که هنوز مدت زیادی برای کشف شون مونده بخوایم اصل تکامل رو زیر سوال ببریم از اصول یه بحث علمی و عاقلانه به دوره .. خیلی از شواهد که تا به این لحظه دربارش
توضیح داده شده و حتی الان هم برامون قابل مشاهدس تکامل رو تایید می کنن .. یکی از قسمت های این مقاله اشاره به این داره که فسیل میانی کشف نشده ! درحالـی هزاران فسیـل میانه
از خزندگان نخستين، اجداد پستانداران و نيز انسان نماها يافت شده که خود به نوعي حلقة مياني فرگشت جانداران و از جمله انسانها محسوب مي شوند.از مهمترین اون ها
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هست
همین طور غیر از شواهد فسـیلی می شـه با شواهد زنـده هم اشـاره کرد مثل
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
که در عین اینـکه جزو پستـانداران طبقه بنـدی می شه مانند پرندگان منقار داره و تخم گذاری می کنه
(واضح ترین دلیل بر وجود تکامل مثال های زنده ای هستن که داریم در اطراف خودمون می بینیم)
ساده ترین توضیح تکامل اینه که در شرایط محیطی متفاوت دو جاندار با یه منشا و اساس طی نسل ها مختـلف و با دخالت عامل محیطی و وراثت (جهش و نو ترکیبی) ویژگی های متـفاوت از هم
رو پیدا می کنن و این تفاوت ها طی نسل های متمادی بیشتر می شه و این دو موجود رو از هم بیشتر متمایز می کنه.
کسی که این مقاله رو نوشته کمترین آشنایی با روش بحث منطقی نداشته چون به صورت قطعی! یه مسئله رو که این همه شواهد براش وجود داره نمی شه تمام و کمال حکمی براش صادر کرد
پس کلا وجود نداره!
نقل قول:
سه ميخ واپسين بر تابوت تكامل
1- عدم قطعيت در اثبات شواهد
همه شواهدي كه مخالفين تكامل در دست دارند، تكامل را رد ميكند. اما هيچيك از شواهدي كه طرفداران تكامل ميكوشند ارائه دهند، قطعيت ندارد زيرا هيچگاه نميتوان آنها را در سير طولاني تكامل اثبات كرد. مثلاً نميتوان يك باكتري و يك ماهي را گرفت و گفت كه آنها به مراحل مختلف تكامل تعلق دارند، زيرا طبق نظر تكاملگرايان، حيات از 300 ميليون سال پيش آغاز شده، و در اين مدت هم باكتري تحول يافته و هم ماهي. هيچكس نميتواند بگويد كه باكتري ساده قبلاً چطور بوده، چون باكتري هم مانند ماهي تحول يافته است. اين فرض كه باكتري موجود سادهتري است، بياساس است.
اطلاعات دیرینه شناسی و زیست شناسی این شخص خیـلی کم بــوده که زمــان پیدایـش حیـات رو 300 میلیـون سـال پیش می دونستـه درحالـی کـه بـا پیـداکردن سنگـواره های شبه میـکروب
که 3.5 میلیارد سال قدمت داشتن پیدایش حیات رو 3.5 میلیارد سال تخمین زدن نه 300 میلیون سال .. در ضمن وقتی سنگواره هایی پیدا می شه که وجود باکتری های قدیمی رو روی خودشون
ثبت کردن می شه تحول باکتری های قدیمی و جدید رو خیلی راحت مشاهده کرد..
نقل قول:
2 - نظم هرگز از بينظمي ناشي نشده
طبق نظر تكاملگرايان، نظم از بينظمي اوليه بهوجود آمده است. اين ادعا كاملاً برخلاف قانون دوم ترموديناميك است كه ميگويد هر سيستمي بهسوي بينظمي و اضمحلال فزاينده پيش ميرود. اين اصطلاحات بسيار علمي ميباشند، اما ما خودمان در زندگي روزمره شاهد آن هستيم. هيچ استثناي شناختهشدهاي در مورد اين قانون وجود ندارد. اما تكاملگرايان ميكوشند تمام نظريه خود را بر يك استثناء استوار سازند.
یه توضیحی درباره این قسمت تو یه مقاله می خوندم :
اين ادعا نيز از اساس اشتباه است،
چراکه قوانين ترموديناميک دربارة سيستم هاي بسته که هيچ تبادل انرژي با محيط اطراف خود ندارند،صدق ميکند در حاليکه سيارة زمين سيستم انرژي بسته اي ندارد و هر لحظه انرژي زيادي
از خورشيد به زمين ارسال ميشود و اگر روزي اين انرژي قطع شود، حيات نيز در کرة زمين نابود خواهد شد.
نقل قول:
3 - تصادفي استهزاءآميز
فرضيه تكامل، پيدايي حيات را يك تصادف ميداند. از نظر آماري پيدايي حيات در اثر تصادف امري محال است. مثلاً در مورد پروتئيني كه در هموگلوبين وجود دارد، اين احتمال كه اسيدهاي آمينه بهطرزي درست تركيب شوند، 1 در 10 به توان 167 ميباشد، چيزي كه از نظر رياضي غيرممكن است. تازه اين فقط در مورد پروتئين موجود در هموگلوبين است.
كاهن اعظمِ تكامل، ريچارد داوكينز، خودش پذيرفته كه ?هر سلول شامل اطلاعات كدبنديشده ديجيتالي است كه اطلاعات موجود در آن، بيشتر از مجموعه سي جلدي دائرهالمعارف بريتانيكا است.? او اين را ميپذيرد، با اينحال معتقد است كه بايد انتظار داشت كه افراد هوشمند باور كنند كه كتاب پرحجمي چون دائرهالمعارف بريتانيكا در اثر يك تصادف بهوجود آمده باشد!
گرچه بخش اول ادعا درست است، ولي نتيجه گيري آن اشتباه می باشد. در زمان داروين نيز ادعاهاي اين چنيني وجود داشت. منکرين نظرية فرگشت ابتداادعاي پيشرفته بودن چشم موجودات
و مغايرت آن با نظرية فرگشت را مطرح کردند، ولي وقتي با دلايل منطـقي و شواهد زنده روبرو شدند، ادعاهاي نامربـوط ديگري ارائه کردند. براي مثـال يکي از مخالـفان ادعا مي کرد که اگر ما يک
ساعت جيبي دقيق در بيابان پيدا کنيم، حتماً همه اذعان مي کنند که اين ساعت يک سازنده هاي داشته است، ولي نظرية فرگشت ادعا ميکند که موجودات و جهان خودبه خود به وجود آمده اند.
پاسخ داروين و ياران او به اين ادعا اين بود که نظرية فرگـشت فقط چگونگي پيدايش موجودات بر روي سيارة زمين را توضيح ميدهد.ثانياً اينکـه احتمـال به وجود آمدن يک سلول بسـيار پايين است،
دليلي بر به وجود نيامدن آن نيست.
براي مثال اگر شما جعب هاي حاوي يک ميليون کارت با شمار ههاي يک تا يک ميليون را داشـته باشيد و بخواهـيد يک کارت از ميان آنها انتخاب کنيد، در آن صـورت احتـمال بيرون آمدن هر شماره
1000000 / 1 خواهد بود. حال اگر شما دست ببريد و يک کارت ) مثلاً با شمارة 468.238 ( بيرون بيـاوريد، با آنکـه احتمال بيرون آمدن اين کارت بسيار پايين بود، ولي به هر حال غيـرممکن هم نبوده
است ! پس به ياد داشته باشيد که کم بودن احتمال رُخ دادن يک رويداد، دليلي بر غيرممکن بودن آن نيست. همين سيارة زمين ما اگر کرة ماه را نداشت، اگر در فاصلة کنوني با خورشيـد نبود، اگر
قطر آن کمي بزر گتر يا کوچکتر مي بود و ميليو نها اما و اگر ديگر؛ آن وقت حيات بر روي زمين شکل نمي گرفت، ولي به هر حال اين شرايط روي ندادند و ما امروز شاهد وجود حيات در سيارة خود
هستيم در حالي که ميليونها و ميلياردها سيارة ديگر در کهکشانها و تعدادي هم در منظومة شمسي ما وجود دارند که شرايط آنها مثل زمين نبود و به همين دليل حياتي هم در آنها شکل نگرفته
است.
در ضمن سلو لها به همين سادگي هم پديد نيامدند، بلکه بيش از دو هزار ميليون سال )دو ميليارد سال( طول کشيد تا نخستين سلو لها بر سطح سيـارة زمين ظاهر شـوند. در اين مـدت که زمان
بسيار طولاني بود، ميلياردها بار سلو لهاي ناقص ساخته شدند، از بين رفتند و بازمانده ها فرگشت يافتند تا در نهايت به صورت سلولي فعال درآيند. گرچه اين روال در انتخاب طبيعي زمان بسيار
زيادي طول کشيد، ولي امروزه دانشمندان ژنتيک پس از چند سال پژوهش موفق شد ه اند با ساختن يک رشتة سادة DNA و وارد کردن آن به يک باکتري فاقد کروموزوم، نخستين جاندار مصنوعي
را توليد کنند.اين موضوع نشان مي دهد که انسانها مي توانندکار طبيعت را در زماني بسيار کوتاهتر انجام دهند و ما احتمالاً تا چند سال آينده بايد شاهد خبرهاي شگف تانگيزي ازساخت جانداران
جديد باشيم.
بقیه موارد هم که تو مقاله بهش اشاره شده در صورتی که فرصت باشه برای اثبات دروغ و غیر واقعی بودنشون اینجا توضیح داده خواهد شد.
علم چیزی نیست که با دروغ و نفی کردن یا پنهان کردن حقایقش بشه باهاش مقابله کرد. مگر اینکه چشم و گوش و ذهنمون رو به روی حقیقت و علم ببندیم فقط در این
صورت شخص می تونه ادعا کنه که علم وجود نداره چون قادر به دیدنش نیست.