-
سلام نمیدونم چرا تو این ایام نوروز همش دارم سوتی میدم!!!!
------------------------------------------------------------------------
میخوام یکی دیگه از سوتی هامو واستون تعریف کنم:
دیروز بعد از ظهر وقتی رفتم شرکت دیدم یه خانمی نشسته تو شرکت و داره با شریکم صحبت میکنه
وقتی وارد شرکت شدم شریکم یادش رفت من و اون خانم رو به هم دیگه معرفی کنه !!!
خلاصه نشستیم و یه خورد در مورد قطعات کامپیوتری داخل بازار با شریکم و اون خانم صحبت کردیم
در همین موقع موبایل شریکم به صدا در آمد و شریکم مجبور واسه کاری شرکت رو ترک کنه
وقتی شریکم رفت بعد از گذشته 5 دقیقه تلفن شرکت زنگ خورد
دیدم نمایندگی محصولات بنکیو در تهران هستش
می گفت که شریکم یه اسکنر رو واسه گارانتی فرستاده که تعویض شه
اما نمیشه عوض کرد چون اسکنر دارای شکستگی هستش
و اصلا شامل گارانتی نمیشه !
خلاصه وقتی گوشی رو گذاشتم رو به خانمه کردم و گفتم :
عجب آدم های نادونی پیدا میشن اسکنر رو شکستن و انتظار دارن چون گارانتی داره تعویض شه !!
یه دفعه دیدم خانمه عصبانی شد و از شرکت رفت بیرون
من که برام خیلی عجیب بود که چرا خانمه بهش برخورده !!!!!!!!!!
وقتی شریکم برگشت ماجرا رو واسش تعریف کردم یهو دیدم با دست محمک زد تو سرش و به من گفت:
دیوانه اون خانم صاحب اسکنر بود
واااااااااااااای با شنیدن این حرف فکر کنید چه احساسی پیدا کردم
هیچی دیگه شماره خانم رو داشتم بهش زنگ زدم و یک ساعت عذر خواهی کردم
--------------------------------------------------------------------
اینم از سوتی بلند بالای من
-
آماده شنیدن سوتی های بامزه شما هستیم !
-
يه سوتي گرانقيمت...
چند وقت پيش تو يه شركتي كار مي كردم و قرار بود با يكي از تجار طرف قرارداد شركت تماس بگيرم...
يه ساعت بود داشتم شماره مي گرفتم ...اما خطوط وصل نمي شد...خيلي شاكي بودم...
تا اينكه يكي از همكارا وارد اطاق شد و گفت چته؟
من هم شروع كردم به فحش و ناسزا دادن....البته منظورم شركت مخابرات بود....يه كم كه خودمو تخليه كردم ، يكي از پشت گوشي گفت : ديگه چيزي نداري بگي؟
حدس بزنيد ...در هنگام فحش دادن من ارتباط بر قرار شده بود ..ولي من متوجه نشده و به ناسزا دادن ادامه داده بودم !
مخاطب هم فكر كرده بود دارم به اون فحش ميدم !
اومدم درستش كنم...گفتم: بخدا من متوجه نشدم ارتباط وصل شده....بدتر شد...طرف مطمئن شد اونو به فحش بسته بودم...
خلا صه ديگه كار ما تو اون شركت درست نشد...
-
منم سوتی زیاد دارم
نمیدونم از کجا بگم :biggrin:
چند تا از خودم و دوستانم میگم اگر به نظر دوستان بامزه بود باز هم میگم
اول یکی از برادرم:
یک بار داشتیم ناهار میخوردیم مادرم به برادرم گفت برو از توی یخچال اب بیار
برادرم هم که اون روز خیلی حواسش پرت بود رفت از توی حمام شامپو اورد :puke:
---------------------------------------------
یکی از فامیل هامون که دکتره تعریف میکرد یک بار یک مریض با زنش اومده بودن مطبش بعد از معاینه به مرده گفت شما باید از نوشیدنی های گاز دار مثل گوز داغ دار ( به جای دوغ گاز دار ) پرهیز کنید
مرده با زنش میفتن به خنده این قدر که زنه از روی صندلی میفته :laughing:
---------------------------------------------
وقتی کلاس پنجم بودم یک بار قرار شد بریم اردو .معلم کلاس 4و5 ما هم که با من خیلی خوب بودند منو از وسط بچه ها توی اتوبوس صدا کردند که بیام وسطشون بنشینم هر دو تا هم خیلی اهل نجس و پاکی بودن
من هم یک قمقمه با خودم برده بودم که وقتی پر بود اگر کج میشد از کنارش کم کم اب میومد من این قمقمرو کنارم گذاشته بودم
وقتی بلند شدم دیدم اب قمقمه ریخته و شلوار منو 2تا معلممو خیس کرده اونا فکر کردن من جیش کردم
من گفتم این اب از قمقمه ریخته و برای اثبات قمقممو جلوشون کج کردم ولی ابش تموم شده بود و یک قطره اب هم ازش نیومد
کلی خجالت کشیدم :blush:
-----------------------------------------------------------
این هم یک سوتی جدید که همین عید نوروزی برام پیش اومد :rolleye:
ما امسال برای گذراندن تعطیلات رفتیم جزیره کیش
دفعه پیش منو برادرم رفته بودیم غواصی و خیلی به ما خوش گذشته بود :happy:
این بار با چند تا از فامیل هامون بودیم
منو برادرم کلی از خوبی غواصی و زیبایی زیر دریا براشون گفتیم تا اون ها هم راضی شدند این بار با ما بیان غواصی.....
رفتیم و اسم نوشتیم و رفتیم. توی قایق هم که بودیم کلی براشون از تجربیات دفعه پیش براشون میگفتم و اره و اینا....
وقتی غواص های اصلی پریدن توی اب من چشمم به خنجر مخصوص غواصی افتاد که توی قایق بود به شوخی اونو بالا اوردم و به اون ها گفتم نکنه با این میخاید مارو زیر اب بکشی :evil: د .... ولی بند مخصوص خنجر که روی اون بود از دستم افتاد توی دریا و گم شد :puke:
من هم خیلی خیت شدم :blush:
هر غواص میتونست دونفرو با خودش زیر اب ببره
من و برادرم هم بایک غواص رفتیم
یک بسته هوا با یک طناب به غواصی که مارو زیر اب میبرد بسته بود و بسته روی اب شناور بود تا موقعیت ما مشخص بشه و قایق ها متوجه بشن تا برای ما مشکلی پیش نیاد
وقتی رفتیم زیر اب اون طناب گیر کرد دور گردنم و من میخاستم اونو از دور گردنم باز کنم که به برادرم برخورد کردم و ارنج اون خورد به عینک قواصی من و عینکم کنده شد من هم که داشتم خفه میشدم به سرعت اومدم به سطح اب که بعد از یک دقیقه دیدم غواص اصلی به عصبانیت اومد بالا و گفت برو توی قایق داشتی منو میکشتی :sad:
من هم که این بداخلاقی اونو دیدم کلی قات زدم یک مشت بدو بیراه بهش گفتم و رفتم توی قایق و با اون یکی غواص که توی قایق بود هم کلی دعوا کردم و تجربیات درخشان غواصی دفعه پیشمو براشون تعریف کردم و گفتم که شما اصلا بلد نیستید و این کاره نیستید :angry:
وقتی برادرم هم بعد از یک ساعت اومد بالا ازش پرسیدم که این غواصه چرا این قدر بد اخلاق بود :sad:
اون هم گفت اخه وقتی من داشتم با عجله بالا میومدم یک لگد خیلی محکم زدم پس سر اون غواصه اون هم لوله هوا از دهنش افتاده بود و سرش هم گیج رفته بوده و داشت خفه میشد :ohno:
کلی خجال کشیدم ولی خم به ابرو نیاوردم و وقتی بر گشتیم با مسئول مالیشون هم کلی دعوا کردم و پول پس گرفتم :tongue:
-----
راستی یک چیز جالب که اون جا بود این بود که زبر دریا سفره 7سین کامل چیده بودن :)
:cool: امید وارم خستتون نکرده باشم
-
قشنگ بود ! بازم اگه داری بنویس !
-
اجب ...ی
جایی بودم، یک نفر آمده بود می گفت که رایترش سی دی می سوزونه، من هم رفتم رایترش رو امتحان کنم دیدم درش باز نمی شه صداش کردم گفتم نمی تونم درش رو باز کنم چه جوری باز میشه، گفت یک مشت روش بزن باز میشه :biggrin: ، هرچی روش زدم باز نشد آخرش محکم کوبیدم روش درش باز شد، گفتم این جوری که خیلی اعصاب خرد کنه، گفت تازه این که خوبه توی خونه باید روی کیس بکوبیم تا نیرو به 3 طبقه پایینتر منتقل بشه :laughing: ، گفتم هاردش بدسکتور پیدا میکنه گفت نه طوریش نمیشه، تو دلم گفتم اجب ...ی
طرف افغانی بود، تازه به دلار هم پول می داد!، اینم گفتم که به ایرانی بودنمون یه کم افتخار کنیم.
-
-
بابا یه دو سه تا سوتی دیگه بدین دیگه!!! شماها که استاد سوتی دادن هستید!!(شوخی بودا)
-
چرا اینقدر تعداد سوتی ها کم شده ؟
-
آخه مثل اینکه دیگه همه دارن توجه میکنن یه موقع سوتی ندن!(شوخی)