وای بر ما که یکدم آرام نبودیم
هر بار دلیلی از برای دلخوری بود .
Printable View
وای بر ما که یکدم آرام نبودیم
هر بار دلیلی از برای دلخوری بود .
در دل من چيزي است مثل يك بيشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بي تابم كه دلم مي خواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر كوه
دورها اوايي است كه مرا مي خواند
دانی که چرا کنج دلم جا داری؟
خوشگلی با نمکی دو چشم گیرا داری
بین همگان گشتم و عاشق نشدم
تو چه بودی که تو را دیدم و دیوانه شدم :biggrin:
دیشب به خواب دیدم یک سایه را به پرواز
صبحم نسیم میگفت آن روز آخرت بود ! !
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
در واهمه از عشق وفادار بمانید
زیرا که بجز درد دگر هیچ ندارد !
ديدي خواستن ميون من و تو رو ابري كنن ؟
تو نگفتي بهشون : بريد ،چه حرفا ، نمي شه !؟
مگه از من چي شنيدي كه يهو دلت شكست
دل عاشق بيشتر از يك دفه رسوا نمي شه
چه شبايي كه نشستم تا سحر به اين اميد
كه به هر كسي به جز من بگي نه ، يا نمي شه
هستی زندگی ام به چه کار آید؟
یا به چه دردم خورد؟
روزها طی شد از تنهایی شب ها
همه در تاریکی و غربت و غم بود و خیال
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمان ها به امیدی که تو
بر خواهی گشت
پای هر پنجره مات!
می نشستم به تماشا تنها
گاه بر پرده ی ابر
گاه بر پرده ی ماه
دورتادورترین جا ها می رفت نگاه
باز می گشتم تنها
چشم ها دوخته ام بر درو دیوار هنوز
شوق دیدار توام باز هنوز
از همین شاخه ی لرزان حیات پر کان سوی تو می آیم باز
دوستت دارم بسیار هنوز!
با سلام
زهر است عطای خلق
هر چند دوا باشد
حاجت ز که می خواهی؟
جایی که خدا باشد
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیز هم