تالاپ.
ماه بر بام خانه ام می افتد.
ادامه باران ها همیشه زیبا نیست
همین طور ادامه رویاها...
نیستی
و این شب سرد و غمگین
ادامه سرمه ای است
که تو به چشمانت کشیده ای...
Printable View
تالاپ.
ماه بر بام خانه ام می افتد.
ادامه باران ها همیشه زیبا نیست
همین طور ادامه رویاها...
نیستی
و این شب سرد و غمگین
ادامه سرمه ای است
که تو به چشمانت کشیده ای...
یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش
شد خزان گلشن آشنايی
بازم آتش به جان زد جدايی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو نديدم جز بد عهدی و بی وفايی
یار از غم من خبر ندارد گویی
یاخوب بمن گذر ندارد گویی
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
میخانه ده می عجب بها تاپدی یئنه
هر ریند و گدا بوگون نوا تاپدی یئنه
آئینه ی دل کی زنگ غم توتموش ایدی
بیر جام ایله گؤر نئجه صفا تاپدی یئنه
نباتی
هم نکتهی وحدت را با شاهد یکتاگو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
نه هر نسیم که اینجاست بر تو میگذرد
صبا صباست، بهر سبزه و گلشن گذریست
میان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند
که گل بطرف چمن هر چه هست عشوهگریست
تو غرق سیم و زر و من ز خون دل رنگین
بفقر خلق چه خندی، تو را که سیم و زریست
ز آب چشمه و باران نمیشود خاموش
که آتشی که در اینجاست آتش جگریست
تورا از بین صد ها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
من ئولنده،منی قویمون مزاره
اودون ییغین وورون اونا شراره
منی آتین،سیز چئکیلین کناره
قویون شعله لنسین چئکسین زبانه
نباتی