در حيرتم از باده فروشان كايشان
زين به كه فروشند چه خواهند خريد
Printable View
در حيرتم از باده فروشان كايشان
زين به كه فروشند چه خواهند خريد
دل بسودای توبستیم خدا میداند
وز مه ومهر گسستیم خدا میداند
ستم عشق تو هر چند کشیدیم به جان
زآرزویت نشستیم خدا میداند
درديست غير مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گويم کين درد را دوا کن
نگارا جسمت از جان آفریدند
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
جمال یوسف مصری شنیدی ؟
تورا خوبی دو چندان آفریدند
در دست گلی دارم ، اینبار که می آیم
کانرا به تو بسپارم ، اینبار که می آیم
در بسته نخواهد ماند ، بگذار کلیدش را
در دست تو بسپارم ، اینبار که می آیم
مادر ! در تلاشند تا مرا بشکنند
در راه خانه پنچره سوی نوری می سوزد
نوری گرمابخش ، مهم نیست کجا رفته اند
*
انان اهنگ یافتن قهرمان روز را کرده اند
هرچند که شاید ، با ترفند کسی از پای در افتند .
*
پنجره هنوز می سوزد
زمان به کندی می گذرد
و کسی آنجا آه می کشد ،
[metallica-hereo of the day]
دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی عشق بند است
پندار كه من شعر به خود مي گويم
تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم
ما که اين همه براي عشق
آه و ناله ي دروغ مي کنيم
راستي چرا
در رثاي بي شمار عاشقان -که بي دريغ-
خون خويش را نثار عشق مي کنند
از نثار يک دريغ هم
دريغ مي کنيم؟
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این
روز فــــــــــــــراق دوستان، شب خوش بگفتم خواب را!
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند، باطل کند محراب را !
"سعدی" چو جورش می بری، دیگر مرو نزدیک او !
ای بی بصــــر من می روم!؟ او می کشد قلاب را !