دلم به عشق یارم گرفته حال و هوایی
نوشته روی قلبم به خط کرب وبلایی
همه هستیم حسینه
می و مستی ام حسینه
Printable View
دلم به عشق یارم گرفته حال و هوایی
نوشته روی قلبم به خط کرب وبلایی
همه هستیم حسینه
می و مستی ام حسینه
هنوزم من تو را در دل
هنوزم من تو را در ياد
هنوزم در پي افسون گرمي بخش چشمانت
هنوزم دست گرمت را تمناگر
هنوزم در دلم يادت
تا چند اسير عقل هر روزه شويم
در دهر چه صد روزه چه صد ساله شويم
درده تو به كاسه مي از آن پيش كه ما
در كارگه كوزه گران كوزه شويم
واعظ شهر که از طول قیامت می گفت
غافل از قامت آن سرو سهی بالا بود
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر میشنیدی پند ادیبان
نقد دل خود بهائی آخر سره کرد
در مجلس عشق، عقل را مسخره کرد
اوراق کتابهای علم رسمی
از هم بدرید و کاغذ پنجره کرد
ديشب كبوتر غم
توي دلم ميناليد
شايد براي گلها
ٍآواي غم ميخوانيد
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد
در بزم تو اي شمع منم زار و اسير
در كشتن من هيچ نداري تقصير
با غير سخن كني كه از رشك بسوز
سويم نكني نگه كه از غصه بسوز
ز چين و جعد گيسويت مرنج اردم زند نافه
چه آيد از سيه رويي كه در اصلش خطا باشد
نسيمي